محمد جهان آرا

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

محمد جهان آرا در ۹ شهریور ۱۳۳۳ در خانواده‌ای مذهبی در خرمشهر متولد شد.

فهرست مندرجات

[ویرایش] فعالیت‌های قبل از انقلاب

او كه دارای روحی ناآرام و تسلیم ناپذیر بود، از سن نوجوانی وارد عرصه فعالیت‌های سیاسی شد. وی به دلیل هوش سرشار و اخلاق حسنه توانست همراه با جوانان انقلابی شهر اقدام به تشكیل گروهی به نام "الله اكبر" نماید. این گروه جلساتشان را در مسجد امام جعفر صادق(ع) خرمشهر برگزار می كردند. آنان توماری علیه رژیم شاه با مضمون "ما امضاكنندگان ذیل سوگند یاد می كنیم تا لحظه مرگ لحظه‌ای از مبارزه علیه رژیم جبار پهلوی دست نكشیم" آماده و آن را با خون خود امضا نمودند.

بعد از مدتی گروه "الله اكبر" با گروه منصورون آشنا شدند و به همراه آقا محسن در فعالیتهای چریكی ضد رژیم شركت نمودند. اقدامات مهم این گروه عبارت بودند از: حمل اسلحه از تهران به اهواز به وسیله پیكان توسط شهید جهان آرا، شركت در ترور رئیس گارد دانشگاه جندی شاپور اهواز، حمل اسلحه و اعلامیه‌های ضد رژیم از اهواز به تهران که ماشین در اهواز توسط ساواك شناخته می‌شود و برادر بزرگ جهان آرا دستگیر می شود، فعالیت سیاسی در اراك توسط محمدعلی و برادر كوچكترش علی كه منجر به درگیری و شهادت علی می‌گردد. در همین سا‌‌ل‌ها یكی از خواهران محمد به علت حجاب اسلامی در دبیرستان از طرف ساواك دستگیر و چندماهی در زندان تحت بازجویی مأموران رژیم قرار می گیرد.

[ویرایش] فعالیت‌های پس از انقلاب و دوران جنگ تحمیلی

محمد پس از پیروزی انقلاب با جمع‌آوری نوجوانان و جوانان مسلمان و انقلابی شهر، اقدام به تشكیل كانون فرهنگی در خرمشهر نمود، و از رهگذر این اقدام توانست هر چه بیشتر به تربیت و سازماندهی نیروهای فعال بپردازد. با شروع جنگ تحمیلی محمد وارد مرحله ای تازه از زندگی سیاسی شد. او با تشكیل سپاه خرمشهر و جذب نیروهای مؤمن كه بیشتر از جوانان متعهد كانون فرهنگی انتخاب شدند، توانست مقاومت دلیرانه‌ای در مقابل نیروهای پیاده و زرهی دشمن نماید. محمد پس از عقب نشینی از خرمشهر، در محلی به نام "محرزی" و چند نقطه دیگر اقدام به عملیات پدافندی و گسیل نیرو به داخل خرمشهر برای شناسایی مواضع دشمن و عكسبرداری و فیلمبرداری از تحركات نیروهای دشمن نمود. اقدامات محمد در خرمشهر از لحاظ سیاسی، نظامی و تبلیغاتی اهمیت بسیاری داشت، تا آنجا كه یكی از مسؤولان اعلام كرد:"دشمن خیال كرده كه خرمشهر را در اختیار دارد، ما لحظه به لحظه او را زیر نظر داریم و فیلم‌های فعالیت‌های آنها نزد ماست" شهید جهان آرا در مورد یكی از صحنه های حماسه خرمشهر می گوید: امیدی به زنده ماندن نداشتیم. مرگ را می‌دیدیم، بچه ها توسط بی‌سیم شهادت نامه خود را می گفتند و یك نفر پشت بی‌سیم یادداشت می كرد. صحنه خیلی دردناكی بود، بچه ها می خواستند شلیك كنند، گفتم:"ما كه رفتنی هستیم حداقل بگذارید چندتا از آنها را بزنیم و بعد بمیریم." تانكها همه اطراف را می زدند و پیش می آمدند. با رسیدن آنها به فاصله صد و پنجاه متر دستور آتش دادم. چهار آر پی جی ۷ داشتیم. با بلند شدن از گودال اولین تانك را بچه ها زدند. دومی در عقب نشینی بود كه به دیوار یكی از منازل بندر برخورد كرد. جیپ فرماندهی پشت سر، نیز دنده عقب گرفت. با مشاهده عقب نشینی تانك بلند شدم و داد زدم الله اكبر، الله اكبر، حمله كنید، كه دشمن پا به فرار گذاشت. جانباز عزیز جنگ برادر محمد نورانی درباره حماسه مقاومت خرمشهر می گوید: وارد حیات مدرسه شدم. بوی باروت شدید می آمد، در داخل ساختمان دیدم قتلگاه روز عاشوراست، همین طور بچه ها در خون خودشان می غلتند. اسلحه ام را برداشتم آمدم بیرون، شهید جهان آرا با جیپ تازه رسیده بود، گفتم:دیدی همه بچه ها را از دست دادیم. در حالی كه بشدت متأثر شده بود، مثل كوه استوار و مصمم گفت:اگر بچه ها را دادیم، اما امام را داریم. ان شاءا... امام زنده باشد.

در پرتو همین اقدامات بود كه در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ رزمندگان توانستند دشمن را از خاك پاك خرمشهر بیرون برانند. محمد در ۷ مهرماه سال ۱۳۶۰ به علت سقوط هواپیما، زمانی كه از شلمچه به سوی تهران پرواز می كرد، به آرزوی دیرینه اش، شهادت، رسید.

[ویرایش] بخشی از وصیتنامه

از روزی كه جنگ آغاز شد تا لحظه ای كه خرمشهر سقوط كرد من یك ماه به طور مداوم كربلا را می دیدم، هر روز كه حمله دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها با بی سیم مرا از كار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می كردم و فریاد می زدم یا رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.

[ویرایش] پیوندها

[ویرایش] منابع