سید محمد حسین فضل الله
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
سيد محمد حسين فضل الله در سال 1935م (1354ق) در نجف اشرف در خانواده روحانی ديده به جهان گشود. تحت اشراف پدرش سيد عبدالروف فضل الله ـ از مراجع مذهبی شيعه ـ مراحل تربيت و تعليم را به شيوه مرسوم آن زمان گذراند.
در دوره كودكی وارد مكتب خانه شد تا خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را بياموزد. اما فضای خشن مكتب خانه كه تحت اداره افراد كهنسال بود با مزاجش سازگار نيامد. به زودی وارد مدرسه ای شد كه انجمن «منتدی النشر» به سبك جديد تاسيس كرده بودند. وی وارد كلاس سوم اين دبستان شد و در كلاس چهارم دبستان را هم ترك گفت و در سن نه سالگی تحصيلات حوزوی اش را آغاز كرد.
هم زمان با تحصيلات حوزوی و به تناسب سن و ذهنيت خويش به فضای پيرامون و اوضاع زمانه توجه داشت و انديشه ها و دغدغه های فرهنگی و سياسی زمانه اش را از طريق مجلات مصر و لبنان و روزنامه های عراقی پی گيری می كرد.
سيد محمد حسين فضل الله دروس مرسوم حوزوی از صرف و نحو و معانی و بيان تا منطق و اصول فقه را نزد پدر خود فراگرفت و در اين مرحله استادی غير از پدرش نداشت. برای فراگيری جلد دوم كتاب كفاية الاصول به محضر شيخ مجتبی لنكرانی می شتابد.
با اتمام كتاب كفاية الاصول به درس خارج مراجع آن دوره مانند سيد ابوالقاسم خويي، سيد محسن حكيم، سيد محمود شاهرودی و شيخ حسين حلی راه میيابد در كنار دروس خارج اصول فقه و فقه، بخشی از كتاب «الاسفار الاربعة» معروف به «حكمت متعاليه» ملاصدرا شيرازی را نزد ملاصدرا بادكوبه ای فرا گرفت. استادش سيد ابوالقاسم خويی به او توصيه كرده بود تا اين درس را به طور جدی پيگيری كند.
سيد فضل الله در سال 1952م در سن هفده سالگی برای نخستين بار به قصد ديدار خويشاوندانش به لبنان رفت و در اين سفر كه همزمان با اربعين درگذشت سيد محسن امين عاملی بود قصيده ای در رثای او سرود و در آيين يادبود او قرائت كرد. وی در اين قصيده بسياری از مسايل سياسی روز و از جمله مساله وحدت و بيداری اسلامی و مهاجرت جوانان را مطرح و استعمار فرانسه را تقبيح كرد. روزنامههای آن روز لبنان اين قصيده را تحريك كننده و احساس برانگيز توصيف كردند.
در سال 1966م جمعی از موسسان انجمن مذهبی «اسرة التأخی» منطقه نبعه حاشيه شرقی بيروت از سيد فضل الله دعوت كردند تا در آن منطقه رحل اقامت افكند. وی اين دعوت را پذيرفت و در همين سال به قصد اقامت دائم به وطن اصلی خويش بازگشت.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] اساتيد
1. سيد عبدالرؤوف فضل الله (پدر سيد محمد حسين فضل الله)
وی در سال 1325 در جبل عامل زاده شد. برای تحصيل علوم دينی به نجف هجرت كرد و مراتب علم و كمال را نزد ميرزا فتاح شهيدي، سيد ابوالحسن اصفهانی و سيد عبدالهادی شيرازی گذراند. سپس حلقه تدريس داير كرد و پس از سالها تدريس در حوزه علميه نجف به لبنان بازگشت. او مرجع مذهبی بسياری از شيعيان و به ويژه شيعيان جبل عامل در جنوب لبنان بود.
2. سيد ابوالقاسم خويی
3. سيد محسن حكيم
4. سيد محمود شاهرودی
5. شيخ حسين حلّی
6. شيخ صدرا بادكوبه ای معروف به ملاصدرا قفقازی
7. سيد محمد سعيد فضل الله (عموی سيد محمد حسين فضل الله)
در سال 1316ق چشم بر جهان گشود. در سال 1337 به نجف عزيمت كرد و در دروس ميرزا محمد حسين نايينی و ميرزا فتاح شهيدی تبريزی و سيد ابوالحسن اصفهانی و سيد عبدالهادی حضور يافت. با آن كه اسباب مرجعيت برايش فراهم بود، اما وی به سبب روحيه زاهدانهاش از قبول آن امتناع ورزيد. وی تاثير فراوانی در شكلگيری شخصيت علمی و اخلاقی سيد محمد حسين داشت.
