بحث:کرت ونگات
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
- روز خوش.
آیا وونِگات طرز نگارش درستتری نیست؟ نوشتن کسرهٔ وسط به صورت «ه» در رسمالخط فارسی درست به نظر نمیآید.--ماني ۰۹:۲۹, ۱۲ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
- درود و خسته نباشید.
ونگات هم رایج است. مطابق رسمالخط فارسی "ونهگات" نادرست است. مثل این میماند که بنویسیم بهلژیک یا آمهستهردام!--ماني ۱۰:۲۸، ۲۸ ژوئیه ۲۰۰۷ (UTC)
- در کل بیشتر نامها فارسیزبانان را در تلفظ به اشتباه میاندازد زیرا این خطی که ما داریم ناقص و معلول است. به هر حال نمیشود هر نویسنده یا مترجم سرخود رسمالخط و کل منطق خط فارسی را دستکاری کند و آن را به هم بریزد. در این صورت همین یکمقدار معیار و استانداردی که داریم هم به هم میریزد و دیگر روی هیچ چیز نمیشود حساب کرد. هیچ خارجی هم نخواهد توانست فارسی را درست بیاموزد. الان عدهای راه افتادهاند سرخود حتماً را مینویسند "حتمن" و خانهٔ را مینویسند "خانهی" (که این دومی تایپ فارسی را با اعمال شاقه همراه میکند). اگر حواسمان نباشد چند وقت دیگر یک آشفتهبازاری میشود که دیگر هیچ چیزش پیدا نیست.--ماني ۱۰:۴۱، ۲۸ ژوئیه ۲۰۰۷ (UTC)
- موضوع این است که روی کتابهای ترجمه شده از این بابا نوشته «ونهگات». منظورم آنهایی است که من دیدم. این آشفته بازاری که شما میگویید همین حالا هم هست، به نظرم با این طور اعمال سلیقهها فقط آشفتهتر میشود. مقایسه با بلژیک یا آمستردام اصلاً درست نیست (وسط یک سیلاب را که این طوری نمیشکنند)، معیار یا استانداردی را که میگویید لطفاً معرفی کنید وگرنه به نظرم معیار درست صورت مرسوم است و کار شما مصداق همان اعمال سلیقهای که خودتان میگویید. جستجوی گوگل (هرچند دلیل نمیشود) برای «ونهگات» با فاصله و با non-joiner سر جمع بیش از دو برابر تعداد نتایج برای ونگات است. این که بیشتر نامها مردم را به اشتباه میاندازد دلیل خوبی برای بیشتر به اشتباه انداختن آنها نیست! میلاد ۱۹:۱۶، ۲۸ ژوئیه ۲۰۰۷ (UTC)
- درود.
معیاری که میگویم اینست که کسرهٔ وسط یک واژه در فارسی هیچگاه «ه» نوشته نمیشود. این معیاری است که وجود دارد و سلیقهٔ من نیست. مثلاً آمستردام را نمیشود آمهستهردام نوشت. به همین دلیل "ونهگات" هم نمیشود نوشت. اینکه یک مترجم این اشتباه را کرده نمیشود معیار خط فارسی را عوض کرد. اگر مترجمی تصمیم گرفت بهجای هری پاتر بنویسد "ههری پاتهر" ما نباید در این دانشنامه عنوان خود را تغییر بدهیم.
با احترامات.--ماني ۲۰:۱۴، ۲۸ ژوئیه ۲۰۰۷ (UTC)
-
- مانی عزیز، مقایسهٔ شما درست نیست. برای نتیجهٔ بهتر، با سیهنا مقایسه کنید، که با معیار شما باید «سینا» ضبط شود. فکر میکنم تفاوت در تکیه روی n و حرف صدادار بعد از آن باشد.... شک ندارم که شما به معیاری که میگویید اعتقاد دارید، درخواست من منبع مکتوب در این مورد است. در ضمن شما اسم «کرت» را با دیکتهای که سبب تلفظ غلط آن میشود، به «کورت» برگرداندید، اگر اصراری نیست لطفاً برگردانید.
