بحث:ناصر پورپیرار

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

این مقاله در تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۰۷ برای حذف نامزد شده بود. نتیجهٔ بحث چنین بود: مقاله نگه داشته شود.

فردي که در اين صفحه معرفي شده است. فاقد هرگونه تخصص در زمينه تاريخ است. نظرات ضد ايراني وي تنها مورد توجه گروههاي تجزه طلب مي باشد. تمام کتابهاي وي چيزي جز نشر دروغ و شايعه عليه تاريخ ايران نيست. وي بدون کوچکترين آگاهي از تاريخ در مورد تمام جنبه هاي تاريخي و باشتان شناسي ايران اقدام به شايعه پراکني کرده است.

به عناون نمونه وي مي گويد کوروش خونخوار و تمدن برانداز بوده است

نام فارسها از پارس سگ گرفته شده است

تخت جمشيد ، پايتخت هخامنشيان نبوده و يک زيگورات ايلامي است

وي زرتشت را دروغين دانسته و آن را ساخته ي يهود و کمپاني هند شرقي ميداند

او سلمان فارسي را تنها به اين دليل مه فارسي است منکر شده و وي را جعل يهود ميداند


شايعه پراکني تا چه حد؟!!!

فکر ميکنم نبايد اجازه داد در اين تارنما شايعات ساخته شده بويسله گروهکهاي تجزيه طلب تبليغ گردد.

دوستاني که مخالف حذف هستند نشان دهند که پورپيرار لياقت نظر دادن در مورد باستان شناسي را دارد تا موارد بسيار کوبنده اي در موردش بيان دارم — پیام امضا نشدهٔ فوق، توسط Iranzulqarnain (بحثمشارکت‌هاانتقال‌هابسته شودبسته‌شدن‌ها) در ۱۷ آوریل ۲۰۰۷ نوشته شده بود.