[ویرایش] پويش فرهنگی و علمی
سيد محمد حسين فضل الله از سالهای نخست نوجوانی، در كنار پيگيری تحصيلات حوزوی مطالعات و فعاليتهايی را پی گرفت كه در محيط بسته حوزه علميه نجف چندان پذيرفته نبود. وی با تعميق و تداوم مطالعات ادبی و قرائت مجلاتی چون مجله «الكاتب» طه حسين اندك اندك به وجود قريحه شعر در نهاد خويش پی برد و شروع به سرودن شعر كرد. بعدها اين قريحه چندان در او شكفت كه حاصل آن در قالب سه ديوان شعر منتشر شد.
در سال (1380ق) «جماعة العلماء» نجف مجله ای فرهنگی ـ اسلامی را راهاندازی كردند كه سيد محمد حسين فضل الله در كنار سيد محمد باقر صدر و شيخ محمد مهدی شمسالدين از مديران آن بود و سرمقالههای دوم اين مجله را با عنوان «كلمتنا» (سخن ما) می نوشت. سرمقاله نخست اولين سال انتشار اين مجله را سيد محمد باقر با عنوان «رسالتنا» (رسالت ما) نگاشته است.
سيد فضل الله به مدت 6 سال به نگارش مقاله و تاليف كتاب ادامه داد و در كنار سيد محمد باقر صدر در تشكيل جنبشی شيعی در عراق نقش ايفا كرد. حاصل رايزنیها و همفكریهای فضل الله و صدر، پيدایش نخستين جنبش اسلامی شيعی در عراق با نام حزب الدعوة الاسلامية بود. تا آن زمان جامعه سنی عراق چند حزب و جنبش ـ مانند اخوان المسلمين و حزب التحرير الاسلامی ـ داشت. سيد فضل الله كتابهای «قضايانا علی ضوء الاسلام» و «اسلوب الدعوة فی القرآن» را در چنين مرحله ای نگاشته است.
وی پس از بازگشت به لبنان در سال 1966م فعاليتهای علمی، فرهنگی و اجتماعی گستردهای را در لبنان به راه انداخت كه امروزه پس از 45 سال از آغاز اين فعاليتها كارنامه پرباری از اين فعاليتها در ابعاد مختلف مشهود است.
او با برگزاری جلسات تفسير و وعظ دينی و اخلاقی و برنامههای پاسخ به پرسشها ـ كه هنوز هم به صورت منظم تداوم دارد ـ توانست تحول عظيمی در چندين نسل پديد آورد و چنان كه خود ميگويد: افتخار تربيت غالب نيروهای مبارز و فعالان مذهبی شيعه را از آن خود نمايد.
تأسيس حوزه علوم دينی با نام «المعهد الشرعی الاسلامي» با هدف پرورش طلاب علوم دينی بخش ديگری از فعاليتهای فرهنگی و علمی سيد محمد حسين فضلالله است. وی در اين مدرسه تدريس درس خارج اصول و فقه را برعهده دارد. بسياری از شخصيتهای جنبش مقاومت اسلامی لبنان تربيت شده اين مدرسه هستند. شيخ راغب حرب از نخستين طلاب اين مدرسه بود.
وی علاوه بر «المعهد الشرعي» كه در شهر بيروت واقع است، حوزه علميه ويژه زنان را نيز در بيروت و حوزه ای نيز در صور و حوزه المرتضی در دمشق (سيده زينب) را تاسيس كرده است.
از سيد محمد حسين فضل الله تا كنون بيش از هفتاد عنوان كتاب ـ كه درمجموع به بيش از يكصد جلد می رسد ـ منتشر شده است. برخی از كتابهای ايشان مجموعه سخنرانيها و برخی ديگر تقريرات درسهای خارج اصول و فقه ايشان است كه به وسيله شاگردانشان تنظيم شده است.
[ویرایش] تالیفات معظم له بدین شرح است:
الف) پژوهشهای قرآنی
· من وحی القرآن (تفسير قرآن در 24 جلد)
· الحوار فی القرآن؛ اين كتاب با نام گفتگو و تفاهم در قرآن به فارسی ترجمه و از سوی مركز بين المللی گفتگوی تمدنها منتشر گرديده است.