متشکرم میلاد ۱۴:۳۴، ۲۹ ژوئیه ۲۰۰۷ (UTC)
- آن نام مورد نظر شما را باید سیینا نوشت. نه «سیهنا» و نه «سینا». BorzouBarzegar ۱۵:۳۰، ۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- از آنجا که غالبا "ونهگات" نوشته شده و دلیلی بر رجحان "ونگات" وجود ندارد، بهتر است مقاله به "ونهگات" انتقال یابد. لغت به هنگام ورود به یک زبان املای خود را پیدا می کند و بحث بعدی بر سر درستی املای اول آن بی مورد است. ایرناواش ۰۸:۴۹، ۲۹ ژوئیه ۲۰۰۷ (UTC)
-
- استفاده از حرف «ه» در وسط کلمه بسیط، برای نشان دادن کسره، اشتباه است. اینکه بعضی اینطور مینویسند دلیل نمیشود (بعضی وبلاگنویسان حتی کسرهٔ اضافی را هم با «ه» نشان می دهند و «گاو مشحسن» را هم «گاوه مشحسن» مینویسند). اینکه املای کلمهای مردم را در خواندن به اشتباه بیندازد یک عیب کوچک است و آنکه نوشتنش با اصول نوشتن به خط فارسی نخواند، یک عیب بزرگ. BorzouBarzegar ۱۵:۲۸، ۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
فهرست مندرجات |
[ویرایش] املای فارسی این نام
اگر بخواهیم هم مطابق شیوهٔ نوشتن فارسی عمل کنیم و هم مطابق تلفظ آمریکایی، باید این نام را «کرت وانگت» نوشت (در فارسی صدای ɑ را با «آ» نشان میدهند و صداهای ə و e را هم با «ِ»). BorzouBarzegar ۱۵:۳۵، ۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- این «اصول نوشتن به خط فارسی» که میگویید را کجا میشود پیدا کرد؟ تصدیق میفرمایید که نوشتن کلمات برای خواندهشدن آنهاست و قاعدتاً به اشتباه انداختن خواننده نمیتواند عیب کوچکی باشد... در مورد اشتباههای رایج در خط فارسی اصلاً جای مناقشه نیست، میدانم هر چند سال یک بار شیوهٔ حدیدی باب میشود و هنوز جا نیفتاده رسمالخط بعدی پدیدار میشود. صحبت بر سر وبلاگ نیست. منِ نوعی کتابهایی دیدهام که اسم «ونهگات»، «کییرکهگور» و یا «ربهکا» روی جلدشان به طبع رسیدهاست و همین شکل کلمات در خاطرم نقش بسته است. یعنی برای من این نامها به این شکل جا افتاده است اگر بخواهم در ویکی دنبالشان بگردم با همین املا جستجویشان میکنم. حالا اگر ادعا بر این است که اینها غلط بوده و این ادعا فراتر از سلیقهٔ جمعی از نویسندگان به خط فارسی است، باید منبع معتبری معرفی شود که این طریقهٔ ضبط فارسی نامها در آن آمده باشد. دقت داشته باشید که من مجموعه اصول نگارشی مشخصی را پیشنهاد نمیکنم و فقط روی «عُرف» و «سابقهٔ» شیوهٔ ضبط فارسی این نامها تکیه میکنم. مثال زدن غلطهای دیگری که کلاس اولیها هم مرتکب آن نمیشوند (آمهستهردام، هری پاتهر، گاوه مش حسن) فایدهای ندارد. در ضمن اگر درست یادم باشد شاملو مینوشت «حتمن» و نه در کارهای متأخرترش؛ فکر میکنم در «قصههای بابام» ارسکین کالدول...
- در ضمن در مورد اِملای پیشنهادی شما، vonnegut اصلاُ a ندارد، هرجند تلفظش تقریباً همین است که شما میگویید... میلاد ۱۷:۳۶، ۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- آن کاراکترهایی که اشاره کردم، کاراکترهای آیپیا اند، نه حروف لاتین زبان انگلیسی (تلفظ آمریکایی نامش [vɑ.nə.gət] است). اینکه تلفظ آمریکایی را دقیقاً رعایت نکنیم عیب بزرگی نیست. اما استفاده از «ه ناملفوظ» به جای کسره (آن هم در وسط کلمهٔ بسیط) چیزی نیست که بتوان تأیید کرد. اگر میخواهید چنین کاری کنید، نوشتهای از فرهنگستان زبان نشان دهید که چنین کاری را (که به نظر من در حکم گناه کبیره است و چیزی در حد «گاوه مشحسن») مجاز دانسته باشد.
[ویرایش] عنوان مقاله
عنوان مقاله باید بر اساس کتابهایی باشد که از وی ترجمه شده است. سلاخخانه شماره پنج درست یا نادرست با نام کورت ونهگات جونیر به فارسی درآمده است.Aparhizi ۱۹:۲۶، ۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- درود.
در پاسخ به اینکه "این «اصول نوشتن به خط فارسی» که میگویید را کجا میشود پیدا کرد؟":
- در کتاب فارسی کلاس اول دبستان . یعنی جایی که به همه یاد میدهند: "ـه شکل آخر کلمهٔ حرف <ه> است".
اگر دیکته مندرآوردی "ونهگات" را بپذیریم پس باید در کلاس اول دبستان از این به بعد یک جمله هم در آخر این قانون اضافه کرد بهصورت: "ولی ـه آخر استثنائاً در نام شخصی به نام وَنِگات مجاز است که در وسط کلمه نوشته شود."
- آیا حیف نیست که همین مقدار اصول رسمالخطی هم که داریم به آشفتگی بکشانیم؟
- دیکتهٔ غلط یعنی ونهگات تنها شکل رایج این نام نیست و جستجوی گوگل این را نشان میدهد. پس بهتر است از میان اشکال رایج شکل درست را مبنا قرار دهیم.
