زربفت
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
زربفت يكي از رشتههاي صنایع دستی است.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] وجه تسميه
در فرهنگ دكتر معين آمده است: زري يعني پارچهي ساخته شده از زر (طلا). پارچهاي كه پودهاي آن از طلا است. زربفت. زري يا زربفت پارچه اي ظريف و بسيار گران بهاست كه چله يا تار آن از ابريشم خالص است و پودهاي آن ابريشم رنگي و يكي از پودها، نخ گلابتون است كه مي تواند زرين يا سيمين باشد.
منبع:
فرهنگ معين، جلد دوم.
[ویرایش] تاريخچه
بافت پارچههايي كه درمتن و نقوش آنها، نخهاي گلابتون به كار گرفته شده بنا به روايات تاريخي به دو هزار سال پيش مي رسد. هردودت مورخ مشهور يوناني نوشته است : روميان به خاطر زيبائي واشتهار زربفتهاي سنتي ايران همه ساله مبالغ هنگفتي ميپرداختند . فيلوسترات نيز گفته است : اشكانيان، خانه هاي خود را با پردههاي زري يراق دار كه از پولكهاي نقره و نقوش زرين ، تزئين شده بود مي آراستند. بدون شك بافتن پارچههاي زربفت، مانند قالي و گليم از زمان هخامنشيان در ايران مرسوم بوده است زيرا در بسياري از نقوش برجسته تخت جمشيد، شوش و حتي پاسارگاد، نقوشي در حاشيه هاي لباس شاهنشاهان و درباريان به چشم مي خورد كه حاكي از اين است كه لباس آنها از پارچه هاي زربفت بوده، به علاوه در حاشيه لباده و حاشيه آستينها و يقه لباس، قطعاتي از طلاي ناب به شكل شير، مرغ، ستاره با گل پنجپر و يا نقوش هندسي مانند مثلث و غيره ميدوختند و بسياري از اين قطعات طلا، امروزه در موزه ايران باستان و موزه هاي ديگر دنيا موجود است كه متعلق به عهد هخامنشي ميباشد. از دوره ساسانيان نيز در كليساها و موزههاي خارج از ايران، نمونهاي متعدد زري موجود است. زيرا زريهاي دوره ساسانيان به قدري مورد توجه بود، كه از تمام نقاط دنيا خواستار آن بودند و وقتي كسي به ايران مسافرت ميكرد، بهترين هديه اي كه مي توانست به ميهن خود ببرد يك قطعه زري بود و به اين طريق مثلاً باقي ماندههاي صليب مسيح را صليبيون در زريهاي ايراني ميپيچيدند و به همراه خود به اروپا ميبردند. از قرون چهارم ميلادي ،قطعاتي از زربفتهاي ايراني در موزه ليون فرانسه ، موزههاي لندن ، واشنگتن ، ارميتاژ و... نگهداري ميشود و نمودار عظمت و اعتبار اين هنر سنتي در ايران كهن است . فن زري بافي در دوران صفويه به منتهاي كمال خود رسيد.
[ویرایش] دوره هخامنشيان
نساجي ايران در اين دوره به ويژه در بافت پارچههاي ابريشمي، پشمي نرم و لطيف مشهور بوده و شاهان هخامنشي به داشتن لباسهاي زيبا و فاخر شهرت داشتند. اسكندر مقدوني با همه دشمنيش با ايرانيان، بنا به نوشته هاي هرودوت و پلوتارك از هنگام ورود به ايران تا هنگام مرگش، لباسهاي زربفت ايراني بر تن ميكرد.
[ویرایش] دوره اشكانيان
پس از نابودي هخامنشيان، ديگر آن شكوه و بزرگي در صنايع و هنرها ، به ويژه در بافندگي، بوجود نيامد ... تنها چند تكه از پارچههاي ابريشمي در سرزمين لولان در چين پيدا شده كه در آن روزگار آخرين مرز ايران در شرق دور بوده است.
