ناصر پورپیرار
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
ناصر پورپیرار یک نویسنده ایرانی و موسس نشر کارنگ، شریک انتشارات نیل و موسس انتشارات آلفا است و کتابهای خود را از این طریق منتشر کردهاست.[۱] از نظریات او یکی اینست که خاورمیانه پس از یکی از کشتارهای ادعایی او در تاریخ «به مدت ۱۲ قرن بهکلی از سکنه خالی مانده بوده»[3] وی بخشی از انتقادات خود به تاریخنگاری کنونی ایران را در وبلاگش مینویسد [۲]
فهرست مندرجات |
[ویرایش] ادعاهای پورپیرار
ادعاهای پورپیرار نسبت به تاریخنگاری کنونی ایران از پرداختن به واقعه پوریم که در کتاب استر یهودیان بدان اشاره شده است شروع میشود. وی ادعا میکند که پس از جنایت پوریم به دست یهودیان سرزمین ایران تهی از سکنه میشود.[۳]
به ادعای پورپیرار جنایت پوریم به دست داریوش هخامنشی صورت گرفت و نقشهای کتیبه بیستون در واقع سمبلی است از نسل کشی بومیان متمدن ایران که قبل از آریاییان در فلات ایران تمدنهای درخشانی برپا کرده بودند [4]. پورپیرار میگوید که حکومت هخامنشیان که به عقیدهٔ وی قومی از مهاجمین وحشی اسلاو بودند پس از داریوش خاتمه مییابد و آنها به موطن اصلی خود در استپهای اوراسیا برمیگردند. وی به نیمهکاره بودن تخت جمشید اشاره میکند و معتقد است که هرگز تخت جمشید برای سکونت آماده نشد[5]. وی معتقد است که ابنیه کنونی موسوم به پاسارگاد تنها در چند دهه اخیر ساخته شده است.
به ادعای وی هر آنچه را که به اشکانیان نسبت میدهند یا مربوط به دولت تبعیدی کوچک یونان کهن است یا جعل جدید است.
پورپیرار میگوید که از بعد از داریوش تا قرون اولیه اسلامی هیچ آثار قانع کننده ای از نشانه وجود حیاتی متمدن در سرزمین ایران یافت نشده است.
همچنین وی مدعی عدم وجود ساسانیان بوده و کتیبههای نقش رستم را جعل جدید میداند. وی عکسهای گروههای کاوشگر ایرانشناسی دانشگاه شیکاگو را نیز جعلی خوانده و ادعا کردهاست که سایههای آنها با واقعیت همخوانی ندارند.[۴] به گفته وی اعراب مسلمان با هیچ دولتی به نام ساسانیان نجنگیدند.
وی همچنین وجود خارجی داشتن شخصیتهایی همچون مزدک، مانی، زرتشت، ابومسلم خراسانی، بابک خرمدین، سلمان فارسی را منکر شدهاست. [۵]
وی در آثارش تلاش کردهاست تا تاریخ ایران باستان از اواسط هخامنشیان تا قبل از صفویه را تحریف شده خوانده و آن را «دسیسه مورخین اکثرا یهودی» بداند به قول او «برای سرپوش گذاشتن بر آن واقعه هولناکی که به همراه متحدین هخامنشیشان بر بومیان ایران آوردند».
وی از داریوش و کوروش هخامنشی به عنوان شیطانهای بزرگ و جنایتکار یاد میکند.[۶]
وی در یکی از کتابهایش مدعی شدهاست که پیامبر (ص) علی (ع) را به جانشینی انتخاب نکرده و این از حکمت پیامبر (ص) بودهاست..[۷]
[ویرایش] دلایل ذکرشده برای ادعاها
از دلایل و مدارکی که وی برای بیان ادعاهای خود سود جستهاست میتوان به این موارد اشاره کرد: تورات، عدم وجود آثار شهرنشینی در ایران (همچون کاروانسرا، پل، حمام عمومی، مسجد جامع و ...) تا پیش از صفویه، عکسهای دانشگاه شیکاگو، عکسهایی از بناهای تخت جمشید و پاسارگاد و ... دانست.[۸] پورپیرار در سال ۲۰۰۵ مدعی شد که آثار باستانی پیداشده در ایران از جمله نمونههای سفالی پیداشده در نیشابور، بغداد و سامره هیچیک مربوط به پس از پوریم تا سدهٔ دوم هجری نیستند و این را به عنوان یکی از مدارک بر سخنان خود دانست.
