بحث الگو:اسلام
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] یک اشکال بزرگ
متاسفانه «اصول افزوده تشیع» معنای کاملا غلطی را القا می کند. یعنی اسلام بر اساس دیدگاه تسنن شامل اصولی است و تشیع دو اصل بدان افروده است. حال آنکه اصل عدل مشترک بین شیعه و معتزله است و نیز تسنن در مقابل عدل رویکرد جبر بر اساس آموزه های اشعری دارد. همچنین شیعیان معتقدند امامت مکمل نبوت است و نبوت بی امامت ناقص است. در یک کلام ما اسلام منهای تشیع، تسنن، تصوف و سایر مذاهب نداریم.
من هیچ اصلاحی در چارچوب فعلی به ذهنم نرسید، لطفا پیشنهادات خود را ارائه کنید.--سید ۱۷:۴۹, ۱۷ مه ۲۰۰۶ (UTC)
- اسلام اولیه که الان 90 درصد مسلمانان پیرو آن هستند سه اصل دارد و فرقه ها و شاخه های مختلف بعدی از جمله شیعه در باور خود اصولی را به آن سه اصل افزوده اند.
آنچه درباره نگاه سنیان به موضوع عدل و دلیل افزودن امامت به اصول از سوی شیعیان گفتید، مسئله افزوده بودن آن اصول به اصول اولیه اسلام را رد نمی کند. --ماني ۱۸:۲۴, ۱۷ مه ۲۰۰۶ (UTC)
با اصول خاص تشیع مخالفتی نیست؟ معتزله اکنون جریان عمدهای نیست و صرفا یک موضوع تاریخی است. وقتی از تسنن صحبت میکنند، پس از تحولات سده ۴ هجری و غلبه اشعریگری منظورشان است. محمود ۱۸:۴۸, ۱۷ مه ۲۰۰۶ (UTC)
- فکر می کنم «اصول خاص تشیع» بهتر باشد.
--ماني ۱۸:۵۲, ۱۷ مه ۲۰۰۶ (UTC)
جناب مانی چرا فکر می کنی تسنن اسلام اولیه است. مذاهب اسلامی در قرن دوم هجری تئوریزه شد. منظور من این نیست که همه جعلی است و یا نمی توان ریشه این عقاید را در قرن اول و حتی زمان پیامبر یافت. منظور این است که مذاهب در قرن دوم با طرح مباحث جدید حول آیات قرآن و احادیث پیامبر تدوین نظری شد. حتی دیدگاه کلامی اهل سنت در قرن سوم و زمان «ابوالحسن اشعری» مدون شد و بسیار متاخر است.--سید ۱۹:۰۲, ۱۷ مه ۲۰۰۶ (UTC)
- از آنجا که خلافت زودتر از امامت در میان اکثریت مسلمانان نهادینه شد آن را اولیه نامیدم، ولی قبول دارم که "اولیه" چندان اصطلاح خوبی در این مورد نیست، زیرا دعوای جانشینی از همان آغاز رخ داد.
--ماني ۱۹:۱۶, ۱۷ مه ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] کمی پارسی تر
با درود فراوان، من کمی بیشتر از واژه های پارسی استفاده کردم!! اگر نمی پسندید می توانید آنرا واگردانی کنید. --Khazaei ۱۹:۱۹, ۱۷ مه ۲۰۰۶ (UTC)
- به نظر شما کلامشناسان بجای متکلمین و خلیفه های چهارگانه بجای خلفای راشدین، چطور است؟ --Khazaei ۱۹:۵۴, ۱۷ مه ۲۰۰۶ (UTC)
- کلامشناسان به نظر من خوبست. خلیفههای چهارگانه هم بد نیست ولی خلفای راشدین هم یک حالت اصطلاحی و مشخص دارد.
