بحث کاربر:Mostafazizi

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

Archive
بایگانی‌ها

فهرست مندرجات

[ویرایش] حملهٔ شخصی

نوشته‌های شما در صفحهٔ قهوه‌خانه حملهٔ شخصی به من و دیگران بود که حذف کردم. لطفاً در هیچ شرایطی تکرار نشود. روزبه ۱۴:۴۲، ۱۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

از نظر من حمله‌ی شخصی صورت نگرفته است اگر مایل هستید تکرار نشود بفرمایید کدام جمله حمله‌ی شخصی بوده است تا ضمن معذرت‌خواهی سعی کنم تکرار نشود. عزیزی ۱۴:۴۵، ۱۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
تقریباً تمام مطلب حمله به من یا مدیران دیگر بود. به هر حال از نظر من حملهٔ شخصی بود که اگر خطاب به هر کس دیگری غیر از من بود شاید رفتارم این قدر ملایم نمی‌بود. کلاً نوع لحن، نوع صحبت دربارهٔ کاربران، و محکوم کردن کاربران به علت فعال نبودن، و استفاده از ضرب‌المثل‌ها برای غلیظ‌تر کردن حمله، ایراد جدی دارد. جدا از این، تلاش در تفرقه انداختن بین کاربران با اشاره به این که کاربری کاربر دیگری را جزو اجتماع حساب نمی‌کند و خاطی خواندن کاربران هم ناجور است. روزبه ۱۵:۰۴، ۱۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
قدری بیشتر فکر کردم و دقیق‌تر خواندم. سابقهٔ بسته شدن شما را هم دیدم که مربوط به حملهٔ شخصی بود. بنابراین موقتاً دسترسی‌تان را ۳ روز بستم. لطفاً تکرار نکنید. روزبه ۱۵:۰۶، ۱۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] دامن دوست

دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسونی که کند خصم رها نتوان کرد. حافظ

از لطف دوستانی که برای باز کردن حساب‌کاربری‌ام تلاش کردند به سهم خود سپاس می‌گزارم. بی‌شک خود را حتا به اندازه‌ی سرسوزنی مقصر نمی‌دانم و قطع دست‌رسی‌ام را صرفا ناشی از استفاده از قدرت برای انتقام‌گیری شخصی می‌دانم اما برای حفظ آرامش در ویکی‌پدیا و پرداختن به مقوله‌ی دانش‌نامه‌نویسی، که تنها انگیزه‌‌ام برای حضور در ویکی‌پدیا ست، موضوع را پی‌گیری نمی‌کنم و چنانچه این اینگونه رفتار ادامه پیدا کند از طریق سیاست‌ها و روش‌های موجود در ویکی‌پدیا حق خود را برای دانش‌نامه‌نویسی در ویکی‌پدیای فارسی مطالبه خواهم کرد. عزیزی ۰۶:۳۶، ۲۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

شما در بالا از کسی که شما را بسته به عنوان «خصم» و عمل او را بدون دلیل موجه و قابل قبول انتقام‌گیری شخصی نامیده‌اید. این رفتارها مصداق حملهٔ شخصی است و در صورت تکرار بدون تذکر بعدی برخورد خواهد شد. از شما که چند پیراهن بیشتر از بقیه کاربران پاره کرده‌اید و کم سن و سال نیز نیستید بیشتر انتظار رعایت می‌رود. فراموش مکنید ویکی‌پدیا دانشنامه است. با تشکر پیشاپیش. وحید ۰۷:۰۷، ۲۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
این که منظور از "خصم" مدیر بندنده است نظر و تفسیر شما است. روی بقیه‌ نوشته‌ام خط می‌زنم. عزیزی ۰۷:۲۱، ۲۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] رده نویسندگان مکزیکی

با سلام، اگر خاطرتان باشد، پیرو بحثی که در پروژه رده‌بندی انجام شد قرار بر این شد که زین پس رده‌هایی مانند نویسندگان مکزیکی نداشته باشیم و به جای آن از رده:نویسندگان اهل مکزیک استفاده شود و به همین ترتیب برای موارد مشابه. رده‌هایی که پیش از این به اشتباه به صورت نخست ساخته شده بودند، با ربات در حال جایگزینی هستند. لطفاً از این به بعد در ایجاد رده‌های جدید این موضوع را در نظر داشته باشید. پاینده باشید. مصطفی/بحث ۰۸:۰۷، ۲۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

