ویکیگفتاورد
fawikiquote
https://fa.wikiquote.org/wiki/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87%D9%94_%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C
MediaWiki 1.45.0-wmf.9
first-letter
مدیا
ویژه
بحث
کاربر
بحث کاربر
ویکیگفتاورد
بحث ویکیگفتاورد
پرونده
بحث پرونده
مدیاویکی
بحث مدیاویکی
الگو
بحث الگو
راهنما
بحث راهنما
رده
بحث رده
TimedText
TimedText talk
پودمان
بحث پودمان
عشق
0
1878
190735
190728
2025-07-11T19:00:11Z
فرهنگ2016
10613
ویرایش [[Special:Contributions/46.143.74.74|46.143.74.74]] ([[User talk:46.143.74.74|بحث]]) به آخرین تغییری که [[User:Nafis.k|Nafis.k]] انجام داده بود واگردانده شد
175198
wikitext
text/x-wiki
[[پرونده:A Love for the Arts by Delacorr.jpg|thumb|lrft| '''عشق''':۱. به شدت دوست داشتن. ۲ - شیفتگی، دلدادگی. [[w:فرهنگ معین|فرهنگ فارسی معین]]]]
'''[[W:عشق|عشق]]''' یعنی علاقه شدید قلبی.
<div style="font-variant: small-caps; text-align: center;">
__NOTOC__
[[#آ|آ]] - [[#الف|الف]] - [[#ب|ب]] - [[#پ|پ]] - [[#ت|ت]] - [[#ث|ث]] - [[#ج|ج]] - [[#چ|چ]] - [[#ح|ح]] - [[#خ|خ]] - [[#د|د]] - [[#ذ|ذ]] - [[#ر|ر]] - [[#ز|ز]] - [[#ژ|ژ]] - [[#س|س]] - [[#ش|ش]] - [[#ص|ص]] - [[#ض|ض]] - [[#ط|ط]] - [[#ظ|ظ]] - [[#ع|ع]] - [[#غ|غ]] - [[#ف|ف]] - [[#ق|ق]] - [[#ک|ک]] - [[#گ|گ]] - [[#ل|ل]] - [[#م|م]] - [[#ن|ن]] - [[#و|و]] - [[#هـ|هـ]] - [[#ی|ی]]
</div>
== آ ==
* «آتشی از عشق در خود برفروز// سربهسر فکر و عبارت را بسوز»
** ''[[مولوی]]''
* «آشفته، پا ز سلسله زلف او مکش// عمری که صرف عشق نگردد بطالت است»
** ''[[آشفته شیرزای]]''
* «آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت گیرد، حتمأ عشقی بدون [[ازدواج]] در آن رخنه خواهد کرد.»
** ''[[بنیامین فرانکلین]]''
* «آب عشق تو چو ما را دست داد // آب حیوان شد به پیش ما کساد // ز آب حیوان هست هر جان را نویی // لیک آب آب حیوانی تویی»
** ''[[مولوی]]''
* «آنچه راجع به آثار [[زندگی]] [[یوهان سباستین باخ|باخ]] برای گفتن دارم: شنیدن، نواختن، عشقورزیدن، محترمداشتن و خفهشدن است.»
** ''[[آلبرت اینشتین]]''
* «در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد.»
** ''[[آلبرت اینشتین]]''
* «آدم باید همیشه عاشق باشد، این است که مرد نباید ازدواج کند.»
** [[اسکار وایلد]]
* «آن شنیدم که عاشقی جانباز// وعظ گفتی بهخطه شیراز//ناگهـان روستائیی نادان//خالی از نور دیده و دل و جان//ناتراشیده هیکل و ناراست// همچو غولی از آن میان برخاست//گفت ای مقتدای اهل سخن//غـم کارم بخور که امشب من//خـرکی داشتم چگونه خری//خری آراسته بههر [[هنر|هنری]]//یک دم آوردم آن سبک رفتار//بـهتفرج میانه بازار//ناگهانش زمن بدزدیدند//زین جماعت بپرس اگر دیدند//پیر گفتا بدو که ای خرجو//بنشین یک زمان و هیچ مگو//پس ندا کرد سوی مجلسیان//که اندرین طایفه ز پیر و جوان//هرکه با عشق در نیامیزد//زین میانه بهپای برخیزد//ابلهـی همچو خر کریهلقا//زود برجست از خری برپا//پیر گفتش توئی که در یاری//دل نبستی بهعشق؟ گفت آری//بانگ برداشت گفت ای خردار//هان خرت یافتم بیار افسار»
** ''[[عراقی]]''
* «آنکه خبردار شد ز مسئله عشق// [[کار]] ندارد به هیچ ملت و [[مذهب]]»
** ''[[فروغی بسطامی]]''
* «آنکه نشنیدهست هرگز بوی عشق// گو به [[شیراز]] آی و خاک ما ببوی»
** ''[[سعدی]]''
* «آنگاه که عشق تورا میخواند، بهراهش گام نه! هرچند راهی پرنشیب. آنگاه که تورا زیر گستره بالهایش پناه میدهد، تمکین کن! هرچند تیغ پنهانش جانکاه. آنگاه که باتو سخن آغاز کند، بدو ایمان آور! حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهمکوبد، مانند باد شرطه که بوستانی را.»
** ''[[جبران خلیل جبران]]''
* «از بهر خدا عشق دگر یار مدارید // در مجلس جان فکر دگر کار مدارید.»
** " [[مولوی ، دیوان شمس]] "
* «آن را که پیر عشق به ماهی کند تمام // در صد هزار سال ارسطو نمیکند.»
** ''[[شیخ بهایی]]
== الف ==
* «از دست عدو نالهٔ من از سرِ درد است// اندیشه هرآنکس کند از [[مرگ]]، نه مرد است// جانبازی عشاق، نه چون بازی نرد است// مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است»
** ''[[عارف قزوینی]]''
* «[[ازدواج]] وسیلهای است برای فرار از ترس تغییر، ازدواج وسیلهای است تا پیوند را تثبیت کنی. اما عشق چنان پدیدهای است که به محض تلاش برای تثبیت آن، خواهد مرد. ایستایی در عشق همان و نابودی عشق همان. عشق واقعی تنهایی را به یگانگی مبدل میسازد.»
** ''[[اوشو]]''
* «[[ازدواج]] همیشه به عشق پایان دادهاست.»
** ''[[ناپلئون بوناپارت]]''
* «از شبنم عشق خاکِ آدم گِل شد// صد فتنه و شور در جهان حاصل شد// سر نشتر عشق بر رگ روح زدند// یکقطره فروچکید، نامش دل شد»
** ''[[افضلالدین کاشانی]]''
* «از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر// [[یادبود|یادگاری]] که در این گنبد دوار بماند»
** ''[[حافظ]]''
* «اشک خونین به طبیبان بنمودم، گفتند// درد عشق است و جگرسوزدوایی دارد»
** ''[[حافظ]]''
* «افسردگی تنها معشوقهٔ باوفایی است که من میشناسم، بیجهت نیست اگر به عشق رویآورم.»
** ''[[سورن کیرکهگارد]]''
* «اگر ایجاد پیوند آزاد باشد، با [[آزادی]] همراه باشد، شادی از راه خواهد رسید، چون آزادی ارزش غایی است، چیزی از آن بالاتر نیست. اگر عشق تو سوی آزادی رهنمونت کند، عشق تو عین برکت است، و اگر سوی بردگی براندت نه برکت که لعنت است.»
** ''[[اوشو]]''
* «اگر به زبان تمامی آدمیان و فرشتگان سخن گویم… و از عشق بیبهره باشم طبل میانتهی و سنج پرهیاهویی بیش نیستیم، اگر از کرامت غیبدانی و پیشگویی بر خوردار باشم و همه اسرار جهان را دریابم و قلمرو [[دانش]] را تمام مسخر کنم و در ایمان چنان راسخ و نیرومند باشم که کوهها را به رفتار آورم و از عشق بیبهره باشم، کسی نیستم. اگر همه دارایی خویش به مستمندان بخشم و جسم خویش را به آتش بسپارم و از عشق بیبهره باشم مرا هیچ سود نخواهد بخشید. عشق بردبار و مهربان است عشق از حسد برکنار است عشق لاف خودستایی نمیزند عشق اطوار ناپسند ندارد عشق به اندک چیزی در خشم نمیآید و اندیشه شر نمیکند و از بیعدالتی خشنود نیست اما با حقیقت و راستی شاد و خرم است همه چیز را تحمل میکند همه چیز را باور میکند و به همه چیز امیدوار است و هیچگاه از پای نمیافتد اما پیشگویها همه شکست میخورند و زبانها همه قطع میشوند و دانشها در غبار زمان پنهان میشوند و دانش ما جزیی است و نبوت ما جزیی است و آنچه جزیی است روی در فنا دارد آنچه میماند ایمان و امید و عشق است و از این هر سه، عشق را برترین مقام است.»
** ''[[پائولو کوئیلو]]/ عطیه برتر''
* «اگر دوزخ مرا بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم. از بهر آنکه عشق او را صدبار سوختهاست. سائلی گفت اگر آن عاشق را جرم بسیار بود او را نسوزی؟ گفت نی، که آن جرم به اختیار نبوده باشد که کار عاشقان اضطراری بود نه اختیاری.»
** ''[[یحییبن معاذ رازی]]''
* «اگر صد آب حیوان خورده باشی// چو عشقی در تو نبود مرده باشی»
** ''[[وحشی بافقی]]''
* «اندیشهها، رؤیاها، آهها، [[آرزو]]ها و اشکها از ملازمان جدائی ناپذیر عشق میباشند.»
** ''[[ویلیام شکسپیر]]''
* «انسان موظف است که عاشق حقیقت باشد و اظهار آن را به خاطر عشقی که نسبت به آن دارد، از تکالیف حتمی خود بداند.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «اول [[ازدواج]] کن، عشق خودش به وجود میآید!»
** ''[[ضربالمثلهای انگلیسی|ضربالمثل انگلیسی]]''
* «ای باد خوش که از چمن عشق میرسی// برمن گذر که بوی گلستانم [[آرزو]]ست»
** ''[[مولوی]]''
* «ای عشق! تو افسر [[زندگی]] و بختِ بیداری.»
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]''
* «این از خصوصیات عشق است که هیچگاه ثابت نمیماند؛ او بدون وقفه رشد میکند، درصورتیکه کاهش نیابد.»
** ''[[آندره ژید]]''
* «انسان تا وقتی عاشق است که در شکنجه باشد، همینکه راحت شد دیگر عاشق نیست.»
** دورا
* «بنگر رنگِ [[شامگاه]] را که همانند/ روی عاشقی است که معشوق خود را وداع میگوید//{{سخ}}[[خورشید]] زردگونه بدان مینگرد/ همانند چهرهای است که از غمخواری خراشیده باشد//{{سخ}}سرخی خود را بر آن خلیج افکنده/ پنداری آزرم عشق با اشکِ دلدادگان درآمیخته// {{سخ}}به هنگام [[غروب]] چون سرخقطرهای فرو میچکد/ چونان قطره[[شراب]]ی است که از سر انگشت ساقی میافتد.»
