ایل چهاردولی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

تاریخچه ایل و قوم چَهاردُوْلی شهرستان شاهین‌دژ (از طوایف بزرگ لكها) قبل از پرداختن به تاریخ این طایفه لازم است به شبهه برخی از لرها وكردها پاسخ داده شود كه لكهای باستانی ایرانی را هر كدام به خودشان منتسب می كنند، لكها از لحاظ فرهنگی، احساسی و مذهبی و بسیاری از مولفه های قومی خصوصا پوشش (كردی و لری) خود را مستقل از قوم كرد و لر می دانند. زبان لکی یک زبان زیبا و آهنگین است که در غرب ایران استفاده می شود. اما نام و آوازه اش هنوز پس از عمری طولانی و دراز زیاد گسترش نیافته است و بیشتر جزء زبان لری و یا کردی و یا فارسی با گویش کردی محسوب می شود. اگر بخواهیم زبان لکی را به یکی از زبان های زنده حال ایران تشبیه کنیم شاید بهترین نمونه زبان کردی باشد که واژه های مشترک زیادی با لکی دارد. کرد زبانان از نظر جغرافیایی نیز نزدیکی زیادی با اقوام لک دارند. اما این دو موضوع با توجه به این که زبان کردی گویش و واژه های و دستور متفاوت دارد موجب نمی شود که زبان لکی را یک بخش از کردی بدانیم. همچنین از نظر سیاسی و جغرافیایی اقوام لک نشین اکثراً زیر مجموعه از لرها هستند اما شباهت بسیار کمتر از کردی به لکی است. در لکی واژه های باستانی و کهن فارسی به قدر زیادی وجود دارد. وجود و شکل قدیمی و اصیل برخی واژه ها و شیوه ی جمله بندی اصیل در این زبان بسیار جذاب است. از این رو است که می توان ابراز کرد که زبان لکی به جا مانده ی زبان های پارسی باستان و پهلوی است پارسی باستان زبانی است که در زمان هخامنشیان مستعمل بود و ریشه ی زبان فارسی امروزی است. واژه هایی می توان پیدا کرد که با زبان های پهلوی اشکانی و پارسی میانه مشترک هستند می توان گفت که مهم ترین مآخذ لکی زبان پارسی باستان است همچنین زبان لکی باقی مانده زبان اوستایی است و شباهت بسیار زیادی در مورد ریشه های زبان لکی و اوستا دیده شده است برای مثال در لکی ریشه اکثراً یک واجی است و گاهی به صورت کسره و یا یک حرف هم در می آیند در زبان اوستا نیز به همین گونه است ریشه ترکیب دهنده ی بنیادی واژه است. از ریشه دیگر قسمت های کلام مانند اسم ها و صفت ها و فعل ها و غیره ساخته می شوند در اوستا یک ریشه همیشه یک هجایی است که فقط یک صدا دارد.

فهرست مندرجات

[ویرایش] گویش چهاردولی

گویش لكی دریك طبقه بندی زبانی: شامل كرمانشاهی، كلیایی، پیروندی، وفیلی، چهاردولی (چرداولی یا چاردولی)،شیروانی، هفتگی وكوهدشتی است. كه مردم كرمانشاه، ایلام، گروس،همدان، ماهیدشت، قصر شیرین، صحنه، قروه، شیروان چرداول، بیجار، كرند و بدره، كوت، گهواره، خانقین و چهاردولی های جغتو شاهین دژ و ... باآن صحبت می كنند. نه خودرا كرد میدانند و نه لر، بلكه جزء بومیان باستانی ایران هستند. هرچند از لحاظ زبانی بسیاری از واژه های مادی و پارسی را به خود گرفته اند. اما بسیاری از لغات هنوز دست نخورده باقی مانده است و پارسی ها و كردها و لر ها از آنها استفاده می كنند مانند: لغت سور(suer) به معنای عروسی كه در زبان فارسی بصورت سور دادن آمده است یا 'فرزانه' در زبان فارسی و 'زورزانه' در زبان كردی كه همان فِر(زیاد)زانه(دان) زبان لكی است یا « خورآوا» به معنی غروب(آوا) خورشید(خور) كه لغت غروب از آن گرفته شده است و یا واژه کِسِل عربی در لغت به معنای تنبل است که در کنایه لکی (کیسل) به لاکپشت گفته می شود و ... درست است كه لهجه آنان به كردی جنوبی نزدیك است (نزدیكی گویش پارسی قدیم و كردی به هم.) اما به قول هرتسفلد قرابت زبانی نمی تواند قرابت نژادی وقومی را سبب شود به خاطر قدرتمند بودن وسواركارانی ماهر هركدام از حكومتها كه سر كار می آمدند اینان را سركوب و تبعید می كردند كه طایفه بزرگ چهاردولی ها از لكها از این امر مستثنی نبوده اند. واما قصه تبعید اینان و جدایی از لكستان.