از تذکرت متشکرم. فراموش کرده بودم اما بالافاصله رده جدید را درست کردم. عزیزی ۰۸:۱۱، ۲۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
پوزش مرا بابت تعجیل بپذیرید. پس از فرستادن پیام، متوجه شدم که رده جدید را ساختید. مصطفی/بحث ۰۸:۱۴، ۲۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
مصطفای عزیز! تعجیل در امر به معروف مستحب است آن چه کراهت دارد تعجیل در نهی از منکر است! (-: عزیزی ۰۸:۲۰، ۲۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] جواب دادم

وقتی کاربرا برا همدیگه پیغام میذارن درستش اینه که تو همون صفحه جواب بدیم دیگه؟ من جواب شما رو تو همون صفحه دادم--علیرضا حافظ ۱۲:۱۸، ۲۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

علی‌رضا جان! ممنون هم توی این صفحه هم توی آن صفحه. :-) عزیزی ۱۲:۲۰، ۲۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] سپاس

سپاسDanrah ۰۸:۰۷، ۲۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

خواهش می کنم قربان، انجام وظیفه است. عزیزی ۰۸:۳۰، ۲۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] پرسش تخصصی

با درود. مگر در صنعت سینما و تلویزیون caption را زیرنویس نمی‌گویند؟ با سپاس پیشاپیش به‌آفرید ۰۹:۵۸، ۲۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

تا جایی که من می‌دانم به SUBTITLE می‌گوییم زیرنویس. caption معناهای مختلفی دارد که یکی از آن‌ها شبیه "زیرنویس" است و به اصلاعاتی که زیر تصاویر می‌خورد گفته می‌شود. مثلا مصاحبه شما را از تلویزیون پخش می‌کنند اگر حرف‌های شما به زبانی دیگر زیرش نوشته شود به آن می‌گویند زیرنویس اما وقتی نام شما نوشته می‌شود مثلا به‌آفرید فیزیک‌دان و از مدیران ویکی‌پدیای فارسی به آن می‌گویند کپشن.(البته معناهای دیگر هم دارد.) عزیزی ۱۰:۰۳، ۲۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
آهان. خیلی ممنون. الان دیدم فرهنگستان بَرنگاشت را معادل caption آورده‌است. تعجب کردم چرا زیرنویس نگفته‌اند. به‌آفرید ۱۰:۰۹، ۲۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
احتمالا اگه کارگردانی به تدوین‌گرش به گه این‌جا یه برنگاشت بزن کلی موجب تفرج خاطر می‌شود ولی حالا از شوخی گذشته برنگاشت نمی‌تونه منظور را برسونه چون کپشن الزاما برتصویر نگاشته نمی‌شود. عزیزی ۱۰:۱۹، ۲۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
فکر کنم نگاشتش به خودش بر می‌گردد نه به زمینه‌اش. یعنی چیزی که روی چیزی دیگر نگاشته می‌شود نه چیزی که روی نگاشتی=تصویری زده می‌شود. به‌آفرید ۱۰:۲۴، ۲۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
"بر"اش یعنی چی؟ عزیزی ۱۰:۲۶، ۲۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC) چون مگر می‌شود «نگاشتی» باشد که «بر» چیزی نباشد؟ عزیزی ۱۰:۲۹، ۲۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
[خورد به تعارض ویرایشی] فکر کنم بر طریقهٔ نگاشتن را توضیح می‌دهد نه زمینه را. یعنی چیزی که بر چیز دیگری نگاشته می‌شود. حتی شاید بتوان مصدر برنگاشتن را هم تصور کرد. درواقع تفاوتش با نگاشتن خالی این است که در نگاشتن خالی شما زمینهٔ سفید دارید یا حداقل به نوع زمینه اشاره نمی‌شود] در برنگاشتن روی تصویر یا هر چیز موجود دیگری می‌نویسید. به‌آفرید ۱۰:۳۸، ۲۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
در واقع شما بر را حرف اضافه تصور می‌کنید من بر را پیشوند فعلی تصور می‌کنم. به‌آفرید ۱۰:۴۱، ۲۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
  • شرمنده دیروز رفتم و گفت‌وگو نیمه‌کاره ماند. اما این خوبی را داشت که فرصتی دست دهد تا جست‌وجو کنم و اطلاعات بیشتری به‌دست آورم. اگر "بر" پیشوند باشد من تفاوت زیادی بین "نگاشتن" و "برنگاشتن" نمی‌بینم مگر نوعی تاکید بیشتر وگرنه هر نگاشتی عملا بر چیزی خواهد بود حتا صفحه‌ی سفید. مثلا وقتی رودکی می‌گویید:"گرد کردند و گرامی داشتند// تا به سنگ اندر همی بنگاشتند" دارد به چیزی که روی آن نگاشته می‌شود(سنگ) اشاره می‌کند. منوچهری هم وقتی می‌گوید:«نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می// تمثال‌های عزه و تصویرهای می» یا سعدی می‌گوید:«به کلک فصاحت بیانی که داشت// به دل‌ها چو نقش نگین برنگاشت» هر چند به "صحرا" و "دل" اشاره دارند اما تاکیدشان اگر کمتر از «سنگ» رودکی نباشد بیشتر نیست. به هر حال اگر بین "برنگاشت" را به معنای که شما گفتید:«در برنگاشتن روی تصویر یا هر چیز موجود دیگری می‌نویسید.»(که به تعبیر «بر» به عنوان حرف اضافه نزدیک می‌شود.) آن‌وقت باید دید وقتی به میان‌نویس‌های فیلم صامت که نوشته‌ی خالی است و کپشن می‌گویند چرا باید بگوییم "برنگاشت"؟ به هر حال تصور می‌کنم معادل یابی خوبی نباشد و هرگز جا نیفتد و به کارگرفته نشود. اما مثلا "زیرنویس" کاملا جا افتاده است و همه می‌گویند زیرنویس و کمتر کسی می‌گوید ساب‌تایتل.