- در مورد کتابهای ترجمه شده خب ممکن است مترجمهای دیگر شکلهای دیگری بهکار ببرند، همانطور که در مورد گیلگامش/گیلگمش داریم. پس نمیشود روی سلیقه فلان مترجم حساب کرد، بهویژه که سلیقهاش طبق رسمالخط فارسی نادرست باشد.
- در مورد پیدا کردن نام این شخص در ویکیپدیا، صفحه تغییرمسیر مشکل را حل کردهاست.--ماني ۰۹:۲۱، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- من در مورد این نویسنده خاص صحبت میکنم و نه هر نویسنده دیگری. علی اصغر بهرامی مترجم آثار این نویسنده آمریکایی است و نیز کسی است که وی را با کتاب سلاخ خانه به فارسیزبانان شناساند. بنا بر این نمیتوان گفت سلیقه مترجمان بلکه سلیقه مترجمی که (به زعم من) متخصص آثار ونهگات است. این حرف شما درست است که باید از آشفتگی بپرهیزیم و نیز از برخورد سلیقهای. اما این موردی خاص است. مترجم علاوه بر این کتابی درباره اثر ترجمه کرده است و از هر لحاظ صلاحیت بیشتری برای انتخاب عنوان صحیح دارد.Aparhizi ۱۱:۳۹، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- والله وقتی کِرت را کورت نوشتهاست... بهآفرید ۱۱:۴۷، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- کجا؟Aparhizi ۱۱:۵۷، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- در برگردان نام یک فرد، تخصص بر زمینهٔ کاری او مهم نیست، بلکه تنها آشنایی با زبان و تلفظ مبدأ و همینطور زبان و شیوهٔ نگارش مقصد مهم است. در باب تلفظ نام، میدانیم که تلفظ آمریکایی نامش [vɑ.nə.gət] است (اما تلفظ دقیق نامش در درجهٔ اول اهمیت نیست). اصل بحث این است که آیا میتوان از «ه ناملفوظ» به جای کسره در وسط یک کلمهٔ بسیط استفاده کرد یا نه. شیوهٔ تاریخی نگارش زبان فارسی چنین اجازهای نمیدهد. گاه، به خاطر سادگی خواندن و مسائلی از این قبیل، تغییراتی در اصول رسمالخط فارسی داده میشود. این تغییرات (و عدول از رسمالخط قدیم) باید به تأیید یکی از نهادهای رسمی مرتبط برسد. در ایران، فرهنگستان زبان متولی این بخش است. در افغانستان هم وزارت معارف تا حدّی چنین نقشی دارد. برای مثال در حالتی که «ی» به های ناملفوظ میپیوندد (مانند زندگی/زندهگی)، فرهنگستان زبان تنها اوّلی را مجاز میداند و زندهگی را رد میکند. در مقابل، وزارت معارف افغانستان دومی را مجاز میداند. تنها وقتی میتوان بدعتهای رسمالخط را مجاز دانست که به تأیید لااقل یکی از این دو نهاد ذیربط (در ایران و افغانستان) رسیده باشد. اینکه آن مترجم مترجم خوبی است یا مثلاً شاملو شاعر بزرگی است، چیزی را تغییر نمیدهد. BorzouBarzegar ۱۴:۰۶، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- والله وقتی کِرت را کورت نوشتهاست... بهآفرید ۱۱:۴۷، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- من در مورد این نویسنده خاص صحبت میکنم و نه هر نویسنده دیگری. علی اصغر بهرامی مترجم آثار این نویسنده آمریکایی است و نیز کسی است که وی را با کتاب سلاخ خانه به فارسیزبانان شناساند. بنا بر این نمیتوان گفت سلیقه مترجمان بلکه سلیقه مترجمی که (به زعم من) متخصص آثار ونهگات است. این حرف شما درست است که باید از آشفتگی بپرهیزیم و نیز از برخورد سلیقهای. اما این موردی خاص است. مترجم علاوه بر این کتابی درباره اثر ترجمه کرده است و از هر لحاظ صلاحیت بیشتری برای انتخاب عنوان صحیح دارد.Aparhizi ۱۱:۳۹، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- به نظر من صرف متخصص بودن در آثار یک نویسنده دلیل موجهی برای بههم ریختن رسمالخط فارسی نمیشود. از سوی دیگر افراد و خبرگزاریها و منابع بیشماری، چه قبل و چه بعد از آقای بهرامی، درباره او با نام درست ونگات نوشتهاند (نمونهها)، از اینرو اینکه بخواهیم آقای بهرامی را تنها مرجع انتخاب دیکته برای این نام بدانیم درست به نظر نمیآید.
با احترامات.--ماني ۱۱:۵۱، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- آیا به طور کلی چیزی به نام رسمالخط فارسی داریم؟ مبنای شما چیست؟Aparhizi ۱۱:۵۷، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- بله داریم. مبنای من همان مبانی آموزش خط فارسی در کتابهای درسی دبستانها و دبیرستانهای ایران و دستور خط فرهنگستان است و همان مبنایی که میگوید این جمله طبق قوانین رسمالخط فارسی درست نیست:
- "مهبنایه مهن کئتابهایدهرسیِ دبهستانهاوه دبیرئستانهاء یراناست".
