روانکاوی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
روانکاوی مجموعهای از نظریات و روشهای روانشناسی است که بر پایه کارهای زیگموند فروید بنا شدهاست. این اصطلاح نخست در سال ۱۸۹۶ رایج شد.
روانکاوی در سه ساحت گوناگون قابل تعریف و بهم پیوستهاست:
۱- روشی است که به نیّت جستجو و کاوش روندهای ضمیر ناخودآگاه یا ضمیر باطن در چهار چوب تحلیل روانکاوی نزد روانکاو بکار برده میشود.
در چنین روشی، روانکاو آنطور که در طبّ رایج است عمل نمیکند که طبیب بیماری را نزد بیمار تشخیص دهد و دارو تجویز کند. در روانکاوی، تحلیلگر (فرد روانکاو) و روانکاوی شونده هر دو در چنین کاوشی حضور فعال دارند.
۲- روشی درمانی است که بر اساس اصل تداعی معانی آزاد و انتقال قلبی با روانکاو استوار میباشد
۳- روانکاوی نظریهای است که دادههای خود را از رواندرمانی به شیوه روانکاوی کسب میکند. این نظریه در زمینههای دیگر مثل تحلیل آثار هنری و نقد ادبی نیز کار برد دارد، که غالبا موضوع بحث و جدل است.
[ویرایش] انقلاب فروید
بسیاری از اصطلاحات روانکاوی، مثل: «رانش»، «ناخودآگاه» و «تداعی معانی آزاد» که در روانکاوی رایج هستند و در برخی از زبانهای دنیا کاملا جا افتاده و کاربرد روزمره دارد، توسط فروید ایجاد نشدهاست. کاری که فروید به فرجام میرساند، این است که مفهوم آنها را متحول میسازد و بنابراین درک جوهر انقلاب فرویدی در درک این مفاهیم جدید نهفتهاست. جهانبینی انسان بعد از فروید دچار دگرگونیهای اساسی میشود. مرکز ثقل این تحول به موضوع ناخودآگاه و یا ضمیر باطن باز میگردد. پیش از فروید، خودآگاه نزد انسان مرکز تفکرات و احساسات و آرزومندیها و خرد او تصور میشد. کشف بزرگ فروید این بود که نشان داد که نه تنها ناخودآگاه بر تفکر حاکمیت دارد بلکه تا چه اندازه این ناخودآگاه جنسی است.فروید به تداعی ازاد و تحلیل رویا برای خالی شدن ناهشیار اعتقاد داشت وی در طول عمر خود دو بار نظریه داد که اولی این بود که انسانها دارای هشیار ونیمه هشیار و ناهشیار هستند کنترل اعمال هشیار ونیمه هشیار دست خود انسان است ولی ناهشیار ناشی از امیال سر کوب شده در دوران کودکی (از ۳ تا ۵ سالگی)است ولی بعدها نظریه خود را تغییر داد وگفت رفتار انسان از سه قسمت به نام جاه طلبی و واقعیت طلبی و حقیقت تقسیم کرد وی اعتقاد داشت انسانهای از لحاظ روانی سالم هستند که واقعیت طلب باشند شایسته است که هر مطلبی که در این مورد می نویسید با ذکر منبع و با ارجاع به مقالات فروید باشد.بسی مایه ی تأسف و خجالت است که نوشته اید فروید در طول عمر خود دو بار نظریه داد و نظریه ی دومی که نوشته اید به ه وضوح نا آگاهی و یا قصد تحریف بسیار ناشیانه شما را می رساند. پیشنهاد می کنم دست کم مقالات معرفی گر فروید در مورد روانکاوی را از Standard Edition بخوانید!