درجست‌وجوهای‌ام به "برنگاشتن" با تلفظی دیگر (زبر نون) و معنایی کاملا متفاوت رسیدم. مقابل روی برگاشتن فردوسی می‌گوید:«یکی پشت بر دیگری برنگاشت// بنگذاشت آن پایگاهی که داشت.» عزیزی ۰۸:۴۳، ۲۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

ممنون از پیام مفصل. خوب شد سرزدم. در مورد آن میان‌نویس‌ها نمی‌دانم چه باید به آنها گفت (یعنی هنگامی که بر چیز دیگری نباشند) :-).در مورد پیشوند هم موافقم لااقل در این مثال‌هایی که شما آوردید. چندان معنی را تغییر نمی‌دهد ولی به نظرم در اینجا (یعنی برای کپشن) اگر نگاشت خالی گفتندی معنای عام‌تری به ذهن می‌رسید. شاید یک مثال بی‌معنی ولی کمی مربوط ترکیب اندرکرده. اگر با دید شما نگاه کنیم می‌شود چیزی که داخلِ کرده وجود دارد و اگر با دید من نگاه کنیم می‌شود چیزی که داخل شده‌است. در مورد بیت آخر یک نکته می‌گویم اگر قبلاً شنیده‌اید عذر می‌خواهم این ساختار برگاشتن یا (اینجا بر نگاشتن :-)) نوعی صیغهٔ خاص متعدی‌سازی بوده که الان دیگر استفاده نمی‌شود. در واقع برگاشتن متعدی برگشتن است و همان برگردانیدن است. مثال دیگری که الان به ذهنم می‌آید «نشاستن» است که صیغهٔ متعدی «نشستن» است. به‌آفرید ۱۵:۰۶، ۲۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
راستی این دو بیت دقیقی را ببینید:
دو ایوان برآورد از زر پاک زمینش ز سیم و ز عنبرش خاک
بر او برنگارید جمشید را پرستنده مر ماه و خورشید را