اگر میخواهیم زبانمان به هم نریزد باید همان اصول و روشی را دنبال کنیم که در اینجا تدریس میشود (مگر اینکه مقامی رسمی مانند فرهنگستان زبان چیز افزودهای تصویب کند.). --ماني ۱۲:۳۱، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
- دارم نگاهی به کتاب دوم دبستان میاندازم و دنبال قسمت مربوط به ه میگردم، اگر بتوانید راهنمایی کنید کدام صفحه است کمک بزرگی کردهاید.
- قبل از شروع دیدم کسرهٔ اضافه روی پایهٔ ه به صورت «ه ی» ضبط شده. چطور شما طرفدار این قسمت رسمالخط نیستید و عقیده دارید اعمال شاقه به تایپ کردن فارسی اضافه میکند؟
- راستی یک بار دیگر میگویم این مثالهای شما به نظر بیربط و اعصاب خرد کن است. اگر خودشان نباشند تکرارشان آزار دهنده است... واقعاً شما اگر معیار فرهنگستان و کتاب فارسی دوم دبستان را نداشتید نمیفهمیدید «مهبنایه مهن کئتابهایدهرسیِ دبهستانهاوه دبیرئستانهاء یراناست» غلط است؟ یا بقیه در این حد سواد دارند؟میلاد ۱۳:۱۷، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- من از قسمت آخر کامنت شما، چیزی جز یک متلک درک نکردم. اگر منظور دیگری دارید، آن را به شکل روشن بیان کنید تا بتوان به آن پاسخ داد. از کاربر:ماني هم تقاضا دارم به این کامنت پاسخ ندهد تا بحث به حاشیه کشیده نشود. BorzouBarzegar ۱۳:۴۲، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
- کتاب فارسی (بنویسیم) اول دبستان، درس ۱۱ کاربرد درست ه را توضیح داده. دربارهٔ <ی> اضافه از آنجا که فرهنگستان زبان تصویب کرده که ـهٔ درست است ما هم در اینجا قرار شد این را مبنا قرار بدهیم. (بحثها مربوط به آن در اینجا است).
- منظورم از آوردن آن مثال، اعصاب خرد کردن نبود منظورم این بود که اگر معیارهای موجود را بخواهیم زیر پا بگذاریم پس اگر کسی آنطوری نوشت دیگر چیزی نمیشود گفت. شما نوشتید "بقیه در این حد سواد دارند؟" خب این واژهٔ سواد یعنی یادگیری همان معیار و رسمالخط دیگر. اگر معیار و رسمالخطی وجود ندارد پس دیگر برای باسواد شدن چه چیزی را باید یاد گرفت؟--ماني ۱۴:۲۱، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- در درس یازدهم جز دیکتهٔ چند کلمهٔ فارسی دارای خ و ج (جوجه، برنج، گنچشک و غیره) چیزی ندیدم. [طبیعتاً] هیچ چیز دربارهٔ نحوهٔ ضبط اعلام گفته نشده بود. در شیوهنامهٔ فرهنگستان هم چیزی در این مورد ندیدم، اگر نشانی دارید به من بدهید. راستش تا آنجا که من میدانم، مینویسند «تلهپاتی»، «تلهسییژ» یا «تلهتایپ» و غیره [هرچند از طرف دیگر مینویسند «تلفن»، «تلویزیون»] (فرهنگ معاصر فارسی، ویرایش چهارم ۱۳۸۱) یا «مونتهوردی»، «مونتهنگرو» (فرهنگ فارسی اعلام (فرهنگ معاصر، ۱۳۸۳)). حالا به نظر شما اینها دلیل بیسوادی فرهنگنویسان است؟
میلاد ۱۵:۱۹، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- کلماتی مانند تلهپاتی و مونتهنگرو بسیط نیستند؛ مرکبند. یک کلمهٔ مرکب خارجی را میتوان هم به شکل کلمهٔ بسیط و هم به شکل کلمهٔ مرکب وارد زبان کرد. اما یک کلمهٔ بسیط را نمیتوان دلبخواهی به چند بخش شکست. BorzouBarzegar ۱۵:۳۱، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
-
-
- پس طبق این قاعده، تلهفون، تلهویزیون، تلهگرام، مونتوردی، مونتویدئو درست هستند؟میلاد ۱۵:۴۴، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
-
-
-
-
- اشکالشان این است که رایج نیستند. اگر از ابتدا به این شکل نوشته میشدند ایراد خاصی نداشت (وقتی دو شکل نگارش از نظر اصول رسمالخط ایرادی نداشته باشند، رایج بودن ملاک اصلی است). BorzouBarzegar ۱۵:۵۲، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- آیا این گفته (جمله آخر) بر اساس قوانین و معیاری است یا نظر شخصی شماست؟Aparhizi ۱۶:۲۴، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- اشکالشان این است که رایج نیستند. اگر از ابتدا به این شکل نوشته میشدند ایراد خاصی نداشت (وقتی دو شکل نگارش از نظر اصول رسمالخط ایرادی نداشته باشند، رایج بودن ملاک اصلی است). BorzouBarzegar ۱۵:۵۲، ۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
-
مانی و برزو: من هنوز منتظر مرجع و منبعی هستم که قوانینی را که گفتید در بر داشته باشد. در «شیوهنامهٔ ضبط اعلام» (فرهنگستان، ۱۳۸۱) چیزی در این موارد پیدا نکردم...