· اسلوب الدعوة فی القرآن؛ با نام شيوه دعوت در قرآن به فارسی ترجمه شده است.
· من عرفان القرآن؛
· حركة النبوة فی مواجهة الانحراف؛
· دراسات و بحوث قرآنية؛
ب) كتابهای فقهي؛
· المسائل الفقية (1و 2)؛
· الفتاوی الواضحة؛
· فقه الحياة؛ اين كتاب با نام فقه زندگی به فارسی و آذری ترجمه و منتشر گرديده است.
· كتاب الجهاد؛
· كتاب النكاح(1و2)؛
· كتاب الصوم؛
· القرعة و الاستخارة؛
· اليمين و العهد و النذر؛
· فقه الاجارة؛
· رسالة فی الرضاع؛
· فقه الشريعة؛ اين كتاب رساله عملیه ايشان است كه در سه جلد چاپ و منتشر شده است.
· احكام الشريعة؛ اين كتاب خلاصه كتا ب فقه الشريعة (رساله عمليه معظم له) می باشد كه تحت عنوان احكام شريعت به فارسى ترجمه و منتشر شده است.
· الصيد و الذباحة؛
· مناسك الحج؛
· فقه الشركة؛
· الوصية؛
· فقه المواريث و الفرائض(1و2)؛
· قاعدة لا ضرر و لا ضرار؛
· فقه القضاء؛
ج) انديشه اسلامی
· خطوات علی طريق الاسلام؛ اين كتاب با نام «گام هايی در راه تبليغ» به فارسی ترجمه و توسط سازمان تبليغات اسلامی چاپ و منتشر شده است.
· قضايانا علی ضوء الاسلام؛
· الاسلام و منطق القوة؛
· الحركة الاسلامية، هموم و قضايا؛ با نام كيميای نظر به فارسی ترجمه و توسط خانه انديشه جوان منتشر شده است.
· من اجل الاسلام؛
· مفاهيم اسلامية عامة (10 جلد)؛
· فی آفاق الحوار الاسلامی المسيحی؛
· دنيا الطفل؛
· دنيا الشباب؛ با نامهای دريچه ای به دنيای جوانان و دنيای جوانان به فارسی ترجمه است. دريچه ای به دنيای جوانان توسط نشر دادگستر و دنيای جوانان توسط بوستان كتاب قم چاپ و منتشر شده است.
· دنيا المراة؛ با نام دنيای زنان به فارسی ترجمه و توسط نشر سهروردی چاپ و منتشر شده است.
· تاملات اسلامية حول المراة؛ تحت عنوان اسلام، زن و جستاری تازه، ترجمه و از سوی بوستان كتاب قم (دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم) در سال 1383 چاپ و منتشر شده است.
· قرائة جديدة لفقه المرأة الحقوقي؛
· الوحدة الاسلامية بين الواقع و المثال؛
· قضايا اسلامية معاصرة؛
· اسئلة و ردود من القلب؛
· المرجعية و حركة الواقع؛
· الاسلام و المسيحية؛
· الاسلام و فلسطين؛
· الاسلاميون و التحديات المعاصرة؛
· الاسلام و المشروع الحضاري؛
· خطاب الاسلاميين و المستقبل؛
· مع الحكمة فی خط الاسلام؛
· الندوة ( 14جلد)؛
· الجمعة منبر و محراب؛
· صلاة الجمعة، الكلمة و الموقف؛
· علی ميزان الحق؛
· شهر رمضان، رحلة الانسان ال الله؛
· تقوی الصوم؛
· من وحی عاشورا؛ اين كتاب با نام پيام عاشورا توسط انتشارات آستان قدس رضوی به فارسی ترجمه و چاپ شده است.
· حديث عاشورا؛ با نام حديث عاشورا به فارسی ترجمه و توسط شركت چاپ و نشر بين الملل منتشر شده است.