** ''[[ابن سهل اندلسی]]'' ترجمهشده از [[عربی]]<ref>{{یادکرد وب |نشانی=https://الأدب.com/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B8%D8%B1_%D8%A5%D9%84%D9%89_%D9%84%D9%88%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B5%D9%8A%D9%84_%D9%83%D8%A3%D9%86%D9%87|عنوان=انظُر إلی لَونِ الأصیلِ کأنّه|اثر=موسوعة الأدب العربي}}</ref>
[[پرونده:2006-12-03 Ring of love Edit.jpg|thumb|left|200px|عاشقی پیداست از زاری دل// نیست بیماری، چو بیماری دل - مولوی]]
== ب ==
* «با آن نگاه کاونده که جامه را میدرید، دیگر هیچ چیز نمیتوانست بر احوال سابق بماند. تیتا با تمام جسم خود دریافت که چگونه آتش عناصر را دگرگون میکند، چگونه یک چانه آرد ذرت به یک گرده نان تبدیل میشود و چگونه جانی که از آتش عشق گرما نیافته، از زندگی خالیست.»
** [[لائورا اسکیبل|لورا اسکوئیول]]، ''[[مثل آب برای شکلات]]'' صفحه ۶۷
* «با دو عالم عشق را بیگانگی // اندر او هفتاد و دو دیوانگی»
** ''[[مولوی]]''
* «برفراز پل، در قلب پاریس، خانه همگی ما، ایستادهام. بر امواج رودخانه، تو را دیدم؛ قلبم را در آب افکندم و در ژرفنای تو غرق گشته و به تو عشق میورزم.»
** ''[[کورت توخلسکی]]''
* «برو در عشقبازی سربرافراز// به کوی عشق نام و ننگ درباز// کزین بهتر خرد را پیشهای نیست// وزین به در جهان اندیشهای نیست»
** ''[[عبید زاکانی]]''
* «بشد ز خاطرم اندیشه [[شراب|می]] و معشوق// برفت از سرم آواز بربط و تنبور»
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''
* «بشوی اوراق اگر همدرس مایی// که [[دانش|علم]] عشق در دفتر نباشد»
** ''[[حافظ]]''
* «بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر عاشق بشوند به خود بیشتر عشق میورزند تا به معشوق.»
** '' [[فرانسوا لارشفوکو]]''
* «بهآب دیده خونین نبشته قصه عشق// نظر بهصفحه اول مکن که تو بر توست»
** ''[[سعدی]]''
* «به خود راه عشق میپوئی؟// به چراغ آفتاب میجوئی؟»
** ''[[اقبال لاهوری]]''
* «بهشهوت، قرب تن با تن ضرور است// میان عشق وشهوت راه دور است»
** ''[[وحشی بافقی]]''
* «بهعالم هر کجا درد و غمی بود// بههم کردند و عشقش نام کردند»
** ''[[عراقی]]''
* «بهگیتی عاشقی بیغم نباشد// خوشی و عاشقی باهم نباشد»
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''
* «بی تو بر جانم جهان بفروختم// کیسه بین کز عشق تو بر دوختم»
** ''[[عطار نیشابوری]]''
* «بیعشق زندگی محال است»
** ''[[افلاطون]]''
* «بهتر است آدمی محبوبی داشته باشد و او را از دست بدهد تا اینکه اصلاً به کسی مهر نورزیده باشد.»
** [[تن سن]]
== پ ==
* «پاکشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشق// هرکه را چون سرو اینجا پای در گل ماند، ماند»
** ''[[صائب تبریزی]]''
* «پس، سخن از کسی گوئید که نه چندان فرزانه، اما به تمام و کمال عاشق بود.»
** ''[[ویلیام شکسپیر]]/ اتللو''
* «پیش مؤمن کی بود این قصه خوار// قدر عشق گوش، عشق گوشوار»
** ''[[مولوی]]''
* «پیوند عشق حقیقی حتی با مرگ گسیخته نمیشود، چه رسد به دوری.»
** ''[[ولتر]]''
* «پافشاری در عشق ضعف ما را نشان میدهد نه قوت ما را.»
** [[لارشفوکو]]
== ت ==
* «تا دوری نزدیک نتوانی بود. اگر همیشه دور بمانی، عشق خواهد مرد. اگر همیشه نزدیک بمانی، عشق خواهد مرد.»
** ''[[اوشو]]''
* «تو به یک خواری گریزانی ز عشق // تو به جز نامی چه میدانی زعشق»
** ''[[مولوی]]''
* «تا کی بود بهانه و تا کی بود عتاب// این عشق نیست جانی [[جنگ]] است و کارزار»
** ''[[فرخی سیستانی]]''
* «ترجیح میدهم در آتش کین آنها نابود گردم، تااینکه بدون عشق تو تن به ذلت زندگی تسلیم کنم.»
** ''[[ویلیام شکسپیر]]''
* «تنها تفاوت بین هوسبازی و عشق جاودان در اینست که هوسبازی قدری بادوامتر است.»
** ''[[اسکار وایلد]]''
* «تنها زمان، قادر به درک عظمت عشق است.»
** ''[[ناشناس]]''
* «تنها عشق میتواند آدمی را از خانه و کاشانهاش آواره کند و تنها خاطرهٔ مرد ماهیگیری رعنا میتواند ''آبی دریایی'' کوچکی را از [[دریا]] جدا کند، تا آنجا که روی زمین سنگلاخی خشک بسرد و درد و رنج زمین را نادیده بگیرد.»
** ''[[منیرو روانیپور]]، اهل غرق''
* «ترا میخواهم و دانم که هرگز//به کام دل در آغوشت نگیرم//توئی آن آسمان صاف و روشن//من این کنج قفس، مرغی اسیرم»
** [[فروغ فرخزاد]]
* «تجربه به ما میآموزد که عشق آن نیست که به هم خیره شویم؛ عشق آن است که هردو به یکسو بنگریم»
** [[آنتوان دو سنتاگزوپری]]
* «توصیف عشق خندهدار است. عشق را میتوان به راحتی احساس کرد، اما در عین حال آنقدر لغزنده است که نمیتوان دربارهاش صحبت کرد. درست مانند یک قالب صابون در وان حمام؛ در دستتان میماند مگر اینکه زیاد فشارش دهید.»
** [[مایکل جکسون]]
* «تشویشها، رؤیاها، آهها، آرزوها و اشکها از ملازمان جدایی ناپذیر عشقاند.»
** ''[[ویلیام شکسپیر]]''
* «تا دنیا دنیا بوده وعشق وجود داشته و قوانین آن تقریباً تغییرناپذیر بودهاست، همواره دستها در گردنها حلقه شده و لبها در جستجوی لبها برخواهند آمد.»
** [[مارسل پروست]]
== ج ==
* «جنت ملا، خور و خواب و سرود// جنت عاشق، تماشای وجود»
** ''[[اقبال لاهوری]]''
* «جور گل [[بلبل]] کشید و برگ [[گل]] را باد برد// بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد»
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]''
* «جسم خاک از عشق بر افلاک شد // کوه در رقص آمد و چالاک شد»
** ''[[مولوی]]''
== چ ==
* «چو فقر از در درون آید، برون شد عشق از روزن»
** ''[[علیاکبر دهخدا]]''
== ح ==
* «حساسیت، عشق، تحمل و فداکاری، زندگی زن را تشکیل میدهد.»
** ''[[انوره دو بالزاک]]''
== خ ==
* «خدایا! چه خوشبختی بالاتر از این، هم عاشق و هم معشوق بودن.»
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]''
* «خراب عشق شو کاباد گشتی// غلام عشق شو کازاد گشتی// حدیث عشق انجامی ندارد// خرد جز عاشقی کامی ندارد// منوش از دهر جز پیمانه عشق// میاور یاد جز افسانه عشق// دلی، کو با بتی عشقی نورزد// مخوانش دل که او چیزی نیرزد»
** ''[[عبید زاکانی]]''
* «خود را فدای بشریت کردن آسانتر از عشق به بشریت است.»
** ''[[ژان پل]]''
* «خیال میکنم دچار آن رگ پنهان رنگها هستی// دچار یعنی عاشق!// و فکر کن چه تنهاست، اگر [[ماهی]] کوچک، دچار آبی [[دریا|دریای]] بیکران باشد// چه فکر نازک غمناکی!// دچار باید بود!»
** ''[[سهراب سپهری]]''
* «خوشتر از دوران عشق ایام نیست// بامداد عاشقان را شام نیست»
** [[سعدی]]
== د ==
* «دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد/به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد//در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران/به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد.»
** ''[[مولوی]]''<ref>http://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh563/</ref>
* «داند او کاو نیکبخت و محرم است // زیرکی زابلیس و عشق از آدم است»
** ''[[مولوی]]''
* «در بود و نبود من، اندیشه گمانها داشت// از عشق هویدا شد این نکته که هستم من»
** ''[[اقبال لاهوری]]''
* «در خرابات خراب عشق تو// یک حریف آبدندان کس ندید»
** ''[[عطار نیشابوری]]''
* «در نگنجد عشق در گفت و شنید // عشق [[دریا|دریایی]] است قعرش ناپدید»
** ''[[مولوی]]''
* «دنیا میدان بزرگ آزمایش است که هدف آن چیزی جز عشق نیست»
** ''[[مصطفی چمران]]''
* «در میان تمام انواع احتیاط، احتیاط در عشق به احتمال برای شادی واقعی کشندهترین است.»
** ''[[برتراند راسل]]''
* «[[دریا|دریای]] عشق را به حقیقت کنار نیست// ور هست پیش اهل حقیقت کنار اوست»
** ''[[سعدی]]''
* «دست از مس وجود چو مردان ره، بشوی// تا کیمیای عشق بیآبی و زر شوی»
** ''[[حافظ]]''
* «دعوی عشق زهر بوالهوسی میآید // دست برسرزدن از هر [[مگس|مگسی]] میآید»
** ''[[ناشناس]]''
* «دل هیچگه ز جور تو دلناگران نبود// بارِ گران عشق تو بر دل گران نبود»
** ''[[عارف قزوینی]]''
* «دور گردونها به موج عشق دان // گر نبودی عشق بفسردی جهان»
** ''[[مولوی]]''
* «[[دوستی]] خالصترین عشق است. دوستی والاترین صورت عشق است جایی که چیزی نمیخواهی، شرطی قائل نمیشوی، جایی که ایثار کردن عین لذت است. یکی بسیار نصیب میبرد، اما این اصل نیست، این نصیب خودبهخود پیش میآید. انسان نیاموخته است که زیباییهای تنهایی را دریابد. او همیشه آوارهٔ جستن نوعی پیوند است، میخواهد با کسی باشد – با یک دوست، با یک پدر، با یک همسر، با یک فرزند، با یکی و کسی… اما نیاز اساسی آن است که به گونهای فراموش کنی که تنهایی.»
** ''[[اوشو]]''
* «دیرگاهی که [[مرگ|مرگش]] فرارسید، ذره ذره از پیکرش ستاره بساز! آنگه طاق نیلگون آسمان را چراغانی خواهد کرد، تا جهان عاشق شب گردد و هیچ انسانی به ستایش خورشید خودپرست ننشیند.»
** ''[[ویلیام شکسپیر]]/ رومئو و ژولیت''
* «دیروز، مطیع سلاطین بودیم، و سر برآستانِ امپراطوران داشتیم؛ امروز، حقیقت را میستاییم، و ره عشق میپوییم.»