به گمان من این مقاله معیار حذف سریع را ندارد. برچسب را بر می‌دارم. اگر فکر می‌کنید باید حذف شود، از طریق حذف با نظرخواهی که در وپ:حذف توضیح داده شده، عمل کنید.
راستی از این به بعد نوشته‌هایتان را در صفحات بحث با اضافه کردن چهار مدک (~~~~) در انتها، امضا کنید.▬ حجت/ب ۱۶:۲۳, ۱۷ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
دوستان اگر مساله مدرک تحصیلی باشند مقالات دیگری هم برای حذف هستند. این مقاله شرایط حذف را ندارد چون هم مقاله مدرک دارد و هم فرد مورد نظر سرشناس است. تنها باید در بی‌طرفانه کردن آن کوشید. آن‌چه اش که به ویکی‌پدیا مربوط می‌شود این است. اگر با مقاله مشکل دارید سخنان مخالفان و انتقاداتی که از وی شده‌است را نیز در مقاله بیاورید. مثلا تناقضات فراوانی که در سخنانش هست. کم هم نیستند. حذف این مقاله تنهاسلیقه‌ای است و بر مبنای سیاست‌های ویکی‌پدیا نمی‌تواند باشد. که حتی بر خلاف آن‌هاست.سروش ☺گفت‌وگو ۱۷:۱۲, ۱۷ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
دوستان بحث بر سر داشتن و نداشتن مدرک تحصيلي نيست. بنده هرگز علاقه دارم اينگونه برداشت کنيد. ببينيد مقوله باستان شناسي يک مقوله فوق تخصصي است. مثلا يک فرد عمري تلاش ميکند و دکتري در زمينه خط و زبان ايلامي ميگيرد. پورپيرار هيچ سواد آکادميک ندارد. حال چگونه مدعي است که تمام زيانهاي زنده و مرده ايران باستان ، ايران امروزين را مي داند؟ چگونه مدعي است که زبان يوناني را بهتر از يونانيها ميداند؟ نظرات او فاقد ارزش آکادميک است و اين به دليل نداشتن سواد آکادميک است. شايد اگر او تنها يک فوق ديپلم گرفته بود اينچنين بي مهابا همه را به يهودي بودن متهم نمي کرد.او و طرفدارانش معتقد هستند که فيلم 300 براي مقابله با نظرات انقلابي او ساخته شده است!!!!!به هر حال اگر شما براي جراحي قلب به ماست بندي مراجعه مي کنيد اجازه دهيد هر فرد بي سوادي در مورد تاريخ ايران و موضوعات تخصصي نظر دهد.--Iranzulqarnain ۱۷:۳۳, ۱۷ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
آقای به‌آفرید چطور می‌گویید وی سرشناس نیست در حالی که چندین کتاب در نقد آرای وی نوشته شده است؟ جستجوی گوگل هم بیش از 3500 نتیجه می‌دهد. من یادم هست که در دهه هفتاد شهرت این شخص حتی از امروز هم بیشتر بود.Aparhizi ۱۱:۰۸, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
یک مشت کتاب خودچاپ‌کرده و فحش در وبلاگ و پاسخ چند نفر به ادعاهای وی. لطف کنید سرشناسی را نگاه کنید و بگویید بر اساس کدامین معیار وی سرشناس است. به‌آفرید ۱۱:۱۳, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
آقای به‌آفرید، آیا جمله مرا خواندید؟ من گفتم کتاب خود چاپ کرده؟ گفتم وبلاگ؟ به نظر شما ناشری مثل نگاه نامعتبر است؟ پنج کتاب (مطمئن نیستم از تعداد، شاید بیشتر) درباره وی تاکنون منتشر شده است که همه با دلیل نظریات وی را رد کرده‌اند. (در ضمن به نظر من هم گفته‌های وی مهمل است اما این موضوع ربطی به بحث ما ندارد).Aparhizi ۱۱:۱۹, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
مشخصات کتاب‌ها را ذکر کنید. مقاله را بازنویسی کنید. گوگل را هم خواهش می‌کنم ببوسید بگذارید روی طاقچه. من در عرض یک روز می‌توانم خودم را گوگلانه از پورپیرار مشهورتر کنم. کتاب‌های پورپیرار را گفتم خود چاپ‌کرده و عرصهٔ فعالیت‌های کنونی‌اش هم وبلاگی. کل قضیه خنده‌دار است. زندگی‌نامهٔ مستقل از وی و این حرف‌ها هم که فعلاً خبری ازش نیست. وانگهی لحن شما را هم پرخاشجویانه یافتم. :-/ به‌آفرید ۱۱:۳۱, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
راستی قضیهٔ مظفرالدین شاه و پدرسوخته را شنیده‌اید؟ نقل به مضمون می‌کنم: مظفرالدین شاه هنگام شکار یکی دهاتی را می‌بیند و به او می‌گوید «پدرسوخته! فلان کن». پس فردا طرف می‌رود در ده جای کد خدا می‌نشیند که من آنم که شاه با من سخن گفت. :-). به‌آفرید ۱۱:۳۸, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
لحن من پرخاشجویانه نبود، شاید به خاطر فضای مجازی باشد که شما چنین حس کردید. کتاب‌ها: کوروش و بابل نوشته هوشنگ صادقی، ناشر نگاه، یکی دیگر: هزاره‌های پرشکوه نوشته داریوش احمدی ناشر گرگان. کتاب‌های دیگری هم هست که من الان فرصت ندارم بیابم. من تخصصی در این زمینه ندارم و گرنه مقاله را طوری می‌نوشتم که موافقان این تاریخ‌دان بر حذف آن اصرار کنند نه امثال ما که مخالفیم! در مورد آن قضیه مشابهش در دوران خود ما اتفاق افتاد! (من آنم که فیلسوف بزرگ آمریکایی پاسخ نامه‌ام را داد و گفت نامه شما رسید! منظورم را متوجه شدید؟)Aparhizi ۱۱:۴۲, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
 :-) ممنون از معرفی کتاب‌ها. حوصلهٔ بعضی‌ها در پاسخ به ادعاهای ناصرخان تحسین برانگیز است. اگر طرف این طرف اقیانوس اطلس بود احتمالاً از کسی که اسمش را به یادگار بر درختی کهن‌سال ثبت می‌کند خیلی معروف‌تر نمی‌شد. به‌آفرید ۱۱:۵۳, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)


با احترام به هه دوستان. توجه همه دوستان را به اين نکته جلب مي کنم که فرد مورد نظر تحقيقي نکرده است که لازم باشد براي رد نظرش تحقيق کرد. او دروغ بافي کرده است. مثلا مدعي است که قوم کوروش (=قوم فارس) قومي شمالي هستند که از استپهاي جنوب روسيه بوسيله يهود اجير شدند تا به بابل حمله کنند!! سپس از تورات مدرک می آورد و مي گويد که سپاهي از شمال به بابل يورش خواهد آورد. او به خيال خود با استناد به تورات ثابت کرده که قوم کوروش شمالي و احتمالا همان ترکان خزر بوده اند!!!! ولي وقتي به تورات مراجعه مي کنيد مي بينيد که در تورات، بابل نسبت به اورشليم شمالي خوانده شده است!!! باز هم که دقت مي کنيد مي بينيد که تورات، مصر را نسبت به بابل شمالي خوانده است. پس مصریها هم شمالی هستند!

