اسب‌نامه‌های آریایی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

قدیمی ترین سندی که از دانش ایرانیان آریایی نژاد درباره حیوانات باقیمانده، لوحه‌ای است که از هیتیهای آریایی در کشور هوریانی میتانی در ناحیه بغازکوی ترکیه بدست آمده‌است. کشور میتانی از اواسط هزاره دوم ق.م در بخش شمالی میانرودان و قسمت جنوبی فلات ارمنستان و قسمتی از سوریه تاسیس شد. سند بالا راجرج ساتن از هیتی و دیاکونوف، از میتانیها دانسته‌اند. لوحه بغازکوی در سال ۱۳۶۰ ق م به وسیله شخصی به نام کیکولیش یا کیکوله به خط میخی درباره تربیت اسبان نگاشته شده‌است. در این سند دوره تربیت شش ماهه اسب مرحله به مرحله شرح داده شده‌است. انتخاب اولیه پوشش اسب، کاستن وزن، ورزش تدریجی، انواع چهارنعل و یورتمه، عادت به چریدن، طرز خوراک دادن و مخلوط کردن کاه با غذا شرح داده شده‌است.

«بهترین اسبها پس از یک اسب دوانی آزمایشی انتخاب می‌شوند. پس از آن اسبان را در زیر روپوش پشمی می‌تازانند تا عرق کنند و از وزن آنها کاسته شود. پیوسته آنها را در مسافاتی که به تدریج زیادتر می‌شود به حال چهارنعل یا یورتمه می‌دوانند تا به راه رفتن و دویدن عادت کنند. برای خوراک دادن دستورات خاص داده شده که در مواقع معین و به اندازه آب و خوراک به آنها بدهند، همراه خوراک آنها باید کاه خرد شده باشد تا بهتر بتوانند خوراک خود را بجوند».


فهرست مندرجات

[ویرایش] فرسنامه منسوب به ارسطو: فرسنامه‌ای مربوط به ایران قدیم

نسخه خطی فرسنامه‌ای منسوب به ارسطو تا کنون باقی مانده‌است. اولین بار سریل الگود در تاریخ پزشکی ایران از نسخه خطی فرسنامه منسوب به ارسطو که متعلق به خود ایشان بوده ذکر کرده و گوید این نسخه به ارسطو مربوط نیست و احتمالاً اصل آن از زبان پهلوی ترجمه شده‌است:

«من در کتابخانه خود نسخه خطی ای از یک کتاب دامپزشکی دارم که تالیف آن به اشتباه به ارسطو نسبت داده شده‌است. در مقدمه این کتاب قید شده که ترجمه‌است اما این ترجمه خیلی قدیمی نیست و با وجود آنکه از یونانی ترجمه نشده‌است بعید نیست از روی نسخه پهلوی باشد که به نوبه خود ترجمه‌ای از یونانی بوده‌است. کتاب مزبور بسیار مختصر است و نام آن فرس نامه ارسطوی حکیم می‌باشد و در مقدمه آن نوشته شده‌است که: این کتاب از نوشتجات ارسطوی حکیم می‌باشد که درباره اسب‌ها، اعم از رام یا سرکش، نحوه تعلیف آنها و علل سرکشی و چموشی‌های آنها و رنگ نمونه‌های اصیل آنها برای ذوالقرنین که نام دیگر اسکند کبیر است، جمع آوری شده‌است و سپس توسط امام زمان، شمس العلوم و المومنین مولانا محمد بن حسین، که خدا رحمتش کند، از زبان ترکی به فارسی برگردانده شده‌است تا هرکس که زبان ترکی نمی‌داند بتواند به موقع احتیاج آن را بخواند و مطالبش را به کار ببندد و ان چه را که درباره اسب‌ها لازم است بداند.

از نظر تاریخی ما یک نفر را به نام محمد بن حسین تونسی می‌شناسیم که تالیف کتابی به نام تنسوخ نامه ایلخانی فی العلم معدنیات را به او نسبت می‌دهند که نسخه خطی آن در کتابخانه استانبول نگاهداری می‌شود. جنبه ترکی داشتن اسم کتاب این فرض را به وجود می‌آورد که محتمل است، مترجم کتاب فرسنامه هم او بوده باشد».

سپس ذکر می‌کند که در فصل بیست و ششم از مسمومیت اسب با بوصیر و بذر البنگ بحث شده‌است (ص ۴۵۹).

باید گفت که در مورد این فرسنامه برای مولف دانشمند تاریخ پزشکی ایران اشتباهی رخ داده‌است. در صفحه اول نسخه خطی فرسنامه مورد بحث نوشته شده‌است: «....محمد بن حسن رحمة الله این کتاب را ترجمه کرده‌است از زبان تازی به زبان فارسی....» نه از ترکی به فارسی. در اینجا می‌توان تصور کرد که مولف یا مترجم اشتباه کرده‌اند ولی با توجه به نکته‌ای که در ادامه بحث در مورد تنسوخ نامه ایلخانی ذکر کرده که در کتابخانه استانبول نگهداری می‌شود معلوم می‌شود اشتباه یا از شخص مولف بوده که تازی را ترکی خوانده یا نوشته، یا ناسخ نسخه‌ای که در اختیار الگود بوده، اشتباه کرده‌است که حالت آخری کمتر محتمل است.

الگود احتمال می‌دهد که مترجم رساله، محمد بن حسین تونسی باشد که تالیف کتاب تنسوخ نامه ایلخانی را به او نسبت می‌دهند. اینجا نیز اشتباهاً حسن طوسی به حسین تونسی تبدیل شده‌است. تنسوخ نامه ایلخانی که در جواهر شناسی و معدنیات است تالیف محمد بن حسن طوسی (خواجه نصیرالدین طوسی) است.

به هر حال نام مترجم کتاب یعنی محمد بن حسن، تنها با نام پدر خواجه نصیرالدین طوسی (منهای طوسی آن) مشترک است و معلوم نیست که مترجم که می‌باشد. در فهرست تالیفات خواجه نصیرالدین طوسی از چنین ترجمه‌ای یاد نشده‌است و از زمان زندگی مترجم اطلاعی نداریم.