** ''[[جبران خلیل جبران]]''
* «در قضایای عشق فاصله بین پاکی و خطا فقط یک بوسه است.»
** [[استاندال]]
* «در عشق زنان نه تنها دوست دارند غالب شوند، بلکه مایلند مغلوب همگردند.»
** [[ویلیام تاکری]]
* «در عشق پیروز کسی است که پای به فرار مینهد.»
** [[ناپلئون بوناپارت]]
* «در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد.»
** [[آلبرت اینشتین]]
* «دلم شکسته شد، این بار هم نجات نداد // شراب عشق تو، این کوزهٔ سفالی را»
** [[حسین منزوی]]
== ر ==
* «رابطهٔ جنسی زمانی معنا مییابد که با عشق همراه باشد. پس عشق و رابطهٔ جنسی به هم میآمیزند؛ و عشق مرکزیت عظیمتری است، مرکزیتی والاتر. آنگاه که رابطهٔ جنسی به عشق گره میخورد، بالا و بالاتر جریان مییابد.»
** ''[[اوشو]]''
* «روح عاشق هیچگاه در خانه نیست.»
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]''
* «راههای عشق مختلف است ولی به یک نقطه منتهی میشود.»
** آرمان آبل
* «روی دروازه قلبم چنین نوشتم: «عبور ممنوع»، ولی عشق خنده کنان وارد شد و گفت: من همه جا داخل میشوم.»
** هربرت شیبمن
== ز ==
* «[[زندگی]] عشق عجب زندگی است// زنده که عاشق نبود زنده نیست»
** ''[[ایرجمیرزا]]''
* «[[زندگی]] در صدف خویش گهر ساختن است// عشق ازین گنبد دربسته برونتاختن است»
** ''[[اقبال لاهوری]]''
* «زندگی خوابی است وعشق رؤیای آن.»
** آلفرد دو موسه
* «زندگی گلی است که عشق شهد آن است.»
** [[ویکتور هوگو]]
== س ==
* «سرزمینی در جهان نیست که عشق، از عاشقان شاعر نسازد.»
** ''[[ولتر]]''
* «سعدیا عشق نیامیزد و شهوت باهم// پیش تسبیح ملائک نرود دیو رجیم»
** ''[[سعدی]]''
* «سوادی عشق چون بینی بهل سودای عقل از سر// که در گرمای تابستان به تن بار است بارانی»
** ''[[قاآنی شیرازی]]''
== ش ==
* «شرح عشق را من بگویم بر دوام // صد قیامت بگذرد و آن ناتمام // زانکه تاریخ قیامت را حد است // حد کجا آن جا که وصف ایزد است»
** ''[[مولوی]]''
* «شیرینترین چیز در زندگی، عشق زن پاکدل به شوهرش میباشد.»
** ''[[ولتر]]''
* «پاکدامنیام جز آن پرهیزکاری است که مانعم باشد/و پارسایی تو جز آن نگهبانِ نگهبان توست// من عاشق شدهام و خدا میداند که/ جز به نگاهی نیاز ندارم، آری! عاشقان گونهگوناند.»<ref>{{یادکرد وب |نشانی=https://الأدب.com/wiki/%D9%8A%D9%82%D8%B1_%D8%A8%D8%B9%D9%8A%D9%86%D9%8A_%D8%A3%D9%86_%D8%A3%D8%B1%D9%89_%D9%84%D9%83_%D9%85%D9%86%D8%B2%D9%84%D8%A7|عنوان=یقر بعینی ان اری لک منزلاً|اثر=موسوعة الأدب العربي}}</ref>>
* «[[درد]]ی است که پزشکان را به درمانش فراخواندهام/و پزشکی جز اشکها نبود.»<ref>{{یادکرد وب |نشانی=https://الأدب.com/wiki/%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%85%D8%B9_%D9%85%D8%B0_%D8%A8%D8%B9%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D8%AE%D9%84%D9%8A%D8%B7_%D9%82%D8%B1%D9%8A%D8%A8|عنوان=الدمع مذ بعد الخلیط قریب|اثر=موسوعة الأدب العربي}}</ref>
** ''[[شریف رضی]]''
* «شراب عشق میسازد تو را از سر کار آگه // نه تدقیقات مشائی نه نحقیقات اشراقی.»
** ''[[شیخ بهایی]]''
== ص ==
* «صوفیان عشق را علاج همه دردها و کیمیای وجود تعریف کردهاند. عشق فقر را به ثروت تبدیل میکند، گدا را به شاهزاده، [[جنگ]] را به [[صلح]]، جهل را به [[دانش]] و جهنم را به بهشت مبدل میسازد.»
** ''[[حسین الهی قمشهای]]''
== ع ==
* «عاشق آشفته فرمان کی برد؟// درد درمان سوز درمان کی برد؟»
** ''[[عطار نیشابوری]]''
* «عاشقان را همه گر آب برد// خوبرویان همه را خواب برد»
** ''[[ایرجمیرزا]]''
* «عشق آن بگزین که جمله انبیاء // یافتند از عشق او [[کار]] و کیا»
** ''[[مولوی]]''
* «عاشق رؤیاهای خود را خودش میسازد.»
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]''
* «عاشقی پیداست از زاری دل// نیست بیماری، چو بیماری دل»
** ''[[مولوی]]''
* «عجب علمی است [[دانش|علم]] هیئت عشق// که چرخ هشتمش هفتم زمین است»
** ''[[حافظ]]''
* «عشاق دلباخته معمولأ در سکوت بهسر میبرند.»
** ''[[شارل دو منتسکیو]]''
* «عشق آدمی را به کمال میرساند.»
** ''[[میکل آنژ]]''
* «عشق آینه بلند نور است// شهوت ز حصار عشق دور است»
* «عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست // تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست // اجزای وجودم همگی دوست گرفت // نامیست ز من بر من و باقی همه اوست»
** ''[[ناشناس|مولوی]]''
* «عشق از بزرگترین و قویترین مردان، [[مجنون|دیوانگان]] و از دیوانگان، [[دانا|عاقلان]] دوراندیش به وجود میآورد.»
** ''[[گوستاو لوبن]]''
* «عشق اندر فضل و [[دانش|علم]] و دفتر و اوراق نیست // هرچه گفت و گوی خلق آن ره، ره عشاق نیست// شاخ عشق اندر ازل دان، بیخ عشق اندر ابد// این [[درخت|شجر]] را تکیه بر عرش و ثری و ساق نیست»
** ''[[مولوی]]'' - ''(دیوان شمس تبریزی)''
* «عشق با درد همراه است – چون رشد را موجب میشود. عشق با درد همراه است چون عشق چنین میطلبد. عشق با درد همراه است چون عشق دگرگون میکند. عشق با درد همراه است، چون در عشق از نو زاده میشوی.»
** ''[[اوشو]]''
* «عشق بلایی است که همه خواستارش هستند.»
** ''[[افلاطون]]''
* «عشق بهترین نغمه در [[موسیقی]] [[زندگی]] است. انسانِ بدون عشق، هرگز با همسرایی باشکوه بشریت همنوا نخواهد شد.»
** ''[[روک شنایدر]]''
* «عشق، به زیبایی سرخگلهای وحشی است؛ [[دوستی]]، مانند تیغبرگهای راج است و در برابر شکوه شکوفههای [[گل]] سرخ ناچیز. اما کدامین پایدارتر است؟»
** ''[[امیلی برونتی]]''
* «عشق به مثابه یک پیوند رخ مینماید اما در خلوت ژرف آغاز میگردد. هنگامی که به تمامی در تنهایی خود خرسندی، هنگامی که مطلقاً به دیگری نیازمند نیستی، وقتی حضور دیگری یک احتیاج نمینماید، آنگاه است که توانایی دریافت عشق را خواهی داشت. اگر وجود دیگری نیاز تو باشد، تنها میتوانی بهرهکشی کنی. تزویر کنی، مسلط شوی، اما عشق نمیتوانی بورزی.»
** ''[[اوشو]]''
* «عشق به هدف، پادزهر [[ترس]] و نگرانی است.»
** ''[[ناشناس]]''
* «عشق، پایدارترین قدرت جهان است.»
** ''[[مارتین لوتر کینگ جونیور]]''
* «عشق پرنده [[ترس]]وئی نیست که با یک کیش دور شود.»
** ''[[رفیق شامی]]''
* «عشق پیری گر بجنبد سر بهرسوایی زند.»
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]''
* «عشقت آتش بهدل کس نزند تا دل ماست// کی بهمسجد سزد آن شمع که در خانه رواست»
** ''[[محمدتقی بهار]]''
* «عشق تنها دردی است که بیمار از آن لذت میبرد.»
** ''[[افلاطون]]''
* «عشق تنها قدرتی است که دشمن را به [[دوستی|دوست]] بدل میکند.»
** ''[[مارتین لوتر کینگ جونیور]]''
* «عشق جوشد [[دریا|بحر]] را مانند دیگ // عشق ساید کوه را مانند ریگ // عشق بشکافد فلک را صد شکاف // عشق لرزاند زمین را از گزاف»
** ''[[مولوی]]''
* «عشق چون در سینهام بیدار شد// از طلب، پا تا سرم ایثار شد»
** ''[[فروغ فرخزاد]]''
* «عشق حواس را از دیدن عیوب منع میکند.»
** ''[[ارسطو]]''
* «عشق حیات عاشق را تشکیل میدهد، والا معشوق بهانهاست.»
** ''[[آلفونس کار]]''
* «عشق، خودرو بینقصی است؛ راننده و سرنشین ناقصند و راه ناهموار.»
** ''[[فرانتس کافکا]]''
* «عشق در کوهکنی داد نشان قدرت خویش// ورنه این مایه [[هنر]] تیشه فرهاد نداشت»
** ''[[فرخی یزدی]]''
* «عشق را از تیغ و خنجر باک نیست// اصل عشق از باد و خاک و آب نیست»
** ''[[اقبال لاهوری]]''
* «عشق را با هر دلی نسبت به قدر جوهر است// قطره بر [[گل]] شبنم و در قعر [[دریا]] گوهر است»
** ''[[صائب تبریزی]]''
* «عشق را بنیاد بر ناکامی است// هر که زین میسرکشد از خامی است»
** ''[[عطار نیشابوری]]''
* «عشق را صد ناز و استکبار هست // عشث با صد ناز میآید به دست»
** ''[[مولوی]]''
* «عشق سپیدهدم [[ازدواج]] است و ازدواج شامگاه عشق.»
** ''[[انوره دو بالزاک]]''
* «عشق، سختترین سنگها و صخرهها را نرم میکند.»
** ''[[ضربالمثلهای آلمانی|ضربالمثل آلمانی]]''
* «عشق سوهان زد مرا آدم شدم// عالِم کیف و کم عالَم شدم»
** ''[[اقبال لاهوری]]''
* «عشق سیمرغی است کورا دام نیست// در دو عالم زو نشان و نام نیست»
** ''[[عراقی]]''
* «عشق صیقل میزند فرهنگ را»
** ''[[اقبال لاهوری]]''
* «عشق غریزه مختص خود را دارا است، او میداند چهگونه در قلبی نفوذ کند.»
