میرزا آقاخان کرمانی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] زندگی
میرزا عبدالحسین، معروف به میرزاآقاخان کرمانی، از پیشگامان اندیشه آزادیخواهی در جنبش مشروطه ایران بود. میرزا آقاخان را بنیانگذار ناسیونالیسم نوین ایرانی میدانند.
او فرزند میرزا عبدالرحیم مشیزی، از خانهای بردسیر کرمان،و از هواداران فرقه علی اللهی بود و مادرش نیز نوۀ مظفر علی شاه کرمانی از هواداران مشتاق علی شاه بود.میرزا آقا خان در سال ۱۲۷۰ هجری قمری(1232 ه.خ) در قلعۀ مشیز از بلوکات بردسیر زاده شد.وی خواندن و نوشتن را در بردسیر آموخت و برای ادامۀ تحصیلات راهی کرمان شد و در آنجا فقه و اصول، حدیث و روایت، تاریخ ملل و نحل، ریاضیات، طب، نجوم، منطق، حکمت و عرفان آموخت. معروف ترین استاد وی در این دوران، ملا محمد جعفر کرمانی ملقب به شیخ العلماء بود، که وی مردی حکیم بود و بارها در زمان ناصر الدین شاه به جرم بابی گری زندان شده بود. به دلیل هم نشینی میرزا آقاخان با شیخ جعفر و شیخ احمد روحی فرزند شیخ جعفر، وی با اندیشههای شیخ احمد احسائی آشنایی پیدا کرد و تمایلاتی نسبت به بابیت پیدا کرد.
در ۱۳۰۲ هجری قمری (1263 ه.خ) با شیخ احمد روحی از کرمان هجرت کرد و به اصفهان رفت. ورود او به اصفهان همراه با تشکیل یک سری جلسات سری و خصوصی شد که بانی آن میرزا هادی دولت آبادی نماینده صبح ازل در ایران بود.از دیگر حاضران در این جلسات حاج میرزا نصرالله بهشتی ملقب به ملک المتکلمین و سید جمال واعظ اصفهانی پدر محمد علی جمال زاده بودند.در اوایل سال ۱۳۰۳ هجری قمری(1264 ه.خ) میرزا آقاخان همراه شیخ احمد به تهران میرود. چندی در تهران به تدریس قرآن مشغول بود و با حاجی میرزا یحیی دولتآبادی مصاحبت داشت.میرزا آقاخان که به دلیل توطئۀ مادر و برادر از کرمان فراری شده بود، در تهران نیز نتوانست بماند و سپس از آنجا با شیخ احمد به حاکم رشت مویدالدوله پناه بردند، اما به دلیل دسیسه چینی حاکم کرمان، ناصرالدوله،مجبور به ترک رشت و هجرت به استانبول شدند. پس از مدتی برای دیدار با مدعی نیابت باب، صبح ازل افندی راهی قبرس شدند. سفر به قبرس همراه با ازدواج میرزا آقاخان و شیخ احمد با دختران صبح ازل بود، گرچه پس از بازگشت از استانبول این دو ازدواج به جدایی انجامید و میرزا و شیخ سرخورده به بغداد رفتند. پس از این قضایا میرزا آقاخان در دمشق، «کتاب رضوان» را نگارش کرد و به رسم آن روزگار، دیباچهٔ آن را به سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی تقدیم کرد تا از کرامات سلطانی بهره گیرد اما مقرری پادشاه کفاف زندگی میرزا را نمیداد.