[ویرایش] لکستان

منطقه ای بین چهار استان همدان٬ ایلام٬ کرمانشاه و لرستان تقسیم شده است منطقه لکستان نام دارد. چهار شهرستان به نام های شهرستان دلفان و شهرستان کوهدشت شهرستان سلسله در استان لرستان و شهرستان هرسین در استان کرمانشاه اکثریت این قوم لک را دارند. شهرستان دلفان مرکز این قوم است. ولی در شهرستان خرم آباد و شهرستان بروجرد و شهرستان نهاوند هم اقوام لکنشین وجود دارد.

[ویرایش] تبعید چهاردولی ها

منطقه چهاردولی ها در دره رود جغاتو (جلگه زرینه رود - شاهین دژ) در جنوب آذربایجان غربی واقع شده است.ساکنان آن چهاردولی ها هستند که با زبان لکی صحبت می کنند. گویش چهاردولی جزو زبانهای هند و اروپایی است که خود شعبه هندو – ایرانی است. چهاردولی ها ازطوایف بزرگ لك هستند وبنا به گفته تاریخ مردوخ كردستانی، فارسنامه ،سرمارك سایكس وشرفنامه از شیراز به دیگر مناطق رفته اند كه مذهب شیعه اثناعشری اند و به شجاعت ودلاوری مشهورند. چهاردولی ها از لحاظ قومی به لک های لرستان وایلام نزدیک بوده و از لحاظ آداب و رسوم، لباس، موسیقی و دیگر مؤلفه های قومی با کردهاو تركها تفاوت های اساسی دارند. فرهنگ شیعی و ارادت به ائمه اطهار در میان چهاردولی ها بسیار قوی بوده که برگزاری مراسمات عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) در ماه محرم درمناطق چهاردولی خصوصا درشهر محمود جق (ده محمود یا محمودآباد) جلوه با شکوهی از آن است. دكتر سكندر امان اللهی بهاروند در كتاب قوم لر می گوید: «لك ها از طوایف قدیم ایران هستند و با غیر وصلت نمی كنند مگر به ندرت این طایفه هم با جماعت مخلوطه به خود ۳۶ طایفه اند مانند (چهاردولی ها، ورمزیاری های زرینه، ورمزیاری های مرده در، بِزَنی ها، گروس ها، گلباغی ها، زندی ها و...)۵۰۰۰۰ هزار خانوار تخمین زده شده اند. محمد كریم خان، ،محمد زكی خان وصادق خان زند هر سه برادر از این طایفه اند.» ایل چهاردولی همواره در درگیریها و اختلافات بین ایلات به علت رشادت به ایلات همجوار غالب بودند و یكی از ایلات شیعی محسوب می شدند كه به همراه ایلات شاملو و استاجلو ، و... به یاری شاه اسماعیل شتافتند .


