اثباتگرایی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
معادلهایِ فارسیِ پيشنهاد شده برایِ واژهٔ پوزیتیویسم: اثباتگرايی - تحصلگرايی
پوزیتیویسم (Positivism) اصطلاحی فلسفی است که حداقل به دو معنیِ متفاوت به کار رفتهاست. این اصطلاح در قرنِ هجدهم توسطِ فیلسوف و جامعهشناسِ فرانسوی آگوست کنت (Auguste Comte) ساخته و به کار رفته شد. کنت بر این باور بود که جبری تاریخی بشریت را به سمتی خواهد برد که نگرشِ دینی و فلسفی از بین رفته و تنها شکل از اندیشه که باقی میماند متعلق به اندیشهٔ قطعی (positive) و تجربی علم است. در این عصرِ جدیدِ تاریخ نهادهایِ اجتماعیِ مربوط به دین و فلسفه از بین خواهد رفت. به هر گونه نگرشِ فلسفی که تنها شکلِ معتبر از اندیشه را متعلق به روشِ علمی بداند «پوزیتیویسم» اطلاق میگردد.
[ویرایش] پوزیتیویسمِ منطقی
در قرنِ بیستم در آلمان و انگلستان فلاسفهای که تحقیقاتِ عمیق و وسیعی در رابطه با روشِ علم در شناختِ جهان انجام میدادند برایِ آن که خود را از پوزیتیویستهایِ فرانسوی جدا کنند نامِ «پوزیتیویسمِ منطقی» را بر نگرشِ خود نهادند. این فلاسفه معتقد بودند که تنها بخشِ غیرِتجربی (پیشینیِ) دانشِ بشر اصولِ منطق است که از تجربه حاصل نمیشوند و اندیشیدن را پیشاپیش محدود میکنند. هر معرفتِ دیگری که انسان میتواند کسب کند باید از راهِ تجربه به دست آید. اما بسیاری از گزارههایی که ما در زندگی یا در فلسفه به کرات به کار میبریم اگر بدرستی تحلیل شوند هیچجا به تجربه متصل نمیشوند (احتمالاً به این دلیل که برخی واژهها را درست تعریف نکردهایم).
پوزیتیوسمِ منطقی گذشته از اعتقاد به اعتبارِ علم تعریفِ دقیقی دارد: به هر گزارهای که از جنسِ گزارههایِ خبری باشد یک «شرایط صدق» تعلق میگیرد. شرایطِ صدق بیان میکنند که گزاره در چه شرایطی صادق و در چه شرایطی کاذب است. توجه کنید که «صدق» با «اثبات» خلط نشود. مثلاً گزارهٔ «باران میبارد» در برخی شرایط صادق است و در برخی شرایط کاذب. به عبارتِ دیگر شرایطِ صدق بیان میکنند که گزاره چه «وضعی از امور» (state of affairs) را توصیف میکند. پوزیتیویسمِ منطقی یعنی این اعتقاد که «معناًیِ هر گزاره همان شرایطِ صدقِ آن است». به این ترتیب هر گزارهای که همیشه صادق یا همیشه کاذب یا همیشه نامعلوم باشد کاملاً بیمعنا است. مثلاً این گزاره که «این اتفاق که افتاد قسمت بود» از نظرِ پوزیتیویست بیمعنا ست، زیرا هر وضعی از امور پیش بیاید باز هم میتوان این حرف را زد. پس این گزاره در واقع هیچ وضعی از امور را توصیف نمیکند.
پوزيتيويستها مدتی قابلِ ملاحظه سنتِ رايج در فلسفه علم بودند، اما با ظهورِ نگرشهایِ جديد، و كارهایِ متفكرانی مانندِ كوهن و كواين كمكم به حاشيه رانده شدند.
[ویرایش] منابع
- http://plato.stanford.edu/entries/vienna-circle
- Oxford Dictionary of Philosophy
| موضوعات فلسفه |
| کلی | فلسفه شرقی · فلسفه غربی · تاریخ فلسفه: باستان · قرون وسطی · نوین · معاصر |
| فهرستها | مقالات فلسفه · فیلسوفان · ایسمهای فلسفی · جنبشها |
| شاخهها | زیباییشناسی · اخلاق · شناختشناسی · منطق · ماوراءالطبیعه |
| فلسفهٔ | آموزش · جغرافیا · تاریخ · سرشت انسان · زبان · قانون · ادبیات · ریاضیات · ذهن · متا-فلسفه · فیزیک · سیاست · روانشناسی · دین · علم · علوم اجتماعی · فناوری · جنگ |
| مکاتب | اثباتگرایی منطقی · اثباتگرایی · ابطالگرایی · آرمانگرایی · افلاطونگرایی نو · افلاطونگرایی · انسانگرایی · پدیدارشناسی · پساساختارگرایی · پوچگرایی · تجربهگرایی · جبرگرایی · خردگرایی · رواقیگری · ساختارشکنی · ساختارگرایی · سودمندگرایی · شکگرایی · فراانسانباوری · فلسفه اصلاحگرا · پیشاسُقراطی · فلسفه تحلیلی · فلسفه زبان متعارف · فلسفه غیرانگلیسی اروپا · پسانوین · کاربردگرایی · ماتریالیسم دیالکتیک · مادهگرایی · مُدَرسیگری · نسبیگرایی · نظریه انتقادی · هرمنوتیک · هستیگرایی · هگلیگرایی |

