هربرت فون کارایان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
هربرت فون کارایان (۵ آوریل ۱۹۰۸ - ۱۶ جولای 1989) یك رهبر ارکستر اتریشی بود. در آگهی درگذشت او در نیویورک تایمز از او با عنوان "مشهورترين رهبر ارکستر جهان و قدرتمندترین چهره در موسیقی کلاسیک" نام برده شده و او را "در بالاترین ردهی رهبران ارکستر قرن بيستم" قرار دادهاند. کارايان ارکستر فیلارمونیک برلین را به مدت ۳۵ سال رهبری كرد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] بیوگرافی
[ویرایش] شجرهنامه
بنا بر پژوهشی که خود هربرت فون کارایان در زمان حیاتش در مورد شجرهنامهی خود انجام داد، پسر یک خانوادهی سالزبورگی از طبقهی متوسط بالا با ریشههای یونانی بود. جد پدری او گئورگوس یوهانس کارایانیس (یونانی: Γεώργιος Ιωάννης Καραγιάννης) در کوزانی، که در آن زمان بخشی از امپراتوری عثمانی بود و امروزه بخشی از کشور مقدونیهی یونانی محسوب میشود، به دنیا آمد و در 17۶7 به وین، و در حقیقت شهر کمنیتز در ایالت ساکسونی مهاجرت کرد. او و برادرش در برپایی صنعت پوشاک ساکسونی نقش داشتند و هر دو به پاس خدماتشان از سوی فردریک آگوستوس سوم در ۱ ژوئن 179۲ لقب اشرافیت دریافت کردند. آنها سپس با افزودن فون و حذف "یس" که رنگ و بوی يونانی داشت، به فون کارايان ناميده شدند.
[ویرایش] سالهای نخستین
هربرت فون کارایان در سالزبورگ اتریش با نام هریبرت ریتر فون کارایان (آلمانی: Heribert Ritter von Karajan) به دنیا آمد. پدرش دکتر ارنست فون کارایان، جراح مشهوری در شهر سالزبورگ بود و خود نیز ساز کلارینت مینواخت. هربرت از 191۶ تا 192۶ در موتزارتیوم شهر سالزبورگ فراگیری ساز پیانو را آغاز کرد. پس از تحصیل در موتزارتیوم (19۲۶) در دانشکدهی فنی وین و نیز در آکادمی موسیقی وین به نحصیل پرداخت. اگرچه کارایان در ابتدا قصد داشت به عنوان پیانیست فعالیت کند، اما به رهبری ارکستر تمایل پیدا کرد و الهامبخش او در این رشته آرتورو توسکانینی بود. دو دلیل برای روی آوردن او از نوازندگی پیانو به رهبری ارکستر ذکر میکنند؛ اول آن که به علت بيماری و مشکل تاندون يکی از انگشتان، يقين کرد هرگز پيانيست بزرگی نخواهد شد، و دوم آن که وقتی استاد او برنارد پامگارتنر، شوق و ولع فوق عادی شاگرد را دريافت، به او توصيه کرد به رهبری روی آورد، که يک ساز و ده انگشت پاسخگوی هيجان روحی او نخواهد بود.
در 1929، کارایان سالومه را در فستسپیزلهاوس سالزبورگ رهبری کرد، و از 1929 تا 193۴ به عنوان کاپلمایستر اِستادثیاتر شهر اولم فعالیت نمود. در 1933، در فستیوال سالزبورگ با اجرای صحنهی Walpurgisnacht از اپرای فاوست اولین رهبری رسمی خود را انجام داد. سال بعد، و دوباره در سالزبورگ، کارایان برای اولین بار فیلارمونیک وین را هدایت کرد، و از 193۴ تا 19۴1، کارایان کنسرتهای اپرا و سمفونی اپراخانهی شهر آخن را رهبری نمود.