به‌آفرید ۱۵:۱۵، ۲۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

ممنون. برنگاریدن را در فرودسی هم دیدم. ولی می‌دانی مشکل اصلی این است که بسیار بعید است این‌گونه واژه‌گزینی مورد پذیرش اهل فن قرار گیرد و در گفت‌وگوی روزمره به کار رود. عزیزی ۱۵:۲۰، ۲۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
[این تکه خورد به تعارض ویرایشی احتمالاً تایپش هم چندان واجب نیست ولی دیگر تایپ کرده بودم] به هر حال فکر کنم در ترکیب «برنگاشتن» شما کمی بار متمم فعل را هم یدک می‌کشید به این معنا که گرچه بر پیشوند فعلی‌است اما حکایت از وجود «سایهٔ متمم» می‌کند. درواقع بیشتر معنی تدقیقی دارد تا تغییر معنی.
[از اینجا در پاسخ شماست]: این اشعار دقیقی هم در واقع در شاهنامه‌است جزو همان هزاربیت دقیقی‌است.
در مورد پذیرفته‌شدن نزد اهل فن به نظر من بخش زیادی از آن عادتی‌است یعنی کسی به جزئیات صرفی کلمه کاری ندارد کافی‌است از همان اول به دانشجویان گفت «برنگاشت» :-) ولی خب اگر معادل خیلی خوب انتخاب شده باشد گاه پیشکسوتان هم کلمهٔ بیگانه را رها کرده این کلمهٔ برساخته را اختیار می‌کنند. :-) به هر حال از همهٔ توضیحات ممنونم. به‌آفرید ۱۵:۲۸، ۲۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)


[ویرایش] درود

عزیزی گرامی درود. گفتم شاید این را ندیده باشید. متاسفانه اقدامات برخی برای حذف و سانسور اطلاعات وقت من را بسیار گرفته. در این مورد خاص، نامزد کردن مقاله و بعد تلاش برای حذف اطلاعات میتواند اشتباه انگیز باشد. --سندباد ۰۸:۲۴، ۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

سندبادعزیز! تاریخچه را دیدم. متاسفانه مقاله کوتاه شده را مورد داوری قرار داده بودم که رای خود را پس گرفتم. اما تصور می‌کنم اگر قرار است مقاله مستقل باقی بماند باید بیشتر به خود این ستاد بپردازد نه ان که عملا مقاله باز در مورد حزب‌الله لبنان باشد. تصور می‌کنم مقاله نیاز به گسترش دارد. عزیزی ۰۸:۴۲، ۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
عزیزی گرامی، حق کاملا با شماست. متاسفانه نقطه ضعف مقاله کمبود اطلاعات علنی است، زیرا ستاد ویژه حزب الله لبنان که تحت سرپرستی عماد مقنیه قرار دارد، نقش وزارت اطلاعات حزب الله را بازی میکند و عملیاتهای ویژه (تروریستی) را انجام میدهد. با اینهمه با کمی وقت و پیدا کردن اطلاعات تکمیلی در وبگاه‌های روزنامه‌ها و همچنین سازمانهای موساد، سیا و اف.بی.آی میتوان اطلاعات تکمیلی را به مقاله اضافه کرد.--سندباد ۰۸:۵۱، ۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

آقای عزیزی. لطفاً تمامی لینک‌هایی که به دفعات توسط سپهرنوش حذف شده‌اند را به دقت مطالعه کنید. بعد در همین‌جا بنویسید کدام یک از آن‌ها اصولاً مدرکی برای ستاد عملیات ویژه حزب‌الله و نه خود حزب‌الله بوده‌اند؟ سپهرنوش/بحث ۱۰ شهریور ۱۳۸۶ ۱۸:۴۲ (UTC)

ممنون! سپهرنوش/بحث ۱۵ شهریور ۱۳۸۶ ۰۹:۱۸ (UTC)
سپهرنوش گرامی! معذرت می‌خواهم من یادداشت قبلی شما را ندیدم ظاهرا هم‌زمان شده بود با پیام جدید دیگری امروز «ممنون!» را دیدم. من آشنایی و تخصص در مسائل مربوط به خاورمیانه و حوادث لبنان و فلسطین و اسرائیل ندارم مگر در حد شهروندی معمولی به همین دلیل دست به ویرایش‌هایی که نیاز به اطلاعات دقیق در این زمینه دارد نمی‌زنم اما اگر در این مورد دخالتی کردم و رای دادم و پس گرفتم و رای مخالف دادم به این دلیل بود که وجود این مقاله را غیرضروری نمی‌دانم و مسلما محتوای‌اش باید دانش‌نامه‌یی بی‌طرف و به نحوی باشد که قابل ادغام در مقاله‌یی دیگر نباشد. با احترام عزیزی ۱۲:۲۶، ۷ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] مقاله دختر