** ''[[انوره دو بالزاک]]''
* «عشق قویترین سپاهاست زیرا در یک لحظه بر قلب و مغز و جسم حمله میکند.»
** ''[[ولتر]]''
* «عشق، کوه را جابهجا میکند»
** ''[[ضربالمثلهای آلمانی|ضربالمثل آلمانی]]''
* «عشق: نوعی [[جنون]] موقت که با [[ازدواج]] یا خارج کردن بیمار از شرایطی که تحت آن به این نارسایی دچار شدهاست، درمان میگردد.»
** ''[[آمبروز بییرس]]''
* «عشق، نیازی به آموزگار ندارد»
** ''[[ضربالمثلهای آلمانی|ضربالمثل آلمانی]]''
* «عشق نیست، عشقورزیدن است. پیوند نیست، پیوندیافتن است. ترانه نیست، ترانهخواندن است. [[رقص]] نیست، رقصیدن است.»
** ''[[اوشو]]''
* «عشق و اشتیاق، بالهای پرنده بلندپرواز خلاقیت است.»
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]/ افیژنی در تاوریس''
* «عشق و تواضع، خلعتی برازنده مرشدی پرهیزگار باشد، نه شایسته جاهطلبی مغرور.»
** ''[[ویلیام شکسپیر]]/ هنری هشتم''
* «عشقورزیدن کافیست، آنگاه همهچیز لذتبخش است.»
** ''[[لئو تولستوی]]''
* «عشق و سرفه را پنهان نتوان نمود.»
** ''[[جورج هربرت]]''
* «عشق وسیلهای است برای تبدیل تمام دردسرهای کوچک به یک دردسر بزرگ.»
** ''[[ولتر]]''
* «عشق و عاشقی هرچند لطیف و پراحساس ابراز گردد بازهم ریشه در شهوت دارد و بس.»
** ''[[آرتور شوپنهاور]]''
* «عشق وقتی به سراغ پیرها میرود آنها را جوان میکند.»
** ''[[برنارد شاو]]''
* «عشق و مستوری زهم دورند و راه پاکبازی// آنکسی آسان رود کین شیشه در بارش نباشد»
** ''[[اوحدی]]''
* «عشق و مشک پنهان نمیماند.»
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]''
* «عشقهایی کز پی رنگی بود// عشق نبود عاقبت ننگی بود»
** ''[[مولوی]]''
* «عشق هرگز گم نمیشود؛ اگر انتظار تلافی آن را نداشته باشید به خودتان بازمیگردد و قلبتان را خالص و صاف میگرداند.»
** ''[[واشینگتن ایروینگ]]''
* «عشق هنگامی که شما را میپرورد شاخ و برگ فاسد شده را هرس میکند.»
** ''[[جبران خلیل جبران]]''
* «عشق یک پیوند است. عاشق و معشوق هر دو تلاش میکنند خود باقی بمانند، در پیوند و در عین حال مستقل، چنین است که مبارزه آغاز میشود.»
** ''[[اوشو]]''
* «عقل از سودای او کور است و کر// نیست از عاشق کسی دیوانهتر»
** ''[[مولوی]]''
* «عقل، بندِ رهروان و عاشقان است ای پسر// بند بشکن، ره عیان اندر عیانست ای پسر»
** ''[[مولوی]]''
* «عقل تا تدبیر و اندیشه کند// رفته باشد عشق تا هفتم سما// عقل تا جوید [[شتر]] از بهر حج// رفته باشد عشق بر کوه صفا»
** ''[[مولوی]]''
* «عقل در شرحش چو خر در گل بخفت // شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت»
** ''[[مولوی]]''
* «عقل را قربان کن اندر عشق دوست // عقلها باری از آن سوی است کاوست»
** ''[[مولوی]]''
* «عقل گوید ششجهت حد است و بیرون راه نیست// عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها»
** ''[[مولوی]]''
* «عقلی که جهان سوزد یک جلوه بیباکش// از عشق بیاموزد آئین جهانتابی»
** ''[[اقبال لاهوری]]''
* «علت عاشق ز علتها جداست // عشق اسطرلاب اسرار خداست»
** ''[[مولوی]]''
* «عمل، بیان قدرت عشق است.»
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]/ افیژنی در تاوریس''
* «عشق، جذب دلهاست به نیروی مغناطیس زیبایی و کیفیت این جذب، به اندازهایست که هیچ بیانی، توانایی آن را ندارد؛ و از آن، به عباراتی تعبیر میشود، که بیشتر، آن را میپوشاند. مانند (زیبایی) که درک شدنی است، اما به وصف نمیگنجد یا همچون (وزن شعر) است.»
** ''[[شیخ بهائی]]'' ''کشکول''
* «عاشق کسی است که سعی میکند بیش از آنچه دوست داشتنی است خود را دوست داشتنی نشان بدهد.»
** نکولاس شانفور <small>بدون منبع</small>
* «عشق مانند جنگ است که آغاز کردن آن آسان و پایان دادن آن دشوار است.»
** ه.ل. منکن <small>بدون منبع</small>
* «عشق مرضی است که [[زن]] مولود آن است.»
** مادام دو استائل
* «عاشق حقیقی کسی است که سعادت محبوبش را در نظر داشته باشد.»
** آلفرد دو موسه
* «عشق شیرینتر از ازدواج است، برای اینکه رمان هم شیرینتر از تاریخ است.»
** [[ولتر]]
* «عشق تنها یک جنون نیست بلکه ترکیبی از چندین نوع جنون است.»
** [[کارلایل]]
* «عشق درد نیست ولی به درد آرد. بلا نیست ولی بلا بر سر مرد آرد. هرچند مایه راحت است پیرایه آفتست. محبت محب را سوزد نه محبوب را و عشق طالب را سوزد نه مطلوب را.»
** عبدالله انصاری
* «عشق روح را تواناتر میسازد و انسان را زنده دل نگاه میدارد.»
** [[توماس مان]]
* «عاشق سعی دارد به هر وسیلهای شده محبوب واقع شود از این رو غالباً مضحک است.»
** سباستین نیکلاس شانفور
* «عشق را غیبتهای کوچک تهییج میکند و غیبتهای بزرگ میکشد.»
** [[میرابو]]
* «عشق خساراتی را جبران میکند که به دوستی ممکن نیست.»
** [[مونتنیه]]
* «عشق حسرت و اندوه است و خواری// عاشق مشوید اگر توانید»
** سید حسن غزنوی
* «عشق وقتی شدید و قوی میشود که در راه با عوائق و شکنجهها تصادم کند.»
** [[رومن رولان]]
* «عشق افسر زندگی و سعادت جاودانی است.»
** [[گوته]]
* «عشق اگر یک قسم جنون نباشد، عصارهای است از دماغهای ضعیف.»
** کوپرنیک
* «عشق هم مثل آبله، سل، سرطان و نقرس مرض مزمنی است که انسان عاقل باید از آن پرهیز نماید.»
** [[محمدعلی جمالزاده]]
* «عشق کور است و عشاق نمیتوانند کارهای احمقانهای را که مرتکب میشوند ببینند.»
** [[شکسپیر]]
* «عشق خودخواهی دو نفر است.»
** ضربالمثل فرانسوی
* «عشق، دود و سرفهرا نمیتوان پنهان کرد.»
** ضربالمثل فرانسوی
* «عشق جرقه سوزان و سرگردانی است که از قلبی میجهد و اخگر خود را در سینه جوشان دیگری جای میدهد.»
** [[امرسون]]
* «عاشق محبوبش را مظهر تمام چیزهای برگزیده و نیکو میبیند؛ و کمکم دایره عشق او از پرستش زیبایی در یک وجود تجاوز کرده، به پرستیدن همه مظاهر طبیعت آغاز مینماید.»
** [[امرسون]]
* «عشق چراغ راه زندگی است.»
** [[تاگور]]
* «عشق شبنمی است که از آسمان به غنچه قلب انسان مینشیند.»
** ارسن هوسه
* «عشق حقیقی آتش مخربی است که شعله خود را به سایر احساسات نیز سرایت میدهد و آنها را با یک قوت جدید زنده میسازد. از اینجاست که گفتهاند عشق، قهرمانها خلق میکند.»
** [[ژان ژاک روسو]]
* «عشق یک مرض مسری است، هرچه بیشتر از آن بترسیم بیشتر مبتلایش میشویم.»
** شانفور
* «عشق حکومت ظالمانهای است که هیچکس را عفو نمیکند.»
** پییر کورنی
* «عشق نزاعی است طولانی بین زن و مرد.»
** کلود فاور دو ووژلا
* «عشق یعنی تفاهم کامل بین دو جنس متفاوت.»
** مادام دو استائل
* «عشق واقعی مانند جن است که همه از آن صحبت میکنند ولی کمتر کسی آن را دیدهاست.»
** [[فرانسوا لارشفوکو]]
* «عشق، خودخواهی متبادله بین زن و مرد است.»
** [[تولستوی]]
* «عشق آدمی را از کار میاندازد.»
** [[آرتور شوپنهاور]]
* «عشق یک سعادت دائمی است.»
** [[ژرژ ساند]]
* «عشق حقیقی آن است که پیش از زناشویی و در خلال زناشویی و پس از آن تا هنگامی که زن و شوهر زندهاند برقرار باشد، بیشتر شود و کمتر نگردد.»
** [[ژرژ ساند]]
* «عشق آتشی است که با چند قطره آب خاموش میشود.»
** [[آرتور شوپنهاور]]
* «عشق انسان را عاقل و باتجربه میکند.»
** رابرت براونینگ
* «عشقهایی که از قلب سرچشمه میگیرد از میان میرود ولی عشقهایی که سرچشمهاش عقل است، همیشه باقی میماند.»
** جورج نیکولا
* «عشق و عاشقی همه کس را شاعر پیشه میکند.»
** [[افلاطون]]
* «عشق از ظرافت زن میکاهد و بر ظرافت مرد میافزاید.»
** [[ژان پل]]
* «عشق و سختی، بهترین وسیلهٔ آزمایش زندگی زناشویی است.»
** [[سامویل امایلز]]
* «عشق یعنی احضار موهبتهای جاودان زندگی. اگر عشق ارزشمند بیابدت، هدایتت میکند.»
** [[کاترین پاندر]]
* «عشق چیزی نیست که آن را پیدا کنید، بلکه عشق است که شما را پیدا میکند.»
** ''[[لرتا یونگ]]''<ref>http://www.brainyquote.com/quotes/quotes/l/lorettayou195830.html</ref>
** «عشق یعنی امکان انتخاب به معشوق دادن. برای اینکه کسی یا چیزی را به دست آوری رهایش کن.»
** * اندرو متیوس
* «عشق آدمیت است گر این ذوق در تو نیست // همشرکتی به خوردن و خفتن دواب را.»
** [[سعدی]]
== ف ==
* «فاش میگویم و از گفته خود دلشادم // بنده عشقم و از هر دوجهان [[آزادی|آزادم]]»
** ''[[حافظ]]''
* «فقط در دقایق دیدار و لحظه جدایی میتوان بهعظمت عشقِ نهفته در سینه، پیبرد.»