در ترجمه تاریخ پزشکی ایران ذکر شده که در فصل بیست و ششم از مسمومیت اسب با بوصیر (شوکران) و بذر البنگ بحث شده‌است، در صورتی که در نسخه‌ای که مورد تصحیح اینجانب قرار گرفته فصل بیست و نهم به نگه داشتن اسب از دشمن، اختصاص یافته که در آن از مسمومیت حیوان با خرزهره و مویق بحث شده که قاعدتاً مترجم آن را اشتباهاً بوصیر و بذر البنگ ترجمه کرده‌است.


[ویرایش] فرسنامه منسوب به ارسطو مربوط به ایران قدیم است

با توجه به اینکه صریحاً ذکر شده این کتاب از تازی به فارسی ترجمه شده و با عنایت به مطلبی که الگود در مورد اصل پهلوی این رساله گفته و آنکه در هیچ یک از مدارک موجود رساله‌ای از ارسطو در زمینه پرورش و بیماریهای اسبان ذکر نشده، به احتمال بسیار قوی باید این کتاب از طریق ایران ساسانی و مکتب جندی شاپور وارد عالم اسلام شده و در جریان نهضت ترجمه یا کمی بعد از آن از زبان پهلوی به زبان عربی ترجمه شده باشد.

با توجه به آنچه که قبلاً در مورد کتب طبی و دامپزشکی ایران گفته شد این کتاب که شاید از میراث به یغما برده ایران بوده باید حدوداً در اوایل ساسانیان در زمان اردشیر بابکان یا پسرش شاپور و یا حتی در زمان اشکانیان وقتی اوستا بازنویسی می‌شد از خارج از ایران از محیط تمدن یونانی به مملکت وارد و به زبان پهلوی برگردانیده شده باشد. بعداً این رساله در دوران نهضت ترجمه در حدود قرن دوم یا سوم هجری به زبان عربی و در قرنهای بعدی به زبان فارسی ترجمه شده‌است. البته در هیچ یک از مدارک کتاب شناسی قدیمی نامی از این رساله برده نشده که می‌رساند قرنها این کتاب خطی را گرد فراموشی در بر گرفته بود.

این رساله مختصر و نسبتاً ساده‌است و بیشتر جنبه کاربردی دارد تا علمی محض و احتمالاً برای استفاده بچشک ستوران (بیطاران) معمولی و افسران سواره نظام نگاشته شده بود و شاید در زمره مجموعه آیین نامه ساسانی بوده باشد.

از آن نظر که این کتاب از خارج و احتمالاً از اسکندریه به ایران آورده شده و از زبان یونانی به پهلوی ترجمه گردیده آنرا یونانی و به ارسطو منسوب داشته‌اند که شهرت جهانی داشت. البته می‌توان تصور کرد که کتاب توسط مولفی ایرانی تحت تاثیر افکار یونانی نگاشته شده باشد. چنانکه کریستن سن در مورد الحاق کتب طب و نجوم از یونانی و هندی به مجموعه اوستایی گوید:

«اما بلاشک این روایت صحیح نیست و به عقل درست تر می‌آید که بگوییم کتبی که الحاق کردند نتیجه قرایح دانشمندان ایرانی بود که تحت تاثیر نفوذ یونانی نگاشته بودند.....»

در هشت فصل اول این کتاب ابتدا در مورد اندام شناسی، شناخت رنگها، نشانه‌های سلامتی، علایم کوری و کری و برخی از عیوب اسب، طرز عوض کردن رنگ اسب، .... بحث شده‌است. سپس در فصول بعدی، بیماریهای پوستی، زخمهای جلدی، زخم جدوگاه، آماسها، گرفتگی گلو، عوارض چشمی، فرسودگی، انواع قولنج‌ها، انسداد مجاری ادرار، مسمومیت اسبان.... مورد دقت قرار گرفته و در هر مورد مختصراً شیوه‌های درمانی ذکر شده‌است.

[ویرایش] متن تصحیح شده فرسنامه

بسم الله الرحمن الرحیم

این کتاب از گفتار ارسطوی حکیم است که در وصف نیک و بد اسپان جمع کرده‌است و از عیبها و هنرها و رنگ و افعال و الوان که چگونه یابند. و این کتاب از برای ذوالقرنین که او را اسکندر رومی خوانند تالیف کرده‌است. و مولانا امام المتاخرین شمس الملت و الدین محمد بن حسن رحمة الله علیه این کتاب را ترجمه کرده‌است از زبان تازی به زبان فارسی، تا هر که را در زبان فارسی حظی وافر باشد و اگر او را حاجتی داشته باشد در این کتاب نظر کند و حالتهایی که به اسپان تعلق دارد و جمله را بشناسد و آن مجموعه سی و سه باب است.

باب اول در وصف اسپان که چگونه باشند، باب دویم در شب کوری اسپ، باب سیوم در شناختن لنگی اسب، باب چهارم در شناختن کری اسپ، باب پنجم در شناختن چپ دستی اسپ، باب ششم در رنگ گردانیدن اسپ، باب هفتم در شناختن نیک و بذ اسپ، باب هشتم در شناختن رنگهای اسپ، باب نهم در شناختن بیماریهای اسپ، باب دهم در علاج خارش دم اسپ، باب یازدهم در علاج خارش اسپ، باب دوازدهم در علاج شقاق اسپ، باب سیزدهم در علاج سرفه کهنه اسپ، باب چهاردهم در علاج حمره و گرفتگی اسپ، باب پانزدهم در علاج سفید چشمی اسپ، باب شانزدهم در علاج پشت برآمدن اسپ، باب هفدهم در علاج سودگی و کوفتگی اسپ، باب هژدهم در علاج سرطان اسپ، باب نوزدهم در نگه داشتن و دادن آب و دانه اسپ، باب بیستم در علاج درد شکم اسپ، باب بیست و یکم در علاج قولنج و کمیز بستن اسپ، باب بیست و دوم در علاج جو گرفتن اسپ، باب بیست و سیوم در علاج چرک پشت اسپ، باب بیست و چهارم در علاج آماس پشت اسپ، باب بیست و پنجم در دانستن راهواری اسپ، باب بیست و ششم در نگه داشتن از جو خوردن اسپ، باب بیست و هفتم در بهار و زمستان اسپ، باب بیست و هشتم در چاره آنکه پشت اسپ زخم لش بود، باب بیست و نهم در سوار شدن اسپ، باب سی ام در نگه داشتن اسپ در بهار و زمستان، باب سی و یکم در دوای بد فعلی و بد طبعی اسپ، باب سی و دویم در برنشستن اسپ، باب سی و سیوم در فربه کردن اسپ.