شعری که وارد کرده اید بیشتر به زن ستیزی مربوط است تا خود زن.رضا کلانی ۱۱:۳۴، ۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

  • منظورم اشاره به دختر داشت نه زن یا مضمون زن ستیزانه‌ی این شعر که به هر حال بخشی از واقعیت ادبیات تاریخی ماست. شما که باید خوش تان آمده باشد. :) (البته شوخی کردم) عزیزی ۱۱:۴۱، ۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
خوشم که آمد ، اما کماکان هیچ ربطی به اصل قضیه ندارد. - رضا کلانی 85.198.62.29 ۱۲:۵۲، ۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] آمریکا یا امریکا

درود! با اینکه من از طرفداران «امریکا» بودم و هستم، اما بنابر اجماع اهالی ویکی‌پدیا در رده‌ها و عناوین مقالات از «آمریکا» استفاده می‌کنیم. بنابراین به جای رده:بازیگران اهل امریکا و رده:اهالی امریکا ار رده:بازیگران اهل آمریکا و رده:اهالی آمریکا استفاده می‌کنیم. مازیار پری‌زاده ۱۲:۴۰، ۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

مازیار جان! تصور من این بود که امریکا اجماع‌یابی شده است. به هر حال از تذکرت سپاسگزارم. عزیزی ۰۵:۱۶، ۲ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

سلام

اگر شما می خواهيد از پروژه تغيير پس زمينه مقالات حمايت كنيد به اين صفحه برويد:

ممنونم. Mr Navid Rabiee ۱۳:۲۳، ۳ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)


سلام

خير. ولی می توانيد شروعی خوب باشد. آيا شما موافقيد؟ اگر موافقيد امضا كنيد. Mr Navid Rabiee ۱۳:۳۳، ۳ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)


[ویرایش] حساب قهقرایی شمسی

سلام. حساب قهقرایی شمسی تا حدودی بدعت است و در ضمن با سیستم‌های متفاوت کبیسه‌گیری از ۲۸۲۰ گرفته تا ۳۳تایی و تازه با توجه به تصف‌النهارهای متفاوت، تغییر می‌کند. بهتر است که معادل هجری شمسی را برای سال‌های پیش از ۱۳۰۴ ذکر نکنید و به همان تاریخ یولیانی اکتفا کنید. به‌آفرید ۱۱:۰۶، ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