در ماه مارس ۱۹۳۵، زندگی حرفهای کارایان با ارائهی تقاضای عضویتش در حزب نازی ترقی قابل توجهی کرد. در همان سال، کارایان به عنوان جوانترین Generalmusikdirektor آلمان انتخاب شد و رهبر مهمان شهرهای اشغالشدهی بخارست، بروکسل، استکهلم، آمستردام و پاریس بود. علاوه بر این، او در 1937 اولین اجرای خود را با فیلارمونیک برلین و اپرای دولتی برلین با اجرای فیدلیو انجام داد. با اجرای تریستان و ایزولده در 1938 موفقیت بزرگی کسب کرد و اجرای او از سوی یک منتقد برلینی Das Wunder Karajan (معجزهی کارایان) نام گرفت. در همان سال قراردادی از سوی دویچهگراموفون به او پیشنهاد شد، و او اولین ضبط از ضبطهای بیشمارش را با رهبری استاتسکاپلهی برلین در اورتور فلوت سحرآمیز انجام داد. طبق اظهار نظر وینیفرد واگنر، آدولف هیتلر اجرای کارایان را از اپرای خوانندگان استاد در ژوئن ۱۹۳۹ نپسندید، چرا که کاریان که بدون پارتیتور رهبری میکرد، در میانهی راه مسیر خود را گم کرد، خوانندگان مکث کردند و در اوج بینظمی پرده فرو افتاد. بنا به نظر وینیفرد واگنر، هیتلر تصمیم گرفت که فون کاراین هیچ گاه فستیوال بایروت را رهبری نکند. با این وجود به دلیل علاقهی هرمان گورینگ به او، کارایان همچنان به کارش به عنوان رهبر استاتسکاپله (۱۹۴۱-۱۹۴۵) و ارکستر اپرای دولتی برلین ادامه داد، و در آنجا در مجموع حدود 150 اجرای اپرای انجام داد.
هلدنسونات کارایان به فاصلهی اندکی از اشغال اتریش توسط آلمانها تصنیف شد. این اثر که کارایان در اصل نام سونات Anschluß را بر آن نهاده بود در ۱۹۳۸ در مراسمی که هیتلر در آن شرکت کرده بود، اجرا شد.
در اکتبر ۱۹۴۲ و در میانهی جنگ جهانی دوم، کارایان با آنیتا گوترمن که دختر یک نجیبزادهی مشهور و صاحب یک کارخانهی دوزندگی بود، ازدواج کرد. علیرغم این که پدربزرگ آنیتا یهودی بود و او Vierteljüdin (یک-چهارم یهودی) محسوب میشد، پس از ازدواج آنها حزب نازی تصمیم گرفت که او جزو پنج آلمانیای که لقب «آریایی افتخاری» دریافت کردند، باشد. با این حال، ده روز پس از ازدواج با آنیتا گوترمن، درخواست کرد که از عضویت در حزب نازی معاف شود. نتیجهی چنین درخواستی چنین شد که تا پایان جنگ و به سر رسیدن حکومت هیتلر، کارایان از دستیابی به یک شغل و مقام پابرجا محروم ماند. از نظر دستگاه حکومت و سازمان حزبی او عنصر نامطلوب (persona non grata) انگاشته میشد و شایستگی هیچ مقام و منزلتی نداشت. وقتی کارل بوهم ریاست اپرای شهر درسدن را رها کرد، تقاضای کارایان برای تصدی آن مقام، آن سان که گفته میشود، به دستور صریح هیتلر رد شد. او در ۱۹۴۵ به همراه آنیتا از آلمان فرار کرد و پس از مدتی کوتاه به میلان نقل مکان کرد. آن دو مدتی هم به صورت مخفیانه در درون قایقی در دریاچهی کومو در شمال ایتالیا به سر بردند.
در ۱۹۴۶ پس از پایان جنگ جهانی دوم، کارایان در دادگاه نازیزدایی اتریش تبرئه شد و به فاصلهی کوتاهی از آن به حرفهی رهبری خود بازگشت. ازدواج او و آنیتا در سال ۱۹۵۸ منجر به طلاق شد، فقط به این دلیل که همسر کارایان قادر نبود برای او فرزندی بیاورد. کارایان و این زن تا زمان مرگ این زن رابطهی دوستانهای داشتند.