باب اول، در وصف اسپان که چگونه باشند: چنین گوید ارسطوی حکیم که اگر خواهی اسپان نیک را می‌شناسی اول نگه کن که اسپ بلند بالا باشد و در هم پیوسته. و باید که لب زیرین اسپ از لب بالا درازتر باشد و بینی بلند باشد و سوراخ بینی فراخ و میان پیشانی نیز فراخ. و سر نه کوتاه و نه دراز و نه بزرگ و نه کوچک و سر هر دو گوش تیز چون پیکان و بلند و راست و برکشیده. و میان هر دو گوش فراخ و بسمل گاه باریک و از هر دو سوی گردن بالیده و بن گردن سطبر. و ساقها باریک و دم دراز و استخوان دم کوتاه. و چشم سیاه و مژگان پر و سینه فراخ. و اسپ را که نگاه کند باید که اسپ پاگیر یا گنگ یا شب کور، یا چپ دست (نباشد) که این عیبها تمام باشد و هر کس به این عیبها ره نیابد هر یک گفته شود.

باب دویم، در پب کوری اسپ:اگر خواهی که شب کوری اسپ بشناسی، شب تاریک جامه سیاه را پیش راه اسپ بینداز و بر آن طرف جامه، اسپ را براند اگر برمد بداند که شب کور نیست و اگر نرمد و بر بالای جامه پا نهد شب کور است.

باب سیوم، در شناختن گنگی اسپ: اگر خواهی گنگی اسپ بشناسی او را بر مادیان عرض کن، اگر بانگ کند و شیهه زند، بداند که گنگ نیست و اگر نکند گنگ است. و اسپ نیک اصلی بر مادر و خواهر و دختر خود دخلی نکند و مادیان نیک نیز نگذارد.

باب چهارم، در شناختن کری اسپ: اگر خواهی که بدانی اسپ کر است یا نه، از پس پشت اسپ مقدار ده گام زمین، دور باید ایستادن و پای سخت فرو کوفتن، اگر از جای بجهد و گوشها تیز کند باید دانست که کر نیست و الا نه، کر است.

باب پنجم، در شناختن چپ دستی اسپ: اگر خواهی که بدانی اسپ، چپ دست است یا نه، چند نوبت در آب کستی او را بیندازد، اگر هر بار دست چپ در آب نهد بدان که راست دست نیست.

باب ششم، در رنگ گردانیدن اسپ: اگر خواهی که اسپ سفید را سیاه گردانی، بیارد مقداری مازو و مقداری مردار سنگ و مقداری زنگار و مقدار گل ارمنی و مقدار آهک از همه برابر بکوب و به آب گرم گل کن و به اسپ بمال سیاه شود. اگر خواهی که اسپ سیاه، سفید شود بیارد مقداری استان با ورق خرزهره بجوشان و آبش صافی کن و کیلیه و مغز جوز با هم بکوب و در وی بریز با اسپ بمال که سفید شود.

باب هفتم، در شناختن اسپ که نیک است یا بد: اگر خواهی که اسپ نیک را از بد فرق کنی مقدار ده گام از اسپ دور بایست و سنگ ریزه‌ای چند بر دست گیرد و یکی یکی به طرف اسپ انداز، اگر از جای خود بجهد و گوش را تیز کشد و شیهه زند، بدان که اصلی و نیک است. و اگر نجهد (نا) اصل است. و هر سفیدی را که اسپ را سوی راست بود تنها بر پا یا بر دست یا بر پهلو عیب است و نا پسندیده. و اسپ زاغ چشم، شب کمتر بیند و اسپ سیاه چشم دوربین باشد.

باب هشتم، در شناختن رنگهای اسپ: از همه رنگها کمیت بهتر باشد و شکیباتر در گرما و سرما و گرسنگی و تشنگی. و در گزیدن مگس و پشه طاقت دارتر و از کمیت آن بهتر باشد که موی پیشانی و شکم و پایها سیاه بود و از اسپ کمیت، زرد آن بهتر باشد که سخت زرد باشد که چشم و موی پیشانی و سینه سیاه بود و پشتش خط سیاه کشیده باشد. و از اسپ گلگون آن بهتر باشد که رنگش سیاهی بزند و در وی هیچ سفیدی باید که نباشد. و اسپ ادهم باید که سخت سیاه بود و چشمش باید که سرخ نباشد که نیک نیست. و اسپ اشقر نباید خرید و نباید نگهداشت که خوب نیست. و ابرش نیز چون اشقر، بسیار عیب ناک بود. و اسپ خنگ آن بهتر باشد که درم درم به سرخی زند. اما خنگی که سخت سفید بود باید که چشم و پشت و سینه و دم سیاه بود و نباید که چشم وی زاغ باشد و مژگان سفید که بد باشد.

باب نهم، در بیماریها و علتهای اسپان: بیشترین علت اسپان از گرما و سرمازدگی باشد و نشان گرمازدگی آن بود که اسپ را موی برخاسته بود و زهار بر کشیده. علاج آنست که بیارند نیم من سبتو حلیله شسته و هر روز با جو بیامیزند و به سه نوبت بدهند تا بخورد به شود، انشاءالله تعالی و الله اعلم بالصواب.