ببيينيد! اينجا بحث تحقيق نيست اينجا دروغ بافي و شايعه پراکني شده است. خوب مسلم است که گروههاي تجريه طلب از ايشان دفاع کنند. ایشان بدین دلیل که هیچ علاقه ای به شیعه نداشته وبه شدت به بیان اعتقادی شیعه حمله می کند مورد اقبال گروههای وهابی قرار گرفته است. مثلا حادثه عاشورا را جعلی میداند و منکر جانشینی علی ع است! به راستي چرا جز اين گروهها کسي از او دفاع نمي کند؟

او در کتابش مدعی شده که اصل نامه پیامبر اکرم به خسرو پرویز پیدا شده است!!! او نوشته است: .... متن نامه پیامبر اکرم (ص) به هراکلیوس هم، که در تاریخ طبری آمده، مشمول همان قضاوتی است که درباره نامه خسرو پرویز گفته شد. چند سطر ابتدایی، که طبری روایت می­کند، به وجه حیرت آوری با اصل یافت شده آن برابر است. شباهت واژه کشاورزان و پاداش دوباره خداوند در هر دو نامه چندان موجب حیرت است که می توان گفت راوی کتاب طبری لااقل اصل نامه های پیامبر اکرم (ص) به هراکلیوس و خسرو پرویز را دیده بوده است. (برآمدن اسلام. جلد 2.ص 110)

اين نوشته او به معني اينست که پيامبر ص به خسرو پادشاه ساساني نامه نوشته است. پس حتما ساسانيان وجود خارجي داشته اند. او حتي مدعي است که اصل نامه پيامبر ص به خسرو پيدا شده است!!! امروز او طرفدار ايده پوريم شده و مدعي است که از زمان خشايارشا تا صفويه ، يعني به درازاي 2000 سال در ايران کسي نبوده است که بخواهد پادشاهی کند و یا کتاب بنویسد!!! حال اين تناقض با نوشته هاي کتابش را چگونه برطرف میکند؟!

وقتي مي پرسند که اقا مگر تو نگفتي که اصل نامه پيامبر ص پيدا شده! مگر نامه به خسرو نوشته نشده بود؟ پس ساسانيان وجود داشته اند!!! پاسخ مي دهد که آن نامه اي که به پيامبر ص نسبت داده شده دروغين است!!!!! باز از او پرسيده مي شود اگر اين چنين است پس کتابتان را تصحيح کنيد و بگوييد که اشتباه کرده ايد. پاسخ ميدهد: حتی کلمه ای از مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران در حوزه ی بحثی که ارائه می دهد، مخدوش نیست و به بازبینی نیاز ندارد!!!

آيا اين فرد محقق است؟ آيا بررسي نظرات قلابي او نياز به تحقيق دارد؟

بنده با حذف مقاله و انتقال آن به بخش ايران ستيزي موافقم. آيا شما پيروز مجتهد زاده را مي شناسيد؟ او در مورد پورپيرار به شکل تلويحي به دولتيان هشدار داده است: http://www.persianblog.com/posts/?weblog=zulqarnain.persianblog.com&postid=6016972

در جايي او مدعي شده است که موضوع جنگ ماراتن و ترموپيل براي سرپوش گذاشتن بر پوريم بوده است!!! يعني يهود با نوشتن اين داستانها تلاش کرده بگويد در ايران آنزمان کساني زندگي ميکرده اند و به يونان حمله کرده اند!!!! او در حين ارايه اين نظريه خنده دار مي نويسد که سربازي به نام مارتن!!!! او حتي نمي داند ماراتن نام دشت محل نبرد است نه نام سرباز!!! او حتي از متون در دسترس هماگن هم اطلاع درستي ندارد. اگر لازم است بخوايند: http://www.persianblog.com/posts/?weblog=zulqarnain.persianblog.com&postid=5854485

حال آيا او را لايق ميدانيد که نامش در دانشنامه بيايد؟! آيا حضور او توهين به علم باستان شناسي و تاريخ و کل به دانش بشري نيست؟