درود بر شما. کبیسه‌گیری بر اساس جدول خیامی است. اگر ممکن است بفرمایید تاریخ یولیانی چرا دقیق است و تاریخ هجری خورشیدی دقیق نیست؟ مگر تاریخ یولیانی هم با حساب قهقرایی به‌دست نمی‌آید؟ عزیزی ۱۱:۰۹، ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
سلام. چیزی به اسم جدول خیامی وجود ندارد. این نام را اگر اشتباه نکنم ذبیح بهروز بر جداول خود گذاشته‌است. و بعد احمد بیرشک هم سیستمی از خود ابداع کرده‌است با دوره‌های کلی ۲۸۲۰‌تایی که زیردوره‌های مختلف دارد. همهٔ اینها هم اسم کار را جدول خیامی گذاشته‌اند عده‌ای هم دوره‌های ۳۳تایی گذاشته‌اند. اولاً بر سر وجود این دوره‌ها به این شکل و حتی نظام کبیسه‌گیری شک است. تاریخ یولیانی چون نظام کبیسه‌گیری ثابت دارد (هر جهارسال یک‌بار) و بازبسته به نصف‌النهار نیست برای حساب قهقرایی مناسب‌تر است. از جمله اشتباهاتی که در این جداول کبیسه‌گیری که به اسم خیام جا زده‌اند ولی تا آنجا که می‌دانم از خود خیام جدولی به جا نمانده‌است: این است که بعضاً سال را سال میانگین استوایی در نظر گرفته‌اند در حالی که سال ایرانی سال میان دو اعتدال بهاری است که این دو تا با هم فرق می‌کنند. اگر خدا بخواهد همهٔ اینها را مفصل روزی در مقاله‌ای خواهم نوشت (و البته مستند). فعلاً همین‌قدر سربسته بگویم که این حساب‌های قهقرایی نه خیلی مبنای «با سابقه‌ای» می‌دارند و نه اصلاً میان صاحب‌نظران سر آنها توافق است: فعلاً من موسی اکرمی، احمد بیرشک و حتی فکر کنم ذبیح بهروز را می‌شناسم که هر یک سیستم مربوط به خود را داشتند خود سید حسن تقی‌زاده هم از صاحب‌نظران است به نظرم نظر دیگری داشت. کس دیگری هم به اسم عبداللهی هست که مقالهٔ تقویم جلالی ایرانیکا را نوشته‌است و او هم نظر دیگری دارد یک نفر هم در فرانسه هست (اگر اشتباه نکنم به اسم ملایری) که او هم نظر دیگری دارد. یک نفر دیگر هم بود (اگر اشتباه نکنم به اسم ملکپور) که او هم نظر دیگری دارد. خلاصه قضیه اصلاً به این سادگی‌ها نیست!! به‌آفرید ۱۱:۱۸، ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
و من نمی‌دانم شما از جدولهای خیامی کدام یک از این حضرات استفاده کرده‌اید . به‌آفرید ۱۱:۲۰، ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
از توضیحات شما سپاسگزارم. من از جداول احمد بیرشک استفاده کرده‌ام. اگر سیستم گاه‌شماری به عقب نرود به جلو هم نمی‌تواند برود. اگر اکنون حساب کبیسه‌ها را به روشی نگه‌ می‌داریم به همان روش می‌توان به عقب هم رفت هما‌ن‌گونه که در مورد گاه‌شماری گریگوری چنین می‌کنیم. و گرنه همان‌طور که می‌دانید این روش حساب کبیسه نگه‌داری میلادی هم در بعضی از کشورها به یک قرن می‌کشد که اعمال می‌شود. عزیزی ۱۱:۳۲، ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
خواهش می‌کنم. قضیه این است که الان در ایران کبیسه‌گیری از روی جدول نمی‌شود بلکه با استفاده از رصد است. یعنی آفتاب وارد برج حمل شود. اگر آفتاب بعد از ۱۲ ظهر وارد برج حمل شود و سال قبل پیش از ۱۲ ظهر وارد شده باشد سال کبیسه‌است وگرنه عادی‌است. این محاسبه بسته به نصف‌النهار تفاوت می‌کند و حتی اینکه کدام نصف‌النهار باشد در قانون ۱۳۰۴ ذکر نشده‌است.دو نامزد اصلی هست یکی نصف‌النهار ساعت رسمی ایران یکی نصف‌النهار تهران. در سال هزار و چهارصد و خرده‌ای نتیجهٔ این دو انتخاب متفاوت خواهد بود. تا آن موقع کسی باید فکری کند. جداولی که ساخته شده‌اند سعی در تطبیق این سال‌های کبیسه و یافتن فرمول می‌دارند و هر کسی برای خودش جدولی دارد! اما گاهشماری‌های میلادی رصدمحور نیست. وقتی قاعده وجود داشته باشد می‌توان عقب‌جلو رفت. ولی وقتی سیستم رصدی باشد نمی‌توان یا حداقل الان میان متخصصان توافق بر سر چگونگی عقب‌رفتن وجود ندارد. به‌آفرید ۱۱:۴۵، ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
تصور می‌کنم گفت‌وگوی بیش‌تر را باید بگذاریم برای همان وقتی که شما آن مقاله را نوشتید. به هر حال من کاری را که شروع کرده بودم و می‌خواستم سال‌های قمری را مشخص کنم فعلا رها می‌کنم تا موضوع روشن‌تر و دقیق‌تر شود. بسیار آموختم و باز هم سپاسگزارم. عزیزی ۱۲:۰۹، ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
خواش می‌کنم. می‌توانید معادل گریگوری یا یولیانی تاریخها را همچنان ذکر کنید. خود من هم پیش‌ترها بدم نمی‌آمد که یکی از این جداول خیامی را مبنا قرار دهیم و همهٔ تاریخ‌ها را بر همان مبنا ذکر کنیم. فقط جایی قید کنیم که از فلان جداول استفاده شده‌است مثلاً در شیوه‌نامه. ذکر تاریخ شمسی باعث می‌شود که ملت کمی حس زمان هم بدارند و حدوداً توانند گفت که چند روز پیش بوده‌است خلاصه گذر زمان بیشتر احساس می‌شود. ولی الان به نظرم خیلی بدعت بزرگی‌است که بخواهیم یکی از جدول‌ها را مبنا قرار دهیم. بهتر است همان میلادی باشد. به هر حال اگر به کار وارد کردن سال‌های میلادی ادامه دهید کار بزرگی انجام داده‌اید. البته بین خودمان باشد با کمی صرف وقت می‌توان رباتش را هم نوشت که خودش همهٔ اینها را انجام دهد. زحمت شما هم کم می‌شود. چون برنامه‌های محاسبهٔ اینها وجود دارد و کافی‌است که ربات نتیجه را وارد کند. به‌آفرید ۱۲:۱۶، ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
من به‌طور فله‌یی این کار نمی‌کنم بلکه برای قرمززدایی از مقالات حسب مورد و با ذکر اطلاعاتی از آن مقالات فوق‌الذکر این کار را انجام می‌دهم و البته ماکرویی در ورد نوشته‌ام که بخش فوقانی‌اش را براساس همان جدول بیرشک در مورد قمری اعمال می‌کند. ربات هم البته خیلی خوب است که دیگر خرمایی است بر نخیل برای دست کوتاه بنده. امیدوارم شما با قد بلند خود خرما را بجنید! عزیزی ۱۲:۲۹، ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] شما همانید که ...