- لااقل بطور تلویحی اشاره شده است که از نیمفاصله در وسط کلمهٔ بسیط استفاده نمیشود. همین حکم کلی برای نتیجهگیری در بحث ما کافی است. BorzouBarzegar ۱۵:۳۰، ۴ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- به طور تلویحی؟ فکر میکنم شما دستور خط را میگویید نه شیوهنامهٔ ضبط اعلام را. منظورتان این است؟
| ... و فاصلهٔ «درونكلمه» كه معمولاً ميان اجزاى تركيب و اغلب در حروف منفصل مىگذارند...[۱] |
میلاد ۰۸:۱۰، ۵ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- منظور من دستور خط است، اما بحث ما بر سر نیمفاصله است نه فاصلهٔ درونکلمه (نیمفاصله آنست که با شیفت+فاصله تایپ میشود و فاصلهٔ درونکلمه آنست که خودبهخود بین حروف منفصل میآید مانند «ر»، «و»، «د»، ...). در دستور خط، نیمفاصله تنها برای جداکردن بخشهای یک کلمه مرکب تجویز شده، نه در وسط کلمات بسیط (حتی برای کلماتی مرکبی که کاربرد بسیطگونه دارند نیز توصیه شده تا حد امکان از نیمفاصله پرهیز شود). BorzouBarzegar ۲۱:۵۸، ۵ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- آقای برزو لطف کنید نشانی بدهید کجای کتاب را میگویید که من هر بار مجبور نشوم از سر تا ته آن را مرور کنم. جملهٔ بعد از قسمتی که من از دستور خط نقل کردهام (در پرانتز) این است: (اين فاصله در تداول نيمفاصله خوانده مىشود.) در ضمن با استدلال شما، تکلیف «دَریوری» چه میشود؟ میلاد ۰۷:۵۰، ۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- منظور من دستور خط است، اما بحث ما بر سر نیمفاصله است نه فاصلهٔ درونکلمه (نیمفاصله آنست که با شیفت+فاصله تایپ میشود و فاصلهٔ درونکلمه آنست که خودبهخود بین حروف منفصل میآید مانند «ر»، «و»، «د»، ...). در دستور خط، نیمفاصله تنها برای جداکردن بخشهای یک کلمه مرکب تجویز شده، نه در وسط کلمات بسیط (حتی برای کلماتی مرکبی که کاربرد بسیطگونه دارند نیز توصیه شده تا حد امکان از نیمفاصله پرهیز شود). BorzouBarzegar ۲۱:۵۸، ۵ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
بهآفرید: در مورد کورت و کِرت، شما که آن طرفها زندگی میکنید لابد میدانید که Kurt اصولاً اسمی آلمانی است که در زبان مبدأ همان کورت تلفظ میشود، منتها تلفظ انگلیسیاش مثل Curt و یا به قول خودتان مثل hurt است، که فکر میکنم یک جور غلط مصطلح قدیمی است، مثل کلمهٔ «ایران» که این روزها مثل عراق آن را «آیران» تلفظ میکنند، انصاف نیست به حساب بیسوادی مترجم بگذارید... مثلاً در فرهنگ تلفظ نامهای خاص فرهنگ معاصر هم به صورت «کورت» (و فقط به همین شکل) آمده است. میخواهم بگویم ماجرا آنقدرها هم سرراست نیست... میلاد ۱۳:۰۰، ۴ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
- راستش شما به آلمان نزدیکترید. طرف ما زبان آنگلوساکسنها غالب است و قضیهٔ کرت و کورت آلمانی را الان از شما شندیم :-) درمورد جناب ون... طرف تا سه پشت آمریکایی بودهاست. کار آقای مترجم به این میماند که اسم خاص یک ایرانی معاصر را که وحید است در انگلیسی بنویسند waHeed برای اینکه اصلش عربیاست و عربها اینطور میگویند. بهآفرید ۰۹:۲۱، ۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- حرف ما در مورد شیوهٔ ضبط فارسی است، در مورد زبانهای دیگر هیچ اطلاع ندارم. ولی بیشتر به این میماند که اینجا «تامس هریس» را با تلفظ آلمانی مینویسند «توماس هریس»، یا روی پوستر فارسی فیلمی از کاوه زاهدی بنویسند «کَوه زهدی»، یا بنویسند «اندره اگاسی». یاد «اتوبوسی به نام هوس» و دعوای بلانش دوبوا با استنلی کوالسکی بر سر تلفظ اسمش میافتم. (تلفظ انگلیسیش میشود بلانچ دوبویس)...