وظيفه من هشدار دادن بود. فکر کنم همه وظيفه داريم از تاريخ خود حفاظت کنيم و اجازه ندهيم با توسل به آزادي بيان، فردي به فحش کاري يک تمدن بپردازد. آزدي بيان با آزادي توهين فرق دارد. ندارد؟ (در پايان نميدانم در لينک دادن به بيرون کار درستي کرده ام يا نه؟ اگر درست نيست يکي از مديران تصحيح کند.) --Iranzulqarnain ۱۲:۰۹, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] منبع نامناسب

وبلاگ شخصی، کتاب‌های انتشار یافته توسط خود فرد، و وب‌گاه‌های متفرقه منابع مناسبی نیستند. اگر سرشناسی او به خاطر جنجالی بودن وی است، گزارش این موضوع حتما جای معتبری منتشر شده‌است. کاوه ب ۲۹ فروردین ۱۳۸۶ (۱۸-۰۴-۲۰۰۷)، ۱۰:۴۵

با اجازه من مطالب با منبع‌های سایت‌های خبری را بازگردانی می‌کنم.مهدی (غ) ۱۰:۵۶, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
ذکر کتاب‌های ایشان با ISBN هم فکر نکنم مشکلی داشته باشد.مهدی (غ) ۱۰:۵۸, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
خواهش می‌کنم، صاحب اختیار هستید. مورد نقل شده از رادیو زمانه به نظر می‌رسید وبلاگ شخصی اردوان روزبه باشد. کتاب‌ها چون توسط خود طرف منتشر شده‌اند فرقی با وبلاگ شخصی ندارند. اما اگر در جنجال ایجاد شده نقشی داشته‌اند، آوردن عنوان و موضوع کلی خالی از لطف نیست. کاوه ب ۲۹ فروردین ۱۳۸۶ (۱۸-۰۴-۲۰۰۷)، ۱۱:۰۹
بخشی از مقاله باید عقاید فرد را شرح دهند، بهترین روش شرح عقاید یک نفر، نوشته‌هایی است که به طور اثبات‌شده‌ای خود شخص نوشته اشت. این فرد مصداق بارز "Revisionist" است، اگر این افراد خیلی معروف شوند، می‌توان برایشان مقاله درست کرد. اصلا هم مهم نیست چه فکر می‌گویند و اصولا هم نیازی به نقد کردن نیست. که در این مورد نقد کردن جملاتی مثل «حسین بن علی ساخته یهودی هاست» نوعی شرکت در حماقت است. --رستم ۱۸:۳۱, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
نوشتار قبلی خیلی بهتر بود. اگر شخص سرشناس باشد می‌توان به وبلاگ او ارجاع داد. منتها مثل این که رفقا نمی‌خواهند به خودشان زحمت دهند. دیگر آن که این اشخاصی که در مقاله فعلی از آن‌ها نقل قول شده کیستند؟ اگر صاحب نظر نباشند که فرقی با نوشته‌های وبلاگی ندارند. دست کم به نوشته‌های چهار تا ایران‌شناس معتبر ارجاع بدهید.Aparhizi ۱۸:۴۸, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
تا جایی که مربوط به سرشناسی شخص باشد می‌شود به عقاید او اشاره کرد. اگر فرد برجسته‌ای به عقاید او پرداخته، همان را ارایه می‌کنیم. فرق این موضوع با دیگر موضوع‌های زیر «تجدیدنظر» این است که خود این رشته کلا مهجور است و سرشناس نیست (برعکس مثلا انکار هولوکاست.) اگر واقعا جنجال -و در نتیجه سرشناسی وی- محدود به محافل خاصی است، پس اصلا نیازی به این مدخل نیست. کاوه ب ۲۹ فروردین ۱۳۸۶ (۱۸-۰۴-۲۰۰۷)، ۲۱:۱۱
درباره نقل قول‌ها باید بگم من خیلی گشتم ولی چون کتابی بر نقد پورپیرار نداشتم به سایت‌های خبری رجوع کردم تا منبع معتبری باشند، من هم موافقم که از وب سایت شخصی پورپیرار خلاصه‌ای آورده شود. در نوشتار قبلی خلاصهٔ مقاله نبود و نوعی تحلیل روی نوشته‌ها ارائه شده بود.مهدی (غ) ۲۱:۲۷, ۱۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
از دوستان پرسشی دارم. اگر یک ماست بند یک انتشارات را بخرد و پس از آن کتابهای به قلم خودش در مورد جراحی مغز منتشر کند و ادعا کند مغز انسانها کف پایشان است شما او را «تجدید نظر طلب» خطاب می‌کنید؟!! فرد موقعی می‌تواند تجدید نظر طلب نامیده شود که در آن زمینه تحصص داشته باشد و با ارائه دلیل و مدرک و پژوهش ، نظری خلاف نظر دیگران ارائه کند. حال آنکه در مورد فردی به نام پورپیرار چنین چیزی مصداق ندارد.
رفتار او نمونه همانست که گفتم. ماست بند و جراحی مغز
نوشتار او خالی از هر گونه دقت علمی است. مثلا چند عکس را کنار هم گذاشته و به این دلیل که قدرت درک سه بعدی ندارد مدعی می‌شود فلان کاخ هخامنشی جعلی است!!! به عنوان نمونه این مقاله را بخوانید و ببینید آیا او را می‌توان تجدید نظر طلب خواند یا یک بی سواد مطلق!: http://www.ariya.blogsky.com/?PostID=24 در این مقاله اوج بی سوادی و بی خردی و رفتار آن ماست بند مشخص است.--Iranzulqarnain ۰۷:۰۵, ۱۹ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)

