بحث:ختمیت وحی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
سلام بر ویکی بازان محترم.
اگر امکانش هست این قسمت ختم نبوت در مقاله را (با استناد به مدارک مرجع) ویرایش و پر کنید. خیلی علاقمندم بدانم نظر بهاییان در این مورد و "پاسخ اسلام" به ایشان چگونه بیان می شود. البته جهت اطلاع خودم عرض میکنم. با تشکر از همگی.--زرشک ۱۱:۲۶، ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] بهائی
قسمت مربوط به بهائی یک مطلب تحقیق دست اول و اشتباه است. نه صحبت از محمد است و نه ختمیت وحی! نوید ۲۶ شهریور ۱۳۸۶ ۱۳:۴۷ (UTC)
- تحقیق دست اول نیست. منبع از کتابخانه مورد وثوق بهائیان است. --روح ۱۴:۰۲، ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
- کجایش نوشتهاست که منظور محمد است و ای وحی ختم شده است؟؟؟ نوید ۲۶ شهریور ۱۳۸۶ ۱۴:۱۷ (UTC)
- جایی ننوشته منظور محمد است. به همین دلیل هم آن قسمتش را برنگرداندم. ولی در ادامه از محمد و علی نام برده شده که البته من نفهمیدم منظور محمد و علی هستند یا نه. آنچه مشخص است آنست که بهاءالله شخصی را خاتم رسالت و نبوت خواندهاست و به او و آل او و اصحاب او سلام کردهاست. --روح ۱۴:۲۳، ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
- کجایش نوشتهاست که منظور محمد است و ای وحی ختم شده است؟؟؟ نوید ۲۶ شهریور ۱۳۸۶ ۱۴:۱۷ (UTC)
-
-
-
- محمد قبل علی است، یعنی محمد علی، منظور هم احتمالا جناب قدوس است و لوح خطاب به او. اگر اینگونه باشد که بر میگردد به قبل از اظهار امر خود حضرت بهاءالله. در هر صورت اینکه حدس بزنید که سلام بر کسی است که رسالت و نبوت بر او منتهی شدهاست یعنی ختم وحی و منظور هم حضرت محمد است، تحقیق دست اول است. اینکه رسالت و نبوت به کسی ختم شود هم به معنی خاتمه وحی نیست. تازه اگر به کسی منتهی شود هم به معنی این نیست که در آینده وحی نخواهد بود. شما میروید بانک از انتهای صف سوال میکنید و پشت آخرین نفر میایستید و خودتان میشوید انتهای صف! و بعد از شما هم کسی خواهد آمد و انتهای صف خواهد شد. نوید ۲۶ شهریور ۱۳۸۶ ۱۴:۳۳ (UTC)
- یک بار عرض کردم آن قسمت نتیجهگیری را موقع خنثی سازی برنگرداندم. منظور هم احتمالا جناب قدوس است... تحقیق دست اول که هیچ، حدث و گمان است.
