فارسی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

فارسی یا پارسی، (که دری، فارسی دری، و پارسی دری نیز نامیده می‌شود) زبانی است که در کشورهای ایران، افغانستان [۱]، تاجیکستان [۲]و ازبکستان [۳] به آن سخن می‌رانند. (برخی زبان فارسی در تاجیکستان و ازبکستان و چین را فارسی تاجیکی نام می‌گذارند).

فارسی زبان رسمی کشور ایران و تاجیکستان و یکی از زبان‌های رسمی کشور افغانستان است. در ایران نزدیک به ۴۰ میلیون، در افغانستان ۲۰ میلیون، در تاجیکستان ۵ میلیون، و در ازبکستان پیرامون ۷ میلیون نفر سخنور دارد.[نیاز به ذکر منبع] زبان فارسی گویش‌ورانی نیز در هندوستان و پاکستان دارد (نگا:زبان فارسی در شبه قاره هندوستان). رویهمرفته می‌توان شمار فارسی‌دانان جهان را پیرامون ۱۱۰ میلیون نفر برآورد کرد. [نیاز به ذکر منبع]

با وجود اینکه فارسی در حال حاضر زبان رسمی پاکستان نیست. ولی قبل از استعمار انگلیس .زبان رسمی و فرهنگی شبه‌قاره هند در زمان امپراطوری مغول بوده‌است. زبان رسمی کنونی پاکستان، اردو، (که در واقع «اسلامی‌شده» زبان هندی است) به شدت تحت‌ تاثیر فارسی بوده‌است و واژه‌های فارسی بسیار زیادی در آن موجود می‌باشد. اکنون نیز به عنوان یک زبان فاخر در بین نخبگان به خصوص در زمینه هنر و موسیقی (موسیقی قوالی) رواج دارد. به خاطر تاثیر بسیار زیاد زبان فارسی در پاکستان، بنیان‌گذاران پاکستان تصمیم گرفتند که سرود ملی کاملا به زبان فارسی سروده شود. (نگاه کنید به قومی ترانه)[۴]

فهرست مندرجات

[ویرایش] تاریخ زبان فارسی

پراکندگی فارسی زبانها در جهان
پراکندگی فارسی زبانها در جهان

فارسی زبانی هندواروپائی از شاخه هندوایرانی و زیرشاخه زبان‌های ایرانی است. پیشینه کهن فارسی نو به ایرانی باستان باز می‌گردد. از ایرانی باستان، زبان‌های

پدید آمدند. این زبان‌ها تقریباً با هم هم‌زمان بوده‌اند و بر یکدیگر پیشینگی نداشتند. در زمان هخامنشیان، پارسی باستان، زبان رسمی امپراتوری می‌شود.

[ویرایش] زبان پارسی باستان

پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بوده‌است. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگ‌نبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد (مرجع ۲). خط پارسی باستان خط میخی بوده‌است و به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبوده‌ است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است که برای نگاشتن این سنگ نوشته‌ها استفاده می‌شده‌است (مرجع ۲صفحه ۱۱۰).

دوره باستان که از آغاز تا انقراض شاهنشاهی هخامنشی، تقریبا از قرن بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمی‌گیرد. از زبان‌های ایرانی باستان چهار لهجه آن شناخته شده‌است: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان یا فارسی. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمان روایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی درآثار دیگران برجای مانده‌است. اما از زبان‌های اوِستایی و فارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشته‌است.

پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بوده‌است. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگ‌نبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد (مرجع ۲). درهمین زمان لهجه‌های دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را می‌پیموده‌است، مانند زبان‌های بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی.

خط پارسی باستان خط میخی بوده‌است و به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبوده‌ است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است که برای نگاشتن این سنگ نوشته‌ها استفاده می‌شده‌است (مرجع ۲صفحه ۱۱۰). زبان پارسی باستان از نظر دستوری پیچیده‌تر از نسل‌های بعدی فارسی بوده‌است (مرجع ۳)

[ویرایش] زبان پارسی میانه

در رده بندی زبان‌شناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایران زمین، کاربرد داشته‌است، پارسی میانه می‌گویند. زبان پهلوی به گویش مرکزی پارسی میانه که در دوران ساسانیان رواج داشت، گفته می‌شود. دستور این زبان ساده‌تر از پارسی باستان اما پیچیده‌تر از فارسی نو بوده‌است (مراجع۳و ۴).

[ویرایش] فارسی نو

شعر جایگاه ویژه‌ای در زبان فارسی دارد.
شعر جایگاه ویژه‌ای در زبان فارسی دارد.

فارسی سده‌های هشتم و نهم میلادی تا امروز (مرجع ۲) زبان فارسی نو یا زبان فارسی دری زبان گفتاری رایج در دربار ساسانی و زبان پایتخت محسوب می‌شده‌است (مرجع ۵ صفحه ۴۳۷). این زبان در حقیقت گویشی متفاوت از زبان فارسی میانه که زبان رسمی، اداری، دینی، و ادبی دربار ساسانی محسوب می‌شده، بوده‌است.