· تاملات فی آفاق الامام موسی الكاظم(ع)؛
· فی رحاب اهل البيت عليهم السلام(1و2)؛ با نام سيره اهل بيت(ع) به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
· احاديث فی القضايا الاختلاف و الوحدة؛
· آفاق الاسلامية؛
· فی رحاب الدعاء؛
· للانسان و الحياة؛
· حوارات فی الفكر و الاجتماع و السياسة؛
· روئ و مواقف (3 جلد)؛
· المعالم الجديدة للمرجعية الشيعية؛
· تاملات فی الفكر السياسی الاسلام؛
· صراع الارادات؛
· المقاومة الاسلامية؛
· شرح خطبة الزهراء (سلام الله عليها)؛
· الفقيه و الامة؛ تحت عنوان فقيه و امت به فارسی ترجمه و در شرف انتشار است.
· اراده القوة؛
· بينات(1)؛
· الهجرة و الاغتراب؛
· الزهراء القدوه؛ با نام حضرت فاطمه زهرا(س) به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
· مطارحات فی قضايا قرآنيه؛
· تحديات المهجر؛
· آفاق الروح (شرح صحيفه سجاديه در 3 جلد)؛
د) مجموعه های شعری
· يا ظلال الاسلام (رباعيات)؛
· قصائد من اجل الاسلام و الحياة؛
· علی شاطی الوجدان؛
[ویرایش] فعاليت های اجتماعی
گذشته از فعاليتهای علمی و فرهنگی و سياسی ای كه سيد فضلالله در لبنان و سوريه داشته است، فعاليتهای اجتماعی ايشان چندان گسترده بوده كه كمتر منطقهای از لبنان را می توان يافت كه اثر فعاليت اجتماعی ايشان در آن مشهود نباشد. شعلهور شدن آتش جنگهای داخلی و تجاوزات صهيونيستها، گذشته از خسارتهای جانی و مالی، مشكلات اجتماعی فراوانی را در پی داشت كه مهمترين آن سرنوشت مبهم يتيمان و فرزندان شهدا و فقرا و معلولان بود. انجمن نيكوكاری «جمعية المبرات الخيرية» كه تحت اشراف سيد محمد حسين فضل الله قرار دارد با كمك نيكوكارانی از كشورهای عربی و لبنان اقدام به تاسيس مراكز و موسسات عظيم و پيشرفته برای كاستی تربيت يتيمان و به ويژه فرزندان شهدا و فرزندان فقرا و تاسيس بيمارستانها و درمانگاهها و مساجد نمود. در اين مراكز خيريه، ياد شدگان به طور شـبانهروزی اسكان دارند و مراتب تحصيلی شان را در بخش آموزشی همين مراكز می گذرانند. جزئيات بيشتر در اين زمينه را می توانيد به تفصيل در بخش مربوط به انجمن نيكوكاری بيابيد.
[ویرایش] شكل گيری حركت مقاومت اسلامی لبنان
چنان كه پيشتر گذشت، سيد محمد حسين فضل الله در سالهای حضور در نجف در صف بنيانگذاران نخستين حركتهای شيعی در عراق قرار داشت و از همراهان نزديك سيد محمد باقر صدر در مسايل سياسی و تشكيلاتی بود.
سيد فضل الله پس از بازگشت به لبنان در پی طرح صبغه سياسی اسلام در جامعه مسلمانان لبنان برآمد، به گونه ای كه اسلامگرايی سياسی و مردمگرايی از وجوه بارز شخصيت او به شمار می آيد.
زمانی كه كشور لبنان مورد تهاجم رژيم صهيونيستی واقع شد، جوانانی كه غالباً تحت تاثير انديشه و حركت سيد فضل الله بودند و گويا از پيش برای چنين دوره ای تربيت شده بودند، حركت نامنظم و غير تشكيلاتی مقاومت اسلامی را كه برخوردار از بدنه ای مردمی و مستحكم بود، به راه انداختند. اين حركت كه امروزه «حزبالله» لبنان شكل سازمان يافته و اصلیترين شاخه آن است، همواره از سيد فضل الله تغذيه فكری و سياسی شده و میشود. وسايل ارتباط جمعی جهان هميشه از سيد فضل الله به عنوان «رهبر معنوی حزبالله» ياد می كنند. اما خود وی انتساب تشكيلاتی و سازمانی خود را به هر گروه سياسي ای رد می كند و ميگويد: «اين نامگذاری ناشی از اين است كه اغلب اين برادران مبارز و مومن در نمازهای جمعه و جماعت كه به امامت من تشكيل میشود و يا در درسها و سخنرانیهای من حاضر میشوند كه اين را تداعی میكند كه من سمت رهبری آنان را به عهده دارم.»
