حزب جمهوری خواه ایالات متحده آمریکا
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
حزب جمهوریخواه ایالات متحده آمریکا یکی از دو حزب بزرگ این کشور است که به همراه حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا حکومت را در این کشور در دست دارد .
فهرست مندرجات |
[ویرایش] جناح بندی داخلی
محافظه كاران سنتى
اين جناح از اصول ثابت و پايدار محافظه كارى نظير دولت كوچك و ماليات كمتر جانبدارى مى كند. چهره هاى شاخص اين جناح، جورج دبليو بوش رئيس جمهورى كنونى، دنيس هاسترت نماینده مجلس نمايندگان و سناتور بيل فريست است. كلوب ثروت عمده ترين تشكل سياسى اين جناح شناخته مى شود. اگرچه محافظه كاران نوين به طور رسمى در قالب جناح محافظه كاران سنتى قرار نمى گيرند، اما روابط نزديكى با اين جناح و جناح مسيحيان راستگرا دارند.
مسيحيان راستگرا
از اين گروه تحت عنوان بنيادگرايان مسيحى نيز ياد مى شود و روابط نزدیکی با محافظه کاران نوین دارند . مسيحيان راستگرا خواهان تقويت نهادهاى مذهبى و حمايت هاى مالى دولت فدرال از كليساها و موسسات مذهبى هستند. مخالفت با همجنس بازى، سقط جنين و تحقيقات سلول هاى جنينى از جمله اهداف اصلى اين جناح به شمار مى آيد. ايالت هاى جنوبى مرسوم به كمربند انجيلى پايگاه اصلى و دژ قدرتمند مسيحيان راستگرا به شمار مى آيند. اين جناح روابط بسيار نزديكى با محافل يهودى در داخل و خارج از آمريكا دارد و به همين دليل از آنان به عنوان مسيحيان صهيونى ياد مى شود. هر چند كه كليه هواداران بنيادگرايى مسيحى از نگرش هاى جنگ آخرالزمانى پيروى نمى كنند. برخى از مسيحيان راستگرا از جمله مخالفين جدى يهوديان هستند و برخى ديگر شرط ظهور حضرت مسيح(ع) را نابودى مسجدالاقصى و احداث معبد يهوديان در بيت المقدس مى دانند. سناتور سابق ترنت لات و جان اشكرافت وزير دادگسترى در دولت اول جورج دبلیو بوش از شاخص ترين چهره هاى مسيحيان راستگرا هستند. ائتلاف مسيحى به رهبرى پت رابرتسون و فدراسيون ملى انجمن جمهوريخواهان بزرگترين سازمان هاى سياسى اين جناح محسوب مى شوند.
جناح ميانه
اين جناح به ميانه روهاى نيكسون / راكفلر معروف هستند. ميانه روها در دهه هاى ۱۹۶۰ تا ،۱۹۸۰ گرايش غالب حزب جمهوريخواهان را شكل مى دادند. اين گروه متاثر از تحولات اجتماعى دوران زمامدارى جان کندی و لیندون بنیز جانسون تلاش كردند ميان اصول ثابت محافظه كارى و ليبراليسم اجتماعى نقطه مشتركى ايجاد نمايند. در عرصه سياست خارجى، ميانه روهاى حزب جمهوريخواه به ايفاى نقش فعال تر در نظام بين الملل معتقد هستند. علاوه بر چهره هايى نظير نيكسون، راكفلر و كيسينجر كه هر يك در دهه ۱۹۷۰ از نقش تاثيرگذارى بر حزب برخوردار بودند، جورج هربرت واكر بوش را نيز مى توان در اين جناح قرار داد. كالين پاول وزير امور خارجه در دولت اول بوش و جورج پاتاكى فرماندار سابق نيويورك شاخص ترين شخصيت هاى كنونى جناح ميانه رو حزب هستند. جمهوريخواهان مين استريت و شوراى رهبرى جمهوريخواهان به عنوان عمده ترين سازمان هاى سياسى اين جناح محسوب مى شوند.
جناح ليبرال ها
اين جناح بيش از آنكه به بدنه اصلى حزب جمهوريخواه و يا نگرش غالب محافظه كاران نوين نزديك باشد، از مشى سياسى _ اجتماعى حزب دموكرات پيروى مى كند. ليبرال ها خود را بزرگترين و اصلى ترين جريان فكرى حزب جمهوريخواه مى دانند اما بعضاً در مورد نفوذ خود به ويژه در دوران پس از حوادث ۱۱ سپتامبر بزرگنمايى مى كنند. رهبران اين جناح در عرصه سياست داخلى از ايفاى نقش بيشتر دولت براى حل مشكلات اجتماعى، خدمات بهداشتى و بيمه هاى بيكارى حمايت مى كنند و طرفدار توازن بودجه دولت فدرال هستند. آنان همچنين كمتر از محافظه كاران سنتى و يا مسيحيان راستگرا با موضوعاتى نظير همجنس گرايى و سقط جنين مخالفت مى ورزند. انجمن حزبى جمهوريخواهان آزادى اين جناح را نمايندگى مى كند.
