مدیریت استراتژیک

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

مدیریت استراتژیک تصمیم ها و اقداماتی است که برای تدوین و اجرای خط مشی ها مورد استفاده قرار می گیرد تا رابطه بین سازمان و محیط آن به نحوی تنظیم شود که سازمان قادر به تحقق اهداف خود باشد. به عبارت دیگر مدیریت استراتژیک فرآیندی است که سازمان را از موقعیت فعلی به جایگاه مطلوب آن برساند. مدیران دارای تفکر استراتژیک با مسایلی از قبیل، آینده مبهم، گزینه های متعدد، محیط متغیر و پویا روبرو هستند بنابراين برای توفیق در این مسیر فعالیت تیمی شامل مدیر و کارکنان و دست اندرکاران ضروری به نظر می رسد. مدیریت استراتژیک علیرغم تشابهاتی که با برنامه ریزی استراتژیک دارد، مساوی آن نیست. برنامه ریزی استراتژیک فعالیتی است که در فواصل منظم و حساب شده مورد بازنگری قرار گرفته و اندکی جدا از مشی مدیریت سازمان عمل می کند. در حالیکه مدیریت استراتژیک بیشتر در جهت برنامه ریزی میان مدت و درازمدت حرکت می کند بطوری که خطوط گرایش متغیرهای اصلی تجارت را مقایسه و بر نقطه مشخصی که سازمان قرار است در آینده به آن برسد تاکید می ورزد. میزان مقاومت سازمان در عرصه رقابت در آینده سازمان مورد اندیشه مدیریت استراتژیک است. مداخله مدیریت استراتژیک در تمام زمینه ها و مراحل مدیریتی و نظر به مسایل اساسی سازمان تفاوت بارز آن با برنامه ریزی استراتژیک است که صرفاً عرصه برنامه ریزی را مدنظر قرار می دهد.

ماهيت مديريت استراتژيك نكات مهم:  رويدادهاي جهاني برهمه تصميمات استراتژيك اثرات واقعي دارند. (مرز كشورها نمي‌توانند محدوده تصورات ما را تعيين كنند و سازمان‌ها براي بقاي خود ناگزيرند از ديد ديگران به جهان نگاه كنند)  فن آوري اطلاعات بصورت يكي از ابزارهاي حياتي براي مديريت استراتژيك درآمده است. (تجارت الكترونيكي)  مسئله محيط طبيعي بصورت يك موضوع بسيار مهم براي مديريت استراتژيك در آمده است. تعريف مديريت استرا تژيك:  مديريت استراتژيك يعني: علم وهنر تدوين، اجرا و ارزيابي تصميمات و ظيفه‌اي چندگانه را كه سازمان را قادر مي‌سازد به هدف‌هاي بلند مدت خود دست يابد. در مديريت استراتژيك بر هماهنگ كردن مديريت، بازاريابي، مالي، توليدوعمليات، تحقيق وتوسعه و سيستم‌هاي اطلاعاتي به عنوان عوامل اصلي موفقيت سازمان تاكيد مي‌شود. (در بسياري از دانشگاه‌ها مديريت استراتژيك را مترادف سياست‌هاي بازرگاني مي‌دانند) مراحل مديريت استراتژيك:  فرآيند مديريت استراتژيك سه مرحله دارد: 1. تدوين استراتژي‌ها: (ماموريت شركت دراين مرحله تعيين مي‌شود و تهديدات و فرصت‌هاي خارجي و نقاط ضعف و قوت داخلي سازمان نيز شناسايي مي‌گردد. سپس با توجه به آن و منابع سازمان استراتژي مناسب كه بيشترين منفعت را به سازمان برساند تدوين مي‌گردد. استراتژي‌ها مزاياي رقابتي سازمان را در دوره‌هاي بلند مدت تعيين مي‌كند و نتايج چند وجهي و آثار ديرپا بر سازمان مي‌گذارد) 2. اجراي استراتژي‌ها:

(مقصود از اجراي استرا تژي‌ها اين است كه كاركنان و مديران بسيج شوند و استراتژي‌هاي تدوين شده را به مرحله اجرا درآورند. اجراي استراتژي‌ها ايجاب مي‌كند كه سازمان هدف‌هاي سالانه را در نظر بگيرد، سياست‌ها را تعيين كند و دركاركنان انگيزه ايجاد نمايد و منابع را گونه‌اي تخصيص دهد كه استراتژي تدوين شده به اجرا درآيد.)  