[ویرایش] دوره ساسانيان
بسياري از تاريخ دانان بر اين باور هستند كه اين دوره ، دوره شكوفايي و طلايي هنر و تمدن ايران بوده است. بسياري از بافتههاي اين دوره در كليساها و موزههاي غرب، به يادگار مانده است.
[ویرایش] دوران اسلامي
پس از يورش تازيان به سرزمين ايران، شيرازهي فرهنگ و تمدن ايران از هم گسيخت به ويژه در زمينهي بافت پارچههاي زربفت كه پوشيدن اين پارچهها در اسلام حرام است. اين وضعيت اسفبار در ايران ادامه داشت تا زمان سلجوقيان.
[ویرایش] دوران سلجوقيان
دروران سلاجقه را بايد دوران شكوفايي دوبارهي هنر ايران دانست. از آن دوره حدود 50 تكه پارچه باقي مانده است كه اوج هنر در آنها ديده ميشود. در اين دوره پيچيدهترين نقشهها بافته ميشد.
[ویرایش] دوران مغولان
پس از سلجوقيان، هنر رو به خاموشي گراييد و يورش ددمنشانهي مغولان از خاور دور به ايران، همه جيز و همه كس را تا لبهي پرتگاه نابودي پيش برد. در دوران مغولان كشتار و ويراني چون شبحي تار بر ايران سايه انداخته بود و باالطبع هنرمندان هم نه مجالي براي خودنمايي داشتند و نه حكومت چنيني چيزي ميخواست. هر چند كه در اواخر حكومت مغولان اوضاع اندكي رو به بهبود رفت اما هيچگاه شكوه دوران پيشين، تكرار نشد.
[ویرایش] دوران صفويان
به حقيقت بايد گفت دوران صفويان ، اوج شكوه و بلندي هنر و تمدن ايرانيان بوده است كه پس از اسلام مانند آن ديده و شنيده نشده است. آنان دوباره نام ايران را در انديشهها زنده كردند. پارچههايي كه در دوران شاه عباس بافته ميشد، در همهي تاريخ مانند ندارد. شاه عباس در اصفهان كارگاهي به نام كارگاه شاهي ساخته و از هنرمندان زريباف ميخواهد تا در آنجا كار كنند. اين كارگاه به شكل انحصاري براي دربار شاهي پارچههاي بسيار نفيس ميبافت و نام آن شهرهي آفاق گشته بود. از اين دوران هم نمونههاي بسياري باقي مانده كه حتي امروز، ديگر كسي نميداند كه آن استادان زبردست، اين پارچهها را بافتهاند!! با سقوط صفويان به دست افغانها، چراغ هنر ايران هم رو به خاموشي گراييد. افشاريه و زنديه و قاجاريان هم هيچ كاري براي نجات آن انجام ندادند.
[ویرایش] دوران پهلوي
در دوران پهلوي ديگر كسي خبري از بافت پارچههاي زربفت و مخملين و گرانبها نداشت. تنها برخي خانوادهها پنهاني در خانه خود پارچههايي بافته و پس از كهنه كردن آن به نام پارچه عتيقه، به قيمت گزاف آن را ميفروختند... كاشان يكي از شهرهايي بود كه از آغاز در بافت پارچههاي گوناگون شهره بود. استاد محمد خان نقشبند اين هنر را دوباره زنده مي كند و فرزندانش راه پدر را ادامه ميدهند . در دوران پهلوي به دليل نياز دربار براي لباسهاي زربفت چه براي پوشش و چه براي هديه دادن، بار ديگر بافت پارچههاي زربف رونق گستردهاي گرفت به ويژه در زمان تاجگذاري كه لباسهاي دربار بايد از اين پارچههاي بافته ميشد..... . با ورود ماشين هاي بافندگي و آسان شدن فن بافت در اوايل دوره پهلوي، اين هنر تقريباً به جز در چند زيرزمين خانه هاي سنتي كاشان، يزد و اصفهان، در جاي ديگري وجود نداشت. تا اينكه خبر بافت پارچههاي زربفت در كاشان به گوش رضا شاه ميرسد و همزمان با گشايش مدرسه صنايع مستظرفه قديم يكي از استادان بزرگ اين رشته به نام محمد طريقي از كاشان به تهران منتقل شد و اين رشته رو به نابودي را در شرايط سخت گسترش داد و شاگردان بسياري تربيت كرد، تا جايي كه در سال 1352 در تهران اساتيد متخصص در رشته بافت زري و مخمل به بيش از هفتاد نفر رسيده بودند. اما اكنون استاداني كمتر از تعداد انگشتان دست در اين رشته فعاليت دارند.
