کاربر:واسپور/پالودنِ دری پارسی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

یکی از کارها برای سادگی زبان پارسی اینست که هر واژه یک چیم (واژه ی چَم خود چیمی دیگر دارد برای همین بهتر است به جای معنا؛واژه ی چیم را به کار ببریم ) بدارد(یا داشته باشد) مگر هنگامیکه ناچار باشیم به یک واژه چند چیم بدهیم.این را هم به یاد می آورم که تازی یان v ندارند.واژگانی که ayدارند ما آنرا eyمیخانیم که درست نیست. مانند:1-پی(پای)2-پی(این واژه که برابر با عصب است (برای یک چیم داشتن)بهتراست peyبخانیم و شماره ی 1را pay مانند: گه وگاه ،که اََa به آaa گوهریده است یا وارونه)3-نی4-وی5-دی.واژگانی که اَوaw دارند به نادرست oیا ow میخانیم مانند:1-گوجهgawja 2-سنوبر(صنوبر)sanawbar3-رو(رونده)4-راهروraahraw5-دو(دونده)6-دومیدانی dawmaydaani7-لولا lawlaa8-خودرو khodraw[khwadraw-khadraw].واژگانی که در پایان ه دارند همه باید aخانده شوند که به نادرست eخانده میشود.مانند:1-بهba 2-سدهsada3-سرهsara4-ریخته rikhta5-زدهzada 6-فرشته fereshta 7- پارهpaara 8-لابه laaba9-ساده saada10-پونهpuna 11-تکه tekka12-چه(cha)(ایچکِ پهلوی)... تنها چندواژه است که در پایان eدارند مانند:1-کهke 2-چهche 3-فرچه ferche4- نه na(ne)5-بلکه balke...
زبان گفتاری هیچ ارزشی ندارد پس باید واژگان را به گونه ی زبان نوشتاری گفت ونوشت.این واژگان را(به گمانم) درست مینویسیم، بااین باز(ولی) نادرست میخانیم(یای مجهول دارند؟). در کارواژگانی که نخستین وات آنها« آ» است biy یا nayدرآغاز کارواژه ها چیمی ندارند درستش be یا naاست. مانند:بیاور(beaavar)-بیامیز(beaamiz)-بیاندیش،بیندیش(beandish)-برو(beraw)-بگذاریا بگدار(begodaar)[ذال سالهاست که در زبان مرده است تنها در چند واژه مانده مانند:پذیرفتن-گذشتن. بهتر است آنرا دال بخانیم و بنویسیم.از آن گدشته برخی ذال را ز مینویسند ( وخانده میشود) مانند گزاردن –بگزار،گذاردن-بگذار. اینجوری میشود که واژه ی گزاشتن یا گذاشتن دارای چندین چیم میشود.برای نمونه:گدار وگذار-ذَرَخش ودَرَخش ]-شو(shaw)(بشو،بشنو) (beshaw,beshnaw)[بشنوید،بشوید]-بیاور(beaavar)-نیاور(naaavarنه آور یا neaavar)-نیندیش(نه اندیش naandishیا neandish)-نیامیز ( naaamizیاneaamiz )-بیالای(beaalaay)-نیالای(نه آلای naaalaayیا neaalaay)-... اینجورواژگان را درست بخانیم مانند: خودت (khodat)،خودش (khodash)،خودمان (khodamaan) ،خودشان(khodashaan)،دستشان(dast ashaan)،پوزه شان(puza ashaan)،پوزه تان(puza ataan)،کارت(kaarat)،کارتان (kaarataan)،کارمان (kaaramaan)،گفته هایت(Gofta haayat)،گفته هایتان(Gofta hayataan)،...
کاهش یاور کارواژه(فعل کمکی):بمانند واژه های خنده کرد-برش داد-آزمایش کرد را باید و بهتر است خندید-برید-آزمود بنویسیم، بدون آوردن یاورکاواژه های کرد وداد. می گُمانم واژه های دوم وسوم درست نباشند و درستش دویم doyom وسیم seyom باشد.باید افزون ی آورد نه واو.
خانه همان اتاق ترکیست-همچنين واژه ی نهنگ که همان تمساح است پس نهنگ(يکجورماهی)=وال يا بالِن ،-،تمساح(خزنده)= نهنگ است-همچنين گورخر؛گورخر نيست گوراسپ(ياگوراسب ) است گورخرمانند خر است خرمايی رنگ است وخطی سياه ازگوش تا روی دم دارد بااین باز گوراسب راه راه است برنگ سياه وسپيد.