بعضی زبان‌شناسان اعتقاد دارند که فارسی نو دنبالهٔ پارسی میانه یا پهلوی است (ابوالقاسمی، محسن، تاریخ زبان فارسی، سمت: ۱۳۸۰، ص ۲۶۱) و تفاوت مهم آن با پهلوی در وام‌واژه‌های عربی و ترکی است. ولی بعضی زبان‌شناسان دیگر، از جمله علی‌اشرف صادقی، اعتقاد دارند که فارسی دری دنبالهٔ مستقیم پهلوی نیست، بلکه شکلی از «زبان پارسیک» است (که صادقی آن را پهلوی ساسانی می‌نامد) و با پارسی میانه که زبان رایج مردم بوده‌است تفاوت‌های گویشی دارد. به نظر صادقی این زبان به شکل گفتاری از تیسفون، پایتخت ساسانیان «به خراسان رفته و در آنجا با ویژگیهای زبان پارتی و عناصر گویشی آن زبان و برخی گویشهای دیگر خراسان آمیخته شده‌است». صادقی اعتقاد دارد ریشهٔ دری، زبانی خواهر با زبان پهلوی است که به‌موازات پهلوی (که گویش رایج مردم پارس و خوزستان بوده‌است) وجود داشته‌است (طبیب‌زاده، امید، جشن‌نامهٔ دکتر علی‌اشرف صادقی، هرمس:۱۳۸۲، صص ۶۷ و ۶۸). از طرف دیگر، محمدتقی بهار هم ریشهٔ دری را پهلوی نمی‌داند ولی عقیده دارد که فارسی دری زبان خراسانی‌هایی است که در اواخر دوران ساسانی به دربار تیسفون رفتند و زبان خود را در دربار ساسانیان رایج کردند (نگا نظر بهار در مورد ریشه دری).

[ویرایش] توصیف زبانشناختی زبان فارسی

فارسی زبانی ضمیرافتان است یعنی انداختن ضمیر و بکار نبردن آن لطمه‌ای به معنای جمله نمی‌زند. نمونه: (من) نامه نوشتم.

ترتیب متعارف واژه‌های فارسی به صورت ورزا-ورزیده-ورز (فاعل-مفعول-فعل) است. گرچه وَرز (فعل) در زبان فارسی در پایان جمله می‌آید ولی این زبان در دیگر قسمت‌ها هستهْ‌آغازی است. برای نمونه در عبارات «برادر من» «خودروی تو» و «زنی که دوست دارم» هستهٔ جملات یعنی واژه‌های برادر، خودرو و زن در آغاز آمده‌اند.

اگر گروه فزونواژه (حرف اضافه) در جمله باشد معمولاً میان ورزا و ورزیدهٔ مستقیم می‌آید. نمونه:

فرزاد به مینو آب داد.

بنابراین توصیف کامل ترتیب سازه‌ها در زبان فارسی چنین است:

  • (فاعل)(گروه حرف اضافه)(مفعول)فعل

هنگامی که مفعول مستقیم، شناس (معرفه) باشد این مفعول یا ورزیده‌نمای «را» و پیش از گروه فزونواژه می‌آید. نمونه:

فرزاد آب را به مینو داد.

(منبع این بخش: ماهوتیان، شهرزاد: دستور زبان فارسی از دیدگاه رده‌شناسی، ترجمه مهدی سمائی، تهران ۱۳۸۲، چاپ دوم.)

[ویرایش] خط فارسی

نمونه خط فارسی-دست خط علی اکبر دهخدا
نمونه خط فارسی-دست خط علی اکبر دهخدا

در زبان نوشتاری فارسی حدود ۳۲ حرف اصلی وجود دارد که به مجموع آنها الفبای فارسی گفته می‌شود.

این نوشته اشتباه بوده و بعدا اصلاح خواهد شد.

[ویرایش] پانویس

  1. [1]
  2. [2]
  3. [3]
  4. [4][5]

[ویرایش] منابع

  1. راهنمای زبان‌های ایرانی، جلد اول زبان‌های ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودریگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول زمستان ۱۳۸۲
  2. Microsoft Encarta Encyclopedia ۲۰۰۲. ۱۹۹۳-۲۰۰۱ Microsoft Corporation.
  3. Encyclopædia Britannica ۲۰۰۶ Ultimate Reference Suite DVD Version: ۲۰۰۶٫۰۱٫۰۰٫۰۰۰۰۰۰۰۰۰, Persian Language
  4. راهنمای زبان‌های ایرانی، جلد دوم زبان‌های ایرانی نو، رودریگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول ۱۳۸۳
  5. Lazard, The Rise of The New Persian Language, CHI IV, Cambridge ۱۹۷۵, ۵۹۲-۶۳۲ and ۶۹۲-۶۹۶
  6. Lazard, Pahavi, parsi, dari: Les langues de l'Iran d'apres Ibn al-Muqaffa, in Iran and Islam, in memory of the late Vladimir Minorski, Edinburgh ۱۹۷۱, ۳۶۱-۳۹۱.

[ویرایش] جستارهای وابسته


[ویرایش] پیوند به بیرون