منبع: گلهاي ابريشمي، سيد حسين مژگاني، صص 28-30 .
[ویرایش] دوران جمهوري اسلامي
پس از انقلاب چون كسي نيازي به اين لباسها نداشت كمكم بافت آنها محدود شد و حتي صادرات آن هم قطع گرديد.. بسياري از استادان رفته رفته بازنشسته شده و بسياري هم چهره در خاك پنهان كردند . بسياري از دستگاههاي بافت، ديگر بافندهاي ندارد و دير يا زود ميشنويم كه اين هنر ارزشمند و باشكوه ايران، پس از قرنها براي هميشه نابود گشت و تنها بايد در موزههاي كشورهاي غربي نمونههاي آن را ببينيم اكنون تنها در كارگاه زريبافي سازمان ميراث فرهنگي كشور در تهران و هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان وميراث فرهنگي كاشان ، نمونههاي از انواع زري و مخمل بافته ميشود.
منبع: گلهاي ابريشمي، سيد حسين مژگاني، صص 20-30 .
[ویرایش] مواد اوليه
مواد اوليه پارچههاي زربفت، از بهترين نوع ابريشم طبيعي ايران انتخاب ميشود. همچنين يكي از مهمترين مواد اوليه، گلابتون است. از گلابتون بيشتر دربافت پارچههاي زربفت استفاده ميشود.آن چيزي كه باعث درخشش و گرانبهايي ويژهي پارچههاي زربفت ميشود، گلابتون است.
منبع: گلهاي ابريشمي، سيد حسين مژگاني، ص 18.
[ویرایش] گلابتون چيست
گلابتون رشتهاي سيمي بسيار نازك است كه درون آن يك رشته نخ ابريشم قرار دارد و بر روي آن، لايهاي از زر (طلا) كشيده شده است. گابتون دو نوع است:
- گلابتون خارجي
- گلابتون ايراني
گلابتون خارجي از هند ميآيد و بسيار ظريف است. گلابتون ايراني هم تنها در اصفهان ساخته ميشود.
منبع: گلهاي ابريشمي، سيد حسين مژگاني، ص 14.
[ویرایش] رنگها و نقشها
نقوش پارچه هاي ساساني در تناسب و هماهنگي طرح و رنگ به نهايت درجة هنري رسيده بود. تركيبات نقوش ساساني، برگرفته از مرغ و پرندگان، جانوران و شكارگاه و سواران و طرحهاي تجريدي و انتزاعي بود. پس از ساسانيان،به علت حرمت بهره گيري از طلا براي مردان ،مدتي نسبتا" دراز، بافت پارچههاي زربفت به تعويق افتاد تا اينكه بافتن پارچههاي زربفت،در دوره سلجوقيان رونق يافت. در دورههاي اسلامي ، نقوش حيوانات و پرندگان مانند شير،عنقا و عقاب كه زربفت شدهاند و در متن پارچهها ،جلال و شكوهي داشتند از پيشرفت تكنيك پارچه بافي درعصر سلجوقيان است . طرحهاي شقايق و نيلوفر آبي نيز از عناصر تزئيني در بافت پارچه هاي اين دوره است . در دورههاي بعد ،تدريجا"طرحهاي تازهاي به ابتكار طراحان و بافندگان ايران به منّصه ظهور رسيد ودر هويتي مستقل ، دوره معتبر و اصيل نساجي صفويه را بنيان نهاد. اما پيش از آن يعني در عصر مغول ،سالهاي فراموشي نساجي ايران بود و زري بافان از بيم مرگ ، متواري شده و در خفا ميزيستند . تزئين پارچههاي ياد شده عبارت بوداز اشكال انساني،تصوير حيوانات و پرندگان وگل و گياه و گاهي نيز تصاوير داستانهاي رزمي و بزمي برآنها نقش بسته است . به لحاظ كيفيت طرح ها و نقش هاي به كار رفته در دوره هاي قبل و بعد از اسلام، هر دوره اي بيانگر اصالت فرهنگي و تاريخي زمان خويش است و همساني و اتحاد كاملي با ديگر هنرهاي آن روزگار دارد. به طور مثال، طرح هايي را كه بر روي ظروف فلزي دوره ساساني و سفالينه هاي آن زمان ديده مي شود بر روي پارچه هاي آن زمان نيز مي توان يافت و يا در دوره اسلامي، طرح هايي را كه به شكل شكارگاه ترسيم مي شده با همان شيوه و سبك مي توان در پارچه ها رؤيت كرد.