باب دهم، در علاج خارش پشت و دم اسپ: نشان آن است که موی ریزد، و بیاورند پاره کنجد بسوزانند و خاکستر آن را به آب بیامیزند و هفت بامداد پشت و دم اسپ را بر آن بشویند، موی برآید و خارش برود و به شود.

باب یازدهم، در علاج خارش کَرِه اسپ: چون کره خارش در اسپ پیدا شود، بیارند انجیر کهنه و در آب بجوشانند و آب آن را در تن اسپ بمالند و در آفتاب ببندند. پس پاره‌ای روغن با قدری نمک و زرنیخ بجوشانند (بمالند)، به شود.

باب دوازدهم، در علاج شقاق: چون اسپ را در پای یا در دست شقاق پدید آید، مقداری آهک بر وی بمالند تا موی بسوزند، بعد از آن با روغن پاچه، چرب کنند، نافع بود.

باب سیزدهم، در علاج سرفه کهنه اسپ: چون اسپ را سرفه کهنه باشد، بیاورد نیم من نبید و نیم من روغن گاو با نیم من میسرز در هم ریزند و آن را در گلوی اسپ ریزند، به شود.

باب چهاردهم، در علاج حمره و گرفتگی اسپ: چون اسپ را حمره باشد بیاورد یک من سرکه و چهار دانگ و نیم سنگ بنجه بکوبد و در آن سرکه کند و سه روز در آب و جودان توقیف کند، اگر به جای جو، گندم تر یا اسدت تر بدهد، نافع بود بی شک.

باب پانزدهم، در دوای سفیدی چشم اسپ: چون اسپ را سفیدی در چشم پدید آید، بگیرد، قدری هزار دارو و بکوبد و در چشم اسپ کشند، نافع بود.

باب شانزدهم، در جو گرفتن اسپ: بدان که جو گرفتن اسپ از آب گرم خوردن است، چون اسپ چنین باشد، علاجش بیاورد چند تخم مرغ و بشکند و در گلوی اسپ بریزند و اسپ را در آب سرد ببندند برهنه و بر پشتش آب سرد بریزند تا اسپ بلرزد، برآورند و دو روز آب و جو ندهند.

باب هفدهم، در دوای بد فعلی اسپ: اگر اسپ بد فعل و بد لجام باشد، دوایش این است که بیاورد پاره‌ای پیاز صحرایی و خرد کند و بر دندان اسپ مالد، رام شود و بد فعلی نکند.

باب هژدهم، در دانستن اسپ راهوار که مادر زاد است یا عملی. باید که در میان راه راست، پاره‌ای خاک، توده کند و بر اسپ سوار شود و بر آن راند، چون نزد آن خاک رسد اگر یرغه رود، مادر زاده‌است و اگر آنجا برسد، یرغه نرود بدان که عملی است.

باب نوزدهم، در دوای ریش پشت اسپ: چون اسپ را پشت ریش شده باشد، بیاورد اسدت خشک و خرد بکوبد وبپزد ودر ریش افکند نافع بود وبه اندک روزی صحت شود و دیگر ریش نشود.

باب بیستم، در دوای سودگی اسپ: چون اسپ سوده شده باشد، مقداری کنده و پیه گوسفند به هم بکوبند و گرد کنند، مقدار کوله و در میان سم اسپ کنند و به کفچه آهن و آهک گرم کنند بر آنجا نهند، تا بگدازد و به شود. و اگر به راه سخت باشد و این نتواند کرد، پاره شکر بباید گرفتن وسم را پاک کردن و بر آنجا نهادن تا بگدازد و این بسی نیک باشد. و چون این کرده باشد چندانکه خواهد بردن، کوفته نشود و اگر شکر نیابد، روغن گرم کند و بر آنجا نهد بغایت مفید باشد.

باب بیست و یکم، در علاج سرطان اسپ: چون اسپ را این علت پیدا شود، دوایش این است که قدری ارزنر بفرماید کردن و دست بر آنجا نهد و بمالد و بگذارد تا گداخته شود، به باشد ونافع بود.

باب بیست و دویم، در نگه داشتن اسپ از آب بی وقت دادن: بیشترین علت اسپ از آب گرم دادن پیدا شود، هر چند اسپ را نیک خنک کند به باشد.

باب بیست وسیوم، در علاج درد شکم اسپ: چون اسپ را درد شکم پدید آید بیارد پاره آرد ارزن و در آ ب افکند و نیک بزند تا بهم نرم شود واسپ را بیفکند و بدان حقنه کند و هم قدری به گلوی اسپ ریزد و بعد از آن سوار شود و براند، به شود به فرمان رب العزت.

باب بیست و چهارم، در علاج قولنج و کمیز بستن اسپ: چون اسپ را کمیز بسته شود و قولنج گرفته بود، بفرماید تا نیم من نبیند و نیم من روغن گاو، هر دو را در چنبری گرم کند و در گلوی اسپ ریزد و اسپ را به چوبی که نه تنک باشد و نه فراخ، بجهاند قلیحه بگشاید و شکم اسپ نرم شود و نافع باشد.

باب بیست و پنجم، در علاج حمره کهن اسپ بیاورد دیگی آهنی بزرگ وپر آب کند و بجوشاند تا چندانکه دو بخش بجوش رود و یک جوش ماند، اسپ را سه روز بدان حقنه کندپاره راه براند نافع بود.

باب بیست و ششم، در به کردن ریش پشت اسپ: چون اسپ را پشت ریش(شود)، به سر گین خر که خشک شده باشد، به هر دو دست بمالد تا نرم شود و بر آن ریش افشاند، تا سه روز چنین کند نافع باشد.

باب بیست و هفتم، در آماس پشت اسپ پر آبله باشد: بگیرد پاره‌ای از خیکی که روغن در او بوده باشد و بر آن آماس نهد، سه روز چنین کند نافع باشد.

باب بیست وهشتم، در کوفتگی اسپ: اگر اسپ کوفته باشد یا آزرده، پاره دنبه تازه بیارد و بر آتش بگذارند و گرم کند، بر آنجا بنهند که کوفته شده‌است، بمالد و در آفتاب ببندند، نافع باشد.