[ویرایش] تاریخچه
سال های آغازین
حزب جمهوريخواه در فضاى رقابت آميز ميان هواداران الغاى برده دارى و طرفداران آن در اواسط دهه ۱۸۵۰ متولد شد.در ژوئن ۱۸۵۴ تعدادى از هواداران جدى لغو نظام برده دارى و اسكان مهاجران جديد در سرزمين هاى غربى، در شهر جاكسون ايالت ميشيگان دور هم جمع شدند و تاسيس حزب جمهوريخواه را رسماً اعلام كردند. نام جمهوريخواه نيز از نام حزب جمهوريخواهان دموكراتيك كه در ابتداى قرن نوزدهم توسط توماس جفرسون بنيان گذاشته شد، اقتباس گردید. موسسان حزب جديدالتاسيس معتقد بودند رهبران حزب دموكرات آرمان هاى جفرسون را تحريف كرده و با حمايت از نظام برده دارى، اصول جمهوريت را زير پا گذاشته اند. به همين دليل آنان با انتخاب نام جمهوريخواه اعلام داشتند كه راه جفرسون را ادامه خواهند داد.
با تاسيس حزب جمهوريخواه، نظام دوحزبى دموكرات _ ويگ Whig به سيستم سه حزبى تبديل گشت و حزب جمهوريخواه به عنوان حزب سوم مطرح شد. اين وضعيت ديرزمانى ادامه نيافت تا اينكه با افول مقبوليت حزب ويگ، جمهوريخواهان به حزب دوم و سپس حزب اول تبديل شد. در نخستين انتخابات رياست جمهورى پس از تاسيس حزب جمهوريخواه، نامزد اين حزب جان فريمونت ۱۱۴ رأى مجمع انتخاباتی كسب كرد كه خبر از مقبوليت اين حزب در نزد افكار عمومى مردم آمريكا به ويژه در ايالت هاى شمالى مى داد. ۴ سال بعد آبراهام لينكلن نامزد حزب جمهوريخواه در انتخابات رياست جمهورى در سال ۱۸۶۰ ۱۸۰، رأى الكترال به دست آورد. بدين ترتيب وى با فاصله بسيار زياد از نامزد حزب دموكرات، وارد كاخ سفيد شد. با پيروزى لينكلن دوران ۵۰ ساله حاكميت سياسى حزب جمهوريخواه، تنها ۵ سال بعد از تاسيس آن آغاز شد.
قدرت برتر
پيروزى يك مدافع سرسخت و لغو برده دارى در فضاى متشنج آن روزهاى ایالات متحده آمریکا ، چيزى جز جنگ داخلی آمریکا به همراه نياورد. با شكست سهمگين جنوبى ها، جمهوريخواهان شمالى تا چند دهه به قدرت مسلط سياسى كشور تبديل شدند. لينكلن با استفاده از پيروزى نظامى و معنوى دولت فدرال بر ايالت هاى تجزيه طلب جنوبى اعلاميه معروف خود مبنى بر آزادى برده ها را اعلام كرد. چند ماه پس از آن سيزدهمين اصلاحيه قانون اساسی ایالات متحده آمریکا در ۱۸ دسامبر ۱۸۶۵ به تصويب رسيد و براساس آن هر نوع برده دارى جرم و مبادرت به آن ممنوع شد. ۵ روز پس از آن نيز در ۲۳ دسامبر آبراهام لينكلن به دست يك نژادپرست متعصب به قتل رسيد. اندرو جانسون معاون لينكلن بازسازى اقتصادى جنوب و مبارزه با آخرين بقاياى برده دارى را در دستور كار خويش قرار داد و توانست چهاردهمين اصلاحيه قانون اساسى را به تصويب برساند.
تا ۴۰ سال بعد نظام سرمايه دارى آمريكا با هدايت جمهوريخواهان به شكل لجام گسيخته اى توسعه پيدا كرد. در پايان قرن نوزدهم و پس از ۴ دهه حاكميت جمهوريخواهان، ايالات متحده به يك ابرقدرت اقتصادى در جهان تبديل شد.
