تاریخ بیهقی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
تاریخ بیهقی نام مشهور کتابی نوشتهٔ ابوالفضل بیهقی است که تاریخ قسمتی از دورهٔ غزنویان را شرح می دهد. از این کتاب امروز مقدار کمی (حدود پنج مجلد) بر جای مانده است.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] نام کتاب
برخی این کتاب را «تاریخ ناصری» نامیدهاند، از جمله ابن فندق که در سال ۴۹۰ ه. ق. در منطقهٔ بیهق به دنیا آمده و بسیاری دیگر پس از او. برای این نامگذاری دو احتمال موجود است: نخست به اعتبار لقب سبکتگین(پدر محمود غزنوی) که ناصرالدین است و این کتاب تاریخ خاندان و فرزندان و فرزندزادگان وی بوده، و دیگر لقب سلطان مسعود که «ناصرالدین الله» بوده است.[۱] به هر حال کتاب به نامهای دیگری نیز خوانده میشده، از جمله:
تاریخ آل ناصر، تاریخ آل سبکتگین، جامع التواریخ، جامع فی تاریخ سبکتگین و سرانجام تاریخ بیهقی، که گویا بر اثر بیتوجهی به نام اصلی آن (تاریخ ناصری) به این نامها شهرت پیدا کرده بوده است.[نیاز به ذکر منبع] بخش موجود تاریخ بیهقی را «تاریخ مسعودی» نیز میخوانند از آن جهت که قسمتهای بازماندهٔ آن بیشتر رویدادهای دوره پادشاهی سلطان مسعود غزنوی را در بر دارد.[۲]
[ویرایش] دورهٔ تاریخی و متون به جا مانده
با این که بسیاری از مورخان بر این عقیده بودهاند که تاریخ بیهقی، دورهٔ حکومت غزنویان را در بر میگیرد، از متن کتاب مشخص میشود که بیهقی بازگویی وقایع را از سال ۴۰۹ آغاز کرده و تا کمی پیش از مرگش حدود سال ۴۷۰ ادامه داده.[۳] البته روایاتی مربوط به پیش از سال ۴۰۹ هم در کتاب هست (حتی برخی از اهم حوادث تاریخی پس از اسلام را که عمدتاً در خراسان و شرق ایران رخ داده) ولی بیهقی این وقایع را عمدتاً به نقل از دیگران آورده است. مثلاً «باب خوارزم» به نقل از استاد ابوریحان بیرونی و دوران کودکی مسعود به نقل از «خواجه عبدالغفار» نقل شده است.
چیزی که امروز از تاریخ بیهقی به جا مانده با برگهایی از مجلد پنجم آغاز میشود و به مجلد دهم ختم میشود و محدودهٔ وقایع آن به شرح حوادث پس از مرگ سلطان محمود غزنوی (سال ۴۲۱) تا فرار سلطان مسعود غزنوی به هند (۴۳۲) محدود میشود، به علاوهٔ «باب خوارزم» که از زمان سلطنت سلطان محمود است.[۴]
تاریخ بیهقی هرچند از غزنویان جانبداری میکند، با این حال بهتر از هر کتاب دیگری اشتباهات و اشکالات حکومت آنان را نشان میدهد، افزون بر این، اطلاعات بسیار ارزشمندی در مورد چند و چون زندگی در آن روزگار و ارزشها و اعتقادات آنان در اختیار میگذارد.
[ویرایش] سبک ادبی و نثر
سبک بیهقی در نثر را تقلیدی از سبک استادش بونصر مُشکان میدانند که بنا بر جبر زمانه چیزی بین زبان ساده و مرسل که تا قرن چهارم در خراسان رایج بود و شیوهٔ دارای حشو اطناب و صنعتپردازانهای و سرشار از استشهاد و تمثیل است که در عراق رایج بود و با نفوذ ادبیات تازی ناچار بر سبک اول غلبه کرد. [۵] این را هم باید در نظر داشت که بیهقی از آنجا که در خدمت پادشاهان غزنوی بود نمیتوانست به صراحت بد کار آنان را بگوید و ناگزیر به ایهام و ابهام در سخن بود.[۶] محمد تقی بهار در کتاب سبکشناسی (کتاب) مشخصات نثر مشکان و بیهقی را این طور برمیشمارد:
- اطناب : در مقابل ایجاز که از مشخصههای دورهٔ اول نثر فارسی است، و نه به معنی استفاده از متردفات که در این نثر دیده نمیشود.