باب بیست ونهم، در نگه داشتن اسپ از دشمن: می‌باید که اسپ نیک را اعتماد بر هر کس نکنند که اگر دشمنی کنندو قدری خرزهره با مویق به اسپ بدهد، بیم هلاک باشد. و علامت خرزهره آن است که اسپ خود را بر زمین می‌زند و می‌لرزد، علاج این باشد که یک من روغن گاو، گرم کند و در گلوی اسپ ریزد و نافع بود.

باب سی ام، نیز در نگه داشتن اسپ در بهار و زمستان: در این دو وقت اسپ را در آفتاب نباید بستن، خاصه برهنه که آفت بیماری پدید آید، که شب هنگام بر وی آید، سرش بگردد و زکام گردد و تباه شود و بسی علت پدید آید.

باب سی ویکم، در چاره کردن آنکه پشت اسپ ریش نشود: از آنکه چون اسپ را در ره دور برند، باید هر جا فرود آیند نمد زین را در آفتاب نهند و نیک بخارند تا نرم شود و پشت اسپ را نیز بخارند تا ریش نشود و در امان باشد.

باب سی ودویم، در بر نشستن اسپ: چون بر اسپ سوار شوند باید که در رکاب پا را بچسبانند و پای برگردن اسپ ننهند و سخن در بالای اسپ بسیار نباید گفت که این اسپ را کند گران رو کند. و باید که سبک براسپ سوار شوند و خویشتن را بر پشت اسپ چالاک باید داشتن که اسپ مرد سست را بغایت شناسد. واسپ نیک را زنان سوار نشوند که هر اسپی را که زنان سوار شوند کند بدفعل شود.

باب سی وسیوم، در فربه کردن اسپ: چون خواهی اسپ را فربه کنی جو را تر باید کردن و اسبت راخرد چون باید کردن و با جو آمیختن. دیگر کس را بر سر آخور نشاندن تا پاره پاره به شیرینی دهد تا بخورد. تغاری باید که آنجا نهاده باشد و پاره نمک در او کرده، هر ساعت از آن آب بدهد و جای اسپ باید که خشک باشد. والله اعلم


سایر اسبنامه‌ها

برخی از مهمترین فرسنامه‌های دیگری که طی قرون و سالهای گذشته مورد تالیف و ترجمه قرار گرفته‌اند عبارتند از:

  • کتاب السیاسه فی علم الفراسة: این کتاب منسوب به حضرت علی (ع) است. احتمالاً حضرتشان مطالبی را در مورد اسب و بیماریها و درمان آنها که از مهمترین وسایل مورد نیاز حکومت اسلامی بود بیان فرموده و امرؤالقیس که یکی از صحابه آن بزرگوار بود به رشته تحریر درآورده و یا سینه به سینه انتقال داده‌است. احتمالاً امرؤالقیس و دیگران مطالبی را بر آن افزوده‌اند و سرانجام از نسخه قدیمی نسخه موجود رونویسی شده‌است. این نسخه در کتابخانه ملی وین در ۴ جزء و ۶۳ صفحه‌است و در تاریخ ۱۷ ذی القعده ۱۲۳۶ ق کتابت آن به پایان رسیده‌است و به شماره ۱۴۷۵ جلد دوم فهرست فلوگل آن کتابخانه ثبت شده‌است.
  • کتاب البیطره (دامپزشکی) ابن اخی حزام: نسخه‌ای کامل از این کتاب در کتابخانه ملی وین وجود دارد که در فهرست فلوگل از آن با نام الخیل و البیطره نام برده شده‌است در صورتی که خود کتاب صریحاً عنوان کامل الصناعتین فی البیطره آورده شده‌است. این کتاب در ۱۷۰ برگ (۳۴۰ صفحه)، ۱۴*۲۲ سانتیمتری است و حدوداً حاوی ۷۱۰۰۰ کلمه می‌باشد. تاریخ تحریر این نسخه ۷۰۰ ق (۱۳۰۰ م) است.

ابن اخی حزام فردی ایرانی از ولایت جبل یا عراق عجم ایران است. کتاب او اولین کتاب تالیفی مستقل و پر محتوا و گسترده و تخصصی دامپزشکی می‌باشد که در عالم اسلام نگاشته شده‌است. کتابهای بعدی دامپزشکی در جهان اسلام از جمله ایران، مستقیم یا غیر مستقیم از این کتاب ارجمند مایه گرفته‌اند. ابن اخی حزام را می‌توان بزرگترین دانشمند دامپزشک ایران و جهان اسلام نامید و کتاب او مهمترین مدرک دامپزشکی ایران و جهان اسلام است.

ترجمه شروع کتاب اینگونه‌است: «به نام خداوند بخشنده مهربان، محمد بن حزام گوید نوشته خود را با ستایش خداوند بزرگ آغاز می‌کنم... پس میل کردم درباره آنچه که (اسب) را بر سایر حیوانات برتری می‌دهد این کتاب را تالیف کنم. پس آنچه که راجع به خواص و درمان آن شنیده و دیده یا خود تجربه نموده و آنچه در کتابهای پیشینیان یافتم همه را در این کتاب جمع کردم، و فهرست بخشها را در اول کتاب ذکر نمودم تا خواننده هرچه را بخواهد به آسانی بیابد. از آن رو که استران، خران و شتران برای باربری مورد نیاز لشگریانند، نشانها و علاج آنها را آوردم و چون خواستم کتابم جامع باشد در آخر کتاب درمان بیماریهای گاو را نیز ذکر کردم».

  • آداب الحرب و الشجاعه: مهمترین نوشته‌ای که از دامپزشکی ایران در سده‌های چهارم تا هفتم هجری باقی مانده، بابهای هشتم تا دهم آداب الحرب و الشجاعه‌است، که در ضمن یکی از منابع اصلی برخی از فرسنامه‌های ایران می‌باشد.