[ویرایش] سالهای پس از چنگ
در 19۴۶، کارایان اولین کنسرت پس از جنگ خود را در وین با فیلارمونیک وین اجرا نمود، ولی به دلیل سابقهی عضویت در حزب نازی از سوی اشغالگران روس از فعالیتهای بیشتر منع شد. در آن تابستان، او به صورت ناشناس در فستیوال سالزبورگ شرکت کرد. سال بعد، او بالاخره اجازهی ادامهی فعالیتهایش را پیدا کرد. هرچند خاطرات خوشی از شروع به کار مجددش در خاطرهی کارایان باقی نماند. وقتی در سال 19۴7 برای اولين بار به نیویورک رفت، 370 موسيقيدان اين شهر در نامه ای به شورای شهر، خواهان جلوگيری از اجرای برنامهی یک "نازی" شدند، و در شب اجرای برنامه، انجمن جوانان صهیونیست نيويورک به تظاهراتی در مقابل سالن کنسرت اقدام کرد. گذشتهی کارایان تا پایان عمر باعث بروز برخی غرضورزیها و مشکلات برای او شد. برای مثال موسیقیدانان یهودی نظیر آیزاک استرن و آیزاک پرلمن به دلیل گذشتهی نازی کارایان از حضور در یک کنسرت با او امتناع میکردند.
در 19۴8، کارایان مدیر هنری Gesellschaft der Musikfreunde در وین شد. او همچنین در اسکالای میلان نیز رهبری کرد. با این حال، برجستهترین فعالیت او در این زمان ضبط با ارکستر فیلارمونیای تازه تأسیس در لندن بود، که منجر به شناخته شدن این ارکستر در جهان شد.
در 19۵۵ بلافاصله پس از مرگ ویلهلم فورتونگلر او به عنوان مدیر موسیقی مادامالعمر فیلارمونیک برلین منصوب شد. کارایان با این ارکستر به اکثر نقاط جهان برای اجرای برنامههای مختلف سفر کرد. یکی از تورهای کارايان، تور تهران بود، که طی آن در سال 1356 در دو شب متوالی در تالار رودکی، سنفونیهای ۴، ۵، ۶ و 7 بتهوون را همراه با فيلارمونیک برلین اجرا کرد.
کارایان ظرف مدت کوتاهی یکی از شخصیتهای مهم هنری اروپا شد. همه جا صحبت از او بود و در اکثر سازمانهای هنری نقش داشت و همهجا حکومت میکرد، خواه روی سکوی رهبری، خواه پشت فرمان ماشین کورسی و یا هنگام هدایت هواپیمای خصوصیاش و یا حتی روی چوب اسکی (او یکی از بهترین اسکیبازان آماتور اروپا بود).
کارایان همانقدر که سریع رابطه برقرار میکرد، با همان سرعت هم آن را قطع مینمود. ارتباط و همکاری او با اپرای دولتی وین نمونهای بارز از همین خصوصیت اخلاقیاش بود؛ در سال 19۵۶ به اپرای دولتی وین آمد و در 19۶۲ آنجا را ترک کرد، و همان سال مجدداً تصمیم به همکاری با این مرکر اپرایی گرفت و دو سال بعد با جنجال و سروصدا آنجا را ترک نمود.
یکی دیگر از مراکز کاری کارایان فستیوال موسیقی سالزبورگ بود که همه ساله در ماه آگوست برگزار میشود و یکی از بزرگترین و متنوعترین فستیوالهای جهان است. کارایان از سال 19۵۶ تا 19۶۰ ریاست کل هنری این فستیوال را بر عهده داشت.
اسکالای میلان و بایروت نیز از مراکز اپرایی مورد علاقهی او بودند و به طور مکرر در آنجا آثاری را به اجرا میگذاشت. او مجموعهی اپرایی حلقه (رینگ)، تریستان و ایزولده و خوانندگان استاد از واگنر را در فستیوال بایروت اجرا کرده است.
از کارهای جنبی دیگر کارایان تأسیس بنیاد هربرت فون کارایان در 19۶8 در برلین بود که برای حمایت و پرورش استعدادهای جوان و نیز حمایت از تحقیقات علمی و موسیقی تشکیل شد. در این بنیاد آکادمی رهبری وابسته به ارکستر فیلارمونیک برلین را نیز به وجود آورد که هر سال مسابقهای بین رهبران جوان برگزار میکرد. از جمله برندگان این مسابقه کلودیو آبادو و سیجی اوزاوا میباشند.