از همین رو در اعصار بعدی نیز مورد توجه شاهان صفویه قرار گرفته و بنا به مصالح سیاسی افراد ایل را جهت پاسداری از حكومت به كار می گرفتند، به گونه ای كه در جنگ چالدران از سواران چهاردولی استفاده كردند. اینان ابتدا در کوهستانهای شیراز و استان ایلام مستقر بودند. هنگامیکه قاجاریه در جنگ علیه زندیه به پیروزی رسید آقا محمد خان تصمیم گرفت که دسته جمعی ایل های بزرگ وقدرتمند و رقیب خود راقتل عام، تبعید یا در هم ریزد به همین خاطر هزار خانوار از همین چهاردولی هارا به د نبال خود آورد و برخی را به کرمانشاهان، مازندران، جنوب تهران، كردستان، همدان و... کوچاند. محمد صادق موسوی اصفهانی دركتاب تاریخ گیتی گشا در خاندان زندیه می گوید :« كه آقامحمد خان مدت دو ماه در اصفهان توقف داشته وبه اخذ مالیات ... وبرخی از چهاردولی ها را كه مانده بودند كوچ و بنه ایشان را روانه مازندران و كرمانشاهان كرد.» پس از مرگ آقا محمد خان قاجار رییس طایفه ای از چهاردولی ها بنام نوروزخان ازترس كشته شدن فرار اختیار کرد. وی در آغاز قرن(۱۹ میلادی) برابربا دهه دوم قرن(۱۳ هجری قمری) راهی دیار شمال غرب کشور شد و در دره رود جغاتو (زرینه رود) با گروه بزرگی از طوایف خود ساکن گردید(دائره المعارف بزرگ اسلامی، مقاله استاد راولینسون).یكی دیگر از روسای چهاردولی هابنام سردار قاسم خان به طرف شرق سنندج (اسفند آباد)فراركرد گروهی دیگر نیز مانند جاسم خان در قره چال ملكان آذربایجان شرقی سكنی گزیده وهر از چند گاهی با همدستی طوایف دیگر چهاردولی ها به شهرهای بناب، آذرشهر، مراغه، تبریز و ...حمله می كرد كه حاج سیف الله بنابی تمامی این وقایع را در كتابی بنام خاطرات حاج سیف الله بنابی گردآوری كرده است. امروزه این عده را بنام چهاردولی (چاردولی یا چرداولی) می شناسند عده ای نیز به همدان كوچ كردند كه در مناطقی از اسد آباد همدان و حدود ۱۵ آبادی در ملایر به زندگی خودشان ادامه می دهند . همین طوایف بنا به مقتضای محل زندگیشان تا حدودی از گویش اصلی لكی خود دور شده اند.(تاریخ مردوخ كردستانی.)

بنابر نوشته راولینسون در این منطقه ۳۰۰ پارچه روستا بود که حدود ۳۵۰۰ خانوار افشار خصوصا سه طایفه قاسملو، قلیچ خانی و قرقلو(قرخلو)در ۱۵۰ آبادی به سر می بردند که پس از آمدن گروه بزرگی از طایفه چهاردولی ها به جغاتو (جغتو) ، بسیاری از افشار ها ناگزیر ازترک این ناحیه شدند و به ارومیه بازگشتند. ایل چهاردولی از دیگر رقیبان دیگر خود قدرتمند تر بود وبه همین خاطر بیرق ایل چهاردولی ها كه در تمامی جنگها در جلو سواران حركت داده می شد از زمان پرویز خان بدست این طایفه افتاد و تا زمان سلیم خان وعلی اشرف جعفری در دست این طایفه بود (این بیرق به شكل سر گاوساخته شده بود وبه همین خاطر بیرق گاو سر نامیده میشد كه جنسش از طلای خالص بوده و ۳ كیلو وزن داشته است .) متاسفانه در ۱۸ اردیبهشت ماه سال (۱۳۲۵ هجری شمسی) فرقه دموكرات آذربایجان به رهبری جعفر پیشه وری به تبریز برده می شود و بعد ها از آنجا به ایتالیا. پس از نوروز خان فرزندش پرویز خان- که در جنگهای ده ساله ایران و روس شرکت داشته است.(تاریخ جنگهای ایران و روس) - و پس از او نوه اش حسینقلی خان ریاست ایل چهاردولی را بر عهده داشته است .