** ''[[ژان پل]]''
* «فرزندانتان از آنِ شما نیستند! آنها پسران و دخترانی هستندکه از خودشیفتگی زندگی، جان گرفتهاند. آنها به وسیله شما، و نه از شما شکل میگیرند، گرچه درکنار شما آسودهاند اما در تملک شما نیستند. شما مجازید که عشق خود را به ایشان هدیه کنید، نه افکارتان را، که آنها خود فکورند.»
** ''[[جبران خلیل جبران]]''
* «[[فیلم]] مثل زندگی واقعی است: مثل یک جوان عاشقپیشه شروع میکنیم، بعد بازیگر نقشهای بزرگ و سرانجام با نقش مضحک پیری به پایان میرسد.»
** ''[[ژان گابن]]''
* «عشق کور نیست بلکه چشم دل را باز میکند اما چون بیشتر میبیند مشتاق است کمتر متوجه شود.»
** ''[[پرستون]]''
* در سکوت، عشق ورزیدن هم خوش عالمی دارد. عالمی مملو از شعر، مملو از موسیقی و مملو از هزاران چیز لطیف و بی زبان… گاهی از اوقات زبان چشمها، این زبانی که در عین بی زبانی هزار زبان دارد، پیامبر عشّاق میشود مخصوصاً عشّاقی که هنوز بکارت روح و صفای دوران کودکی را حفظ کرده و با گستاخیها و پردهدریهایی که لازمهٔ گذشت زمانست، آشنا نشدهاند.
* … ما هر دو، شبها روبروی هم مینشستیم و در سکوت به یکدیگر خیره میشدیم. سایهها از کنارمان نی گذشتند، زندگی جریان طبیعی خود را طی میکرد، ستارهها روی آسمان صاف بحرین برق میزدند. و گلهای منطقهٔ گرمسیر فضا را از عطر تند خود انباشته میکردند. ما باز هم به هم نگاه میکردیم، با نگاههایی که مثل آتش داغ بود و از چیز مرموز و سنگینی پر شده بود…
** [[عبدالرحمن فرامرزی]]، «خاطرات»، «اولین عشق» <ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = فرامرزی| نام =عبد الرحمن| عنوان =خاطرات استاد عبدالرحمن فرامرزی| سال =۱۳۷۷| ناشر انتشارات دستان|مکان =تهران| شابک =9646555128|صفحه=۲۱۱}}</ref>
* عشق به نظر من ایثار و ازخودگذشتگی و دوست داشتن یک نفر به خاطر خودش است و نه به خاطر قیافه یا شغل یا ثروت او. روح و شخصیت درونی است که باید دوست داشت و برای همیشه ماندنی است.
** [[لیلا فروهر]]، ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۴/ ۲۶ شهریور ۱۳۸۳؛ پاسخ به پرسشهای طرفدارانش<ref>{{یادکرد وب|عنوان=لیلا فروهر به پرسشهای شما پاسخ داد
|نشانی=https://www.bbc.com/persian/interactivity/guest/story/2004/09/040911_shr-leil-forouhar|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/2/https://www.bbc.com/persian/interactivity/guest/story/2004/09/040911_shr-leil-forouhar|تاریخ بایگانی=۲۵ ژانویه ۲۰۲۱|تاریخ= ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۴|ناشر=بیبیسی}}</ref>
== ک ==
* «کجا رسد دم عیسی به گرد آن بادی// که بوی گیسوی جانان به عاشقان آورد»
** ''[[کمالالدین اسماعیل]]''
* «کجا فغان زجغد [[جنگ]] و مرغوای او// که تا ابد بریدهباد نای او// کجاست روزگار [[صلح]] و ایمنی// شکفتهمرد و باغ دلگشای او// کجاست عهد راستی و مردمی// فروغ عشق و تابش صدای او// کجاست دور [[دوستی|یاری]] و برابری// حیات جاودانی و صفای او// زهی [[کبوتر]] سپید آشتی// که دل برد سرود جانفزای او// رسید وقت آن که جغد جنگ را// جدا کنند سر بهپیش پای او»
** ''[[محمدتقی بهار]]''
* «کسی کز عشق خالی شد فسرده است// گرش صد جان بود بیعشق مردهاست»
** ''[[نظامی]]''
* «کمتر عاشقام باش، اما طولانیتر عاشقم باش.»
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]''
* «کیست کز عاشقی نشانش نیست// هرکه را عشق نیست جانش نیست»
** ''[[نظامی]]''
* «کسی که عشق میکارد، اشک درو میکند.»
** [[پلینیوس]]
* «کوچکترین شراره امید برای زاییدن عشق کافی است.»
** [[استاندال]]
* «کسانی که در عشق تظاهر میکنند، زودتر از عشاق واقعی به مقصد میرسند.»
** لانکلوس
* «کسی که برای محبت حدی قائل میشود اصلاً معنی محبت را نفهمیدهاست.»
** [[پوشکین]]
* «کار من عشق و بار من عشق است // حاصل روزگار من عشق است.»
** [[جامی]]
== گ ==
* «گرفتم آن که بلائیست عشق روی بتان// بلا چو عام بود دلکش است و مستحسن»
** ''[[قاآنی شیرازی]]''
* «گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن// شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت»
** ''[[حافظ]]''
* «[[گریه]] حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق// کاندرین طوفان نماید هفت [[دریا]] شبنمی»
** ''[[حافظ]]''
* «گفت کز چنگ من به ناله رود// باد برخستگانِ عشق درود// عاشق آن شد که خستگی دارد// به درستی شکستگی دارد// عشق پوشیده چند دارم چند// عاشقم، عاشقم بهبانگ بلند// مستی و عاشقیم برد ز دست// صبر ناید ز هیچ عاشق مست// گرچه برجان عاشقان خواریست// توبه در عاشقی گنهکاریست// عشق با توبه آشنا نبود// توبه در عاشقی روا نبود// عاشق آنبه که جان کند تسلیم// عاشقان را ز تیغ تیز چه بیم»
** ''[[نظامی]]''
* «گفتی که زبهر مجلس افروختنی// در عشق چه حیله هاست اندوختنی
:ای بیخبر از سوخته و سوختنی// عشق آمدنی بود نه آموختنی»
** ''[[سنائی]]''
* «گم شد جوانیم همه در [[آرزو]]ی عشق // اما رهی نیافتم آخر به کوی عشق
:از حجب و از غرور دل خردهسنج من // شد بهرهور ز عشق ولی ز [[آرزو]]ی عشق»
** ''[[ژاله قائم مقامی]]''
* «گویند که معشوق تو زشت است و سیاه// گر زشت و سیاه است مرا نیست گناه
:من عاشقم و دلم بدو گشته تباه// عاشق نبود زعیب معشوق آگاه»
** ''[[فرخی سیستانی]]''
* فکر میکنم از عشق گفتن حتی اگر تکرار باشد باز هم تازگی خودش را دارد.
** [[گوگوش]]، ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۲/ ۱ مهر ۱۳۹۱؛ مصاحبه با «رادیو فردا»<ref>{{یادکرد وب |عنوان=گوگوش: سعی کردم در آلبوم جدید عشق بیشتر باشد تا غم
|نشانی=https://www.radiofarda.com/a/f12_googoosh_and_zarghami/24716556.html|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/2/https://www.radiofarda.com/a/f12_googoosh_and_zarghami/24716556.html|تاریخ بایگانی=۵ ژوئیه ۲۰۱۹|تاریخ=۱ مهر ۱۳۹۱|ناشر=رادیو فردا}}</ref>
== ل ==
* «لاف وفا مزن که بیادت ندادهاست// یک نکته از [[کتاب]] محبت، ادیب تو»
** ''[[شرفالدین شفایی]]''
* «لطافت، نیرومندتر از سختی، آب قویتر از صخره و عشق تواناتر از بیرحمی است.»
** ''[[هرمان هسه]]''
== م ==
* «ما فقط به وسیلهٔ عشق میتوانیم عقیدهٔ مخالفان خود را تغییر دهیم، نه با تنّفر. تنفر وحشیانهترین شکل [[خشونت]] است و خشونت به شخصی که تنفر دارد آسیب میرساند نه فردِ موردِ تنفر.»
** ''[[ماهاتما گاندی]]'' <small>برگرفته از کتابِ «گزینهٔ گفتارهای گاندی» ترجمه مهشید میرمعزّی، نشر ثالث، سال ۱۳۸۸، ص ۱۸</small>
* من دوست دارم توجه آدمها را به [[راستی]] و درستی و عاشق بودن جلب کنم. شعار نمیدهم، ولی میخواهم عاشق شدن را به یادشان بیاورم تا بدون هیچ دلیل و فلسفهای با هر حدی که میفهمند عاشق باشند. دوست دارم یادشان نرود که عشق مهمترین اتفاق است و میتواند خیلی از نیمههای خالی را پر کند. ممکن است چیزهای زیادی نداشته باشید، ولی عاشق باشید.
* دوست دارم به جایی برسم که آنقدر [[قدرت]] داشته باشم تا بتوانم انسانها را به نقطهای برسانم که به عشق نزدیک شوند.
** [[مهدی یراحی]]، ۳ دسامبر ۲۰۱۳/ ۱۲ آذر ۱۳۹۲؛ مصاحبه با «موسیقی ما»<ref>{{یادکرد وب |عنوان=مهدی یراحی: اجازه بدهید من وجه غمگین پاپ را داشته باشم|نشانی=https://www.musicema.com/node/189516|تاریخ=۱۲ آذر ۱۳۹۲|ناشر=جام جم آنلاین|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20230831180619/https://www.musicema.com/node/189516|تاریخ بایگانی=۳۱ اوت ۲۰۲۳}}</ref>
* «ما به دنیا آمدهایم که [[دوستی|دوستداشتن]] و عشقورزیدن را بیاموزیم.»
** ''[[ناشناس]]''
* «[[مادر]]، یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را میشناسد.»
** ''[[انوره دو بالزاک]]''
* «مرا ز عشق وطن دل به این خوشست که گر// ز عشق هرکه شود کشته، زادهٔ وطن است»
** ''[[عارف قزوینی]]''
* «مردم زمانی بهرماتیسم و عشق واقعی ایمان میآورند که بهآن مبتلا شوند.»
** ''[[ماری فن ابنر-اشنباخ]]''
* «مستی عشق نیست در سر تو// رو که تو مست آب انگوری// رویِ زردست و آهِ دردآلود// عاشقان را گواهِ رنجوری»
** ''[[حافظ]]''
* «ملت عشق از همه دینها جداست // عاشقان را ملت و [[مذهب]] خداست»
** ''[[مولوی]]''
* «منادی میکند عشق از چپ و راست// که حد هر کمال اینجاست، اینجاست»
** ''[[وحشی بافقی]]''
* «من از خوشبختیهای این جهان بهرمند گردیدهام زیرا در زندگی عاشق شدهام.»
** ''[[ویلیام شکسپیر]]''
* «من در [[جنگ]] شرکت کردم، تنها بهاین دلیل که پیوند عشق خود را بهزندگی مستحکمتر نمایم.»
** ''[[گئورگ بوشنر]]''
* «[[من]]: دهکدهها نبض حقایق هستند / او: مردم ده با تو موافق هستند / ناگاه صدای [[خیس]] [[رعد]]ی پیچید / [[باران]] که بیاید، همه عاشق هستند»
** ''[[ایرج زبردست]]''
* «من صفای عشق میخواهم از او// تا فدا سازم وجود خویش را// او تنی میخواهد از من آتشین// تا بسوزاند در او تشویش را»
** ''[[فروغ فرخزاد]]''
* «من معتقدم که عشق بهیک شخصِ بزرگوار، بیش از هرچیز دیگر بهانسان فروتنی میآموزد.»