کارایان به استعدادهای جوان توجه زیادی داشت. آنه-سوفی موتر نوازندهی ویولن کمنظیر سالهای اخیر و نیز یوگینی کیسین از جمله استعدادهای کشفشده توسط کارایان هستند.
همکاری کارایان با ارکستر فیلارمونیک برلین تا سال 1988 ادامه یافت و در بهار این سال از سرپرستی این ارکستر استعفا داد.
۵ آوریل 1989 کارایان هشتاد و پنج سالگی خود را جشن گرفت. در این زمان مشغول آماده کردن خود برای افتتاحیهی فستیوال سالزبورگ با اپرای بالماسکه از وردی بود. اما در 1۶ جولای 1989 و فقط 11 روز قبل از افتتاح فستیوال در هنگام تمرین اپرای بالماسکه با یک ایست قلبی زندگی را بدرود گفت.
[ویرایش] کارایان و فنآوری ضبط
کارایان در عین حال که علاقهمندی خود را به اجرای برنامه در سالنهای کنسرت و اپرا، همچنان محفوظ نگاه میداشت، ولی نسبت به فنآوری ضبط نیز کمال توجه را نشان میداد. او در سالهای پس از جنگ جهانی دوم با دو نفر از تهیهکنندگان صفحه که خوشفکر و بسیار آیندهنگر بودند، والتر لگه و جان کالشاو همکاری گستردهای را آغاز کرد. اولین صفحهای که با سیستم استریوفونیک ضبط کرد، اثری از ریچارد اشتراوس بود که در سال 19۵9 و توسط شرکت دویچه گراموفون انجام شد. اما ضبط این صفحه او را راضی نکرد. او در جستجوی تکنیکی بود که صدا را با کیفیتی عالی ضبط کند.
در آن دوران که ضبط بر روی صفحات سی و سه دور یا بر روی کاست تازه آغاز شده بود، کارایان و دوستش والتر لگه در استودیوی ضبط دقت فراوانی به کار میبردند تا میکروفنها در جای مناسب قرار گیرد و بین دستگاههای ضبط، تعادل و توازن مطلوبی از نظر قرار گرفتن در برابر یکدیگر حاصل شود (برخی از صفحاتی که در این استودیوها به طریقهی مونوفنیک ضبط شده است، به دلیل همین توجه به جزئیات بیشتر به صفحات استریوفونیک شباهت پیدا کرده است).
کارایان همهی کوشش خود را در راه اجرا و ضبط صفحه و کاست مصروف میداشت که آثار آهنگسازان را به بهترین شیوهای اجرا و ضبط کند تا از برکت پیشرفتهای تکنولوژی بتواند استفاده از آن آثار را به میزانی گستردهتر و با هزینهای کمتر در اختیار علاقهمندان قرار دهد.
فنآوری ضبط لیزری یا لوح فشرده از مدتی پیش به مرحلهی عملی و مقرون به صرفهی اقتصادی بودن رسیده بود. ولی در فاصلهی زمانی بین مرحلهی انتقال از صفحات سی و سه دور به صفحات لیزری، یک مرحلهی دیگر از فنآوری ضبط به صورت کوادروفونیک (مرحلهی استفاده از چهار بلندگو) با شکست مواجه شده بود و فنآوری نوار ویدیویی نیز در بنبست قرار داشت. آکیو موریتا، رئیس شرکت سونی، که از دوستان نزدیک کارایان بود از این نکته اطلاع داشت کهتا موقع مناسب فرا نرسد، صفحات لیزری را نمیتوان به بازار عرضه کرد. در این میان کارایان نقش سازنده و مهمی را ایفا کرد. در آن حال که شرکتهای صفحهپرکنی دست روی دست گذاشته بودند و از آن بیم داشتند کهعرضهی صفحات لیزری نظیر تکنیک استفاده از چهار بلندگو از نظر اقتصادی و بازاریابی با شکست مواجه شود، کارایان چون به ارزش و کیفیت صفحات لیزری پی برده بود، اعلام داشت که از آن پس هیچ صفحهای ضبط نخواهد کرد و با هیچ شرکت صفحهپرکنی قراردادی منعقد نخواهد ساخت، مگر آن که حاضر باشند صفحات لیزری را برای عرضه به بازار فراهم کنند. یکی از شرکتهای صفحهپرکنی که تا آن زمان با کارایان همکاری داشت، حاضر به قبول پیشنهاد کارایان نشد، ولی در همان زمان شرکت دویچهگراموفون در اجرای پیشنهاد کارایان قدم به میدان گذاشت. بالاخره او در 15 آوریل 1981 در یک مصاحبهی مطبوعاتی در رابطه با فستیوال موسیقی عید پاک سالزبورگ اولین لوح فشردهی دیجیتال را با سمفونی آلپ از اشتراوس و با همکاری شرکت ژاپنی سونی به دنیا معرفی کرد، که به راستی گام بلندی در کار موسیقی به شمار میرفت. کارایان یک سال بعد یعنی در سال 1982 شرکتی را به نام تلهموندیال در مونتکارلو بنیان گذاشت تا کلیهی آثار اجرایی توسط او در این سازمان به صورت فیلم و دیسک تولید شود. در سال 198۴ کلیهی آثار بتهوون توسط ارکستر فیلارمونیک برلین و به رهبری کارایان توسط این شرکت به صورت دیجیتال ضبط شد.