- صحبت صف شد؛ به عقیده بهائیان پس از بهاءالله پیامبر دیگری انتهای صف پیامبران خواهد ایستاد؟ --روح ۱۴:۴۴، ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
- محمد قبل علی است، یعنی محمد علی، منظور هم احتمالا جناب قدوس است و لوح خطاب به او. اگر اینگونه باشد که بر میگردد به قبل از اظهار امر خود حضرت بهاءالله. در هر صورت اینکه حدس بزنید که سلام بر کسی است که رسالت و نبوت بر او منتهی شدهاست یعنی ختم وحی و منظور هم حضرت محمد است، تحقیق دست اول است. اینکه رسالت و نبوت به کسی ختم شود هم به معنی خاتمه وحی نیست. تازه اگر به کسی منتهی شود هم به معنی این نیست که در آینده وحی نخواهد بود. شما میروید بانک از انتهای صف سوال میکنید و پشت آخرین نفر میایستید و خودتان میشوید انتهای صف! و بعد از شما هم کسی خواهد آمد و انتهای صف خواهد شد. نوید ۲۶ شهریور ۱۳۸۶ ۱۴:۳۳ (UTC)
-
-
-
-
-
-
-
- تحقیق دست اول این است که این را مربوط به حضرت محمد و خاتمه وحی بدانیم! فعلا دارم میرم. به فرموده صریح حضرت بهاءالله و عبدالبهاء و همچنین قرآن کریم، بله. به اعتقاد بهائیان ارسال رسل سنت الهی است و سنت الهی تغییر ناپذیر. نوید ۲۶ شهریور ۱۳۸۶ ۱۵:۰۵ (UTC)
-
-
-
-
- دست از زورچپانی مطالب بی ربط بردارید! بهائیان اگر به ختمیت وحی معتقدند! پس اصولا به چه معتقدند؟! نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۱:۲۲ (UTC)
-
-
-
- اینکه در متن بر کسی که رسالت و نبوت به او منتهی است که احتمال ۹۹٪ در زمان حضرت باب بوده، قبل از اظهار امر خود حضرت بهاءالله و منظور هم حضرت باب است، سلام فرستاده چه ربطی به ختمیت وحی دارد؟! مطلب منبعدار شما کاملا بی ربط است! نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۱:۴۹ (UTC)
-
-
- نه نداشته است! شما باید مستند بیاورید و ارتباطش را بیان کنید! نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۱:۵۳ (UTC)
-
-
- شما مرور کنید و واضحا ختمیت وحی را نشان دهید! نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۱:۵۸ (UTC)
-
[ویرایش] ادامه از صفحه بحث حسام
جناب نوید! نمیدانم چرا خلاف واقع چنین چیزی میگویید. در این ویرایش که شما مرتب خنثیسازی میکنید نه تفسیری هست و نه تحقیقی. فقط یک نقل قول و ترجمهاش است.
تفسیر و تحقیق این چیزهایی است که شما آنهم با احتمالا و به نظر میرسد عنوان میکنید. در آن نقل قول هم چیزی در مورد زمان نیامده و نگفته در آن زمان. شما هم که داعیه ارتباط مطالب با بحثها را دارید میدان رسالت و شوش را برای خود نگه دارید و مرتبط با موضوع صحبت کنید. --روح ۱۱:۴۹، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
خیلی واضح و با بله و خیر: در متن صحبت از ختمیت وحی است؟ نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۱:۵۲ (UTC)
- در کجای متن؟! نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۱:۵۹ (UTC)
-
-
- اکر نمیخواهید واضح صحبت کنید و یا صحبتی ندارید، اجازه بدهید دیگر دوستتان صحبت کنند، مشخصا در خیلی از جاها مطالب خطاب به شما نیست، و ترجیه میدهم که در آن موارد دخالت نکنید، کما اینکه مختارید هر جائی در بحث وارد شوید. نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۲:۰۶ (UTC)
- ترجیح شما تعیین کننده نیست. هر کس هر جا و زیر هر نوشتهای میتواند اظهار نظر کند مادام که نقض قوانین نکردهباشد. --روح ۱۲:۱۹، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
- چه جالب که سریع تغییر رویه دادید. نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۲:۴۶ (UTC)
- این هم از آن حرفهای مرتبط با بحث بود. به هر حال تغییر رویهای در کار نیست. مراد تذکری بود که نگرفت. --روح ۱۳:۲۵، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
