پیوندگرایی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
دستگاههای پیوندگرا یا شبکههای عصبی تصویر متفاوتی را از ذهن به دست میدهند. یک شبکه عصبی از تعداد زیادی از پردازشگرهایی شبیه سلول عصبی که واحد (node) یا پیوند (node) نامیده میشوند، تشکیل میشود؛ این واحدها پیامهای انگیزنده یا بازدارندهای را به یکدیگر میفرستند. پیوندها به وسیلۀ پیامهای دریافتی روشن (فعال) یا خاموش میشوند که به خروجی واحدهای متصل به آنها و قوت پیوند ("وزن") میان آنها بستگی دارد. عملاً یک واحد فقط از دو یا سه واحد دیگر یا چند واحد پیام را دریافت میکند اما در مقام نظر، تعداد این واحدها میتواند هزاران یا میلیونها واحد باشد. مهمترین تفاوت میان شبکههای عصبی و کامپیوترهای معمولی فقدان واحد پردازش مرکزی در شبکههای پیوندگرا است.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] دیدگاه کلاسیک
دیدگاه کلاسیک دربارۀ شناخت سه مؤلفه دارد:
1. زبان فکر جری فودر: باورها جملاتی در زبان فکرند (فکر جملات رخدهنده است یعنی جملاتی که به طور فعال و در حال حاضر ملاحظه میشوند اما باور جملات ذخیره شده است).
2. فکر و در کل فعالیت شناختی: به روز کردن جملات باور از طریق استنتاج منطقی است.
3. یادگیری: بازنگری مجموعه جملات ذخیره شده (باور) بر اساس قاعده است.
این دیدگاه کلاسیک را "گزارهگرایی" (propositionalism) مینامیم.
از نقاط قوت گزارهگرایی: تناسب با محاسبهگرایی (computationalism) (اجرای کامپیوتری). فکر کردن و یادگیری فرایندهای محاسباتی (برنامههایی) هستند که به وسیله صورت (form) و نحوشان (syntax) عملیاتی بر فکر و باور انجام میدهند. برنامهها الگوریتمهایی را اجرا میکنند که فکر و باور را بر اساس صورت و نحوشان با حفظ معناشناسی منتقل میکنند. اما چرچلند این تناسب را نقطه ضعف گزارهگرایی میداند؛ سازماندهی مغز بسیار متفاوت از سازماندهی کامپیوتر است. چرچلند پیوندگرایی (connectionism) را به عنوان یک پارادایم جدید مطرح میکند. محاسبهگرا فکر را به وسیله سلسله مصادیقی از جملات در پردازشگر مرکزی کامپیوتر محقق میداند اما پیوندگرا فکر را به عنوان الگوی فعالیت در واحدهای یک شبکه عصبی محقق میداند. محاسبهگرا فعالیت شناختی را تبدیل مجموعه مصادیق فکر بر اساس یک برنامه حساس به ساختار میداند اما پیوندگرا آن را تبدیل الگوهای فعالیت در واحدهای یک شبکه عصبی بر اساس وزن پیوند میان آنها میداند.
[ویرایش] مزایای پیوندگرایی
از مزایای پیوندگرایی به نظر چرچلند مقبولیت زیستشناختی آن است. واحدهای شبکه پیوندگرایانه را میتوان الگوهای سادهای از سلولهای عصبی و پیوندها را الگوهای سادهای از سیناپسها دانست.
یکی دیگر از مزایای آن به نظر چرچلند تبیین آن از طبقهبندی (توانایی انسان برای طبقهبندی) است. شبکههای پیوندگرا بازنمودهای غنی و ساختارمندی را بازنمایی میکنند که هم آنها را قادر به رفتارهای پیچیده میسازد و هم با ساختار واقعی ورودی متناظر است. چرچلند این نوع مهارتهای طبقهبندی را بر حسب "بازنمودهای نمونه" (prototype) در فضای فعالیت واحد پنهان تبیین میکند.
مزیت دیگر پیوندگرایی تبیین مشابهت به عنوان تناظر با نزدیکی در فضای حالت است. او از این ویژگی برای تبیین کیفیات ذهنی استفاده میکند.
مزیت دیگر سرعت است. عملیات شبکههای پیوندگرایانه به خاطر پردازش موازیشان بسیار سریع است.