[ویرایش] اجرای موسیقی
بر روی این موضوع که کارایان استعداد ویژهای در بیرون دادن صدای زیبا از یک ارکستر داشت، همگان اتفاق نظر دارند. نظرات گوناگونی در مورد جنبههای زیباشناختی آنچه صدای کارایان نامیده میشود، وجود دارد. منتقد آمریکایی هاروی ساچس رویکرد کارایان را اینگونه نقد میکند:
به نظر میرسید که کارایان برای یک رهبر همهفنحریف است که میتواند از باخ تا پوچینی، موتزارت تا مالر، بتهوون تا واگنر، شومان تا استراوینسکی، صدایی شفاف، صیقلی و با کیفیتی از پیش طراحی شده تولید کند.
با این حال این سبک مشخصه در دورههای زمانی متفاوت موسیقی از درجهی موفقیت متفاوتی نزد شنوندگان برخوردار است.او حقیقتاً در موسیقی آنتون بروکنر، روبرت شومان، یوهانس برامس و ریچارد اشتراوس بیهمتاست. ولی آثار فون کارایان در موسیقی موسیقی باروک یا عصر کلاسیک چندان در خارج از آلمان و اتریش مورد پسند نیست.
در اینجا دو نقد از پرخوانندهی راهنمای پنگوئن برای لوحهای فشرده را برای تشریح موضوع نقل شده است:
-
- در مورد ضبط تریستان و ایزولدهی واگنر، یک اثر استاندارد رمانتیک، نویسندگان پنگوئن نوشتهاند: «اجرای کارایان یک اجرای پراحساس از شاهکار واگنر، با زیبایی تأثیرگذار و نوازندگی بسیار دقیق و پالوده از فیلارمونیک برلین است... بهترین انتخاب.»
-
- دربارهی ضبط کارایان از سمفونیهای پاریسی هایدن، همان نویسندگان مینویسند: «هایدن با یک ارکستر بزرگ در منتهای درجه... نیازی به گفتن نیست که کیفیت اجرای ارکستر عالی است. با این حال به نظر میرسد که دست نوازندگان سنگین است و اجرا بیشتر به یک اجرای پرشکوه برلینی میماند تا یک اجرای پاریسی... مینوئتها بسیار کند هستند... این اجراها بسیار ساده و معمولیتر از آن هستند که قابل توصیه باشند.»
[ویرایش] رفتار حرفهای
به طور کلی کارایان همکاری سخت و بسیار گران محسوب میشد. او نیز مانند گوستاو مالر در هر کاری خواستار اختیار کامل بود و در اجرای یک اثر اپرایی تنها به رهبری ارکستر رضایت نمیداد. نحوهی کارگردانی، صحنهسازی و حتی تنظیم نور را تعیین میکرد و تا به آنچه میخواست نمیرسید دست از کار و تمرین برنمیداشت.