** ''[[آندره ژید]]''
* «ممکن است که طفل در هنگام تولد زیبا باشد، لکن دلربایی وقتی آغاز میشود که دل گرفتار عشق میگردد.»
** [[لابرویر]]
* «مپرس از عشق و از نیرنگی عشق/بهر رنگی که خواهی سر بر آرد//درون سینه بیش از نقطه ئی نیست/چو آید بر زبان پایان ندارد.»
** ''[[محمد اقبال]]''<ref>http://ganjoor.net/iqbal/payam-mashregh/sh66/</ref>
== ن ==
* «ناصحام گفت: بجز غم چه [[هنر]] دارد عشق؟ // برو ای خواجهٔ عاقل، هنری بهتر از این؟»
** ''[[حافظ]]''
* «نوبت عشاق ندارد غزل// قول بزرگان نبود جز عمل»
** ''[[خواجوی کرمانی]]''
* «نیست اندر عنصرش حرص و هوا // نور مطلق زنده از عشق خدا»
** ''[[مولوی]]''
* «نیست پروا تلخکامان را ز تلخیهای عشق// آب [[دریا]] در مذاق [[ماهی]] دریا خوش است»
** ''[[صائب تبریزی]]''
* «نخستین عشق توأم با کمی حماقت و مقداری زیادی کنجکاوی است.»
** [[برنارد شاو]]
== و ==
* «وای آن، کو بهدام عشق آویخت// خنک آن، کو زدام عشق رهاست// عشق بر من در عنا بگشود// عشق سرتابهسرعذاب و عناست»
** ''[[فرخی سیستانی]]''
* «وز هوس وز عشق این دنیای دون // چون زنان مر نفس را بودن زبون»
** ''[[مولوی]]''
* «وقتی کمتر سزاوارم، به من عشق بورز، که آنزمان نیازمندترم.»
** ''[[ضربالمثلهای چینی|ضربالمثل چینی]]''
* «و عشق ٫تنها عشق - تو را به گرمی یک سیب میکند مهمان»
** ''[[سهراب سپهری]]''
* «وقتی بخواهیم در مورد عشق منطقی فکر کنیم، عشق واقعیت خود را از دست میدهد»
** ''[[اسپی زان]]''
* «وقتی از عشق صحبت میکنیم، حتماً یک زن وجود دارد و یک مرد که این سادهترین نوع عشق است. بعد عشق مادر و پدر به فرزندان و همینطور عشق به نزدیکان و بعد از آن هم عشق به همنوع وجود دارد که در روانشناسی، آدمها به خاطر همنوعشان از چیزهایی میگذرند.»
** ''[[علیرضا رئیسیان]]''<ref>https://web.archive.org/web/20150821010528/http://sharghdaily.ir:80/News/70623/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%B5%D9%86%D9%81%E2%80%8C%D8%B2%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%87</ref>
* [ادامه] «[[انسان]] مجموعهای از جنسیت، عاطفه، رفتارهای متناقض، متضاد یا همگون است. بهتعبیری، اگر نفسش در زیر عقل او قرار بگیرد، آدمی فرهیخته میشود و اگر نفس او غالب شود، در مرتبه پایینتر و نازلتری قرار میگیرد. آن کسی که اصلاً عشق ندارد، انسان نیست، حیوانات عشق ندارند بلکه غریزه دارند. پس مرتبه نازلتر عشق، غریزه بشری نسبت به جنس مخالف است.»
** ''[[علیرضا رئیسیان]]''<ref>https://web.archive.org/web/20150821010528/http://sharghdaily.ir:80/News/70623/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%B5%D9%86%D9%81%E2%80%8C%D8%B2%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%87</ref>
== هـ ==
* «همچو کوره عشق را سوزیدنیست// هر که او زین کور باشد کودنییست»
** ''[[مولوی]]''
* «هر چه جز عشق خدای احسن است // گر شکر خواری است آن جان کندن است»
** ''[[مولوی]]''
* «هر آنکسی که در این حلقه نیست زنده بهعشق// بر او نمرده به فتوای من نماز کنید»
** ''[[حافظ]]''
* «هر سحر از عشق دمی میزنم // روز دگر میشنوم بر ملا»
** ''[[سعدی]]''
* «هر انسانی با آگاهی کامل به آیین عشق، به این سیاره خاکی پا میگذارد. مشکل شما هر چه باشد، امتحان محبت است. اگر بتوانید از راه محبت در این آزمایش پیروز شوید، مسئله شما حل خواهد شد. اگر نه، آنقدر به درازا خواهد کشید تا از راه محبت، مسئله خود را حل کنید. زیرا مشکل شما مجالی برای تشرف به آیین عشق است.»
** ''[[اسکاویل شین]]''
* «هرچه گویم عشق را شرح و بیان//چون بهعشق آیم خجل باشم از آن//چون قلم اندر نوشتن میشتافت//چون بهعشق آمد قلم برخود شکافت//چون سخن در وصف این حالت رسید//هم قلم بشکست و هم کاغذ درید»
** ''[[مولوی]]''
* «هر دلی کان به عشق مایل نیست// حجره دیو دان، که آن دل نیست// دل بیعشق، چشم بینور است// خود ببین، حاجت دلایل نیست// بیدلان را جز آستانه عشق// در ره کوی [[دوستی|دوست]] منزل نیست// هرکه از عشق بیخبر باشد// اندرین ره، به سان [[خر]] باشد// آب در میوهٔ خرد عشق است// بلکه آب حیات خود عشق است»
** ''[[عراقی]]''
* «هرشخصی دو بار میمیرد، یک بار آنگاه که عشق از دلش میرود و بار دیگر زمانی که زندگی را بدرود میگوید، اما وداع با زندگی در برابر مرگ عشق، ناچیز است.»
** ''[[ولتر]]''
* «هرکسی را نتوان گفت که صاحبنظر است// عشقبازی دگر و نفسپرستی دگر است»
** ''[[سعدی]]''
* «هرکه را جامه زعشقی چاک شد// او زحرص و عیب کلی پاک شد»
** ''[[مولوی]]''
* «هرکه را نبض عشق مینجهد// گر [[افلاطون|فلاطون]] بود، تواش [[خر]] گیر// هر سری کو ز عشق پر نبود// آن سرش را زدم مؤخر گیر»
** ''[[مولوی]]''
* «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد بهعشق// ثبت است بر جریده عالم دوام ما»
** ''[[حافظ]]''
* «هزار جهد نمودم که سرّ عشق بپوشم//نبود بر سر آتش میسّـرم که نجوشم»
** ''[[سعدی]]''
* «هفت شهر عشق را [[عطار نیشابوری|عطار]] گشت// ما هنوز اندر خم یک کوچهایم»
** ''[[مولوی]]''
* «همانطور که عشقهای حقیقی کمیاب است [[دوستی]]های حقیقی نیز کمیاب است.»
** ''[[فرانسوا لارشفوکو]]''
* «همه اینها مد هستند: ترس از خدا یک نوع مد است، همچنین عشق و ژیپون و حلقهانداختن در بینی.»
** ''[[سورن کیرکهگارد]]''
* «همه
:لرزش دست و دلم
::از آن بود
:که عشق
::پناهی گردد
:پروازی نه
::گریزگاهی گردد.
:آی عشق، آی عشق
::چهرهٔ آبیت پیدا نیست.»
** ''[[احمد شاملو]] ''
* «هر که را جامه زعشقی چاک شد // او حرص و جمله عیبی پاک شد»
** ''[[مولوی]]''
* «هیچ خدمتی صادقانهتر از خدمت عاشق به معشوق نیست.»
** [[ولتر]]
* «هرکه را کن مکن و هوش و خرد در کار است // مشنو از وی سخن عشق که او هشیار است .»
** [[امیر خسرو دهلوی]]
== ی ==
* «یک ذره خشم شعله عشق را تیزتر میکند.»
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]''
* «یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب// از هر زبان که میشنوم نامکرر است»
** ''[[حافظ]]''
* «یک مرد با هر زنی میتواند خوشبخت زندگی کند تا زمانیکه عاشق نشدهاست.»
** ''[[اسکار وایلد]]''
* «یکی از معجزات عشق این است که ما در دردهای آن نیز لذتی حس میکنیم. عشاق حقیقی، حال فراموشی وبیعلاقگی را که احساس درد را از میان برمیدارد، بزرگترین بدبختی میشمارند.»
** [[ژان ژاک روسو]]
* «یا رب! چه فرخ طالعند آنانکه در بازار عشق // دردی خریدند و غم دنیای دون بفروختند.»
** '' [[شیخ بهایی]]''
== پیوند به بیرون ==
{{ویکیپدیا}}
{{ویکیواژه}}
{{ویکیانبار|Category:Love}}
{{ناتمام}}
[[رده:فضائل|عشق]]
[[رده:روابط بین فردی]]
iuj3exxnx7r4u2gcvypqjb7pphuj7g7
دونالد ترامپ
0
19935
190734
190727
2025-07-11T18:59:59Z
فرهنگ2016
10613
ویرایش [[Special:Contributions/78.39.2.36|78.39.2.36]] ([[User talk:78.39.2.36|بحث]]) به آخرین تغییری که [[User:فرهنگ2016|فرهنگ2016]] انجام داده بود واگردانده شد
190102
wikitext
text/x-wiki
[[File:Donald Trump by Gage Skidmore.jpg|thumb|من برای پول این کار را نمیکنم. به اندازهٔ کافی دارم، خیلی بیشتر از آنچه هرگز به آن نیاز داشتم باشم. انجامش میدهم تا انجامش بدهم. توافقها شکل هنری من هستند..]]
[[File:Donald Trump star Hollywood Walk of Fame.JPG|thumb|در نهایت، شما با آنچه به دست میآورید اندازهگیری میشوید نه آنچه که متعهدش میشوید .]]
[[File:Donald Trump and wife Melania.jpg|thumb|بدون شور، انرژی ندارید؛ بدون انرژی، هیچ چیز ندارید. هیچ چیز بزرگی در دنیا بدون شور به دست نمیآید.
.]]
'''[[w:دونالد ترامپ|دونالد جان ترامپ]]''' (به [[انگلیسی]]: Donald John Trump) (زاده ۱۴ ژوئن ۱۹۴۶) چهل و پنجمین رئیسجمهور [[ایالات متحده آمریکا]] است. وی پیش از ورود به سیاست کارآفرین و یک چهرهٔ تلویزیونی بود.