[ویرایش] كاربرد پارچههاي زربفت
اين پارچه ها، براي تن پوش پادشاهان، وزيران، بزرگان، درباريان به كار ميرفت . همچنين به عنوان يك هديه ارزشمند در دربار شاهان ايران براي هديه دادن به شاهان بيگانه به حساب ميآمد.
[ویرایش] بافندگان مشهور گذشته
نساجان و بافندگان مشهور اين عهد ،عبارت بودند از:
- غياث
- عبدالله بن غياث
- ابن محمد
- معزالدين
- ابن غياث
- عيسي عباسي
- خواجه قياس الدين علي نقشبند
- حسن بن غياث
- يحيي بن غياث
- معز الدين غياث
- آبان محمد
- محمد خان كاشي
- علي خان كاشي
- اسماعيل كاشي
منبع: گلهاي ابريشمي، سيد حسين مژگاني، ص 21.
[ویرایش] بافندگان مشهور امروز
نام حدود پنجاه نفر از استادان بزرگ كارگاه زريبافي تهران از سال 1309 خورشيدي تا 1369.
- حبيب الله طريقي
- محمد طريقي
- عباسعلي طريقي
- عباس طريقي كاشاني
- محمد فرزاد
- محمد دهقاني
- حسن درويش
- سيد عبدالله سلامي
- سيد مهدي آشفته
- حبيب الله واقفي
- محمد مفتخرينژاد
- اسلام رحيمي
- عباس نوايي مقدم
- سيد رحيم حسيني
- عبدالله پوركاشاني
- سيد قدير صفوي ساوجي
- حسين سمناني زاده
- رضا الهامي
- سيد علي آشفته
- فضلالله صدفي پور
- رضا اشراقيان
- محمد اشراقي
- ذبيحالله احمدي
- علي جان عسكري
- يدالله معتمدي
- رضا رضايي جلفايي
- كريم خفاييپور
- رضا عشاق
- حسين رضايي
- تقي داراييباف
- سيفالله مناجاتي كاشاني
- ماشاءالله عنايتي كاشاني
- سيد حسين مژگاني
- سيد مهدي مژگاني
- صمدعلي شكوهفر
- محمود محمودي
- محمد سليميان
- دلاور هاشملو
- عيسي هاشملو
- عباد هاشملو
- قربان ريوندي
- اصغر بهمنآبادي
- زينب حقيري
منبع: گلهاي ابريشمي، سيد حسين مژگاني، ص10.