- چه جالب که سریع تغییر رویه دادید. نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۲:۴۶ (UTC)
- ترجیح شما تعیین کننده نیست. هر کس هر جا و زیر هر نوشتهای میتواند اظهار نظر کند مادام که نقض قوانین نکردهباشد. --روح ۱۲:۱۹، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
- اکر نمیخواهید واضح صحبت کنید و یا صحبتی ندارید، اجازه بدهید دیگر دوستتان صحبت کنند، مشخصا در خیلی از جاها مطالب خطاب به شما نیست، و ترجیه میدهم که در آن موارد دخالت نکنید، کما اینکه مختارید هر جائی در بحث وارد شوید. نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۲:۰۶ (UTC)
-
- گفتن بله خیر راحتتر از این جمله بود. جواب نمیفرمائید؟ یا اینها هم مربوط به بحث ما است؟ برای لوث نشدن قضیه، دوباره میپرسم: خیلی واضح و با بله و خیر: در متن صحبت از ختمیت وحی است؟ نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۲:۲۱ (UTC)
- خیلی واضح و با بله و خیر را از کجا درآوردید؟ صحبت از خاتمه رسالت و نبوت است زمان خاصی هم در آن قید نشده. خوب اگر مشکل شما با موضوع اختلاف وحی و نبوت است پیشنهاد من انتقال مقاله به ختمیت رسالت است. --روح ۱۲:۳۱، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
- صحبت از خاتمه نیست، صحبت از کسی است که در آن زمان رسالت و نبوت به او منتهی بودهاست. هیچ ربطی هم به خاتمه ندارد! صف را باز بیان کنم؟ یا خیابان رسالت؟ پس به این نتیجه رسیدیم که صحبتی از ختمیت وحی نیست پس مقاله را منتقل کنید به ختمیت رسالت تا ببینیم به آن مربوط است یا خیر! بله یا خیر را هم از آنجا آوردم که دیگر حوصله بیراهه رفتن بحثها را ندارم و میخواهم مستقیما از موضوع بحث صحبت شود.نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۲:۳۴ (UTC)
- اگر احساس میکنید حوصله بحث ندارید دلیلی ندارد از خود قانون درآورید. از شما میخواهم نه با بله و خیر بلکه با هر زبانی البته غیر از تفسیر و تحقیق دست اول بگویید در کجای آن متن آمده در آن زمان. شما هر چیزی را که بحث مربوط باشد میتوانید مطرح کنید حتی صف و میدان رسالت و... را. فقط دقت کنید مربوط به بحث باشد. در ضمن به نتیجه خاصی هم نرسیدیم فوراً یک طرفه نتیجه گیری نکنید. چون ممکن است(آگاهان پاسخ دهند:) ختم رسالت، ختم وحی هم باشد. --روح ۱۲:۵۱، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
- صحبت از خاتمه نیست، صحبت از کسی است که در آن زمان رسالت و نبوت به او منتهی بودهاست. هیچ ربطی هم به خاتمه ندارد! صف را باز بیان کنم؟ یا خیابان رسالت؟ پس به این نتیجه رسیدیم که صحبتی از ختمیت وحی نیست پس مقاله را منتقل کنید به ختمیت رسالت تا ببینیم به آن مربوط است یا خیر! بله یا خیر را هم از آنجا آوردم که دیگر حوصله بیراهه رفتن بحثها را ندارم و میخواهم مستقیما از موضوع بحث صحبت شود.نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۲:۳۴ (UTC)
- خیلی واضح و با بله و خیر را از کجا درآوردید؟ صحبت از خاتمه رسالت و نبوت است زمان خاصی هم در آن قید نشده. خوب اگر مشکل شما با موضوع اختلاف وحی و نبوت است پیشنهاد من انتقال مقاله به ختمیت رسالت است. --روح ۱۲:۳۱، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
-
-
- بحث به بیراهه نرود. بحث بر سر ختم و وحی است و شما اعتقاد دارید در آن متن هست. وجود دارد؟ اینکه شما برداشتتان از آن نوشتهها خاتمه یافتن رسالت و متعاقبا وحی برای ابد باشد برداشت و تفسیر و تحقیق دست اول از شما است. چیزی که متن مستقیما به آن اشاره نمیکند. در مورد آن زمان هم برای اینکه این لوح در آن زمان آمده، نه همیشه، در آن هم صحبتی از ابد نیست. اگر قرار بود برای ابد باشد، در اصل باید در متن بیاید، یعنی بیاید که برای ابد! نه اینکه آن زمان درش هست یا خیر. اگر من بگویم درب خانه ما بسته شد، یعنی اینکه الان بستهاست، و این به این معنی نیست که در آینده باز نخواهد شد، اگر بگویم برای ابد بسته شد، این دقیقا چیزی است که منظور شما را میرساند و متاسفانه چنین چیزی در مطلب نیست. نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۳:۰۰ (UTC)