دو دوره رياست جمهورى توماس وودرو ویلسون دموكرات كه جمهوريخواهان را از كاخ سفيد دور نگه داشت، با حوادث جنگ جهانی اول و سپس ورود ايالات متحده به نبردهاى قاره اروپا همزمان بود. پس از آنكه جنگ به پايان رسيد و حساسيت مسائل خارجى و امنيتى فروكش كرد، جمهوريخواهان تازه نفس، تهاجم سياسى خود را عليه ويلسون و سياست هاى داخلى و خارجى حزب دموكرات آغاز كردند. مسائل اجتماعى ناشى از جنگ، نظير بازگشت صدها هزار سرباز بيكار به كشور و فرياد خشمگينانه مادرانى كه فرزندانشان را در اروپا از دست داده بودند، فضاى مناسبى را در اختيار جمهوريخواهان قرار داد تا ويلسون را مقصر ورود ايالات متحده به يك جنگ ناخواسته در اروپا معرفى كند. آنان طرح صلح ۱۴ ماده اى ويلسون به ويژه عضويت ايالات متحده در جامعه ملل را در سنا رد و برنامه هاى اجتماعى وى را زمين گير كردند. بنابراين هنگامى كه انتخابات رياست جمهورى سال ۱۹۲۰ از راه رسيد، • وارن گامالیل هاردینگ نامزد جمهوريخواهان توانست به راحتى جيمز كاكس دموكرات را شكست دهد.
افول
دوره كوتاه رياست جمهورى وارن هاردينگ به استثناى تصويب هجدهمين اصلاحيه قانون اساسى كه حمل ونقل و فروش هر نوع مشروبات الكلى در سرتاسر ايالات متحده را ممنوع كرد، داراى ويژگى خاصى نبود. جمهوريخواهان در همين زمان احقاق حقوق سياسى زنان را نيز مدنظر قرار دادند. نخستين زن عضو مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا جانت رانكين از ايالت مونتانا، يك جمهوريخواه بود كه در سال ۱۹۱۷ به مجلس نمايندگان راه يافت.
در پى مرگ هاردينگ در سال ،۱۹۲۳ معاون وى جان کالوین کولیج عهده دار پست رياست جمهورى شد و در سال ۱۹۲۴ براى يك دوره ديگر از سوى مردم انتخاب شد. در اين دوره ۵ ساله، همه چيز از يك رونق اقتصادى درازمدت خبر مى داد. اما تنها يك سال بعد از پيروزى هربرت هوور جمهوريخواه در سال ،۱۹۲۸ بحران «سقوط بزرگ» از راه رسيد و كشور را در گردابى از ورشكستگى، بيكارى، گرسنگى و فقر عمومى فرو برد. فقر، بيكارى، ورشكستگى و از بين رفتن ميلياردها دلار پس انداز مردم، خشم عمومى را عليه جمهوريخواهان برانگيخت. هوور كه در انتخابات سال ۱۹۲۸ با ۴۴۴ راى الكترال به پيروزى رسيده بود، ۴ سال بعد در اوج بحران اقتصادى تنها موفق شد ۵۵ راى را در رقابت با فرانکلین روزولت به دست آورد. بدين ترتيب جمهوريخواهان كه براى چند دهه به نيروى سياسى مسلط كشور تبديل شده بودند، در ناكامى از حل بحران اقتصادى و اجتماعى ايالات متحده به مدت ۲۰ سال از قدرت كنار گذاشته شدند.
در پايان دوره رياست جمهورى لیندون بنیز جانسون ، ناكامى در جنگ ويتنام و رشد روحيه محافظه كارى در ميان مردم، سبب شد تا جمهوريخواهان مجدداً به حكومت دعوت شوند. پيروزى ریچارد نيكسون در سال ۱۹۶۸ آغازگر عصر حيات دوباره روحيه جمهوريخواهى و محافظه كار بود. چنانچه بلافاصله پس از انتخاب او، كوشش هايى براى متوقف كردن رشد دولت رفاهى و غيرمتمركز كردن حكومت به عمل آمد. وى در زمينه اقتصاد، از سياست بازار آزاد و رقابت در دادوستد حمايت مى كرد. دوره دوم رياست جمهورى نيكسون با چهره اى كاملاً متفاوت آغاز شد. وى كه با شعار پايان بخشيدن به جنگ ويتنام توانسته بود نامزد حزب دموكرات را در انتخاب سال ۱۹۶۸ شكست دهد، اكنون در پايان دوره اول رياست جمهورى خود كاملاً در ماجراى جنگ ويتنام غرق شده بود. اما آنچه كه دومين دوره رياست جمهورى نيكسون را در تاريخ ايالات متحده آمريكا منحصر به فرد كرده است، ماجراى رسوايى واترگيت است.
رسوايى اخلاقى واترگيت و شكست تحقيرآميز ايالات متحده در ويتنام ضربه سهمگينى بر موقعيت جمهوريخواهان وارد كرد. حتى تلاش هاى فشرده جرالد رودولف فورد كه جانشين نيكسون شده بود، نتوانست از تضعيف روزافزون جايگاه جمهوريخواهان در نزد افكار عمومى مردم جلوگيرى به عمل آورد.