[ویرایش] زربفت چگونه به خارج رفت
اين پارچهها از چند راه به غرب راه پيدا كرد. نخست همان راه تجارت و داد و ستد بود. ديگر راه هم جنگهاي صليبي بود كه باعث شناخته شد. سپاهيان مسيحي در همين جنگها پارچههاي ايراني را از فلسطين با خود به اروپا بردند و اين پارچهها آنقدر در نظر آنها ارزشمند بود كه اشياي گرانبهاي كليسا را در آن ميپيچيدند. حتي برخي از مسيحيان از پارچههاي زربفت به عنوان كفن استفاده ميكردند. اروپاييان در آغاز نميدانستند اين پارچههاي افسانهاي بافتهي كدام كشور است و تنها شنيده بودند كه از شرق ميآيد. اما به مرور دريافتند اينها مربوط به سرزمين ايران و دوران ساساني است. هيوان تسانگ كه يك مسافر چيني است و در سال 630 ميلادي به ايران آمده بود، حدود 25 گونه مختلف از پارچههاي ايراني را كه ديده بود ، خريداري كرده و با خود به چين برده بود...
منبع: گلهاي ابريشمي، سيد حسين مژگاني، ص 25.
[ویرایش] مهمترين مراكز بافت
مشهورترين مراكز نساجي در دوره صفويه، شهرهاي كاشان، اصفهان، يزد، هرات، تبريز، رشت، مشهد، قم، ساوه و... بوده است. اما بافندگان شهرهاي كاشان، يزد و اصفهان در بافتن پارچه هاي نقشدار شهرة آفاق بودند.
منبع: گلهاي ابريشمي، سيد حسين مژگاني، ص 27.
[ویرایش] پارچههاي زربفت تاريخي
قديميترين زري از دوران صفوي، زريهايي است كه چندين سال پيش در نزديكي آرامگاه بي بي شهربانو در قبر يكي از بزرگان عهد سلجوقي پيدا شد و امروز قطعات مختلف آن در موزه هاي مختلف دنيا پخش شده است. باز از آن قديم تر اطلاعي است كه نويسندگان قرون 2 و 3 هجري به ما ميدهند و آن اين است كه ايالات خوزستان، گيلان، استرآباد، طبرستان و خراسان هر كدام سالانه مقدار زيادي پارچههاي ابريشمي و زري به صورت ماليات به دربار خلفاي عباسي ميفرستادند. اين اطلاعات را پروفسور پوپ جمع آوري كرده و در جلد دوم كتاب هنر ايران چاپ كرده است. در قرن 3 و 4 هجري، هنوز پارچههاي زربفت ايران طبق اصول و سنن هنر ساساني بافته مي شد. نقش اين پارچههاي زري دو حيوان فرضي را نشان مي دهد كه در فردوس، برگهاي درخت جاويدان را كه در كنار آب حيات روئيده مي خورند. در حدود 1200 سال پيش مسافران اروپايي اين پارچه زربفت را به هنگام مسافرت به ايران به دست آورده و باقي مانده هاي صليب مقدس را در آن پيچيده، همراه خود به كشور فرانسه برده و به كليساي شهر نانسي در فرانسه هديه كرده اند و امروز در همان كليسا محفوظ است. در حدود 1200 سال قبل يك پارچه زربفت كه يادگار هنر هخامنشي روي آن ديده مي شود از ايران خريده شده و براي پوشانيدن روي قبر يكي از مقدسين كليساي شهر «سانس» در فرانسه به كار برده شده و امروز در همان كليسا محفوظ مي باشد. نظاير اين نقش هنوز روي چادر شبهاي قاسم آباد و روي گليم هاي بافته شده در نقاط مختلف ايران ديده مي شود. از آن قديمتر اطلاعي است كه ما از زري هاي ايران داريم، و آن نقوش برجسته طاق بستان است كه شاه را با لباسهاي زربفت و زيبا، در دامنه كوه نشان مي دهد، اين نقوش متعلق به عهد ساساني است. بعلاوه از دوره ساسانيان در كليساها و موزههاي خارج از ايران، نمونهاي متعدد زري موجود است. زيرا زريهاي دوره ساسانيان به قدري مورد توجه بود، كه از