هرچند ارتباطی بين سيد فضل الله و حزبالله وجود ندارد اما وجود تربيتشدگان سيد فضل الله در سطوح رهبری اين جنبش ـ كه به رجال سيد فضل الله معروفند ـ حضور غير مستقيم وی را در اين جنبش تامين می كند.
در جريان انفجار مقر فرماندهی نيروهای آمريكايی و فرانسوی، رسانههای غربی انگشت اتهام را به طرف سيد فضل الله گرفتند و او را مسئول اين انفجارها معرفی كردند. وقوع اين حوادث سبب مطرح شدن وی به عنوان طراح و هدايت كننده اصلی يكی از بزرگترين حركتهای مقاومت اسلامی در سطح وسايل ارتباط جمعی جهان شد.
سيد فضل الله در سال 1367ش در گفتوگو با مجله حوزه «قم» تصریح كرد: «من از اين تهمتی كه تبليغات استعماری جهان به من میزنند و مرا مسئول انفجار مقر نيروهای امريكايی و فرانسوی در لبنان میدانند استفاده كردم و از فرصتی كه پيش آمد و تمام وسايل ارتباط جمعی جهان اعم از امريكايی، انگليسی، فرانسوی، روسی، ژاپنی، چينی يا كشورهای اروپای شرقی را بر روی من باز كرد. غالباً خبرنگاران آنها برای روزنامه و يا تلويزيونهای خود با من مصاحبه كردند و درباره جمهوری اسلامی ايران و سياست اسلامی و مذهب شيعه مطالبی پرسيدند و من از اين فرصت استفاده مهمی كردم. در عين حال كه آنان سعی در وارونه جلوه دادن مسايل و خدشه دار كردن چهره مرا داشتند، توانستم ندای اسلام را به تمام جهان برسانم.»
جايگاه و نقش رهبرانه سيد فضل الله در جنبش مقاومت اسلامی لبنان سبب شد تا يك بار ربوده شده و چهار بار ترور شود. سيد محمد حسين فضل الله خاطره خويش را از ربوده شدن خود به وسيله نيروهای كتائب در سال 1982م چنين بازگو می كند:
«وقتی اسراييل در سال 1982م لبنان را اشغال كرد، من به دعوت جمهوری اسلامی ايران برای شركت در جشنهای پيروزی انقلاب در اين كشور به سر میبردم. در همانجا با شركت جمعی از علمای شيعه و سنی لبنانی مساله را بررسی و بيانيه ای صادر و اشغالگری اسراييل را محكوم كرديم و به سرعت آماده بازگشت به لبنان شديم. اما برخلاف انتظار متوجه شديم كه بيشتر ورودی های بيروت از سوی اسراييلی ها و يا نيروهای داخلی همپيمانشان بسته شده است. در تلاش برای رسيدن به بيروت از ايست بازرسی امنيتی اسراييلیها در منطقه شرقی بيروت گذشتيم و ناگهان در دام ايست بازرسی نيروهای كتائب در نزديكی اسراييلیها افتاديم. آنان ما را متوقف كردند و ما و اتومبيلمان را بازرسی كردند و از داخل اتومبيل برخی اوراق و مصاحبههای مطبوعاتی را يافتند. ما را به دفتر كتائب در منطقه حازميه بردند. همراه من پسرم (علی) و جمعی از دوستانم بودند.
برای نخستين بار معنی ربوده شدن را درك كرديم. تلاش ما برای مذاكراه با ربايندگان به جايی نرسيد. زيرا آنان منتظر دستورهای بعدی از سوی مقامات بالاتر بودند. در همان حال كه ما را به بازداشتگاه می بردند، برخی از مردم بامشاهده وضع اسارت ما، مرا به يكديگر نشان می دادند و می گفتند: خميني… از حسن اتفاق برخی نزديكان ما شاهد اسارت ما بودند، به بيروت غربی و ناحيه جنوبی آن آمدند و مردم را آگاه كردند.
انتشار خبر ربوده شدن در ميان مردم، مقدمه بحرانی سياسی را فراهم آورده بود. اما پيش از تيرهتر شدن اوضاع، ربايندگان درصدد جبران برآمدند. ناباورانه ديديم كه آنان -كه پيش از اين حاضر به سخن گفتن با ما نبودند- نزد ما آمدند و از ما عذرخواهی كردند و ما را به ناحيه جنوبی بيروت منتقل كردند.»