- عرضم به حضورتان که قیاستان به نظرم درست نیست. قضیهٔ بازگشتن به سرزمین اجدادی نویسنده نیست. قضیه رفتن به سرزمین دوردست دیگریاست که هیچ ربطی به دوتای دیگر ندارد. از انگلیسی به آلمانی بر نمیگردانیم که. این آقا آمریکاییاست. همانقدر به آلمان دخل دارد که سادات ما به عربان. بهآفرید ۲۳:۱۹، ۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- تامس هریس که آمریکاییترین است... حالا سعی میکنم مقایسهٔ بهتری بکنم: نام یک آمریکایی عربتبار به اسم Asif (مثلاً همان که در دِیلی شوی کمدیسنترال بازی میکند) را به فارسی باید «آصف» نوشت یا «آسیف» یا چه؟ یا Ahmet ترکها را باید نوشت احمد یا همان احمت یا اهمت؟ آیا باید گفت ابراهیم تاتلیسی یا ایبراهیم تاتلیسس؟(این ترکیهای آخر باید در شیوهنامهٔ ضبط اعلام فرهنگستان باشد، در اولین فرصت نگاه میکنم) یادم هست قدیمها یک سری کتاب علمی از آسیموف چاپ کرده بودند و رویشان خیلی شیک نوشته بودند «اسحاق عاصماُف» (و چقدر هم حالم را بد میکرد...) راستی شیوهنامهای برای ضبط اعلام در ویکی نداریم که این بحثها را به آنجا منتقل کنیم؟میلاد ۰۹:۴۲، ۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- ویکیپدیا:نگارش نامهای خارجی. بهآفرید ۱۰:۰۸، ۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- بهآفرید، در شیوهنامهٔ ضبط اعلام بخشی در مورد اسامی ترکی هست، جدولی برای تبدیل تلفظ ترکی به حروف و نشانههای فارسی دارد و کلی تبصره که نتیجهاش این کیشود که نامهای آشنا را به همان صورت آشنای خودمان بنویسیم. یعنی Mehmet و Sadik و Arif همان محمد و صادق و عارف ضبط میشوند.میلاد ۱۷:۲۵، ۱۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- ویکیپدیا:نگارش نامهای خارجی. بهآفرید ۱۰:۰۸، ۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- تامس هریس که آمریکاییترین است... حالا سعی میکنم مقایسهٔ بهتری بکنم: نام یک آمریکایی عربتبار به اسم Asif (مثلاً همان که در دِیلی شوی کمدیسنترال بازی میکند) را به فارسی باید «آصف» نوشت یا «آسیف» یا چه؟ یا Ahmet ترکها را باید نوشت احمد یا همان احمت یا اهمت؟ آیا باید گفت ابراهیم تاتلیسی یا ایبراهیم تاتلیسس؟(این ترکیهای آخر باید در شیوهنامهٔ ضبط اعلام فرهنگستان باشد، در اولین فرصت نگاه میکنم) یادم هست قدیمها یک سری کتاب علمی از آسیموف چاپ کرده بودند و رویشان خیلی شیک نوشته بودند «اسحاق عاصماُف» (و چقدر هم حالم را بد میکرد...) راستی شیوهنامهای برای ضبط اعلام در ویکی نداریم که این بحثها را به آنجا منتقل کنیم؟میلاد ۰۹:۴۲، ۷ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- عرضم به حضورتان که قیاستان به نظرم درست نیست. قضیهٔ بازگشتن به سرزمین اجدادی نویسنده نیست. قضیه رفتن به سرزمین دوردست دیگریاست که هیچ ربطی به دوتای دیگر ندارد. از انگلیسی به آلمانی بر نمیگردانیم که. این آقا آمریکاییاست. همانقدر به آلمان دخل دارد که سادات ما به عربان. بهآفرید ۲۳:۱۹، ۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- به هر حال خوشبختانه یا بدبختانه لازم نیست مترجمان هر بار اسمی را به فارسی برمیگرداند از صفر شروع کند. کتابخانهٔ ملی روشی برای یکسانسازی نام مشاهیر دارد که نمایهها یکدست شوند. فکر میکنم از کتابی به نام «کتاب مشاهیر» استخراج میکنند. همهٔ نمایهها و برگهدانهای کتابخانههای کشور به همین روش و با همین دیکته تهیه میشوند، و به نظرم طبیعی است که عنوان اصلی مقالههای مربوط به نویسندگان و کتابها با این ضبط مطابقت داشته باشد. میتوانید در صفحهٔ جستجوی مدارک کتابخانهٔ ملی جستجو کنید و ببینید که نام این شخص فقط به صورت «کورت ونهگات» ثبت شده است، و جستجو به دنبال «ونگات» هیچ نتیجهای نمیدهد. میلاد ۱۳:۱۵، ۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- ممنون. این پیوند را نگاه میکنم. بهآفرید ۲۳:۱۹، ۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- حرف ما در مورد شیوهٔ ضبط فارسی است، در مورد زبانهای دیگر هیچ اطلاع ندارم. ولی بیشتر به این میماند که اینجا «تامس هریس» را با تلفظ آلمانی مینویسند «توماس هریس»، یا روی پوستر فارسی فیلمی از کاوه زاهدی بنویسند «کَوه زهدی»، یا بنویسند «اندره اگاسی». یاد «اتوبوسی به نام هوس» و دعوای بلانش دوبوا با استنلی کوالسکی بر سر تلفظ اسمش میافتم. (تلفظ انگلیسیش میشود بلانچ دوبویس)...