[ویرایش] آثار[۱]
- پیروز باد ملت
- هزار اتفاق میافتد
- یک مجموعه داستان با عنوان «جنین»
- کتابی در باره زندگی سعدی با نام «مگر این پنج روزه»
- مجموعه ده جلدی با عنوان «تاملی در بنیان تاریخ ایران» که چهار جلد زیر منتشر شده :
- دوازده قرن سکوت
- پلی بر گذشته . بخش اول
- پلی بر گذشته . بخش دوم
- پلی بر گذشته . بخش سوم
- تدوین یک دوره کتاب هشت جلدی «همنشینی رنگها» با همکاری خانم فریال دهدشتی شاهرخ.
- مجموعه هفت جلدی «خطاب به سومین کنگره حزب توده ایران» با امضای مستعار «ناریا»
- همچنین ویراستاری فارسی و بازنویسی دو عنوان کتاب «از زبان داریوش» و «دختری از ایران»
[ویرایش] منتقدین
محمد تقی عطایی و علی اکبر وحدتی دو تن از منتقدین وی، معتقدند ادعای پورپیرار مبنی بر موهوم خواندن هویت تاریخی ایران و نسبت دادن آن به جعل و تحریف یهودیان، از مباحث دیرینه تبلیغات پان عربی است. [۹]
داریوش احمدی (کیانی) یکی از نویسندگان توانا در زمینه باستان شناسی است که به نقد نظریات پورپیرار پرداخته و علاوه بر انتشار آنها در وبنوشت شخصی خود (فرهنگ ایران باستان)، جامع نقدهایش را در کتاب «هزارههای پرشکوه» منتشر کردهاست.[۱۰]
هوشنگ صادقی دیگر نویسنده توانایی است که تناقضها و غلطهای فاحش علمی پورپیرار را به شکلی بسیار گویا و قابل فهم برای تمامی افراد، در کتاب «کوروش و بابل» منتشر کردهاست. وی در این کتاب بخشهای مختلف کتابهای پورپیرار را در کنار هم گذاشته و موارد تناقض آنها با همدیگر و با منابع علمی معتبر را به خوانندگان نشان دادهاست.[۱۱]
در این بین، علیرضا افشاری، نویسندهای است که اگر چه خود یکی از منتقدان پورپیرار است، ولی تلاش نمودهاست نقدهای دیگران را نیز در کتاب «نقدهایی بر آرای ناصر پورپیرار، آشتی با تاریخ» جمع آوری و منتشر نماید.[۱۲]
محمد رضا ترکی از معدود افرادی است که به نقد نظرات پورپیرار در مورد تاریخ پس از اسلام ایران پرداختهاست. وی به نقد نظر پورپیرار در خصوص جعلی دانستن سلمان فارسی پرداخته و با بهره گیری از مطالب نوشته شده توسط پورپیرار به تناقضهای نوشتاری وی پرداختهاست.[۱۳]
شماری از وبنویسان نظرات او را به نقد کشیدهاند. از آن میان میتوان تارنماهای زیر را نام برد:
- وبنوشت هزارههای باشکوه نویسنده وبلاگ: داریوش احمدی(کیانی)
[ویرایش] منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ http://www.karangbooks.com/aboutusf.html
- ↑ http://www.naria.blogfa.com/