سلام، این همان این است؟ --MehranVB talk | mail ۰۹:۴۰، ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

آره مهران جان. عزیزی ۰۹:۴۴، ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
برایم جالب بود، خوشبختم از اینکه افتخار همکاری با ما را دادید. --MehranVB talk | mail ۰۹:۴۸، ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
خواهش می‌کنم قربان بنده بسی مفتخرم به هم‌کاری با دوستان عزیزی چون شما. عزیزی ۰۹:۵۰، ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] یک منبع و دو کوتاه

جای شرح و توضیح وقایع کنونی نیست در ضمن سریعتر منبع هم اضافه کنید چون خدای ناکرده حذف می شود--فرزاد خلیفه ۲۱:۱۵، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

الان از مراسم آمدم. فکر نمی‌کنم هنوز منتشر شده باشد. اما نامزدها در بروشور است. اگر می‌خواهید بروشور را به عنوان منبع بیاورم. عزیزی ۲۱:۱۷، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
منبع باید مرجع خبری باشد صبر کنید و جستجو کنید تا منبع خبری بیابید من تا ۲۴ ساعت آینده پاکش نمی‌کنم دیگران را نمی‌دانم تشکر--فرزاد خلیفه ۲۱:۲۰، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
متشکرم و خواهش می‌کنم. عزیزی ۲۱:۲۱، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
منبع برای جشن بزرگ سینمای ایران ،همان بروشور را ذکر کنید برچسب را بردارید تشکر--فرزاد خلیفه ۲۲:۲۰، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
انجام شد. عزیزی ۲۲:۲۵، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] رفتن

انتقال از وپ:تام

  • مدیران محترم ۳ روز از شکایت من گذشت و هیچ نگفتید. قصد من ایجاد فضای درستی بود که در آن چند صدایی حاکم باشد و انسان‌ها بتوانند در این دانش‌نامه فعالیت آزاد دانش‌نامه‌یی داشته باشند و تمام سعی‌ام این بود که به سهم خود مقاله‌های استاندارد بنویسم و کمکی در گسترش ویکی‌پدیای فارسی بکنم. بسیار آموختم و دست تمام کسانی که به من حرفی آموختند از صمیم قلب می‌فشارم. در این سال‌ها در بدترین شرایط و در خفقان‌آورترین محیط‌ها زنده‌گی کردم و مایوس نشدم حالا هم مایوس نیستم و مطمئن هستم روزی کسانی پیدا می‌شوند که از من قوی‌تر باشند و بتوانند این جو را تغییر دهند و فضایی ایجاد کنند که اختیارات مدیریتی موجب حذف دانش‌نامه‌نویسان نشود. اینجا را به شما می‌سپارم تا نفس راحتی بکشید و از شر این موی دماغ خلاص شوید. دل‌ام برای این‌جا و خاطرات تلخ و شیرین‌اش تنگ می‌شود. اگر به کسی حرفی زده‌ام که موجب ناراحتی‌اش شده‌ام پوزش می‌خواهم. امیدوارم بدی‌های‌ام از بد ذاتی‌ام نباشد. با شعری از شاملو این خطابه‌ی خداحافظی را به پایان می‌برم:

