تیرگان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
تیر روز از تیرماه برابر با 13 تیر در گاهشماری ایرانی
«جشن تیرگان» از بزرگترین جشنهای ایران باستان است در ستایش و گرامیداشت «تیشتَر»(تِشتَر - تیر - شباهنگ - شِعرای یَمانی)، ستارهی باران آور در باورهای مردمی، و درخشانترین ستارهی آسمان که در نیمه دوم سال، همزمان با افزایش بارندگیها، در آسمان سرِ شبی دیده میشود.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] آب پاشی
این جشن در کنار آبها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شده است.
در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر» منسوب شده است.
ابوریحان بیرونی و گردیزی در «زین الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی «کیخسرو» را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمهای دانستهاند.
جشن تیرگان بجز این روز در نخستین تیر روز از سال یعنی سیزدهم فروردین (سیزدهبدر) و سیزدهم مهرماه نیز برگزار میشود.
ارمنیان ایران نیز در روز سیزدهم ژانویه آیینهایی برگزار میکنند که برگرفته و در ادامه جشن تیرگان است.
[ویرایش] فال کوزه
یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشنهای ایرانی «فال کوزه»(چکُ دولَه) میباشد. روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزهای را برمیگزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همه کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گرد هم میآیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد. در این فالگیری بیشتر بانوان شرکت میکنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی میخوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله میبرد و یکی از چیزها را بیرون میآورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه میشود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده است.
[ویرایش] دستبند تیر و باد
در آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از 7 ریسمان به 7 رنگ متفاوت بافته شده است به دست میبندند و در باد روز از تیرماه (9 روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد میسپارند تا آرزوها و خواستههایشان را به عنوان پیامرسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام میشود :
تــیـــر بــرو بــاد بــیـا غــم بــرو شـادی بـیا محنت برو روزی بیا خـوشه مرواری بیا
[ویرایش] باورهای مردمی
در باورهای مردم، درباره جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر میباشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است :
در اوستا، تشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره جوانی پانزده ساله در میآید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخهای زرین و در ده روز سوم به چهره اسبی سپید و زیبا با گوشهای زرین.
تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو میرود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روبرو میشود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمیخیزند و تیشتر در این نبرد شکست میخورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد میجوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز میگردد و آبها میتوانند بدون مانعی به مزرعهها و چراگاهها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمیخواستند به این سو و آن سو راند، و بارانهای زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.
روایت دیگر نیز درباره آرش کمانگیر اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سالها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر»، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی میخورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی میدهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا میافتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در میآیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد میپذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچیک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگترین کماندار بود و به نیروی بیمانندش تیر را دورتر از همه پرتاب میکرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژیای در وجودم نیست، ولی میدانم چون تیر را از کمان رها کنم همهی نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بیجان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روانهای پاک همهی سربازان ایرانی). هرمز، خدای بزرگ، به فرشتهی باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان میرفت و از کوه و در و دشت میگذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنهی درخت گردویی که بزرگتر از آن در گیتی نبود؛ نشست.
آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.منبع
[ویرایش] بن نوشت ها
1. جشنهای آب - هاشم رضی
2. تاریخ نوروز و گاهشماری ایران - عبدالعظیم رضایی
3. راهنمای زمان جشنها و گردهماییهای ملی ایران باستان - رضا مرادی غیاث آبادی
4. از نوروز تا نوروز - کورش نیکنام
5. فرهنگ فارسی برهان قاطع - خلف تبریزی
6. برگردان فارسی آثارالباقیهی ابوریحان بیرونی - اکبر داناسرشت
[ویرایش] پیوند به بیرون
| جشنهای ایرانی |
|---|
| نوروز
فروردینگان ♦ اردیبهشتگان ♦ خردادگان ♦ تیرگان مهرگان ♦ یلدا ♦ جشن سده ♦ اسپندگان ♦ چهارشنبه سوری |