- ↑ وی مدعی است که تمام خاورمیانه، پس از پایان پوریم به درازای ۲۰۰۰ سال خالی از سکنه بودهاست و جنبندهای در آن دیده نشدهاست . از آن جا که وسعت نسل کشی یهودیان، در ماجرای پلید پوریم، خاورمیانه را کاملا از سکنه خالی کرده بود، پس از ظهور اسلام، این سرزمین با ورود مهاجرینی از تمام همسایگان و از همه سو، به تدریج دارای کلنیهای کوچک انسانی شد که کم ترین پیوند بومی با ایران کهن نداشتند و از مراتب و مناسک و فرهنگ و زبان و پوشش و باورهای پیشین سرزمینهای اصلی خویش پیروی کردهاند. در این جا عمده ترین سئوال هویت شناسانه میپرسد کدام یک از مجموعههای زیستی پراکنده در سراسر ایران، در موقعیتهای نخستین و کنونی و به چه دلیل و نشانه و تشابه، دنبالهٔ بومیان ایران کهن اند و چه همخوانی ماهوی در تولید و فرهنگ، میان ساکنان پس از اسلام و اقوام ماقبل پوریم وجود دارد؟ taken from http://www.naria.blogfa.com/85084.aspx
- ↑ بخشی از ادعاهای وی دربارهٔ ساختگی بودن کتیبههای نقش رستم و سایههای غیر واقعی آنجا
- ↑ آقای یشایایی در آن مذاکرهٔ دراز مدت تلفنی نیز یادآور شدم که قتل عام مردم و محو تمدن و هستی شرق میانه، در ۲۵۰۰ سال پیش در ماجرای تاریخی پوریم، از نظر مورخ قابل دفاع تر از این دروغ نویسی و جعلیاتی است که مورخین و باستان شناسان یهود در تولیدات تاریخی قرن اخیر آوردهاند، و برای پر کردن خلاء دراز مدت هستی در منطقهٔ ما ، که حاصل گستردگی قتل عام پوریم بود، افسانههای اشکانیان و ساسانیان و زردشت و اوستا و مزدک و مانی را بر هم انباشتهاند، جاعلانه کتیبههای ساسانی حک کردهاند، برای کورش در یک کشتزار چغندر، با دزدی از مصالح مسجد مسلمین، شهرک پاسارگاد ساختهاند، صدها خیانت دیگر در پراکندن اسراییلیات در میان اسناد فرهنگی مسلمین مرتکب شدهاند که حاصل آن تولید شکاف و ایجاد تفرقه و دشمنی در میان مسلمین بودهاست و گفتم که آن سبوی به شدت محافظت شدهٔ پوریم به همت تحقیقات مجموعهٔ «تاملی در بنیان تاریخ ایران»، از دست یهودیان رها شده و شکستهاست و اینک خردمندان منطقهٔ ما از محتویات متعفن آن باخبرند. [1]
- ↑ بخشی از نظرات وی دربارهٔ شاهان پارس و رفتار امروز غرب
- ↑ پورپیرار، ناصر (۱۳۸۰) پلی برگذشته، بخش دوم: بررسی اسناد. انتشارات کارنگ. تهران. صفحههای ۱۳۸ و ۱۳۹
- ↑ [2] نمونههایی از وبنوشت وی درباره این ادعا
- ↑ اعتبار باستان شناختی آریا و پارس: نقدی برکتاب «دوازده قرن سکوت» نویسندگان: محمد تقی عطایی، علی اکبر وحدتی انتشارات شیرازه شابک: ۹-۲۴-۷۷۶۸-۹۶۴ توضیح درباره کتاب مذکور در روزنامه شرق
- ↑ احمدی، داریوش (۱۳۸۳) هزارههای پرشکوه. موسسه فرهنگی انتشاراتی گرگان. شابک: ۷-۴۷-۷۲۲۵-۹۶۴ معرفی کتاب
- ↑ صادقی، هوشنگ (۱۳۸۴) کوروش و بابل. موسسه انتشاراتی نگاه. شابک: ۸-۲۹۰-۳۵۱-۹۶۴ معرفی کتاب
- ↑ افشاری، علیرضا (۱۳۸۱) نقدهایی بر آرای ناصر پورپیرار، آشتی با تاریخ. حوض نقره. شابک: ۴-۰۱-۷۹۶۱-۹۶۴
- ↑ ترکی، محمد رضا (۱۳۸۵) نگاهی به ادعاهای ناصر پورپیرار در باره سلمان فارسی. خردنامه همشهری. شماره ۵ متن کامل مقاله در وبنوشت دکتر محمد رضا ترکی
[ویرایش] پیوند به بیرون
- وبنوشت شخصی ناصر پورپیرار- با نام حق و صبر
- وبنوشت حق و صبر(یکی از نقدهای پوپیرار)