محمّد بن منصور بن سعید ملقب به مبارکشاه، معروف به فخر مدبر از سلاله دختری سلطان محمود غزنوی بود. او کتاب آداب الحرب و الشجاعه را به نام شمس الدین ایلتتمش، پادشاه هند تالیف کرد. آداب الحرب و الشجاعه، در سی و سه باب در مورد جنگ و دانش و سیاست آن است و در آن از منابع ایران قدیم نیز بهره گرفته‌است. بابهای هشتم تا دهم این کتاب به اسب، پرورش و بیماریها و درمان آن اختصاص دارد. فخر مدبر دامپزشک برجسته‌ای بود و در نگارش فصلهای مربوط به اسب از کتابها و نوشته‌های استادان استفاده کرده و در ضمن روایتهای شفاهی را هم جمع آوری نموده و از همه مهمتر خود تجربه کرده و نکات دقیق را ذکر نموده‌است.

این کتاب در سال ۱۳۴۶ ش در تهران توسط مرحوم احمد سهیلی خوانساری تصحیح و در ۴۹۸ صفحه به چاپ رسید.

  • رساله معالجات اسب جهت مطالعه سلطان سنجر سلجوقی: در مجموعه خطی شماره ۲۲۹ کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران از برگ ۲۷۷-۲۷۳، رساله‌ای در ۹ صفحه در بیماریهای اسب است که در ابتدای آن پس از نام خدا نوشته شده: «این نسخه ایست در باب معالجات اسب و این نسخه را به جهت مطالعه سلطان اعظم سلطان سعید سلطان سنجر ابن ملکشاه انار الله برهانه تصنیف کرده بودند».

مولف رساله مشخص نیست. ولی چنانکه از محتوای رساله بر می‌آید نویسنده به دانش بیطاری تسلط داشته و از منابع معتبر موجود استفاده نموده‌است: «و حکما در باب معالجات اسبان نسخها ساخته‌اند و تجربه‌ها کرده‌اند».

  • رساله البیطره از جامع العلوم: رساله‌ای مختصر و پرمحتوا می‌باشد که کاربرد عملی داشته و گواه آن نسخه‌هایی است که به عنوان رساله‌های مجزا از آن وجود دارد. کتاب جامع العلوم گزیده‌ای از تعریف و شرح مشکلات شصت علم است که چون شصت دانش را شرح می‌دهد به ستنی معروف است که امام فخرالدین رازی در حدود سال ۵۷۴ ق به نام قطب الدین محمد تکش فرزند ایل ارسلان خوارزمشاهی نگاشت.

در رساله بیطره از کتاب جامع العلوم، بیماریهای لاغری مفرط اسب و انواع سوء هاضمه، بزرگ شدن آلت تناسلی و بیضه‌ها، تب، لکه‌های سفید چشم و ناخنه، و معالجه زخمهای پشت مختصراً شرح داده شده و در هر مورد داروهای مختلف و ترکیبات آنها یادآور شده‌است. در آخر رساله، افسونی برای شفای خنام (مشمشه) ذکر شده‌است. به نظر می‌رسد که یکی از مدارک این رساله، نسخه معالجات اسب منسوب به سلطان سنجر است.

  • فرسنامه صد باب یا خیل نامه: دکتر تاج بخش پس از بررسی‌های فراوان در میان نسخه‌های موجود از فرسنامه‌های مشابه که متنهای مشترکی داشته‌اند اما نام نویسنده و زمان تالیف آنها مشخص نبوده‌است و همچنین آنچه که تحت نام دو فرسنامه منظوم و منثور در سال ۱۳۶۶ توسط علی سلطان در تهران چاپ شده‌است (بخش منثور)، نتیجه گیری می‌کند که این فرسنامه صد باب یا خیل نامه نام دارد که مشمل بر ۱۰۰ باب، چهل باب در معرفت اسبان و شصت باب در امراض و معالجه آنها می‌باشد. به نظر ایشان و با توجه به دلایل موجود، زمان تالیف این فرسنامه در فاصله نیمه دوم قرن هفتم تا نیمه اول قرن هشتم هجری است و به احتمال قوی در اواخر قرن هفتم در نواحی خراسان تالیف شده‌است. مولف کتاب با منابع ایران قدیم و همچنین سده‌های نخستین هجری آشنایی داشته‌است.

در فرسنامه صد باب همچون بقیه فرسنامه‌های ایران برای درمان اهمیت زیادی قائل شده و نشانیهای بیماری را به اختصار ذکر کرده‌است. فرسنامه صد باب یکی از کتابهای اصیل دامپزشکی ایران است، با نثری کهن و زیبا نوشته شده و در آن مطالب متنوعی درباره پرورش اسبان و بیماریها و علاج آنان به طور فشرده ارائه شده‌است.