== نقل قولها ==
;۲۰۱۵
* اگر هیلاری کلینتون نمیتواند شوهرش را ارضا کند چه چیزی باعث میشود او فکر کند میتواند آمریکا را ارضا کند؟
** [http://www.ibtimes.co.uk/donald-trump-deletes-offensive-tweet-saying-hillary-clinton-cant-satisfy-her-husband-1497525 Donald Trump on Twitter, he later deleted the tweet.] (۱۶ آوریل ۲۰۱۵)
* «وقتی مکزیک مردم خود را میفرستد، بهترینهایشان را نمیفرستد. آنها مردمی را میفرستند که مشکلات بسیاری دارند، و آن مشکلات را دارند میآورند، آنها مواد مخدر دارند میآورند… آنها جرم دارند میآورند. آنها متجاوزین [جنسی] اند؛ و برخیشان، مردم خوبی اند؛ ولی من با مرزبانان صحبت میکنم و آنها به من میگویند ما چه داریم میگیریم؛ و این کاملاً معقول است. این کاملاً معقول است. آنها دارند مردم درست را برای ما نمیفرستند. این دازد از بیشتر از مکزیک میآید. از همهٔ آمریکای جنوبی و لاتین میآید، و احتمالاً از خاور میانه میآید؛ ولی ما نمیدانیم. زیرا ما حفاظتی نداریم و کفایت نداریم، ما نمیدانیم چه چیزی دارد رخ میدهد؛ و این باید متوقف شود و باید سریع متوقف شود»
** برج ترامپ <span class="mw-formatted-date" title="2015-06-16">2015-06-16</span>, سخنرانی اعلام نامزدی او برای ریاست جمهوری آمریکا<ref>Donald Trump announces a presidential bid, [https://www.washingtonpost.com/blogs/post-politics/wp/2015/06/16/full-text-donald-trump-announces-a-presidential-bid The Washangton Post, 2015 -06-16]</ref>
* «مادامیکه کاری را انجام میدهم به آن عشق میورزم و آن را با تمام توان و با بهترین روش انجام میدهم زیرا من برای انجام آن مشتاق بودهام و تحقق آن همواره برای من همچون هوسی در ذهن بودهاست. عملی که انجام آن شبیه کار و شغل نیست. شور و حرارت من به دیگران هم سرایت میکند و به آنها برای بهتر بودن انگیزه میدهد.»
** ''کتاب ۱۰۱ راه موفقیت''<ref>[https://books.google.com/books?id=uuR61zcvMTgC&pg=PA1&lpg=PA1&dq=%22since+I+LOVE+WHAT+I+DO,+I+DO+IT+VIGOROUSLY%22&source=bl&ots=ko6GrZPr-e&sig=x3zLQ1fWbNJIrx-7M0CzI-zPljg&hl=en&sa=X&ved=0ahUKEwjuncTq2OvRAhXCLMAKHTzHDNwQ6AEIGjAA#v=onepage&q=%22since%20I%20LOVE%20WHAT%20I%20DO%2C%20I%20DO%20IT%20VIGOROUSLY%22&f=false Trump 101: The Way to Success]</ref>
;۲۰۱۶
* «[[w:اوباما|اوباما]] بنیانگذار [[w:داعش|داعش]] است.»<ref>[https://www.politico.eu/article/trump-obama-is-the-founder-of-isis Trump: Obama ‘is the founder of ISIS’]</ref> <ref>[https://www.politico.com/story/2016/08/trump-obama-clinton-founded-isis-226893 Trump: Obama 'is the founder of ISIS']</ref>
;۲۰۱۸
* ''«اگر شما نگاهی به ایران داشته باشید و اگر به آنچه که آنها انجام میدهند نگاه کنید، [متوجه میشوید که] آنها در حال حاضر یک کشور تروریست هستند.»''
**[https://www.washingtonpost.com/video/politics/trump-calls-iran-a-terrorist-nation-like-few-others/2017/10/13/810b8214-b025-11e7-9b93-b97043e57a22_video.html واشینگتن پست - Trump calls Iran 'a terrorist nation like few others' ]
;۲۰۲۰
* «آمریکا هم ۵۲ نقطه (سایت) را در [[w:ایران|ایران]] هدف قرار خواهد داد. ترامپ تأکید میکند که این رقم به نشانۀ ۵۲ شهروند آمریکایی است که سالها قبل در ایران به گروگان گرفته شده بودند. ترامپ مینویسد که برخی از این اهداف برای "ایران و [[w:فرهنگ ایرانی|فرهنگ ایرانی]] در سطح بسیار بالا و مهمی قرار دارد".»<ref>[https://www.rfi.fr/fa/%D8%AF%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%84%D8%AF-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%BE-%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D9%87%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-20200105/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7 دونالد ترامپ مکانهای فرهنگی ایران را تهدید به نابودی کرد]</ref>
===۲۰۲۱===
===آگوست===
* «''اشغال [[w:افغانستان|افغانستان]] بدترین تصمیم تاریخ آمریکا بود، [[w:خاورمیانه|خاورمیانه]] را ویران کردیم.''»<ref>[https://per.euronews.com/2021/08/18/former-us-president-trump-says-afghanistan-invasion-was-worst-decision-ever-made ترامپ: اشغال افغانستان بدترین تصمیم تاریخ آمریکا بود، خاورمیانه را ویران کردیم]</ref>
===سپتامبر===
* «''[[w:ایالات متحده آمریکا|آمریکا]] در حال تبدیل شدن به چاه فاضلاب بشریت بهدلیل [[w:حصار آمریکا-مکزیک|بحران مرزی]] است.''»<ref>[https://nypost.com/2021/09/19/trump-says-us-a-cesspool-of-humanity-amid-border-crisis/ Trump says US becoming a ‘cesspool of humanity’ amid border crisis ]</ref>
== دربارهٔ او ==
* «اول اینکه گمان میکنم احتمالی [انتخاب او] بسیار واقعی است و دوم اینکه فکر میکنم بسیار خطرناک است. به گمان من او یک دیوانه متوهم است به بیماری خودشیفتگی شدید مبتلا است. او استاد عوامفریبی و سخنرانی تلویزیونی است اما بیاخلاق، بی ملاحظه و نادان است… فکر میکنم او بسیار خطرناک است… تصور دونالد ترامپ در مصدر قدرت نظامی، دولت و همچنین اقتصاد ایالات متحده برای من یک کابوس است.»
** [[راسل بنکس]]<ref>http://fa.euronews.com/2016/05/26/top-author-russell-banks-blasts-trump-i-think-he-is-a-deluded-maniac</ref>
* «آدم نمیتواند تصور کند که شهروند جامعهای باشی که این آدم رئیسجمهورش است.»
** [[حسین پاکدل]]<ref name="حسین پاکدل">{{یادکرد وب |نشانی=http://www.sharghdaily.ir/News/115094/ما-در-اقیانوسی-از-قصه-شنا-میکنیم|عنوان=ما در اقیانوسی از قصه شنا میکنیم|تاریخ=۲۶ بهمن ۱۳۹۵|اثر=روزنامهٔ شرق}}</ref>
== منابع ==
{{ویکیپدیا}}
[[رده:اهالی ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:اهالی نیویورک]]
[[رده:کارآفرینان]]
[[رده:رئیسجمهورهای ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:نظریهپردازان توطئه]]
[[رده:زادگان ۱۹۴۶ (میلادی)]]
3pt0cornrjc8ht9pina23urqyhymw22
عبدالملک حوثی
0
40034
190737
188272
2025-07-12T00:29:04Z
CommonsDelinker
242
Removing [[:c:File:Abdolmalek_al_Houthi.jpg|Abdolmalek_al_Houthi.jpg]], it has been deleted from Commons by [[:c:User:Abzeronow|Abzeronow]] because: per [[:c:Commons:Deletion requests/File:Abdolmalek al Houthi.jpg|]].
190737
wikitext
text/x-wiki
'''[[W:عبدالملک حوثی|عبدالملک بدرالدین حوثی]]''' (عربی: عبد الملك بدر الدين الحوثي؛ زاده ۲۲ مه ۱۹۷۹) ملقب به ابو جبریل، سیاستمدار و رهبر مذهبی [[یمن|یمنی]] است که به عنوان رهبر جنبش حوثیها، جنبشی که عمدتاً از [[شیعه|شیعیان]] زیدیه تشکیل شده است، فعالیت میکند.
== گفتاوردها ==
* «پیشرفتهتر کردن تواناییهای موشکی ادامه دارد، چرا که نیرویی راهبردی و ید طولایی در هدف قرار دادن اهداف دور در عمق مناطق دشمن محسوب میشود، و تأثیر گستردهای دارد و تا ریاض و ابوظبی رسیده است، و مهمتر از آن، این است که موفق به عبور از سامانه ضدهوایی امریکاییای شد که به آن اعتماد کامل داشتند؛ موشک برکان ۲ که به قصر یمامه در ریاض رسید، قادر به طی مسافت دورتر است، این چیزی است که امریکاییها خود به آن اعتراف کرده، و موشک برکان ۲ را در [[ایالات متحده آمریکا|ایالات متحده]] به نمایش گذاشتند.»<ref>https://iswnews.com/9579/بیانات-سید-عبدالملک-بدرالدین-الحوثی/</ref> (فروردین ۱۳۹۷)
== منابع ==
{{پانویس}}
{{ویکیپدیا}}
{{ترتیبپیشفرض:عبدالملک، حوثی}}
[[رده:افراد زنده]]
[[رده:زادگان ۱۹۷۹ (میلادی)]]
[[رده:سیاستمداران]]
[[رده:اهالی یمن]]
gda0f8vfsn5c96p3yhc4zfq1ca8hu40
حمزه محمودی
0
40200
190736
189875
2025-07-11T20:57:42Z
5.217.82.20
صفحه را خالی کرد
190736
wikitext
text/x-wiki
phoiac9h4m842xq45sp7s6u21eteeq1
یوحنا ماکسیمویچ
0
40290
190732
2025-07-11T18:04:19Z
Inshushinak
6668
یوحنا ماکسیمویچ
190732
wikitext
text/x-wiki
قدیس یوحنای شانگهای و سان فرانسیسکو، یا یوحنای صاحب خرق عادت، همچنین معروف به ولادیکا ماکسیمویچ، یوحنا ماکسیمویچ (۴ ژوئن ۱۸۹۶ – ۲ ژوئیه ۱۹۶۶)، یک زاهد و روحانی برجسته ارتدوکس شرقی از کلیسای ارتدوکس روسی در خارج از روسیه (ROCOR) بود که در اواسط قرن بیستم فعالیت داشت. او کشیش و پدر روحانی با شهرت بالا و یک صاحب خرق عادت معروف بود که قدرتهای بزرگ پیشگویی، غیببینی و شفا به او نسبت داده میشد.
== گفتاوردها ==
* «چقدر راضی کردن شما مردم دشوار است. من خیلی طولانی جشن میگیرم و او خیلی کوتاه!»
** نقل شده در کتاب «اسقف اعظم یوحنای شگفتیساز» اثر اسقف الکساندر (میلان) (۲۰۰۱).
* «قدیس بودن فقط یک فضیلت نیست. این دستیابی به چنان اوج معنوی است که فراوانی فیض خدا که قدیس را پر میکند، بر همه کسانی که با او معاشرت میکنند، سرریز میشود. عظمت حالت سعادتی که قدیس در آن به تفکر در جلال خدا میپردازد، بسیار است. آنان که پر از عشق به خدا و انسان هستند، به نیازهای انسان پاسخ میدهند، نزد خدا شفاعت میکنند و به کسانی که به آنها روی میآورند کمک میکنند.»