در مورد روش کاری او به عنوان رهبر همانطور که خود توضیح داده، باید گفت از آن دسته رهبرانی است که به دقیق بودن اجرای یک اثر بسیار اعتقاد داشت، همانطور که گفته:
«با ارکستر فیلارمونیک برلین لبتدا یک اثر را جزء به جزء طوری تمرین میکنیم که به تمام اثر از نظر تکنیک اجرایی تسلط داشته باشیم. اما در هنگام اجرا در کنسرت نوازندگان را آزاد میگذارم که با احساس خود بنوازند و آنها نیز همچون من از موسیقی بهرهمند شوند.»
به طور کلی کارایان به تمرین و آمادگی قبلی یک اثر اهمیت زیادی میداد و میتوان گفت که دقت و واقعگرایی توسکانینی را با دستودلبازی فورتونگلر به هم میآمیخت.
دربارهی تکنیک رهبری به ندرت توضیح میداد. خود میگوید:
«به شاگردانم میگویم شما باید سرعت و ضرب را حس کنید تا ارکستر هم آن را حس کند. ریتم قدرت مرموزی است که در نبض رهبر میزند و مستقیماً به ارکستر منتقل میشود. در واقع این ریتم درونی است که اهمیت دارد، نه آن که با دست و بدن به صورت خارجی به ارکستر منتقل میشود.»
از خصوصیات بسیار با ارزش کارایان برخورداری از قدرت حافظهی فوقالعاده بود و اکثراً آثار را بدون استفاده از پارتیتور رهبری میکرد و معتقد بود که برای اجرای گویا و زیبا از یک متن، باید نوشته را فراموش کرد، زیرا لحظهای که نتها را ببینید از موسیقی فاصله میگیرید. شاید به همین دلیل بود که کارایان اکثراً با چشم بسته رهبری میکرد.
[ویرایش] شخصیت کارایان
هربرت فون کارایان شخصیتی بسیار پیچیده و مشکل داشت و شاید به همین دلیل انتفادات زیادی از او شده است. او از معدود هنرمندانی بود که نظر و عقیدهی موسیقیدانان و منقدین کوچکترین تأثیری (اعم از مثبت یا منفی) در کسب موفقیتش نداشت. کارایان همه را جذب خود میکرد، بدون این که شخصاً قدمی برای جذب اطرافیان بردارد و یا اصولاً خواستار آن باشد که در اجتماع، انسانی جذاب باشد.
رودلف بینگ دربارهی او مینویسد:
«کارایان هرگز ناهار نمیخورد، هرگز مشروبات الکلی نمینوشید، سیگار هم نمیکشید. انسانی پیچیده بود و نزدیک شدن و دوستی با او کار سادهای نبود. او اساساً با کسی دوست نمیشد. کتاب نمیخواند و اقرار میکرد که دوست نداردرمان بخواند، زیرا زندگی خود را یک رمان میدانست. به طور کلی انسانی درونگرا بود.»
مارتین مایر نویسندهی آمریکایی میگوید:
«اگرچه قد کارایان بیشتر از 173 سانتیمتر نبود، اما با همین جثهی ظریف و کوچک بر هر گروه و یا فردی که با او کار میکرد، تسلط داشت.»
[ویرایش] نقلقولها
«کسی که به همهی اهداف خود برسد به طور مسلم دامنهی خواستههایش کوتاه و هدفش ساده بوده است.»
«برای هر انسانی خلاقیت داشتن در یک کار موهبت است و ما که این موهبت شامل حالمان شده وظیفه داریم در کارمان به حدی پیشرفت کنیم که بتوانیم به آنها که این سعادت را در کارشان ندارند، خوشحالی و رضایت بدهیم.»
[ویرایش] منابع
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Herbert von Karajan»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد. (بازیابی در 10 سپتامبر 2007).
- کاملیا مسیح. دنیای رهبران ارکستر. چاپ اول، تهران: انتشارات دید، 1379، ISBN 964-92212-5-5، 189-199.
- ریچارد آزبرن. گفتگو با هربرت فون کارایان. ترجمهٔ علیاصغر بهرامبیگی. چاپ اول، تهران: مؤسسه انتشارات آگاه، 1379، ISBN 964-416-125-4.
[ویرایش] پیوندهای بیرونی