-
-
-
-
-
-
-
-
- چند بار یک حرف را تکرار میکنید؟ ختم رسالت، ختم وحی هم باشد را دلیلی بر اینکه آن متن کذایی به ختم وحی اشاره دارد ذکر نکردم. آن را برای باطل خواندن نتیجهگیری یک جانبه شما مبنی بر رسیدن به یک نتیجه واحد ذکر کردم. اینکه دربی تا ابد بسته شود یا نشود هم موضوع بحث من نبود و نیست. شما میگوید منظور آن متن فلان چیز است و من میگویم این حرف شما یک تحقیق دست اول و تفسیر به رای است. شما میتوانید اگر منبع مستدل و البته بیطرفی دارید که منظور بهاءالله از آن حرف را بیان کند، زیر همان جمله بیاورید و همه این حرف و حدیثها(یِ ما را) را باطل کنید. فکر میکنم راحتتر هم هست. --روح ۱۳:۲۰، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
-
-
- ای بابا! من که میگویم متن اصولا بیربط است و باید حذف شود!! آن وقت من باید برای بیربطیاش دلیل بیاورم؟! شما باید دلیل بیاورید که آن مربوط به ختمیت وحی است واصرار بر بودنش دارید!! هر چه میگویم شما میگوید من تحقیق دسته اول میکنم! آن وقت تفسیر شما عین متن در بیان است؟ اینکه شما انتهای رسالت در زمان صدور لوح را دلیل بر ختم وحی میدانید، تحقیق دست اول است و یک نظر شخصی واینکه این نظر شخصی و برداشتتان را اعتقاد بهائیان میدانید دیگر نمیدانم چیست!! برای همین میگویم مستقیما بفرمائید چگونه ختمیت وحی در این جملات است و این عین اعتقاد بهائیان است؟!! نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۳:۳۳ (UTC)
-
- من هیچ اظهار نظری نمیکنم و هیچ نتیجهای از آن متن نمیگیرم. من فقط آن متن را نقل میکنم. من تحقیق دستاول میکنم یا شما که کمی بالاتر میگویید: محمد قبل علی است، یعنی محمد علی، و احتمالا.... ممکن است بفرمایید این شیوه نام بردن کی در ایران مرسوم بوده؟ کی مردم وقتی میخواستند بگویند محمد علی میگفتند محمد قبل علی؟ و تازه منظورشان احتمالا جناب قدوس بوده. این اگر تفسیر به رای و تحقیق دستاول نیست پس چیست؟ --روح ۱۳:۴۷، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- برای پراکنده نشدن بحث.
- برای بار چندم. شما میگوئید مطلب مرتبط با ختمیت وحی است؟ اگر هست بگویید مشخصا در کجای متن. اگر نه پس چرا اصرار بر این مطلب در مقاله ختمیت وحی دارید؟
- اولا که من اصراری بر اینکه تحقیقاتم در مقاله باشد ندارم! در صفحه بحث هم منعی از تحقیق نشدهام! حتما زمانی که خواستم وارد مقالهاش بکنم، از یک منبع یاد میکنم که در آن ذکر شده باشد محمد قبل علی، لقب جناب قدوس است که توسط حضرت باب به او داده شدهاست. جالب اینجا است که طبق متن:بعد از آن سلام و صلوات مورد بحث، ذکر شده "و بعد جناب محمد قبل علی علیه السلام وارد و ذکر شما را نمود، لذا این مظلوم..." و الی آخر اولا چه ربطی دارد به اینکه منظور آیه قبل حضرت محمد است، در ثانی حالا مربوط به جمله قبل هم باشد، این حضرت محمد چگونه وارد شدهاست و ذکر مخاطب لوح را کردهاست؟ اینکه آیه مربوط به حضرت محمد است، تحقیق دست اول شما است. نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۴:۳۷ (UTC)
- برای پراکنده نشدن بحث.
-
[ویرایش] ختم نبوت همارز ختم وحی
انگار باز هم بحث بر سر معنی لغات است. در ادبیات دین دربارهی معنی لغات رسالت و نبوت داریم:
مقام نبوت: یعنی دریافت وحی از خداوند و ابلاغ آن به دیگران. بنابر این «نبی» کسی است که وحی بر او نازل می شود و چنان چه مردم از او بخواهد، مفاد وحی را در اختیار آنان می گذارد.