  • فرسنامه شاه قلی میر آخور: در مجموعه شماره ۵۸۹۹ کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران رساله‌ای موجود است که فرسنامه شاه قلی میر آخور می‌باشد. این فرسنامه صفحات ۲۲۰-۱۶۳ مجموعه را در بر می‌گیرد، نسخه‌ای است منحصر به فرد و یکی از مدارک ارزنده دامپزشکی ایران است. این فرسنامه از نظر وظایف و تشکیلات: میرآخوری، رایضی، نعلبندی، شکار، برید (پست)، و همچنین اسبان دوران تیموری و دامپزشکی در قرن نهم منبع اصلی است و حاوی اطلاعات پرقیمتی می‌باشد. این فرسنامه مخصوصاً از جنبه پرورش و تربیت اسب، قوانین میرآخوری و رایضی و اصطلاحات فارسی اسبداری از منابع ارزنده‌است. در این کتاب پس از ذکر مقدمات، فصول زیر مورد دقت قرار گرفته‌است: اصل و جنس، غیرت و شجاعت و قیمت اسب، تشریح، سم شناسی و اندام شناسی اسب (در مورد چشم اسب اصطلاحات فارسی جالبی را بیان می‌کند: مور چشم، موش چشم، آهو چشم، گور چشم، گوسفند چشم، گربه چشم، پیل چشم...)، اسبان کمیاب، برخی از عیوب اسبان و اصلاح دست و پای آنان، آموزش رایضی و میرآخوری، تشکیلات میرآخوری و تشکیلات اسبداری و پرورش اسب، نعل بندی، یام و اداره آن توسط میرآخور. شاه قلی خود دامپزشک ورزیده‌ای بود و در موارد مکرر به تجربیات خویش در زمینه جراحی، کالبد شکافی، اندام شناسی و پرورش اسب اشاره می‌نماید. قسمت بیماریهای اسب فرسنامه شاه قلی، مختصر است و تنها سه صفحه را در بر می‌گیرد.
  • آداب ساغون گرفتن اسب: رساله پنجم از مجموعه خطی ۵۸۹۹ که در بالا ذکر شد درباره آداب ساغون گرفتن اسب یعنی آماده کردن آن جهت مسابقه‌است که در این زمینه رساله منحصر به فردی است. البته نام رساله مضمار دانش نیز از همین آماده کردن اسب مشتق شده‌است و در فرسنامه‌هایی از قبیل کامل الصناعتین هم از آماده کردن اسب برای مسابقه مطالبی آمده‌است، ولی هیچکدام از این کتابها رساله مستقلی درباره آماده کردن اسبان برای مسابقات نیست. نویسنده و زمان نگارش این رساله معلوم نیست و به نظر می‌رسد متعلق به حدود قرن هشتم تا دهم هجری باشد. در آن از تغذیه اسبان در زمان تمرین، لاغر کردن آنها، تمرینات روزانه و شبانه و عرق گیری و بهداشت و مراقبت دوران آمادگی یاد شده‌است.
  • فرسنامه‌ای با مولف ناشناس: در مجموعه خطی ۶۴۰ مجلس شورای اسلامی، رساله هفتم در حدود ۲۰ صفحه مربوط به فرسنامه‌ای با مولف و زمان ناشناس است. این فرسنامه که در ۲۴ باب تدوین شده، کتابی مختصر، مستقل و پرمحتواست. نویسنده آن بیطار بوده و کتاب را برای اسبداران نوشته تا بتوانند خود به شناسایی اسب و درمان آن وقوف یابند. فرسنامه‌ای مستقل و ناب است که منابع آن به غیر از یک مورد که داستانی از قابوسنامه نقل کرده مشخص نیست و احتمالاً از منابع ایران قدیم نیز الهام داشته باشد. احتمالاً در قرن ۸-۷ هجری نوشته شده‌است.
  • فرسنامه سید حسینی: فرسنامه‌ای منظوم در بحر مثنوی در ۳۰۰ بیت از سید حسینی که پیشه سپاهیگری داشت، همراه با دیباچه‌ای به نثر به نام جلال الدین سکندر شاه سروده‌است. این فرسنامه از جنبه شعر فارسی نیز ارزشمند است و استوارتر از اشعار فرسنامه‌ها و بازنامه‌های منظوم دیگر می‌باشد. مولف مردی سپاهی بوده و خود و پدرش در فن رایضی و تربیت اسب تسلط داشتند. رساله در پنج فصل در ظاهر و هیات اسب و نشانهای اسب و استر تدوین شده و قسمتی از آن به صورت سوال و جواب است. در آخر نیز به برخی از بیماریهای اسب اشاره دارد. برخی از بیتهای این فرسنامه چنین است:

کزو بهتر ندانستند این فن.....شنیدم این نشانها از پدر من

بود چندانکه زانو تا به بازوش..دگر باید که از سم تا به زانوش

که تا گشته مساوی پاش با دست

دگر در پای هر اسبی، دو خم هست 

قوی و پهن باشد گرده گاهش

دگر کوتاه باشد خرده گاهش 

نه افکنده چو گاو از سست خویی

بود گوشش ز سر بر رسته گویی 

فراخ و بس تنک موی و تنک پوست...

بود سوراخهای بینی ای دوست 

که دانی ورنه، علتها فزاید...دگر چون اسب سرما یافت باید

برو، زد باد و شد اندام او سرد...

نبینی اسب چون در زین، عرق کرد 

بذکر خویش گویا کن زبانم...الهی چونکه بخشیدی روانم

امیدم آنکه امیدت برآید

حسینی درد و اندوهت سراید 


  • رساله بیطره از کتاب نفایس الفنون: کتاب نفایس الفنون فی عرایس العیون مهمترین اثر علامه شمس الدین محمد بن محمود آملی از دانشمندان برجسته قرن هشتم هجری است که دایرة المعارف مفصلی از علوم قدیم است که در آن مطالب مشکل علمی را به صراحت و روشنی بیان کرده‌است. فصل اول از فن هشتم مقاله چهارم از قسم دوم در بیطره‌است که آن را طب الدواب خوانند. رساله بیطره نفایس الفنون رساله‌ای است مستقل، مختصر و پرمحتوا. در این رساله ابتدا تعیین سن اسب از روی دندانها گفته شده و سپس به بیماریها می‌پردازد. در قسمت بیماریها از لاغری اسب، امراض حلق، سینه، جرب، قولنج، بند آمدن ادرار، ورم دست و سمها و زخمها و درمان هر یک مختصراً بحث کرده‌است.
  • فرسنامه منظوم صفی: شاعری با تخلص صفی فرسنامه به شعر فارسی در ۴۰۸ بیت مثنوی به نام شاه طهماسب صفوی سروده‌است. معلوم نیست این صفی که می‌باشد. این فرسنامه همراه با فرسنامه منثور که قبلاً ذکر شد در سال ۱۳۶۶ توسط علی سلطانی چاپ شده‌است. در این فرسنامه سی و چهار عنوان مختلف یاد شده‌است. از جنبه شعری متوسط ولی از نظر فنی باارزش است.
  • فرسنامه منظوم صبایی: ۱۵ صفحه آخر مجموعه خطی ۲۲۷۷ کتابخانه ملی به فرسنامه‌ای منظوم اختصاص دارد که قسمت آخر آن ناقص است. این فرسنامه مجموعاً ۲۴۰ بیت شعر دارد که بیش از نیمی از آن به مدح خداوند و رسول اکرم و آل و اصحابش اختصاص دارد و بقیه مطالب دامپزشکی است. این رساله را صبایی نامی برای پادشاهی به نام ابوالمکارم حسام سروده‌است. در این رساله در مورد سنجش اسب خوب، دانش اسب راندن، رنگها و علامت اسب دلیر، اقسام سواری، علاج بیماریهایی از قبیل چشم درد، کم خوراکی، لاغری، سرمازدگی، گرمازدگی، کری، آماس پشت، سرطان، امراض سمی... بحث شده‌است.
  • فرسنامه مضمار دانش: یکی از ارزنده ترین فرسنامه‌های ایران و جهان اسلام، کتاب «مضمار دانش» تالیف نظام الدین احمد است. چنانکه از مقدمه رساله بر می‌آید، مولف آن را به خواسته شاه عباس دوم نگاشته‌است. نظام الدین احمد به احتمال قوی رئیس تشکیلات دامپزشکی ایران در دوران شاه عباس ثانی بوده‌است. این کتاب در سالهای سلطنت شاه عباس ثانی یعنی در فاصله سالهای ۱۰۷۷-۱۰۵۲ نگاشته شده‌است. قدیمی ترین نسخه‌ای که از این کتاب در دست داریم نسخه ۵۰۲۵ مجلس مورخ ۱۰۷۹ ق می‌باشد.