تمام نقاط دنيا خواستار آن بودند و وقتي كسي به ايران مسافرت ميكرد، بهترين هديه اي كه مي توانست به ميهن خود ببرد يك قطعه زري بود و به اين طريق مثلاً باقي ماندههاي صليب مسيح را صليبيون در زريهاي ايراني ميپيچيدند و به همراه خود به اروپا ميبردند. در موزه كاخ كرملين در مسكو، چند قطعه لباس از زري ايران به چشم ميخورد كه در زمان صفويه در ايران بافته شده و به مسكو فرستاده شده. اين زريها براي لباس تزارها و درباريان مسكو يا براي كشيشان و روحانيان به كار رفته شده است. به همين طريق در موزه ارميتاژ در لنينگراد، قطعاتي از زري هاي عهد ساساني و صفوي موجود است. در موزه استكهلم نيز لبادهاي از عهد صفويه موجود است كه معلوم نيست به چه طريق به آن محل رفته. درزمان شاه عباس دوم ،بافت پارچههاي ارزشمند زربفت و مخمل زري ، بادقت و مهارت ادامه داشت و باقطعاتي از آنها نام بافنده آن كه «غياث » بود نقش بسته است . در موزه متروپوليتن دو قطعه كوچك پارچه ابريشمي تاريخدار ، از زمانشاه عباس موجود است كه روي آنها نام بافنده شاه حسين و تاريخ 1008 قمري ( 1588 م ) نقش بسته است . مثلا"درموزه «كوپريونيون » دو قطعه پارچه ابريشمي را ميبينيم كه روي آنها، منظرهاي از داستان ليلي ومجنون ديده ميشود
[ویرایش] وضعيت امروزي پارچههاي زربفت
ايران قرن ها توليد كننده اصلي پارچه هاي زري براي دربارها و كليساهاي جهان، از لندن تا توكيو بوده است. پارچه هاي زربفت ايراني در موزه هاي بزرگ جهان جاي دارد و مي طلبد توجه خاصي به اين هنر داشته باشيم و ارزش بيشتري براي آن قايل شويم، چرا كه بي توجه بودن به اين امر مهم منجر به نابودي محض اين رشته مي شود. هنر زري بافي در حال حاضر در ايران در بدترين شرايط خويش در طول تاريخ دو هزار ساله آن است. اگر فقط بخواهيم تعداد دستگاه هاي بافت پارچه هاي زري را با دوره هاي قبل، مثلا دوره صفويه مقايسه كنيم، متوجه اين فرق فاحش و تأسف بار مي شويم. اكنون نه تنها قدر و منزلت اين هنر را كسي نمداند، بلكه عدم توجه ما، به نابودي اين هنر با ارزش دامن مي زند. اين هنر پر ارزش اكنون مهجور و مظلوم واقع شده، ولي در دوره هاي گذشته هم پايه نگارگري، قلم زني، سفال و... صاحب ارزش بوده و به آن پرداخته مي شده است. اكنون كمتر كسي پيدا مي شود كه سختي هاي اين كار را براي آموزش به جان بخرد. آكادميك نبودن، نبود دسترسي به مواد اوليه مرغوب، منتقل نشدن هنر اساتيد، حجيم بودن دستگاه نساجي، و عدم حمايت دولت همگي دست به دست هم داده اند براي اضمحلال اين هنر كهن.
[ویرایش] منبع
- مژگاني، سيد حسين؛ گلهاي ابريشمي، انتشارات سروش؛ تهران؛ 1378؛ چاپ اول.
- نراقي، حسن؛ تاريخ اجتماعي كاشان؛ انتشارات علمي و فرهنگي.
- روزنامه ايران. سهشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۸۵.
- جي گلوك (Jay Gluck)؛ سيري در صنايع دستي ايران؛ انتشارات بانك ملي ايران؛ تهران؛ 2535 شاهنشاهي؛ 1977 ميلادي
- وبسايت استاد طريقي
- نگاهي حسرت بار به تاريخچه بافت پارچه در ايران
- پايگاه خبري هنر ايران
- زري بافي در گذر زمان
[ویرایش] پيوند به بيرون
[* سایت اطلاع رسانی فرش ایران(بانک اطلاعات فرش و دستبافته های ایران)http://www.carpetour.com]