مقام رسالت: یعنی مقام تبلیغ و نشر احکام خداوند و تربیت نفوس از طریق و تعلیم و آگاهی بخشیدن به مردم. بنابراین، «رسول» کسی است که موظف است در تمام حوزه ی مأموریت خود به تلاش و کوشش برخیزد و از هر وسیله ای برای دعوت مردم استفاده کند. [1]
ختمیت نبوت همارز ختمیت وحی است. در راستای حذف مطالبی که نمیپسندید معنی لغات را تغییر ندهید. Mhdf ۱۴:۴۵، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
- البته در ادبیات اسلامی، و نه دانشنامهای، اینجا دانشنامه است و نه دایرهالمعارف لغات اسلامی. اسلام چون رسالت را به محمد مختوم میداند وحی هم به همان نسبت مختوم میشمارد، این یک ادبیات اسلامی است. البته بحث بیشتر بر سر خاتمه است. چیزی که واضح است بهائیان، باب و بهاءالله را مظهر ظهور بعد از محمد میدانند و این خودش نقض این تفسیر و برداشت اشتباه است. که حتی محقق و مفسرش هم مشخص نیست. نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۱۴:۵۸ (UTC)
- وحی که البته مراتب دارد. به زنبور عسل هم وحی داریم. به مادر موسی هم وحی شده است. من بر سر ختم این نوع وحیها بحثی ندارم. وحیی که اینجا صحبتش است و موضوع این مقاله است، وحی به یک فرد است که او آن را به بقیه انتقال میدهد. به چنین کسی نبی یا پیامبر میگویند. نبی الزاماً صاحب دین و رسالت هم نیست، ولی حتماً صاحب وحی هست. من در تعریفم از نبوت ندیدم جایی به ختمیت ربط داشت که شما اینطور موضع گرفتید. نبی بودن با مورد وحی قرار گرفتن، آن هم آن نوع وحیی که مورد بحث است، همارز است. واضح و مفهوم میگویم؟ باز هم میگویم تا خوب متوجه شوید، تعریف نبی این است که او کسی است که از طرف خدا به او وحی میشود. این یک تعریف است. فکر کنم لازم باشد باز هم بگویم، به کسی که به او وحی میشود نبی میگویند، میگویند دارای نبوت است. یعنی کسی که به او وحی نشود دیگر نبی نیست، و کسی که نبی نیست به او وحی نمیشود. امیدوارم متوجه منظورم شده باشید. Mhdf ۱۸:۲۸، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- ابتدا ببخشید که لحنم کمی تند نشان میداد، کما اینکه از «در راستای حذف مطالبی که نمیپسندید معنی لغات را تغییر ندهید» چیز بهتری نتوانستم برداشت کنم. اگر اینگونه باشد پس منظور ختم نبوت است. درست است؟ یک سوال بپرسم، من احساس میکنم این تفاسیر از نبوت و رسالت، در بین علما هم متفاوت است. در یکی از تقاسیر یادم هست دیدم که بر نبی فقط وحی میشود و بر رسول هم وحی و هم دیانت. یعنی رسول منفردا خود شامل نبی است. البته این موضوع بحث کلی نیست. بحث کلی در رابطه با آن لوح و ارتباطش به ختمیت وحی بر حضرت محمد است. نوید ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ ۲۰:۴۰ (UTC)
-
-
-
-