3. ارزيابي استراتژي‌ها: منظور اين است كه مديران بدانند استرا تژي‌هاي خاص آنان در چه زماني كارساز واقع نمي‌شود براي ارزيابي استراتژي‌ها فعاليت عمده زيرانجام مي‌شود.  بررسي عوامل داخلي و خارجي كه پايه و اساس استراتژي‌هاي كنوني قرار گرفته‌اند.  محاسبه وسنجش عملكردها  اقدامات اصلاحي در يك سازمان بزرگ كه فعاليت‌هايي كه در زمينه تدوين استراتژي‌ها انجام مي‌شوند در سه سطح از سطوح مديريت انجام مي‌گيرد.  سطح كل شركت  سطح بخش‌ها يا واحد تجاري استرا تژيك  سطح وظيفه‌اي مديريت استراتژيك درقالب يك تيم رقابت مي‌كوشد با تقويت سيستم ارتباطات و روابط متقابل بين مديران و كاركنان در سطوح مختلف سازماني نقش و وظيفه خود را به شيوه‌اي عالي ايفا نمايد. پيتر دراكر مي‌گويد: كار اصلي مديريت استراتژيك اين است كه از زاويه ماموريت به شركت، به سازمان نگاه كند. هشت اصطلاحات كليدي در مديريت استرا تژيك:  استراتژيست‌ها: افرادي هستند كه مسئول موفقيت يا شكست سازمان مي‌باشند (مدير عامل، هيئت مديره، رئيس، كار آفرين، مالك و...) سه مسئوليت اصلي ايشان عبارتند از : ايجاد تغيير، ايجاد تعهد و احساس مالكيت وايجاد توازن بين ثبات و نوآوري.  بيانيه‌هاي ماموريت: بيانيه ماموريت سندي است كه يك سازمان را از سازمان‌هاي مشابه متمايز مي‌كند. پرسش اصلي آن " ما به چه كاري مشغول هستيم ؟" (mission statements)  فرصت‌ها و تهديدات خارجي: مقصود فرصت‌ها و تهديدات محيطي شامل روند‌هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، بوم شناسي، سياسي، قانوني، دولتي و رقابتي است كه مي‌تواند به ميزان زيادي در آينده به سازمان منفعت يا زيان برسانند. (external opportunities & threats)  نقاط قوت وضعف داخلي: نقاط قوت وضعف داخلي شركت را در مقايسه با وضع شركت‌هاي رقيب تعيين مي‌كنند.(internal strengths & weaknesses) هدف‌‌هاي بلند مدت: ميتوان هدف‌هاي بلند مدت را صورت نتيجه‌هاي خاصي كه سازمان مي‌ كوشد در تامين ماموريت خود به دست آورد ،تعريف كرد.(دوره بلند مدت دوره بيش از يكسال است long term objectives))  استرا تژي‌ها: استرا تژي‌ها ابزاري هستند كه شركت مي‌تواند بدان وسيله به هدف‌هاي بلند مدت خود دست يابد.  هدف‌هاي سالانه: هدف‌هاي سالانه اهداف كوتاه مدتي هستند كه شركت براي رسيدن به هدف‌هاي بلند مدت بايد به آن‌ها دست يابد. اين اهداف بايد كمي، چالشگر، واقعي، سالانه، سازگار با ساير هدف‌ها و اولويت بندي شده باشند. (annual objectives)  سياست‌ها: سياست ابزاري است كه بدان وسيله مي‌توان به هدف‌هاي سالانه دست يافت. منظور رهنمودها، مقررات و رويه‌هايي است كه شركت براي دستيابي به هدف‌هاي اعلان شده رعايت مي‌كند.(policies)


این نوشتار خُرد است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.