ازدیگر اقدامات چهاردولی ها پاكسازی شهرستان میاندوآب از اشراردر واقعه بلباس (كه شمزینی كرد مردم و حتی بچه های كوچك را بخاطر تعصب مذهبی قتل عام میكرد كه فقط سیزده سواركار به فرماندهی سلیم خان چهاردولی آنان راشكست داده و پسر شمزینی كرد را از پای درآورد) نقش مستقیم در گسترش انقلاب اسلامی، سازماندهی جمعیت كُردمسلمان انقلابی، پاكسازی منطقه از منافقین، محو فقر در منطقه، حضور گسترده در سپاه انقلاب اسلامی وهشت سال دفاع مقدس و ... بوده است، كه شهدای این منطقه خود گواهی بر این مدعا است.

[ویرایش] آثار باستانی منطقه

منطقه چهاردولی شامل نیمه شمالی شهرستان شاهین دژ است که دارای دو لحجه شرقی و غربی هستند لحجه غربی در دهستان محمودآباد اکثریت و روستا هایی از دهستان کشاورز مانند روستاهای احمدآباد و آغچه مسجد و غیره که اعلب به شغل کشاورزی مشغولند لحجه شرقی در دهستان چهاردولی اکثریت و روستا هایی از دهستان هولاسو مانند روستاهای مامالو و غیره در لحجه شرقی حرف (ی) کم رنگ تلفظ می شود. اینها به شغل دامداری و تا حدودی کشاورزی مشغولند

از آثار باستانی این منطقه می توان به حمام ۱۴۸ ساله بهادر ملك ،مسجد جامع، قلعه شیر سرا، آسیابهای آبی و قناتهای محمودآباد، شهر و قلعه تاریخی هلاكو خان مغول و خرابه های سه قلعه(سه قلاع) در روستای حسین آباد و چیچکلو، قلعه قزلار قلا سی درروستای قره‌تپه، خانه های قدیمی دواشكوبه ای، شیطان تختی در روستای ینگی ارخ وقلعه جرم داش در روستای خلج و خرابه های قلعه ساری داش در روستای فتور و تپه امام علی روستای کهل (کویل) و دوغار بزرگی در روستای جوشاتو و قره‌تپه اشاره كرد.

[ویرایش] ادبیات

در فهلویات باباطاهر همدانی در بسیاری از موارد از واژه های مختص لکی استفاده کرده است که برای مثال به آن اشاره می کنیم.

بوره ای روی تو باغ بهارم
خیالت مونس شب های تارم
سر کوی ت بتا چند آیم و چِم
ز وصلت بینوا چند و آیم و چِم
بوره کز دیده جیحونی بسازیم
بوره لیلی و مجنون بسازیم
زعشقت آتشی در بوته دیرم
در آن آتش دل و جان سوته دیرم

کلمه "دیرم" فعل است و به معنی "دارم" می باشد کلمه چم اگر فعل باشد از چوئین = رفتن به معنای چـِم = رَوم است اگر اسم باشد چَم به معنای رودخانه است

  • «دیرم» (دارم): تن محنت کشی دیرم خدایا، دل حسرت کشی دیرم خدایا
  • «ته - تُوه» (تو): بی ته یارب به بستان گل مرویا
  • «وینم» (ببینم): گرم دسترس نبی آیم ته وینم
  • «بَسُم» (بشوم، بروم): بسم آنان بوینم که ته وینند
  • «بوره - بـِروه» (بیا): دمی بوره بوین حالم ته دلبر
  • «سوته - سوتیاه» (سوخته): بوره سوته دلان با ما بنالیم
  • «واتنی - وتنی» (گفتنی): به کس درد دل مو واتنی نه

این گویش شباهتی به گویش وفس در شهرستان کمیجان٬ استان مرکزی هم دارد خطری که این گویش چهاردولی را تهدید می‌‌کند، مهاجرت ساکنان این روستاها به شهر های آذری زبان است.


زبان پارسی باستان زبان زمان هخامنشیان مستعمل بوده و ریشه زبان فارسی امروزی است در زیر نمونه ای از اشتراک دو زبان را می بینید که این موارد خیلی زیادند و کلمه دیگر مترادف ندارند و همان کلمه امروزه استفاده می شود.