- عنوان مقاله ختمیت وحی است، نه ختم شدن وحی بر پیامبر اسلام. حتی اگر مصداق آن نقل قول را پیامبر اسلام ندانیم، به مقاله مرتبط است، چون به ختم نبوت توسط مصداق آن اشاره میکند. هرچند همانطور که خود شما مستحضر هستید، چنین عبارتی برای سلام و صلوات بر شخصی و آل و اصحابش، در فضای فرهنگی که نویسندهی کتاب اشراقات قرار داشته، منحصر به پیامبر اسلام است و چنین صلواتهایی بدون ذکر اسم محمد و اکتفا به ذکر اوصاف و ویژگیهای ایشان مرسوم بوده و هست. نیز دیدهام که بهاییان در برخورد با این نقل قول تردید نکردهاند و مصداق آن را محمد دانستهاند. [2] و سوالی که مطرح میشود این است که اگر مصداق محمد نیست، پس کدام پیامبر است که قبل از بهاءالله آمده و نبوت و رسالت با او تمام شده است؟ که شما باید به آن پاسخ دهید. هرچند، من اصراری ندارم که جوابی بشنوم، همینطور که فعلاً هم اصراری ندارم در مقاله نوشته شود که مصداق پیامبر اسلام است. هر کسی که مصداق بودهاست، گویندهی آن نقل قول معتقد بوده که نبوت و رسالت و وحی با آن مصداق در زمانی گذشته پایان یافته است، ارتباطش هم به مقاله از همینجا میآید. Mhdf ۲۳:۳۹، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
-
-
-
-
- یک توضویح درباره آن لوح بدهم که آن لوح، لوح اشراقات نیست. آن کتاب، مجموعهای از الواح است که با اشراقات شروع میشود. بهائیان ختمیت وحی را یک امر نسبی به زمان میدانند، نه اینکه برای ابد تمام شدهاست (البته شاید واقعا آن نحوه وحی که بر پیامبران قبل از حضرت بهاءالله آمدهاند را پایان یافته هم بدانند، ولی نه اینکه سنت الهی و عهد الهی در ارسال راهنما برای بشر را مختومه به حضرت محمد یا حتی خود حضرت بهاءالله بدانند.). همانطور که میدانید، این مبحث مبحث ختمیت وحی الیالابد است. و بهائیان به هیچ عنوان ارسال رسل را که طبق نص صریح قرآن سنت الهی است، و سنت الهی باز هم طبق نص قرآن تغییر ناپذیر است، پایان یافته نمیدانند. یک مثال برای واضح کردن قضیه، شما تشریف میبرید نانوائی، برای گرفتن نان. وقتی میرسید، نانوا اعلام میکند که آقائی که جلوی شمااست آخرین نفری است که به او نان میرسد و بعد از او نان تمام میشود. این صحیح است که عصر که دوباره پخت داشت، شما تشریف ببرید و بگوید توی دروغگو صبح گفتی که نان پختنت الیالابد منتهی است؟ در مورد اینکه گوینده صحبت از خاتمه نکرده هم بحث بسیار است. عرض کردم که رسالت در حال حاضر به میدان رسالت منتهی میشود. مترو یک زمانی به میدان امام منتهی میشد. ولی این دلیل نیست که اگر کسی گفت رسالت به میدان رسالت منتهی است، پس فردا به میدان شوش نرسد! یا مترو تا بهشت زهرا نرود. کسی صحبت از این نمیکند که وحی و نبوت به کسی رسید و بعد از او به کسی نخواهد رسید. مورد بعد اینکه اگر برخی از بهائیان آن را منسوب به حضرت محمد هم بدانند، باز هم تحقیق دست اول است. من هم قطعا نگفتم که مربوط به او نیست و یا هست بحث بر سر مسلمات است که به نظر من هم این است که بر کسی در زمان ارسال لوح وحی منتهی است. ولی اینکه طرف سخن کیست و زمانش کی است، چیزی است که باید خارج از تحقیق دست اول بررسی شود. نوید ۲۹ شهریور ۱۳۸۶ ۰۶:۳۴ (UTC)
- الان که متن را خواندم دیدم که اصلا این موضوع باز هم توسط کسی شروع شدهاست که بهائی نیست و آن آیه را نسبت به حضرت محمد میدهد، و باقی هم اینکه طرف خطاب حضرت محمد است را با اعتماد بر شخص اول پذیرفتهاند. کما اینکه شاید متن اصل لوح را هم ندیده باشند. در کل این تائید بر خطاب بودن حضرت محمد نیست. نوید ۲۹ شهریور ۱۳۸۶ ۰۶:۴۸ (UTC)
-
-
-