پالودنِ دری پارسی

آک های زبان (دری پارسی):
1-درآمیختگی با بیگانه واژگان:نخستین زیان این درآمیختگی بیرون بردن پارسی از یک زبانیست اینکه یکی تنها پارسی واژگان را به کار برد و دیگری همه را تازی به آورد و سیمی نیمی تازی ونیمی پارسی گرداند.دویمین زیان اینکه در آمیختگی و بی مرزی زبان را از جداسری بی بهره گردانیده بود.برای آموختن پارسی، تازی را نیز باید یاد داشت.سیمین زیان:نامهایی که ما امروز به چیزهایی میگداریم نامهای دویم است که چیمهایی میدارد مانند:مهمانخانه،بالاخانه...اینگونه نامها از خود زبان برگزیده میشوند مردم هم چیزی از آن اندر می یابند(میفهمند) هم نیک یاد گرفته میشود اگر از بیگانه واژگان برگزیده شوند وارونه خاهد بود.
2-فزونی بیجای یاورکارواژگان:مانند خنده کرد-برش داد-پژوهش کرد... 3-ناروان بودن هَندها(قاعده ها):برای نمونه از هر ریشه ای سه گونه کننده می آید.-رونده-روا-روان.-جوینده-جویا-جویان. این ریشه ها نابسامان است.از برخی می آید و از برخی نمی آید.
خاستن:خاهنده ------ خاهان
آمدن:آینده ------ -----
رفتن:رونده روا روان
گفتن:گوینده گویا ------
خندیدن:---- ------ خندان
پسندیدن:---- ------ ------
4-گدرا وناگدرا بودن برخی ریشه ها(متعدی ولازم)
5-به جای کننده آمدن کرده شده ها مانند واچک(واچک پهلوی یِ واژه است که دو چیمِ کلمه وجمله را دارد):این خابیده کیست؟ که درست نیست به جای خابیده باید خابنده گفت.همچُنین ایستنده نه ایستاده.
6-درهم بودن گُواشها(صفتها):میگویند دیوارِ کوتاه هنگامیکه دغاست(غلط است). زیرا کوتاهی در برابر درازیست باید بگویند دیوار پست.این کار سخت است در جایی که باید بگویند دشوار.مرد راستکار نه درستکار چون درست در برابر دغا(غلط) یا شکسته میباشد. یا آب کند نمیرود آهسته میرود.راست=دروغ،کج،چپ- سفت=نرم،شل - دشوار=آسان - دراز=کوتاه - تنگ=فراخ،گشاد – تند=آهسته – فراز=نِشیب – درشت=هموار – درست=دغا،کمتر،شکسته،بیمار – سخت=سست – بلند=پست – کلفت=باریک،نازک - تیز=کند – بزرگ=خرد(کوچک) – پشت=رو – پس=پیش
7-بی چیم گردیدن برخی از واژه ها:بمانند شرم را با آزرم می آورند؛ یا نُوید را در چیم مژده به کار میبرند، ستیز به چیمِ لجاجت است و هرکس به یک چیم به کار می برد یا واژه ی راد را برهان قاطع چُنین چیم میکند:راد بر وزن یاد، کریم و جوانمرد صاحب همت و سخاوت را گویند به معنای شجاع و دلاور هم هست و حکیم ودانشمند را نیز گفته اند به معنای سخن گوی و سخن گزار قصه خوان هم آمده است.
8-از دست دادن واژه ها چیم های خود را:بخشیدن به چیم تقسیم است وهنوز بخش به چیم قسمت به کار میرود بااین باز خود واژه را از چیم راست خود بیرون برده اند که هنگامی به چیم آمرزیدن و هنگامی به چیم دادن به کار میبرند.نگاشتن به چیم نقش کردن است نه نوشتن.نِمودن را به چیمِ کردن به کار میبرند. یا دمیدن را به چیم روییدن.
9-درآمیختن چیمهای نزدیک به هم:بیم وهراس وترس هر یکی چیمِ دیگری می دارد اینها را نباید به جای هم به کار برد.پند واندرز همچُنین ،توانستن ویارستن ،آراستن وپیراستن، گفتن وفرمودن، شایستن وزیبیدن وسزیدن ،ستاندن وگرفتن ،جنگ-رزم-نبرد-پیکار-ستیز، شنیدن ونیوشیدن ،شرم وآزرم ،خاندن وسرودن ،پند واندرز ،گیتی وجهان(گهان،گیهان) ،خیم وخوی ،باک وپروا ،ساخت،کرد،نمود ،کرد،گردانید ،گروه، دسته-اگر،هرگاه-گویا،همانا-چندان،چندین-اگرچه،هرچند،هرچه-آنگاه،گدشته ازآن.
10-به کَنار افتادن واژه ها از چیم ریشه ای خود:میگویند،دیشب نگران خابیدم که خاسته اش بیمناک است یا شاید که فردا باران ببارد شاید از شایستن است که خاسته اَشان گمان بردن است که باید بگویند باشد یا تواند بود.میگویند بهمان(فلان)کس بامن همراهی کرد که خاسته اشان یاری کردن میباشد نه به یک راه رفتن.میگویند:یَهمان مرد نابکار است.که خاسته اَشان بدکاره است.واژه ی ارزان از ریشه ی ارزیدن میباشد.برای آنکه چگونگی روشن گردد باید دانست که کالایی ما به یک بهایی می خریم یه یکی از سه اکنونه(حالت) تواند بود.
1)کالا و بها هر دو به یک ارج باشد(نسکی را به10ریال بخریم)
2)کالا ارجش بیشتر از بها باشد(نسکی را به 8 ریال بخریم )
3)بها ارجش بیشتر از کالا باشد(نسکی را به 12 ریال بخریم)
این سه حال را اگر بخاهیم با زبان راستی باز بنماییم باید در نخست بگوییم «ارزان»(ارزان خریده ایم).در دویم بگوییم «کم بها» و در سیم بگوییم «فزون بها» میتوان گفت این نسک به 10 ریال می ارزد. بااین باز نتوان گفت:«ارزان است» دویم را میگویند گران که آن نیز دغاست. زیرا گران در برابر سبک است. و در اینجا چیم بجایی نمیدهد.