فقر شدید در این دوران میرزا را مجبور به نامه نگاری به میزرا ملکم خان میکند و از او تقاضای کمک میکند. ملکم در آن دوران در لندن، روزنامه قانون را منتشر میکرد و بالنسبه شخص پرنفوذی به شمار میرفت، ولی وی با زیرکی، مدت مدیدی میرزا آقاخان را در استانبول مشغول میدارد، بدون آنکه کمکی به وی نماید.در سال ۱۳۱۰ (1271 ه.خ) زمانی که مکاتبات ملکم و میرزا ادامه داشت،سید جمالالدین اسدآبادی(افغانی)، به دعوت سلطان عثمانی به استانبول میآید. تز اتحاد اسلامی سید جمال مورد استقبال بسیاری از ایرانیان در تبعید از جمله میرزاآقاخان و شیخ احمد روحی قرار میگیرد و همکاری این دو و حاجی میرزا حسن خان خیبر الملک در انجمن شیعیان با سیدجمال آغاز میگردد. مرام نامۀ این انجمن مبتنی بر اتحاد جهان اسلام و بازگشت به احکام صدر اسلام بود. در این دوران شیفتگی به سید در تمامی احوالات میرزا آقاخان مشهود بود.اما به مرور زمان،مشاهدۀ کم کاری و عدم مبارزه طلبی سید جمال باعث سرشکستگی و ناامیدی میرزا میشود به گونهای که وی در یکی از نامههایش مینویسد:«حضرت شیخ«سید جمال» در خانه خود به استقلال نشسته و چند نفر نوکر گرفته از صبح تا شام به پذیرایی مردم مختلف از هندی و تازی و افغانی و مصری و ایرانی و ترک و سودانی مشغولند و غیر از این هیچ کاری ندارند.»
میرزا آقا خان که زمانی «جنگ هفتاد و دو ملت» را به منظور آگاهی بخشی و رهایی و اتحاد جهان اسلام نوشته بود، بر اثر مشاهده فساد حاکم در دستگاه سلطنت عثمانی و ایران و همچنین محافظه کاری و بی عملی سید جمال به یک باره منتقد دین و نقش آن در جامعه میشود. دیدگاههای روشنگرانه وی در این مورد در دو اثر آخر وی، «سه مکتوب» و «رساله صد خطابه» مشهود است. او در «سه مکتوب»، با نقد حمله اعراب و حکومتهای بعد از اسلام، رویای حکومت پیش از اسلام را در سر دارد به گونهای که شاید وی را بتوان اولین پان ایرانیست در معنای مدرن تر دانست.«سه مکتوب» سرشار از اندیشههای ناب میهنی است. ادعا نامهای است شور انگیز تا ایرانیان را در پیشگاه دادگاه و وجدان تاریخ معصوم جلوه دهد. تیغ نقادی میرزا علاوه بر اسلام دامن بابیت که زمانی خود از مبلغان آن بود را نیز میگیرد به گونهای که مذهب باب را از مذاهب مخترعه و کلاً باطل و خارج از صراط مستقیم میداند.
[ویرایش] مرگ
پس از کشته شدن ناصرالدینشاه، دولت عثمانی، شیخ احمد روحی، خیبر الملک و میرزاآقاخان را که در طرابوزان زندانی کرده بود، به ایران تحویل داد.در سال ۱۳۱۴ هجری قمری مطابق یا ۱۷ ژوئیه ۱۸۹۶ میلادی، محمدعلی میرزا ولیعهد آنان را به اتهام بابی بودن در باغ شمال تبریز سربرید و سرها را پر از آرد کرده به تهران فرستادند.
[ویرایش] یک شعر از میرزاآقاخان
- ز کشتن نترسم که آزادهام
- ز مادر همی مرگ را زادهام
[ویرایش] آثار
- مقالات در نشریه اختر چاپ استانبول
- جنگ هفتاد و دو ملت
- انشاالله و ماشاالله
- نامه باستان
- آئینه اسکندری
- رساله صد خطابه
- هشت بهشت
- سه مکتوب
[ویرایش] منبع
مقدمه کتاب سه مکتوب میرزاآقا خان کرمانی، به کوشش بهرام چوبینه،Uberreb und hrsg von Bahram chubine Aufl Essen Nima verlag Oktober ۲۰۰۰