- راستش شما به آلمان نزدیکترید. طرف ما زبان آنگلوساکسنها غالب است و قضیهٔ کرت و کورت آلمانی را الان از شما شندیم :-) درمورد جناب ون... طرف تا سه پشت آمریکایی بودهاست. کار آقای مترجم به این میماند که اسم خاص یک ایرانی معاصر را که وحید است در انگلیسی بنویسند waHeed برای اینکه اصلش عربیاست و عربها اینطور میگویند. بهآفرید ۰۹:۲۱، ۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
- من که شغل اصلیام الان فهرستنویسی کتابخانهای است میدانم که بخش "جستجوی مدارک کتابخانهٔ ملی" کارش را درست انجام نداده و باید از گونههای گوناگون هر نام به گونه مبنا تغییر مسیر بدهند تا مراجعان سر در گم نشوند. آنها ولی به خاطر نفس کارشان مجبورند نام مبنا را دقیقاً همانی که روی کتاب آمده قرار بدهند، حتی اگر بجای محمد نوشته شده باشد موحهمت. ولی ما در این دانشنامه چنین اجباری نداریم و صحیح بودن دیکته تا الان مبنای کار در اینجا بوده.--ماني ۱۱:۰۷، ۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- این طور که شما میگویید نیست، مقالهٔ گفتگوی اختصاصی شرق با کرت ونهگات یا هیچ هم خنده ندارد: کرت وونه گات، رلف الیسن، ناتانیل وست هم زیر کلیدواژهٔ «کورت ونهگات» مرتب میشوند. حرف من هم همین است که نگارشٔ مبنای این اسم «کورت ونهگات» است. متولی نمایههای کتب در ایران کتابخانهٔ ملی است و همهٔ کتابخانههای کشور از آن تبعیت میکنند. برای ژاک پرهور و ربهکا هم مثلاً وضع بر همین منوال است.
- شما بر چه اساس ادعا میکنید بخش جستجوی مدارک کتابخانهٔ ملی «به خاطر نفس کارش» مجبوراست نام مبنا را دقیقاً همان که روی کتاب آمدهاست قرار دهد؟ از شما انتظار دارم ارزش بیشتری برای حرفتان قائل باشید، حداقل یک جستجو میکردید...میلاد ۱۳:۱۰، ۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- من که شغل اصلیام الان فهرستنویسی کتابخانهای است میدانم که بخش "جستجوی مدارک کتابخانهٔ ملی" کارش را درست انجام نداده و باید از گونههای گوناگون هر نام به گونه مبنا تغییر مسیر بدهند تا مراجعان سر در گم نشوند. آنها ولی به خاطر نفس کارشان مجبورند نام مبنا را دقیقاً همانی که روی کتاب آمده قرار بدهند، حتی اگر بجای محمد نوشته شده باشد موحهمت. ولی ما در این دانشنامه چنین اجباری نداریم و صحیح بودن دیکته تا الان مبنای کار در اینجا بوده.--ماني ۱۱:۰۷، ۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- پس اگر آنها حتی به این اصل اولیه فهرستنویسی یعنی رعایت شکل روی کتاب هم احترام نمیگذارند و رسمالخط هم رعایت نمیکنند که دیگر هیچ پیروی از آنها جایز نیست.--ماني ۱۴:۰۴، ۱۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
دعوای حکمت نکنید، بنویسید «ونهگات» که مردم آشنا هستند. ویکی پدیا هم برای پاک کردن گناه پیشینیان نیست ایرناواش ۰۶:۴۶، ۶ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- مردم الان از طریق تغییر مسیر از "ونهگات" نادرست آشنایشان به مقاله مورد نظر با تیتر درست میرسند و مشکلی هم پیش نمیآید.--ماني ۱۱:۰۹، ۸ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] نتیجهگیری
- مدخل اصلی مقاله مطابق با نگارش نام مؤلف مطابق با فهرست مشاهیر و مؤلفان کتابخانهٔ ملی به صورت «کورت ونهگات» باشد. برای صورتهای دیگری که سابقه داشته باشند صفحهٔ تغییر مسیر ایجاد شود.
- بحث در موارد دیگر در بحث ویکیپدیا:نگارش نامهای خارجی ادامه پیدا کند.
میلاد ۱۲:۴۴، ۱۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
درود این نتیجهگیری شما بود.
- من نتیجهگیری میکنم که یک واژهٔ بسیط را نمیشود شکست مثلاً نمیشود نوشت تهلفون ولی میشد نوشت تلهفون (که البته تلفن رایج شده که اشکال رسمالخطی ندارد).