حاکمیت جناح راست
پيروزى رونالد ريگان در ابتداى دهه ،۱۹۸۰ در حقيقت پيروزى جناح راست حزب جمهوريخواه بود كه محافظه كارى را به شكل عميق در كشور حاكم كرد. وى با شعار كاهش ماليات ها، كاهش هزينه هاى دولت، تقويت بودجه نظامى و كاهش دخالت هاى دولت در امر بخش خصوصى به كاخ سفيد وارد شد. به همين دليل در نخستين دوره رياست جمهورى ريگان، بزرگترين كاهش ماليات ها در طول تاريخ ايالات متحده و عظيم ترين بودجه نظامى در دوران صلح به مرحله اجرا گذاشته شد. در بخش اقتصاد، كاهش هزينه هاى دولت، با افزايش نرخ بيكارى همراه شد و ۴ برابر شدن قيمت نفت، ركورد اقتصادى را در ايالات متحده به همراه آورد. اما در عرصه سياست خارجى، ريگان با در پيش گرفتن يك سياست خارجى تهاجمى عليه «شيطان سرخ» - اتحاد شوروى _ به بازسازى روحيه ملى پرداخت. وى خصومت و رقابت با مسكو را از طريق طرح جنگ ستارگان به اوج رساند به اين اميد كه ماشين نظامى روس ها را از نفس بيندازد. اين هدف در زمان جانشين وى يعنى جورج بوش پدر به بار نشست.
ريگان در دوره دوم رياست جمهورى خود كه در سال ۱۹۸۴ آغاز شد، از يكسو با ركود اقتصادى و كسرى عظيم بودجه و از سوى ديگر با رسوايى ایران - کنترا مواجه شد. اگرچه وى توانست به مراتب بهتر از نيكسون در مقابله با بحران سياسى ايران _ كنترا مقاومت كند، ليكن در ۲ سال باقى مانده از دوره دوم رياست جمهورى خود، هرگونه ابتكار عمل را از دست داد. وى تنها از طريق اعمال فشار بر ميخائيل گورباچف رهبر اصلاح طلب اتحاد شوروى و كسب امتيازات بيشتر از مسكو توانست ميزان مقبوليت حزب جمهوريخواه را در نزد افكار عمومى حفظ نمايد. بدين ترتيب زمينه براى پيروزى جورج بوش معاون ريگان و نامزد حزب جمهوريخواه در انتخابات رياست جمهورى سال ۱۹۸۸ مهيا گشت. در اين انتخابات، جمهوريخواهان توانستند براى نخستين بار پس از جنگ جهانى دوم براى سومين بار در كاخ سفيد مستقر شوند. پيروزى بوش بر مايكل دوكاكيس دموكرات در سال ۱۹۸۹ از جهت ديگرى نيز حائز اهميت است، زيرا براى اولين بار در قرن بيستم يك معاون رئيس جمهورى در انتخابات به پيروزى دست يافت و جانشين رئيس خود در كاخ سفيد شد.اما به رغم اين موفقيت، بوش موفق نشد حكومت خود را تجديد كند و در رقابت با بيل كلينتون دموكرات شكست خورد.
[ویرایش] جُستارهای وابسته
نامزد های حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا
[ویرایش] منابع
آندره موروا ، " تاریخ آمریکا " ، نجفقلی معزی ، ( اقبال ، تهران ، 1383) ، چاپ دوم
بیل کلینتون ، " یک زندگی " ، بیژن اشتری ، ( انتشارات مهد فرهنگ ، تهران ، 1384 ) چاپ اول رابرت شولزینگر ، " دیپلماسی آمریکا در قرن بیستم " ، حمید رفیعی مهرآبادی ، ( دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، تهران ، 1379) ، چاپ اول
مارکوس وب ، " ایالات متحده آمریکا " ، فاطمه شاداب ، ( ققنوس ، تهران ، 1383) ، چاپ اول
فرانک ال. شوئل ، " آمریکا چگونه آمریکا شد ؟ " ، ابراهیم صدقیانی ، ( انتشارات امیر کبیر ، تهران ، 1383) ، چاپ سوم
حسین حمیدی نیا ، " ایالات متحده آمریکا " ، ( دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، تهران ، 1382) ، چاپ اول
آلن بارکر ، " جنگ داخلی آمریکا " ، دکتر حسن مرندی ، ( سازمان کتابهای جیبی ، تهران ، 1346 ) ، چاپ اول ، 276 صفحه
روزنامهٔ شرق. ۱۴ آبان ۸۴ (۴ نوامبر ۲۰۰۵)