--ماني ۲۱:۲۹, ۱۷ مه ۲۰۰۶ (UTC)
-
- سلام. سره نویسی کار خوبی است، ولی تا حدی که منجر به عدم ارتباط با مخاطب نشود. لذا پیشنهاد می کنم از دو واژه «حدیث دانان» و بخصوص «نفسیرگران» که عملا در زبان فارسی استفاده نمی شود، استفاده نکنیم. همچنین «ممالیک» یک اصطلاح و اسم خاص است و ترجمه اش صحیح به نظر نمی رسد. البته من با گوگل جستجو کردم دیدم «مملوکان» زیاد به کار رفته است.--سید ۰۱:۵۱, ۱۸ مه ۲۰۰۶ (UTC)
با بکار بردن محدثان و مفسران بخاطر جاافتاده نبودن حدیثدانان و تفسیرگران موافقم. فکر می کنم مملوکها به اندازه ممالیک کاربرد دارد. --ماني ۱۰:۲۴, ۱۹ مه ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] دو نکته
- به نظر من لازم نیست میان اعتقادات شیعه و سایر مذاهب اسلام به اینگونه تقابل افکنده شود و مثلاً اصول و فروع اضافهای که شیعیان به آن اعتقاد دارند در الگوی اسلام گنجانده شود. میتوان الگوی جداگانهای برای تشیع درست کرد و در مقالات مرتبط با شیعه علاوه بر الگوی اسلام الگوی تشیع را هم افزود. به نظرم این الگو باید به دو نکتهٔ کلی اشاره کند. فرقهها و مذاهب گوناگون که خود را شاخهای از اسلام میدانند و معتقداتی که میان اکثر آنها مشترک است. هرگونه اطلاعات اضافه پیرامون هریک باید در الگوی جداگانه و مربوط به همان بیاید.
- من با اصطلاحاتی مثل تفسیرگر یا کلامدان مخالفم چون استاندارد و جاافتاده نیستند. ولی معتقدم که از قانونهای جمع فارسی استفاده شود بهتر است. متکلمان به جای متکلمین.
بهآفرید ۰۴:۰۶, ۱۸ مه ۲۰۰۶ (UTC)
- به نظر من در جهت متقابل جلوه ندادن بهتر است بخش تفاوتهاي مذاهب اسلامي بعد از بيان اصول مشترك باشد و در بين اصول خود نمايي نكند، يا اين كه اصول را ادغام كنيم و كنار بعضي اعتقادات خاص مذاهب علامتي بزنيم و در پايين ستون اشاره كنيم كه براي چه مذهبي هستند.مهدی (غ) ۱۴:۰۸, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] افراط در سره نویسی
متاسفانه برخی دوستان در سره نویسی بسیار افراط می کنند، تا جایی که نام های خاص نظیر«ابن سینا» را نیز به فارسی برمی گردانند.
افراط در سره نویسی بخصوص در الگو:اسلام باعث دردسر شده است. دوستان از اصطلاحات من درآوردی «تفسیرگر» که حتی فارسی سره هم نیست استفاده می کنند. من از دوستان درخواست می کنم صرفا به فارسی کردن جمع های عربی با افزودن «ان» فارسی اکتفا کنند. قطعا «مفسران» از «تفسیرگران» عربی تر نیست.--سید ۱۰:۰۵, ۱۹ مه ۲۰۰۶ (UTC)
- با درود.
در تمام متنهای اسلامی بیشتر نامهای خاص فارسی همچون روزبه دادویه و فیروز و غیره را به عربی برگردانده و ابن المقفع و ابولولو و اینها می نامند بنابراین این چیز تازه ای نیست و عربها و مسلمانان بیشتر از همه از این روش استفاده کرده اند. بسیاری از ایرانیان را که عربها حوصله تلفظ نامشان را نداشته اند "ابوسهل" نام گذاشته اند یعنی بابای آسانی!
با نوشتن مفسر بجای تفسیرگر ما یک باب عربی یعنی مفعل را به فارسی وارد کرده ایم و دستور زبان فارسی را به هم ریخته و دشوار نموده ایم. بنابر این مفسر قطعاً از تفسیر بیشتر مشکل عربیسازی در فارسی دارد. مفسرین سه مشکل دارد. یکی عربی بودن واژه، دومی وارد ردن باب مفعل به زبان ما و دیگری وارد کردن جمع عربی -ین به زبان فارسی.
البته با بکار بردن محدثان و مفسران بخاطر جاافتاده نبودن حدیثدانان و تفسیرگران موافقم.
در باره این موضوع اینقدر کاربران اینجا در آغاز با دو نفر بحث داشته و کشمکش داشته اند که شخصاً دیگر حوصله این بحث را ندارم. برای همین، شیوه نامه ای درست شده و بهترین کار پیروی از همان شیوه نامه است تا نیازی به بحثهای فرسایشی نباشد.
با احترامات. --ماني ۱۰:۲۱, ۱۹ مه ۲۰۰۶ (UTC)
من هم با تغییرات شما در الگوی اسلام موافقم. با محدود کردن فارسیترنویسی به مواردی که، مشکل ارتباطی ایجاد نکند، هم موافقم.
