مدیریت اسلامی/موقت
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
مقدمه از مديريت به عنوان علم تغيير جوامع و مادر علوم توسعه نام برده شده است[۱].از آنجايي كه سازوكارهاي تصميم سازي و تصميم گيري سرنوشت جوامع و سازمانها را رقم مي زند[۲]،و اين فرايند در اختيار مديريت مي باشد،پس مي توان گفت كه مديريت عامل تعيين سرنوشت جوامع و پيشرفت و تعالي آنها و نيز برعكس ،عامل رنج و عقب ماندگي آنها است. اصولا مشكل اكثر كشورهاي جهان سوم مشكل مديريتي مي باشد.با توجه به نقش سرنوشت ساز مديريت در زندگي مردم و پيشرفت جوامع،اين بحث ارزش پرداختن از زواياي گوناگون را دارد بويژه از ديدگاه اسلام و قرآن كه ادعاي نجات انسانها و سعادت جوامع را دارد.
آيا مديريت ،اسلامي و غير اسلامي دارد؟
سوالي كه در ابتدا به ذهن مي رسد اين است كه مگر مديريت اسلامي و غير اسلامي داريم؟مگر مي توان گفت جامعه شناسي،فيزيك و يا شيمي اسلامي و غير اسلامي دارد.همه اينها علومي هستند كه متعلق به كل بشريت بوده و هر جامعه اي كم و بيش در توسعه علوم و افزايش ذخيره آنها نقش داشته است.پس با اين توصيف ،آيا پرداختن به اين بحث توجيهي دارد؟
مديريت چيست؟
تعاريف متعددي از مديريت ارائه شده و تئوريهاي گوناگوني در اين باب عرضه شده است به طوري كه مديريت به جنگل تئوريها و معاني تشبيه شده است[۳].در اينجا به يك تعريف عام بسنده مي شود:مديريت عبارتست از فرايند نيل به اهداف سازماني از طريق توسل به چهار وظيفه اصلي برنامه ريزي،سازماندهي،هدايت و كنترل[۴].
مديريت اسلامي چيست؟
پاسخ سوال بالا را در اينجا مورد بررسي قرار مي دهيم.درست است كه علوم مختلف قابل ارزشگذاري ايدئولوژيك نيستند و بنا به گفته: الاسماء تنزل من السما،تمام علوم به نحوي از آسمان به فكر انسانها نازل شده است،ولي فلسفه علوم در جوامع مختلف يكسان نيست.هر علمي در فضاي فلسفي اختصاصي هر جامعه يا مكتب بكار گرفته مي شود.تعريف زير را مي توان از مديريت اسلامي ارائه كرد: مديريت اسلامي عبارتست از فرايند نيل به اهداف سازمان(توليد كالا يا ارائه خدمات)با استفاده از علم مديريت و در چاچوب ارزشها،اهداف و معيارهاي اسلامي. اجزاء اين فضا عبارتند از:
فضاي ارزشي:
خود علم بار ارزشي ندارد ولي به هر حال در يك فضاي ارزشي بكار گرفته مي شود[۵].مثلا جامعه،سازمان و افرادي كه در آن هستند اعتقادات،رسوم،و ارزشهاي فرهنگي خاصي دارند و بنا به اصل تاثير جبر زمان و مكان بر پديده ها،مديريت نيز ناگزير از عمل در بستر ارزشي آن جامعه مي باشد هرچند كه ادعا شود جامعه اي غير توتاليتر و يا لائيك مي باشد.
هدف:
هر علمي هدفي را دنبال مي كند و در پي دستيابي به مقصدي است.در تعر يف مديريت نيز عنوان شد كه هدف نيل به اهداف سازمان است.اين هدف يا ارائه خدمات و يا توليد محصول مي باشد.همچنين هدف مديريت در يك جامعه غربي حداكثر كردن سود است.به عبارت ديگر سود اصالت دارد و انجام وظايف مديريت در راستاي نيل به اين هدف است[۶].حال چرا مديريت در جامعه غربي به دنبال حداكثر سود است؟زيرا سعدت را در ماديت و در دنيا جستجو مي كند و به پايان كار(آخرت)اعتقادي ندارد.حال آنكه در قرآن اين صفت از ويژگيهاي كافران شمرده شده است[۷].
نگرش به انسان: نگرش به انسان در مكاتب مختلف مبناي بسياري از رفتارها را در آن جامعه تشكيل مي دهد.
اصول مديريت اسلامي:
1-در اسلام تفكيكي بين دنيا و آخرت صورت نگرفته است و آخرت ادامه حيات دنيوي محسوب مي شود ليكن اصالت دادن به دنيا و محبوب و مقدم داشتن آن مذموم شمرده شده است[۸].بر اين اساس هر نوع فعاليت دنيوي با نيت اخروي،عبادت بوده و در انسان مسلمان براي تلاش و اصلاح امور دنيوي و خدمت به بندگان خدا يك تعهد محسوب مي شود.
2-نيت نيت همان نطفه اوليه افكار است كه به ذهن مي آيد و مبناي شروع رفتار و عمل مي باشد.اگر كنترل انسان بر اين گلوگاه باشد بسياري از اعمال او اصلاح و كنترل خواهد شد.
3-توحيد توسل و توكل به هر اراده و شخصي غير از خدا شرك است.در اين معني ،بسياري از ما در طول حيات خود بارها دچار شرك مي شويم.در سوره يوسف،زماني كه يوسف خواب هم زندانيان خود را تعبير مي كند به يكي مي گويد تو نديم پادشاه خواهي شد و وقتي رفتي آنجا از ما هم يادي كن.قرآن مي فرمايد بخاطر اين تفكر،يوسف چند سال ديگر در زندان بماند.
4-اداي تكليف
نتيجه آني در اسلام چندان مهم نيست بلكه اداي تكليف مهم است حتي در تبليغ دين.در اين مورد سوره عبس در قرآن نكته بسيار جالبي دارد.
5-بينش دهي پيگيري هدف در تمام فعاليتهاهمراه با بينش دهي است.به عبارت ديگر در اسلام وظيفه تعطيل ناپذير هر انسان بينش دهي به سطوح پايين تر خود و بينش گيري از سطوح بالاست(ولايت سلسله مراتبي انسانها نسبت به هم)
6- انسانگرايي
7-همه مسول همه مرئوس
در اسلام كسي نمي تواند بگويد اين مشكل شماست و به من مربوط نمي شود.به محض اطلاع از موضوعي،در مورد آن تكليف ايجاد مي شود.
8-نسبي بودن قوانين'
امام علي (ع) در فرمان خود به مالك به اين نكته اشاره مي كند كه عامل حكومت نبايد بگويد من مامورم و معذور.--81.90.156.3 ۲۰:۵۹، ۲۱ ژوئیه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] منابع
- ↑ خاكي،غلامرضا.روش تحقيق در مديريت.انتشارات دانشگاه آزاد،تهران1383
- ↑ خاكي،غلامرضا.روش تحقيق در مديريت.انتشارات دانشگاه آزاد،تهران1383
- ↑ جي ام .شفريتز و جي.استيون اوت.تئوريهاي سازمان:اسطوره ها.پارسائيان،علي.انتشارات آژنگ،تهران1381
- ↑ (batrol,kathryn m.,martin,david c.management.mc grave hill1998
- ↑ رضائيان،علي.اصول مديريت.انتشارات سمت
- ↑ رضائيان،علي.اصول مديريت.انتشارات سمت
- ↑ قرآن،سوره ابراهيم،آيه3
- ↑ شريعتي،علي.مجوعه آثار