- - توصیف: وقایع با استفاده از الفاظ و اصطلاحات تازه و جملههای پیدرپی به شیوهای صحنه پردازانه و شاعرانه وصف میشوند
| و چون بگفتی سنگ منجنیق بود که در آبگینه خانه انداختی[۷] |
- استشهاد و تمثیل: استفاده از اشعار و نوشتههای دیگران در متن که تقلیدی از نثر فنی عرب است و در متون قبلی دیده نمیشود.
- تقلید از نثر تازی: استفاده از لغات عربی، کلمات منون (تنویندار)، تغییر ساختار جمله و استفاده از قیدها به سبک عربی
| محال باشد چیزی نبشتن که به ناراست ماند[۸] |
- حذف افعال و یا قسمتی از جمله به قرینه: افعال تکراری، بار اول آورده میشوند و در دفعات قبل به قرینه حذف میشوند.
- شیوهٔ جدید در استعمال افعال: استفاده از وجه اخباری استمراری به جای وجه التزامی؛ آوردن فعل ماضی به جای مضارع برای تأکید؛ استفاده از مصدر مرخم.
- جمع بستن ضمایرو صفات
- استفاده از لغات و امثال و عبارات فارسی
- استعمال لغات تازی [۹]
[ویرایش] نمونهای از نثر
این قسمت در شرح آغاز وزارت خواجه احمد حسن برای سلطان مسعود و خلعت دادن اوست:
|
دیگر روز بدرگاه آمدی و با خلعت نبود، که برعادتِ روزگار گذشته قبایی ساخته کرد و دستاری نشابوری یا قاینی، که این مهتر را رضیالله عنه با این جامهها دیدندی بهروزگار. و از ثقاتِ او شنیدم، چو بوابراهیم قاینی کدخدایش و دیگران، که بیست و سی قبا بود او را یکرنگ که یک سال میپوشیدی و مردمان جنان دانستندی که یک قباست و گفتندی: سبحان الله! این قبا از حال بنگردد؟ اینت منکَر و بجِد مردی! و مردیها و جِدهای او را اندازه نبود، و بیارم پس از این بهجای خویش و چون سال سپری شد بیست و سی قبای دیگر راست کرده به جامهخانه دادندی. این روز چون بهخدمت آمد و بار بگسست سلطان مسعود رضیالله عنه خلوت کرد با وزیر و آن خلوت تا نماز پیشین بکشید، وگروهی از بیم خشک میشدند، و طبلی بود که زیر گلیم میزدند و آواز پس از آن برآمد و منکر برآمد، نه آن که من و یا جز من بران واقف گشتندی بدانچه رفت در آن مجلس، اما چون آثار ظاهر میشد از آنچه گروهی ز شغلها فرمودند و خلعتها دادند و گروهی را برکندند و قفا بدریدند و کارها پدید آمد خردمندان دانستند که آن همه نتیجهٔ آن یک خلوت است.[۱۰] |
از ویژگیهای تاریخنویسی تاریخ بیهقی که تا قبل از آن سابقه نداشته است، مستندبودن وقایع ذکرشده است. تا پیش از آن، کتابهای تاریخ، محدود بودند به یادداشتهای روزانهی پراکندهی مورخانی که معمولاً دبیران پادشاه بودند و مسلماً در نوشتن آنها، جانبداری زیادی صورت میدادند. در این بین، بیهقی با پیشگرفتن شیوهای علمی در تاریخنویسی، تحول مهمی را در این زمینه به وجود آورد.[نیاز به ذکر منبع]
[ویرایش] پیوند به بیرون
[ویرایش] پانویسها
- ↑ فیاض، دیباچه، ص. پانزده
- ↑ فیاض، دیباچه، ص. شانزده
- ↑ فیاض، دیباچه، ص. پانزده
- ↑ فیاض، دیباچه، ص. چهارده
- ↑ فیاض، دیباچه، بیست و نه
- ↑ فیاض، دیباچه، صص بیست و شش - بیست و هفت
- ↑ فیاض، ص. ۶۳۳
- ↑ فیاض، ص. ۲۹۸
- ↑ بهار، جلد دوم، صص. ۶۲ الی ۸۶
- ↑ فیاض، صص. ۱۹۱-۱۹۲
[ویرایش] منابع
- تاریخ بیهقی به تصحیح دکتر علی اکبر فیاض با مقدمه دکترٔ محمد جعفر یاحقی، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ سوم ۱۳۷۵