ببینید جناب Iranzulqarnain اصلا درستی یا نادرستی سخن وی مطرح نیست. آن‌چه مهم است این است که کسانی که در یک دانشنامه مقاله دارند لزومی ندارد آدم‌های درست‌گو یا خوب یا حتی از جمله مشاهیر باشند. مهم این است که براساس وپ:اثبات بتوان برای آن‌ها منبع گیر آورد که خوب برای این فرد می‌شود. باید با بهره‌گیری از منابع مناسب مقاله وی را نوشت. کاوه در این باره به نمونه خوبی اشاره کرد. با این نمونه همان می‌کنیم که برای نوشتن مقاله‌ای چون انکار هولوکاست شده‌است و این فعالیت باید در ویکی انگلیسی، عربی و آذری و ترکی هم صورت پذیرد که برای انگلیسی و عربیش دور از امکان نیست و برای آذریش هم شدنی‌است. مقاله با آوردن انتقاداتی که از وی شده به سمت بی‌طرفی می‌رود.--سروش ☺گفت‌وگو ۱۵:۰۷, ۱۹ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)

ببخشید من لینک وپ:زندگان#منابع قابل اطمینان را در خلاصه تغییرات قرار دادام که لیست تغییرات را خراب کرد ولی جزئیات دلیل من مشخص است، وبلاگ‌ها و منابع غیر قابل اعتماد برای شخص زنده استفاده شده که طبق قانون باید سریع حذف شود. مهدی (غ) ۱۵:۰۰, ۲۵ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
بعضی از منابع را می‌شود به نحو دیگری اصلاح کرد مثلا بجای آنهایی که از وبلاگهای دیگران استخراج شده را می‌شود از منبع خود مطالبی در وبلاگ مثل کتاب و صفحه ذکر شده استفاده کرد. ذکر وبلاگ‌های مخالف برای دیدگاه‌های فرد زنده نه بی‌طرفانه است و نه منصفانه. مهدی (غ) ۱۵:۱۳, ۲۵ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)
مهدي (غ) جان درست مي گوييد به کتاب خودش رفرنس مي دهم. فکر کنم اين منصفانه باشد--Iranzulqarnain ۱۵:۵۳, ۲۵ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)

[ویرایش] طرفداري نکنيد !

جناب آقاي حجت

متاسفانه شما تغييراتي ايجاد مي کنيد که شائبه خارج کردن صفحه از بي طرفي را دارد. خواهش ميکنم از اينکار خود داري کنيد.

با کدام دليل شما پورپيرار را در رده خود ساخته ي "افراد ضد قومگرای فارس" مي گذاريد؟!!!!!

آيا چون او به فارسها توهين ميکند و شما از اين کار خوشتان آمده، او را ضد قومگرايي ميدانيد؟! اگر اينگونه باشد تمام قوم گراهاي دنيا ضد قوم گرايي هستند! چون دست کم به يک قوم فحش و ناسزا مي گويند.

فکر کنم شايسته نباشد که فردي را که فاقد دانش تاريخي است و با پشتيباني از سوي گروهک تجزيه طلب پانترک به نگارشگري عليه تاريخ ايران و تاريخ شيعه مي پردازد ضد قوم گرايي بدانيد. برعکس او نمونه قوم گرايي و تحريک گر قوم گرايي است.

آيا کسي که مي گويد نام فارسها از پارس سگ گرفته شده است ضد قوم گرايي است؟!!!!!!!!--Iranzulqarnain ۱۲:۱۰, ۲۸ آوریل ۲۰۰۷ (UTC)