- من موافقم که تهلفون غلط است، ولی این به نظرم هیچ ربطی به ونهگات ندارد.میلاد ۲۰:۰۲، ۱۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- فون (ون) (در Vonnegut) یک واژهٔ آلمانی است و نگوت (نگات) هم همینطور. نمیشود نگات را از وسط شکست و نوشت "نهگات". منبعش هم همان رسمالخط دبستان و دستور خط فرهنگستان و همین اصولی است که داریم با آن مینویسیم ("نهمینهویسایم").
با احترامات.--ماني ۱۴:۰۰، ۱۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
- چه جالب، من هم به این فکر افتاده بودم. ممکن است مدرکی دال بر مرکب بودن Vonnegut به این شکل ارائه کنید؟ این منبع رسمالحط دبستان و دستور خط فرهنگستان را هم بر من منت بگذارید و دقیق ذکر کنید. من بیست روز است که منتظرم و شما همهاش همینطور گنگ ارجاع میدهید.میلاد ۲۰:۰۲، ۱۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- با توجه به بحثهای انجامشده و توضیحات دوستان، نام درست «ونگات» به نظر میرسد از این رو فکر میکنم درستتر این باشد که نام درست را برای مقاله به کار بریم و از سوی دیگر چون استفاده از «ونهگات» زیاد بودهاست و مترجمانی از این نام بهره گرفتهاند، این کاربرد باید در اول مقاله بیاید یعنی در اول مقاله نام دیگر با خط درشت نوشته شود تا بیننده اشتباه نکند. (در ضمن زمانی که از ونهگات به اینجا تغییرمسیر داشته باشیم با جستوجوی «ونهگات» در گوگل به مقالهٔ «ونگات» آمده و با دیدن هر دو کاربرد جستوجوی خود را نادرست نمیپندارند.--سروش ☺گپ ۰۹:۴۴، ۱۵ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- چه جالب، من هم به این فکر افتاده بودم. ممکن است مدرکی دال بر مرکب بودن Vonnegut به این شکل ارائه کنید؟ این منبع رسمالحط دبستان و دستور خط فرهنگستان را هم بر من منت بگذارید و دقیق ذکر کنید. من بیست روز است که منتظرم و شما همهاش همینطور گنگ ارجاع میدهید.میلاد ۲۰:۰۲، ۱۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] درخواست مدرک
من از دوستانی که میگویند در فارسی مجازیم یک واژهٔ بسیط مانند نگات، ربکا، مرد، زن، خمین، بلیر را از وسط بشکنیم (نهگات، ربهکا، مهرد، زهن، خومهین، به لهیر) خواهشمندم مدرک و منبع رسمی خود که در آن چنین چیزی مجاز دانسته شده را برای ما ارائه کنند. --ماني ۱۵:۴۰، ۱۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
- اول این که این بحث در مورد «ونهگات» است، و ربهکا (نام رمان نوشتهٔ دافنه دوموریه). اینها اسم خاص خارجی هستند، و با مرد و زن و خمین متفاوت. بلیر نمیدانم چه هست، کلمه است؟ به هر صورت تشخیص تفاوت اینها برای این بحث ضروری است. اگر برایتان مشخص نیست، به منابع دستور زبان فارسی و شیوهنامه ضبط اعلام مراجعه کنید و سپس این بحث را پی میگیریم.
- دوم این که ونهگات و ربهکا استفاده میشوند و «رایج» هستند. از سالها پیش به همین شکل استفاده میشوند. در ضمن این شکل کلمهها برگزیدهٔ کتابخانهٔ ملی است و در اطلاعات فهرستنویسی همهٔ کتابهای این نویسنده (حتی اگر روی جلدش با دیکتهٔ مورد نظر شما نوشته باشد ونگات، که البته ظاهراً هنوز چنین کتابی منتشر نشده است) پشت صفحهٔ عنوان درج میشود، و در همهٔ کتابخانههای ایران هم تحت همین سرعنوان فهرست میشود. شما اگر میگویید اشتباه است مدرک بیاورید.
میلاد ۲۰:۰۳، ۱۱ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] درخواست انتقال
برای ادامه ندادن این بحث فرسایشی و از آنجا که امکان انتقال توسط بنده به دلیل تلاقی با نام مقاله دیگر ممکن نیست. یکی که دسترسی دارد بیاید و این مقاله را به «کورت ونهگات» انتقال دهد و در شرح آن هم بنویسد «عنوان متداول، ثبت شده در کتابخانه ملی و استفاده شده در تمام ترجمه ها. (صفحه بحث مقاله و عمل بر طبق رویه نامهای خارجی)» و شر این بلیه را بکند. ایرناواش ۱۳:۲۲، ۲۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)
-
- درود.
با اینکه فکر میکنم موضوع شکستهنشدن واژهٔ بسیط در فارسی بدیهی است ولی از آنجا که وقت و امکان گشتن در کتابچههای قواعد رسمالخط که در آن این امر بدیهی توضیح داده شده باشد و ارجاع به آن را نداشتم، به همان دلیلی که آقای ایرناواش آوردند شخصاً مخالفتی با انتقال عنوان مقاله ندارم.--ماني ۱۴:۰۲، ۲۲ اوت ۲۰۰۷ (UTC)