** نقل شده در کتاب «اسقف اعظم یوحنای شگفتیساز» اثر اسقف الکساندر (میلان) (۲۰۰۱).
== دربارهٔ او ==
'''خاطراتی از قدیس زنده یوحنا و گواهیها به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد تجلیل از او (۲۹ ژوئن ۲۰۱۹)'''
* بسیاری میدانستند که نیازی به درخواست از ولادیکا برای ملاقات با کسی نیست. خود خداوند او را الهام میبخشید که کجا و به نزد چه کسی برود.
* ما برای گرفتن برکت او پیش از امتحانات به نزد ولادیکا میرفتیم. یک بار رفتم و او گفت: «چرا برکت مرا میخواهی، درس نخواندهای، برو.» اینکه او چگونه این را میدانست برایم یک راز است، اما میدانستم که نتیجهام اسفناک خواهد بود، و همینطور هم شد.
* محدودیت باورنکردنی و خودخواسته او در مورد خوابیدن در رختخواب برای بسیاری شناخته شده بود. به مدت ۴۴ سال از زندگی رهبانیاش، شبی ۴ یا ۵ ساعت در حالی که روی صندلی نشسته بود، میخوابید.
* اگر او در اتاقش بود و شما میخواستید او را ببینید، فقط در نمیزدید و منتظر پاسخ نمیماندید. کاری که میکردید این بود که در میزدید و میگفتید «پروردگاری یسوع مسیح، پسر خدا، بر ما رحم کن»، و وقتی او با «آمین» پاسخ میداد، وارد میشدید.
* به عنوان خادم محراب… مشاهده، به ویژه در طول عشای ربانی، شدت و قدرت دعای او مسحورکننده بود. به نظر من او روی زمین ایستاده نبود، بلکه بالا رفته بود. این را به دیگران گفتم و آنها موافقت کردند. یوحنا از نظر جسمی مرد بزرگی نبود، اما وقتی نان و شراب را متبرک میکرد، در آن لحظه، همانطور که لازم بود، علامت صلیب را بر روی جام و دیسک (بشقاب) میکشید، روی میز محراب میکوبید. او نمیتوانست بدون اینکه بالا برود تا این حد دستش را دراز کند. الان که به یادش میآورم، هنوز لرز به تنم میافتد.
* یک مولبن (سرود دعا) خوانده شد، پس از آن ولادیکا، در مقابل یک تریبون ایستاده، موعظه میکرد. من کنار مادرم ایستاده بودم، و هر دو نوری را دیدیم که ولادیکا را تا تریبون احاطه کرده بود — تابشی به عرض یک فوت در اطراف او. این برای مدت زمان زیادی ادامه داشت. وقتی موعظه تمام شد، من که از چنین پدیده غیرمعمولی شگفتزده شده بودم، آنچه را که دیده بودیم به دوستمان گفتم، که او به ما پاسخ داد: «بله، بسیاری از مؤمنان آن را دیدند.»
* ما خادمان محراب واقعاً دوست داشتیم که در روز جشن کلیساهای دیگر به آنجا برویم… بهطور معمول، میزبانان هرگز به فکر نشستن ما نمیافتادند. وقتی از ولادیکا خواسته میشد که جای خود را بگیرد، از مسئول ضیافت میپرسید: «خادمان محراب من کجا نشستهاند؟» معمولاً آنها کمی خجالت میکشیدند و میگفتند «اوه، ما برای آنها جایی در آشپزخانه پیدا خواهیم کرد» یا اغلب میگفتند «ما برای آنها جایی نداریم.» در آن زمان، ولادیکا میگفت تا زمانی که خادمان محرابش ننشینند، او نخواهد نشست. سپس کمی وحشت به وجود میآمد، زیرا مردم برای یک میز و چند صندلی اضافی تلاش میکردند. ما آن صحنه را دوست داشتیم و از وفاداری و نگرانی ولادیکا بسیار قدردانی میکردیم.
'''اسقف اعظم یوحنای شگفتیساز اثر اسقف الکساندر (میلان) (۲۰۰۱)'''
* «شما دلیل میخواهید، میگویید که اکنون نه معجزهای هست و نه قدیسی. چرا باید به شما دلایل نظری بدهم، وقتی امروز در خیابانهای پاریس یک قدیس راه میرود — قدیس یوحنا پابرهنه.»
* گاهی اوقات در طول گفتگوی ما به نظر میرسید که او چرت میزند. اما وقتی من صحبت را قطع میکردم، او فوراً میگفت: «ادامه بده، صدایت را میشنوم.»
* پس از مراسم، او با پسرانی که با او خدمت میکردند، لبخند میزد و شوخی میکرد و با عصایش به شوخی به سر سرکشها میکوبید. گاهی اوقات روحانیون کلیسا از دیدن ولادیکا، در میانه مراسم (هرگز در محراب نه)، خم شدن برای بازی با یک کودک کوچک، آشفته میشدند! و در روزهای جشن که نیاز به برکت با آب مقدس بود، او مؤمنان را نه بر روی سرشان که معمول است، بلکه مستقیماً بر صورتشان (که یک بار باعث شد دختری کوچک воскلمه کند «او به شما آب میپاشد») با برقی قابل توجه در چشمانش و بیتفاوتی کامل نسبت به ناراحتی برخی از افراد باوقارتر، آب میپاشید.
'''بهای قدیس بودن، خاطرات اسقف اعظم جان ماکسیمویچ، اثر ابوت هرمان (۱۹۹۸)'''
* بزرگترین شگفتی اما در طول راهپیمایی در اطراف کلیسا با برکت آب رخ داد. وقتی او آب مقدس را میپاشید، بیشتر به سوی خادمان محرابش نشانه میگرفت و آنها را خیس میکرد. پسران خود را مرکز توجه میدیدند و از این که توسط شبان محبوبشان اینگونه تقدیس میشدند، به وجد میآمدند.
* اسقف اعظم یوحنا، درحالی که نسبت به مسائل صلاحیتهای قضایی بیتفاوت بود، نسبت به روحانیونی که در مسائل معنوی و تقوا بیدقت و بیتفاوت بودند، بیرحم و بیتحمل بود. به همین دلیل تا حدی مورد نفرت قرار گرفت که حتی در طول عید پاک نیز تلاش شد او را مسموم کنند، و او به سختی جان سالم به در برد. این عدم تحمل نسبت به اسقف اعظم جان عمدتاً ناشی از حسادت بود.
* فصل یتیمخانه یوحنای قدیس تیخون هرگز نوشته نشده است. روش شگفتانگیزی که یوحنای متبرک کودکان را جمعآوری و تغذیه میکرد، نیاز به نویسندهای توانا دارد تا آن را برای آیندگان ثبت کند. کودکان سوءتغذیه، مورد آزار و اذیت و ترسان بودند، تا اینکه اسقف اعظم جان میآمد و اغلب شخصاً آنها را به یتیمخانه و مدرسهاش میبرد. هر کودک و بیش از سه هزار نفر از طریق این یتیمخانه گذشتند، داستان غمانگیزی داشت.
* آزار و اذیت یوحنای ماکسیمویچ متبرک، شگفتیساز، با مرگش به پایان نرسید. درست است که برخی از آشوبگران توبه کردند و علناً گریستند و تابوت را بوسیدند وقتی همه با قدیس وداع میکردند. اما حسودان او به کینهورزی نسبت به او ادامه دادند، حتی تا به امروز، زمانی که اعلام او به عنوان قدیس از نظر سیاسی مناسب است. پس از مرگ او، برخی از رهبران در مجمع او، با دیدن اینکه او پیروزمندانه به پایان رسیده است، تصمیم گرفتند از انتشار معجزات و خاطرات مربوط به او جلوگیری کنند تا اقدامات خود را علیه او پنهان کنند.
* هنگامی که او اعترافات را میشنید، آن را مسئله بزرگی نمیساخت… او اعتراف را «گردگیری» مینامید… لایههایی از تأثیرات ناپاک که بهطور خودکار بر روح مینشینند اگر روح مقاومت نکند و طراوت خود را حفظ نکند. پس از هر اعتراف از اسقف اعظم جان، که همانطور که گفتم چیز فوقالعادهای نبود، احساس بسیار روشنفکری میکردم، اگرچه باید اعتراف کنم که همیشه از او میترسیدم زیرا میدانستم که او غیببین است.
== منابع ==
{{پانویس}}
* {{یادکرد-ویکی|پیوند =https://en.wikiquote.org/w/index.php?title=Saint_John_of_Shanghai_and_San_Francisco&oldid=3692232|عنوان = Saint John of Shanghai and San Francisco|زبان =انگلیسی|بازیابی =11 جولای 2025}}
7wark5dma0ef9pj16nf8kbwu8wm50an
ژوزف نیکولوسی
0
40291
190733
2025-07-11T18:42:40Z
Inshushinak
6668
ژوزف نیکولوسی
190733
wikitext
text/x-wiki
'''ژوزف نیکولوسی''' (۲۴ ژانویه ۱۹۴۷ – ۸ مارس ۲۰۱۷) روانشناس بالینی آمریکایی است که از «درمان ترمیمی» حمایت و آن را اجرا میکرد. این درمان، شکلی از «تبدیلدرمانی» است که او ادعا میکرد میتواند به افراد کمک کند تا بر تمایلات همجنسگرایانه خود غلبه کنند یا آنها را کاهش دهند و آنها را با تمایلات دگرجنسگرایانه جایگزین کنند. نیکولوسی بنیانگذار و رئیس انجمن ملی تحقیقات و درمان همجنسگرایی (NARTH) بود.
== گفتاوردها ==
=== فریب همجنسگرایی ===
* "همجنسگراً به هر کسی اطلاق میشود که جاذبه جنسی به افراد همجنس خود را تجربه کند. [...] "گی" یک هویت خودانتخابی است که توسط برخی همجنسگرایان انتخاب میشود، [...] این ایده که رفتار همجنسگرایانه به همان اندازه رفتار دگرجنسگرایانه عادی و طبیعی است.
صفحهٔ ۲۵
* فردی که برچسب گی را در بزرگسالی میپذیرد، معمولاً بخش زیادی از دوران کودکی خود را از نظر عاطفی از افراد، به ویژه همسالان مرد و پدرش، گسسته بوده است. او همچنین احتمالاً نقش «پسر کوچولوی خوب» را در خانواده به صورت کاذب و سفت و سخت ایفا کرده است.
صفحهٔ ۲۸
* پسر پیشا-همجنسگرا، نه تنها از پدر و سایر پسران، بلکه از مردانگی و بدن مردانه خود، از جمله اولین نماد مردانگی، آلت تناسلی خود، جدا است… رفتار همجنسگرایانه جستجوی خودِ مردانه از دست رفته است. [...] در اوایل نوجوانی، انگیزههای ناخودآگاه برای پر کردن این خلاء عاطفی – میل به ارتباط با مردانگی خود – به صورت تمایلات همجنسگرایانه احساس میشوند. مرحله بعدی ورود به دنیای گی خواهد بود.
صفحهٔ ۲۹
== منابع ==
{{ویکیپدیا}}
{{پانویس}}
* {{یادکرد-ویکی|پیوند =https://en.wikiquote.org/w/index.php?title=Saint_John_of_Shanghai_and_San_Francisco&oldid=3692232|عنوان = Joseph Nicolosi|زبان =انگلیسی|بازیابی =11 جولای 2025}}
83ye70swdwovcfgsza1apdy334fjtgq