فارسی امروزی - لکی - پارسی باستان

آن - اَوَ - اَو

َ ما - ایمهَ - ایمهَ

آهن - آسِن - آسِن

بلند - بَرز - بـِرِز

ماه - مانگ (مونگ) - ماونگ



به چند واژه گویش چهاردولی از زبان لکی توجه كنید و آن را مقایسه کنید:

فارسی - كردی - چهاردولی

دختر (عربی دخت) - كنشك(كچ) - دُت(كچ) (انگلیسی دُتر)

عروس - بوْك - وَوی

عروسی - زماوون -سویر (سوْر)

مرغ - مریشک - مامر

مادر - دایك - دالك

داستان - چیروْك - نَقل

ماه - مانگ - مانگ

كوتاه - كوْرت - كوْل

با لا- سروْ(بان)- بان

فرستادن - ناردن - ناردن

گوسفند - مَر - پَز (مَر)

گفت - گوْت(كوْت) - وَ ت

خواستن -دَواَ - تووام

زیاد - زوْر - فِرَ

مَرد - پیاوْ (مِرد) - پـِیا (پیاوْ)

رفتن - رویین - چوئین

خوب - باش (خاس) - خاس

روستا - ده - دِیه

فردا -صـِبـِنی (بیانی) - سوْ (شوْکی)

چی - چی - چَه (چی)

کُوْت کِردن (بریدن - خرد کردن) از کات انگلیسی

آچِغ (باز) از آچماق ترکی

در این گویش از اسماء ترکی مانند امو اغلی (پسر عمو) و غیره بیشتر استفاده شده است.


  • در زبان لکی بعضی کلمات فارسی حرف ((ز)) را با حرف ((ژ)) تلفظ می کنند: مثال

فارسی ((زنگ - پاس))، لکی((ژَنگ))، فارسی((زَن))، لکی((ژِن))، فارسی((زیر))، لکی((ژِیر))

  • در زبان لکی بعضی کلمات فارسی حرف ((ب)) را با حرف ((وْ)) تلفظ می کنند: مثال

فارسی((آب))، لکی((آوْ))، فارسی((زبان))، لکی((زوْان))، فارسی((ابر))، لکی((هوْر - اوْر))، فارسی((خبر))، لکی((خوْر))، فارسی((آباد))، لکی((آوْاد))، فارسی((سبز))، لکی((سوْز))، فارسی((شب))، لکی((شوْ))، فارسی((خراب))، لکی((خراوْ))، فارسی((شبان - چوپان))، لکی((شِوْان))، فارسی((لب))، لکی((لوْ))، فارسی((سیلاب))، لکی((سِلاوْ))، فارسی((سبک))، لکی((سِوْک))، فارسی((کتاب))، لکی((کتاوْ))، فارسی((سیب))، لکی((سیوْ - سِف))

  • در زبان لکی بعضی کلمات فارسی دارای حروف اضافه هستند: مثال

فارسی((کوه))، لکی((کِیوْه))، فارسی((سرد))، لکی((سارد))، فارسی((لانه))، لکی((هِلانه))، فارسی((راه))، لکی((رِگاه))، فارسی((چمن))، لکی((چیمن))، فارسی((دور))، لکی((دویر))

  • در زبان لکی از بعضی کلمات فارسی حرف ((د)) و حرف ((ت)) حذف می شوند : مثال

فارسی((تند))، لکی((تُن))، فارسی((باد))، لکی((با))، فارسی((گندم))، لکی((گَنِم))، فارسی((بید))، لکی((بی))، فارسی((ماست))، لکی((ماس))، فارسی((دست))، لکی((دس))

[ویرایش] پیوند به بیرون

[ویرایش] منبع

ن·ب·و
عشایر استان آذربایجان غربی
ایل‌ها

بریاجی · پنیانشین · پیران · جلالی · زرزا · سادات · شکاک · قره‌پاپاق · مامش · ملکاری · منگور · میلان · هرکی · افشار · چهاردولی

طایفه‌های مستقل

دری · کره‌سنی · مدرومی