سيد فضل الله درباره عملياتهای تروری كه در معرض آن قرار گرفت چنين میگويد: «نخستين بار در اوايل دهه هشتاد در منطقه «روضة الشهيدين» نزديك محله الغبيری بيروت، زمانی كه برای ايراد سخنرانی در حسينيه الشياح به آنجا میرفتم، در كمين يكی از احزاب عربی (حزب بعث عراق) افتاديم. بارانی از گلوله به سمت اتومبيل هيات ما سرازير شد، به گونه ای كه بسياری از گلولهها به اتومبيل جلويی و عقبی اصابت كرد . اما تيری به اتومبيل ما نخورد و ما به شكل طبيعی راه خود را ادامه داديم و در موعد مقرر در حسينيه سخنرانی كردم ولی ماجرای ترور را برای مردم باز نگفتم.
مدتی پـس از از اين عمـليات ناكام گروهی مسـلح وارد منزلم در منطقه «الغبيري» شدند و برنامه شان اين بود كه پس از كشتن محافظان به اتاقم هجوم آورند. آنان به شكلی كاملاً امنيتی وارد خانه شدند و محافظان كه احساس كردند اوضاع غير عادی است، با آنان درگير شدند. يكی از محافظان منزل به شهادت رسيد و عمليات تروريستها ناكام ماند.
عمليات ترور سوم به گونه ای متفاوت انجام شد. اين بار تروريستها، كمی پيش از اذان صبح موشكی را به سمت اتاق خوابم ـ در ساختمان آپارتمانی ـ شليك كردند اما اين موشك به خطا به يك طبقه پايينتر يعنی طبقه چهارم اصابت كرد.
در همان زمان به گروهی از خبرنگاران كه از من چيزی برای گفتن می خواستند گفتم: تصور میكردم كسی كه در كنار شما نشسته است ديگر در معرض عمليات ترور قرار نخواهد گرفت اما ديدم كه مساله برعكس است. همين مساله سبب شد تا به توصيه مقامات امنيتی اسلامی از منطقه «الغبيري» كه نزديك به مناطق حضور سازمانهای فلسطينی و ناامن بود به منطقه «بئرالعبد» انتقال يابم.»
اما انفجار بزرگ 1984م كه هدف آن كشتن من بود، در پاسخ به عمليات انفجار مقر نيروهای امريكايی و فرانسوی رخ داد. زيرا دستگاههای تبليغاتی در آن زمان سعی كردند تا مرا مسئول اين انفجارها معرفی كنند. استناد آنها به گزارشهای مقامهای اطلاعاتی محلی درمنطقه شرقی بيروت بود كه گزارش كرده بودند كه من به دو جوان شهادت طلب كه آن دو عمليات را اجرا كردند، تبريك گفتهام و به آنان در صورت انجام اين عمليات بشارت بهشت را دادهام و پيش از انجام عمليات برای تكميل برنامه و اطمينان از موفقيت آن به اين مواضع سركشی كردهام. دستگاههای تبليغاتی هم اين افسانهها را كه شبيه رخدادهای شگفت رمانها يا نمايشنامهها بود، بال و پر می دادند.
به اين ترتيب تبليغات جهانی با شاخ و برگ دادن به اين گزارش، نام مرا در رديف عناوين عمده قرار داد. به تصور من اين آغاز برنامهريزی برای ترور من بود. اما بايد به اين گزارشها، اطلاعاتی را بيفزايم كه بعدها از ميان اسناد امريكايی به دست آورديم و نشان می دهد كه مساله فراتر از حد اتهام دست داشتن در انفجار مقر نيروهای نظامی امريكايی بود. مساله اين بود كه من عنصری دردسر ساز برای سياست امريكا در لبنان بودم. اين اطلاعات را از طريق روزنامه واشنگتن پست ـ مدتی پس از انفجار بئرالعبد ـ به دست آورديم.
