بیلقان (جمهوری آذربایجان)
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
بیلقان (به زبان آذری Beyləqan) بخشی در جنوب جمهوری آذربایجان است و با مركزیت شهر بيلقان است كه در كرانه شمالی رود ارس واقع شده و با ایران هم مرز است. این بخش جمعیتی نزدیك به 82000 نفر را در خود جای داده است.
[ویرایش] اشارات تاریخی
ظاهراً معرب بیلگان [غیاث] [فرهنگ دهخدا]. از شهرهای قدیم اران است٬ در حدود چهارده فرسنگی جنوب بردعه و هفت فرسنگی شمال رود ارس نزدیک دربند امروزی واقع و سابقاً از توابع شروان بود ولی اکنون خرابست. یاقوت در معجم البلدان می نویسد شهری است نزدیک دربند که آن را باب الابواب گویند و از توابع ارمینیه ی کبری و نزدیک شروان قرار دارد[فرهنگ دهخدا]. ابن فقیه آن را از بناهای قباد فرزند فیروز ساسانی معرفی کرده است. در 112 هـ.ق در دومین جنگ اعراب با خزرها سردار مسلمانان٬ سعید بن عمروالحراشی پیروزی مهمی بر خزرها بدست آورده است. بیلقان را به ارمنی فیداگران می گفته اند. ابن حوقل در سده چهارم آن را شهری نیکو٬ دارا آب فراوان و باغستانها و آسیابهای متعدد نوشته است. این شهر که پس از خراب شدن بردعه٬ کرسی اران بود در زمان مغول آبادی خود را از دست داد ... برای اطلاع بیشتر از تاریخ این شهر رجوع شود به دایرةالمعارف اسلام (ج 3٬ ص 758_760) مقاله مرحوم مینورسکی و...
سعدی در باب هشتم گلستان می گوید: در خاک بیلقان برسیدم به عابدی، گفتم مرا به تربیت از جهل پاک کن.
[ویرایش] شاعران پارسیگوی بیلقان[1]
بدیع بیلقانی
از شاعران ناشناخته ایست که در سده هفتم یا قبل از آن میزیسته.
از اشعار اوست :
چون شعبده طبع٬ به باغ افسون کرد بر نطع چمن٬ بازی دیگر گون کرد
از مهره گل٬ طاسک لعلی برخاست و ز حقه لعل٬ زنگیی بیرون کرد.
رشید بیلقانی
در قزن هفتم هجری قمری و یا قبل از آن در قید حیات بوده.
از اشعار اوست :
آمد٬ زده در دو عارض زیبا گل با من سخنی به طعنه و صد با گل
اندیشه خاطرش مرا این٬ که ز لطف در چشم تو٬ روی من نکوتر یا گل
شمس اقطع بیلقانی
شمس الدین اقطع قاضی یکدست بیلقان و معاصر مجیر بیلقانی بود.
از اشعار اوست :
در گرد لبت٬ عنبر تر می بایست وین سوخته دل٬ سوخته تر می بایست
زنجیر دو زلف تو نه بس بود مرا غل دگر از غالیه در می بایست
صالح بیلقانی
شرف الدین صالح بعد از مجیر از معروفترین شاعران این شهر بشمار می رود.
از اشعار اوست :
خورشید کزوست چشم عالم روشن از بهر نظاره تو٬ ای شمع ختن
آمد به لب بام٬ چو دیوار تو دید دهوش شده٬ در او فتاد از روزن
صفی بیلقانی
در سده هفتم و یا پیش از آن می زیسته.
از اشعار اوست :
درد دلم آن سرو روان می داند غمهام٬ به پیداو نهان می داند
چون مور٬ میان به خون من می بندد باریکترم از آن میان می داند
مجیر بیلقانی
مجیرالدین مکنی به ابوالمکارم و متخلص به مجیر از سخنوران سده ششم هجری قمری بیلقان است. وی با ظهیر فاریابی و اشهری نیشابوری معاصر بوده و افتخار شاگردی خاقانی شروانی را داشته است.
از رباعیات اوست :
ای شمع سرای حسن٬ پروانه کجاست؟ و آن مرغ شکسته بال را٬ دانه کجاست؟
با هر که رسی٬ به طعنه باری می گوی زنجیر به دست ماست دیوانه کجاست؟