در به در تر از باد زیستم

در سرزمینی که گیاهی در آن نمی‌روید

ای تیزخرامان

لنگی پای من

از ناهمواری راه شما بود.

رفتنم همیشه‌گی نیست اگر عمری بود باز خواهم گشت به امید آن که اینجا سروستانی سرسبز و روینده باشد. با سپاس. عزیزی ۰۹:۴۶، ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

پایان انتقال از وپ:تام

نبود دوستانی چون شما ویکی را تنها تر از همیشه می کنید. به امید دیدار مجدد شما گرامی --مردتنها ۱۶:۱۴، ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
مردتنهای گرامی! از لطف و محبت‌تان سپاسگزارم. عزیزی ۰۶:۰۰، ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
عزیری گرامی! با تشکر از شما دوست خوب و آزاده‌ام به خاطر پیگیری‌ها و دلسوزی‌هایتان در این مدت، از شما تقاضا میکنم که فعالیتهای پربارتان در ویکی فارسی را کم نفرمائید که تنها هدف مخالفان آزادی بیان، خالی شدن ویکی فارسی از افرادی همچون شماست که تا توانند آنگاه یکه تازی کنند. بار دیگر تقاضا دارم که در تصمیمتان تجدید نظر بفرمائید. با احترام فراوان --سندباد ۰۰:۲۸، ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
سندباد عزیز! عمیقا از لطف‌ات سپاسگزارم. چیزی که مسلم است این است که خوش‌بختانه ساختار ویکی‌پدیا و اسکلت‌بندی و زیرساخت‌اش به‌نحوی است که "مخالفان آزادی بیان" نمی‌توانند بر آن مسلط شوند. خصلت‌های ناپسند فردی و عقاید متعصبانه‌ی که فقط با "اعمال قدرت" امکان حیات دارند ممکن است در ویکی‌پدیاهای کوچک برای مدتی عرض اندام کنند اما سرانجام منطق و خردجمعی پیروز خواهد شد و ویکی‌پدیا به عنوان دانش‌نامه‌یی بدون گرایشی جانب‌دارانه به راه خود ادامه می‌دهد. پیروز و سربلند باشید. عزیزی ۰۶:۰۰، ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
آنها که کهن شدند و اينها که نوند هر کس بمراد خويش يک تک بدوند
اين کهنه ویکی بکس نماند باقی رفتند و رويم ديگر آيند و روند

بدرود رفیق.وحید ۱۲:۱۶، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] سوء تفاهم

جناب عزيزی سلام و باعرض احترام خدمت جنابعالی، بنده قصد هيچگونه توهين به شما را نداشتم و نخواهم داشت.امكان دارد در آن موقع لحن نوشتاری من مقداری تند بوده كه معولا در بحث ها پيش می آيد. كه بابت آن هم از شما دوست عزيز معذرت می خواهم.با درود فراوان--محمددين سنچولی ۰۵:۲۷، ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)

جناب سنچولی مسلما چنین است و من هم تصور دیگری نداشتم. همه‌ی آدم‌های سالم (از حیث روان)، عصبانی و خشم‌گین می‌شوند (مکانیزم دفاع و حمله در انسان‌ها به عنوان موجوداتی بیولوژیک تفاوتی با سایر جانوران نزدیک‌اش نکرده است. هوش هیجانی) اما فقط بعضی از انسان‌ها شهامت پی‌بردن به اشتباه و اقدام جهت رفع سؤتفاهم و احیانا معذرت‌خواهی را دارند. به شما تبریک می‌گویم که جزو این گروه هستید و برای‌تان آرزوی توفیق روزافزون دارم. عزیزی ۰۵:۴۲، ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)