قصه سنجان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
قصه سنجان بازمانده ای است از ادبیات پراکنده و اندک زرتشتیان به زبان پارسی .پس از حمله تازیان به ایران و رویدادهای مصیبت بار و سوک انگیز این قصه نافرجام تاریخ زبان و ادب, دین و فرهنگ, سیاست و مسایل اجتماعی ,و دیگر شئون ایران – دچار دیگر گونی های بسیار شد.آن چه که از این پس , به وسیله زرتشتیان- با ایرانیانی که از این پس , به وسیله زرتشتیان –با ایرانیانی که دین و آیین خود را حفظ کردند-به نظم و نثر پارسی نگارش یافته اندک است- از جمله این اندک , قصه اندوهزای مهاجرت پارسیان به هند است.قصه ایی تلخ و دردناک که روایات آن سینه به سینه سپرده می شد, تا سرانجام پاک- مردی از نسل آن مهاجران , این روایت را به قالب نظم کشید و برای ما یادگار نهاد تا راهی در پژوهش و کاوش برای آیندگان باز باشد-و در طول متجاوز از دو سد سال است که این منظومه کوچک که قصه سنجان خوانده شده مورد بهره گيري و سود جويي خاورشناسان و پژوهشگران است كه در اين زمينه كار و كاوش مي كنند.
قصه سنجان داستان مهاجرت غم انگيز گروهي از زرتشتيان ايران پس از گشوده شدن ايران به وسيله مهاجمان تازي به هندوستان است.
اين گروه از سنجان كه از توابع خواف در خراسان بود به تدريج به سوي جنوب شرقي ايران كوچ كرده و سرانجام به جزيره هرمز پناه گرفتند.
اما تازيان پس از اندك زماني به اين جزيره نيز دست يافتند.زرتشتيان به ناچار به كشتي نشسته و راه هندوستان پيش گرفتند.پس از بلاها و سختي هايي چند كه از آن جمله گرفتار ي شديد توفاني سهمگين بود به سلامت به هند رسيدند.
سرزميني را كه در ان سكونت و جاي گزيدند به ياد سزمين از دست رفته ميهن شان سنجان ناميده و انرا اباد ساختند.
حمدالله مستوفي در كتاب خود به نام نزهة القلوب سنجان يا سنگان را از قصبات و توابع خواف معرفي مي كند.
در جايي ديگر هنگامي كه از توس مي نويسد اشاره مي كند كه از مشهد تا زاوه (= زاويه) سنجان پانزده كيلومتر است.
اشارات و مدارك كافي موجود است كه قصه سنجان روايتي است راستين از داستاني از داستانهاي مهاجرت زرتشتيان ايران به شبه قاره هند . آثار و شهر ها و تاريخ ها و رويدادهاي اين قصه همه منطبق است با واقع و حقيقت.خاورشناسان چه بسيار با دقت و كنجكاوي اين قصه كوچك را به محك كشيده و عيار گرفته اند.از سويي ديگر هيچ پديدهاي كه دلالت بر ناراستي و ايجاد شبهه و گمان نمايد در داستان وجود ندارد – بلكه روايتي مورد وثوق و مكتوب نيز از سده سوم هجري باقي مانده كه اشارتي به اين سانحه تاريخي مي كند.
احمد بن يحيي البلاذري كه در سال 279 هجري در گذشته در كتاب خود موسوم به فتوح البلدان هنام گفتگو از سقوط كرمان شرحي نگاشته كه به موجب آن عده ايي از پارسيان با جنگ و گريز تا جزيره هرمز خود را رسانيده و از آنجا به كشتي نشسته و راه دريا پيش گرفتند.
هنگامي كه كرمان در محاصره تازيان بود روزي يكي از سرداران عرب به نام عثمان بن ابي العاصي كه با عده ايي همراه بود مرزبان كرمان را در جزيره در كاوان ديده و به قتلش مي زساند .چون اين واقعه در كرمان به زبانها مي افتد بيم درد دل مردمان پيدا مي شود.
در همان زمان براي تازيان اين وهم پديد آمده بود كه يزگرد در كرمان است .به همين جهت اين عامر از سرداران تازي كه قصد فارس داشت مردي را به نام مجاشع بن مسعود سدمي به جستجوي يزگرد روانه كرمان مي كند.
مجاشع در بيمند با گروهي از پارسيان درگير شده و سپاهش يكسر نابود گشت آنگاه هنگامي كه ابن عامر از فارس به سوي خراسان مي رفت مجاشع را به فتح كرمان گماشت .وي شيرجان را كه تخت گاه كرمان گشود.اما ميانشان شكست پديد آمد و شهر موقتا و به صورت ظاهر فتح شد.
سواران پارسي كه از شمال شرقي هم چنان كوچ كرده تا به جنوب رسيده بودند دگر باره بر تازيان شوريده و شهر را پس گرفتند .اين اخبار به ابو موسا اشعري از سرداران تازي رسيد.وي ربيع بن زياد را به فتح شيرجان و اطراف گسيل كرده و سپاهي زبده در اختيارش نهاد.
مجاشع نيز كه در كار اين حدود و اردو اگاه بود با ربيع بن زياد همكاري كرد.دو سپاه بهم امده و عظيم شدند شهرهايي را گشودند اما زبده سواران پارسي در هنگام هاي مناسب شهر ها را ازاد مي كردند سرانجام سواران پارسي را تعقيب كردند مجاشع در دل كينه ايي ژرف داشت به وي اگاهي دادند كه سواران كوچ كننده پارسي كه تشكيل كارواني را مي دادند در قفص نزديك هرمز هستند .
جزيره هرمز از دير زمان مغستان خوانده مي شد و اين بدان سبب است كه پناهگاه و يا گريز گاهي براي زرتشتيان به شمار مي رفته و چنين وجه تسميه اي براي جزيره هرمز دور از واقع نيست .
مجاشع با سپاه خود به مقابله و نبرد پارسيان پرداخت و اين بار پارسيان شكست يافته و منهزم و پراكنده گشتند .گروهي تا انجا كه به كشتي نشسته و راه دريا پيش گرفتند .
اين گفتار بلاذري بود در كتاب فتوح البلدان اين حوادث در سالهايي متجاوز از نيمه نخست سده يكم هجري ثبت شده است .شايد هم بايستي در حدود نيمه سده اول چنين رويدادي را تلقي كرد.
برخي از خاورشناسان برانند كه مهاجرت چندبار به شكل گروهي از جزيره هرمز انجام گرفته .شايد به گونه دقيق تري بتوان گفت كه مهاجرت نخستسن كه مورد نظر است به قول جكسون در سال 716 ميلادي يعني شست و پنج سال پس از مرگ يزگرد سوم انجام شده باشد.
[ویرایش] منبع
قصه سنجان، داستان مهاجرت ایرانیان به هند سروده بهمن کیقباد
969یزگردی-1008 هجری-1600 میلادی
ویراسته :هاشم رضی