مضمار به معنی جای ریاضت دادن اسب، میدان اسب تاختن و لاغر کردن اسب است. تضمیر به معنی تمرین دادن اسب به مدت چهل روز است که در ابتدا حیوان را فربه کرده و بعداً با کاستن آب و علف و دوانیدن به تدریج لاغر می‌کنند. در مجموع مضمار دانش به مفهوم «تمرین دانش سوارکاری» است. از محتوای این رساله چنین بر می‌آید که در آن همه چیز مربوط به اسب اعم از اهمیت و پشتوانه آن از جنبه فرهنگ مذهبی، تاریخی، پرورش، اندام شناسی، بیماریها و درمان آنها، دعا و تعویذ مورد بحث قرار گرفته‌است. مضمار دانش در فرهنگ دامپزشکی ایران تاثیر به سزایی داشته و بسیاری از فرسنامه‌های بعدی از آن الهام گرفته و بعضی به کلی آن را به یغما برده‌اند.

رساله مضمار دانش در سال ۱۳۶۷ ش از روی روی چهار نسخه خطی (مجلس ۱۰۷۹ ق، دانشکده دامپزشکی ۱۱۸۴ ق و دو نسخه دیگر) به عنوان پایان نامه دکتری دامپزشکی «نادر حایری» به راهنمایی دکتر تاج بخش تصحیح و ارائه شده‌است.

  • فرسنامه ترجمه هاشمی: از زین العابدین هاشمی خراسانی، فرسنامه‌ای باقی است که با توجه به مقدمه کتاب، مولف، دانشمند و شاعری از اهالی خراسان بود و در خدمت مظفرشاه ثانی (۹۱۷-۹۳۲ ق) از سلاطین گجرات هند فعالیت داشت. به احتمال قوی کار وی دامپزشکی بود یا در این دانش تسلط داشت. پادشاه هند به وی دستور داد از روی کتابی که در ۱۶۰۰۰ سطر به زبان سانسکریت توسط حکمای هند تالیف شده کتابی خلاصه به زبان فارسی تهیه کند. هاشمی هندی نمی‌دانست و برای این کار پادشاه به یکی از هندوان پارسی گو دستور داد مطالب را از هندی برای هاشمی ترجمه کند تا او با انشای خویش به نگارش درآورد. هاشمی مطالبی را که بسیاری از آنها نامفهوم بود به عقل و قیاس منظم کرد و در سال ۹۲۶ق به نگارش درآورد. وی مقدمه کتاب را به نظم و نثر و متن آن را به نثر فارسی تنظیم نموده‌است.

این کتاب در دو قسمت: دوازده باب در معرفت افراس و بیان علامات نیک و بد که در اوست و سی و هشت باب در دانستن علتها که اسب پیدا کند و معالجه آن، تنظیم شده‌است.

  • فرسنامه اسدالله خان خوانساری: اسدالله خان خوانساری در اوایل دوران ناصرالدین شاه شغل مهم میرآخوری را به عهده داشت. او فرسنامه‌ای نگاشت که چندین نسخه خطی از آن باقی مانده‌است و دوبار با چاپ سنگی انتشار یافته‌است. این فرسنامه از نظر اطلاعاتی که در مورد اسبان زمان قاجاریه در آن وجود دارد و همچنین تربیت کره با شرایط زمان، جالب است. بسیاری از مطالب مربوط به بیماریهای آن بدون ذکر ماخذ از مضمار دانش گرفته شده ولی در قسمتهایی نیز حاوی نکاتی از سایر مدارک یا تجربیات شخصی مولف است و در مجموع می‌توان آن را فرسنامه مستقل به حساب آورد.......و صدها کتاب و رساله دیگر که مجال ذکر آنها نیست به همراه آنچه که در طول تاریخ دستخوش حوادث شده‌است و امروزه دیگر اثری از آنها نمی‌باشد.


[ویرایش] منابع

- تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران، جلد اول، ایران باستان، دکتر تاج بخش، انتشارات سازمان دامپزشکی و دانشگاه تهران، ۱۳۷۲، ص ۱۰۸، ۴۲۸-۴۱۴،

- تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران، جلد دوم، دوران اسلامی، دکتر تاج بخش، انتشارات سازمان دامپزشکی و دانشگاه تهران، ۱۳۷۵، ۲۱۴-۲۰۵، ۲۷۹-۲۶۲، ۴۰۴-۳۸۵، ۴۱۶-۴۱۳، ۴۶۸-۴۵۷، ۴۸۰-۴۷۸، ۵۵۲-۵۵۰.