آنان اتومبيل مرگ را كه انباشته از مواد منفجره بود به نزديك منزلم در منطقه بئر العبد منتقل كردند تا مرا ترور كنند. براساس برنامه آنان من می بايست در لحظه انفجار اتومبيل به محل توقف آن رسيده باشم. اما الطاف خدای بزرگ سبب ناكامی عمليات كينهتوزانهاشان شد. شكست اين عمليات از آنرو بود كه من پس از اتمام نماز جمعه در حالی كه خسته بودم آماده بازگشت بودم كه زنی مومن از آشنايان نزد من آمد. او پس از خروج از مسجد استخاره كرده بود كه برای مشورت و صحبت درباره برخی مسايل شرعی و مشاكل شخصاش نزد من بيايد. از قضا نتيجه استخارهاش هم خوب بود. ابتدا به خاطر خستگی ناشی از 5 ساعت فعاليت حال شنيدن حرفهايش را نداشتم و از او خواستم به منزلم بيايد. اما او اصراری فوقالعاده داشت كه همان جا حرفهايش را با من در ميان بگذارد. ناچار پذيرفتم و او هم حرفهايش را زد. نمی دانستم كه اين مشيت الهی است. اتفاقاً در همين لحاظات اتومبيلی شبيه اتومبيل ما به نزديكی منزل ما رسيد. هدايت كنندگان عمليات كه گمان میكردند اتومبيل ما به محل مورد نظرشان رسيده است، دگمه را فشار دادند و اتومبيل كار گذاشته را منفجر كردند. در زمان انفجار من در مسجد بودم و به صحبتهای آن زن گوش می كردم. اگر آن زن مرا معطل نكرده بود در زمان انفجار در همان مكان می بودم. جالب توجه است كه برخی راديوهای محلی لبنان پنج دقيقه پس از عمليات اعلام كردند كه سيد فضل الله در اين انفجار نابوده شده است و اين نشان می دهد كه برای ترور من علاوه بر برنامهريزی امنيتي، برنامهريزی تبليغاتی هم شده بود.
سيد فضل الله درباره برنامهريزی تبليغاتی اين حادثه می گويد:
«آن روز ملاحظه كردم كه گروهی از نمايندگان رسانههای تبليغاتی غربی و محلی از من تقاضی ايراد سخن می كنند. حتی تلويزيون فرانسه قبل از اين حادثه از من تقاضا كرد حتی به مدت يك دقيقه هم كه شده سخنی بگويم.
اين رسانهها لحظه به لحظه در داخل مسجد مرا همراهی كردند و از من تصوير می گرفتند. گو اين كه اين رسانهها با گرفتن فيلم و تصوير از خطبهام در نماز جمعه بعداً به مخاطبان خود بگويند كه اين آخرين فيلم و عكس از فلانی است. زيرا برنامه آنان بسيار دقيق طرحريزی شده بود. اما اين برنامه ناكام ماند. البته صدها شهيد و زخمی برجای گذاشت. شمار شهيدان اين انفجار به بيش از هشتاد تن رسيد. برخی كودكان در شكم مادران و برخی بر روی دستان مادران خود به شهادت رسيدند. اين حادثه حدود دويست زخمی بر جای گذاشت كه برخی از آنان دچار نقص عضو شدند. منطقه محل انفجار منطقه تنگ و شلوغ و زمان انفجار هنگام بازگشت كارگران به خانههايشان بود.»
سيد فضل الله درباره اهداف و پيامدهای اين انفجار می گويد: «تصور می كنم كه اين انفجار كه هدف آن ترور من بود پاسخی به انفجار مقر نيروهای امريكايی در فرودگاه بيروت بود. اما امريكايی ها ناكام ماندند و پيامدهای آن نيز به زيان سياست امريكا در لبنان تمام شد. اين انفجار در خود امريكا نيز بازتاب يافت و پس از آن كه روزنامه واشنگتن پست برخی اطلاعاتش را درباره اين انفجار و عوامل پشت پرده آن منتشر كرد رييس جمهور امريكا رونالد ريگان وادار شد تا علناً اعلام كند كه دستور ترور مرا صادر نكرده و امريكا در اين عمليات مشاركت نداشته است.
هرگاه به ياد اين عمليات شيطانی می افتم به اين مساله می انديشم كه امريكا كه همه مخالفان خود را به تروريست بودن متهم می كند چگونه با عملياتی امنيتی ـ تروريستی حدود دويست و هشتاد تن از كارگران و ديگر مردم بی گناه را يكجا درو می كند.
در اين عمليات حتی برخی جنينها در شكم مادرانشان متلاشی شدند. معتقدم كه وحشیگری امريكا در مسايل امنيتی هيچ مرزی ندارد و اين دولت هرجا كه پی منافعش در ميان باشد هر كاری را مجاز می شمرد. از همان زمان و البته پيش از آن هيچ احترامی به مواعظ امريكا درباره حقوق بشر ومحكوميت تروريسم و دفاع از آزادی قايل نبوده و نيستم.»