آنچه در بالا نوشتم دیدگاه شخصیام در رابطه با موضوعات مطرحشده بود و تأثیری در رویه کاری و پیروی از شیوهنامه و قرارها ندارد.
پاینده باشید. --ماني ۱۱:۱۰, ۱۹ مه ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] الگوی خیلی بزرگ
این الگو در زمرهٔ الگوهای خیلی بزرگ در ویکیپدیا است. به نظر میرسد که بهتر باشد که این الگو را به چند الگوی کوچکتر بشکنیم. مثلاً یکی اصول و فروع دین را به شکل فعلی نشان دهد و از بقیهٔ قسمتها فقط یک پیوند به عنوان اصلی داشته باشد (یعنی مثلاً فقط پیوند به شخصیتها باشد، فهرستشان نباشد، یا اگر هست فقط دو مورد اول باشد با یک سه نقطه در انتها). وقتی کاربر به صفحهٔ مربوط به شخصیتها رفت، با الگوی دومی مواجه شود که این بار از اصول و فروع دین فقط خلاصهای دارد، اما بخش شخصیتهایش کامل است. آیا با این کار موافقید؟ ▬ حجت/ب ۱۷:۴۲, ۱۲ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
بله, موافقم. البته افکاری ( نه پلید!) برای سر و سامان دادن به آن بود که فعلا فرصت کار بر روی آن را ندارم. اگر کسی آستین همت بالا بزند و از این حالت نامأنوس خارجش کند خیلی خوب است و پیشنهاداتم را به او منتقل می کنم. Rohan ب ۲۴ فروردین ۱۳۸۶ (۱۳-۰۴-۲۰۰۷)، ۰۵:۳۷ ۰۵:۳۷, ۱۳ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- الگوی اسلام در صورت تغییر باید بگونه ای باشد که الغا کننده اختلاف و چند دستگی در اصول دین در بین فرق اسلامی نباشد . یعنی تغییرات احتمالی جدید هم از نظر شکل ظاهری الگو و هم از نظر محتویات متنی الگو باید تا آنجا که ممکن است به سوی ابهام زدایی پیش برود . بعنوان مثال یکی از مسایلی که من نیز با آن موافقم همان تذکری است که در اولین خط مربوط به همین صفحه بحث است که نحت عنوان( یک اشکال بزرگ ) موجود میباشد . درباره خیلی بزرگ بودن الگوی اسلام هم با شما موافقم .این الگو باید بگونه ای که در سه طرف بالا , سمت راست و سمت چپ صفحه را بپوشاند خرد شود . البته این فقط در حد یک پیشنهاد است . Ahmadahmadf ۰۸:۴۶, ۱۳ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
-
-
-
-
- پیشنهاد من به طور کلی این است:
-
-
-
-
| 11111 | ||
| 1212 1212 1212 1212 1212 |
||
| 2222 | ||
| 3333 | ||
| 4444 | ||
الگو را تکه تکه نکنید!
در الگو لازم نیست تمام ریز مباحث نیز آورده شود. بلکه تنها کافی است موضوعات اصلی در الگو باشند و فقط مو ضوعات وابسته به مقاله فعلی در آن باز باشند.
به عبارت دیگر وقتی کسی در صفحه امام رضا (ع) است کافی است لینک دیگر ائمه به صورت جزئی(1212-1212-1212) در الگو باشد و بقیه مو ضوعات به صورت کلی(222-333-444). در این باره می توان از الگویی نظیر: {{الگو اسلام|اهل بیت}} برای این موضوع جزئی استفاده کرد.(یعنی یه جورایی آبشاری) (خیلی پیچوندمش ! ولی مفهوم بود؟؟!) Rohan ب ۲۹ فروردین ۱۳۸۶ ۱۱:۱۹
خیلی دوست داشتم چنین الگویی برای تشیع بسازم. ولی اگر الگوی فعلی کمی دست کاری شود و از حالت بی طرفی خارج شود (یعنی دیگر بس است! اینقدر به شیعه ظلم نکنید) بسیار خوب و عالی میشود. زحمتش (و همنطور افتخارش) بماند برای حجت
Rohan ب ۲۹ فروردین ۱۳۸۶ ۱۱:۲۳
من هم با اینکار موافقم به علاوه برای آنهایی که پنهان شده اند میشود از {{پنهان}} استفاده کرد تا در صورت نیاز ظاهر شوند، این کار را من در برنامه کاریام قرار میدهم. مهدی (غ) ۱۷:۱۳، ۲۲ ژوئن ۲۰۰۷ (UTC)

