حسینعلی منتظری
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
آیت الله حسینعلی منتظری متولد سال ۱۳۱۰ خورشیدی (۱۹۲۲ میلادی) در شهر نجف آباد استان اصفهان در خانوادهاى کشاورز به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج على كشاورز سادهاى بود كه در كنار كار روزانهاش با كتاب و كتابخانه دمساز، و معلم اخلاق و مدرس قرآن بود. منتظرى از هفت سالگى آموختن را با ادبيات فارسى و سپس صرف و نحو عربى آغاز كرد، و در سن ۱۲ سالگى به حوزه علميه اصفهان وارد شده و در سن ۱۹ سالگى اصفهان را برای ادامه تحصيل ترك کرد و به قم آمد.
[ویرایش] تثبيت مرجعيت آيت الله العظمى خمينى و بازداشت در سال ۱۳۴۲
پس از رحلت آيت الله العظمى بروجردى (در سال ۱۳۴۰ خورشیدی) نظر بسيارى از بزرگان و اساتيد حوزه علميه متوجه آیتالله خمينی گرديد. از جمله آيت الله منتظرى و آیتالله مطهری قائل به اعلميت ايشان بوده و زعامت آيت الله خمينى را به صلاح اسلام و مسلمين تشخيص دادند.
[ویرایش] بازداشتها در جریان مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
[ویرایش] بازداشت به همراه فرزند در عيد نوروز سال ۱۳۴۵
در عيد نوروز سال ۱۳۴۵ به دنبال دستگيرى حجة الاسلام محمد منتظرى به دليل پخش اعلاميه در آرامگاه معصومه ساواك بيدرنگ به سراغ آيت الله منتظرى رفته و مجددا ايشان را بازداشت نمود و بالاخره اعتراض علما و روحانيون حوزه علميه موجب شد تا ايشان پس از هفت ماه از زندان آزاد گردد.
[ویرایش] بازداشت در سال ۱۳۴۶
آيت الله منتظرى چند ماه پس از آزادى از زندان جهت توسعه بخشى و تداوم جريان مبارزه ضرورتا به طور مخفيانه براى زيارت عتبات عاليات و ملاقات با آيت الله خمينى راهى عراق شد، اما رژيم كه از اين سفر مطلع شده بود هنگام بازگشت از عراق ايشان را در منطقه مرزى دستگير و روانه زندان كرد، كه پس از تحمل حدود پنج ماه اذيت و آزار آزاد گرديد.
[ویرایش] تبعيد به مسجد سليمان در سال ۱۳۴۶
رژيم در خارج از زندان نيز هميشه ايشان را تحت نظر داشته و در زمان برگزارى جشنهاى تاجگذارى به عنوان راهكارى جديد تصميم به تبعيد ايشان به مسجد سليمان گرفت ، كه اين تبعيد سه ماه به طول انجاميد. پس از آن در مسجدسليمان به ايشان ابلاغ كردند كه نبايد به قم برويد، ولى ايشان به قم مراجعت نمود و با وجود ممانعت شديد ساواك عده زيادى از علما، اساتيد و طلاب حوزه علميه با ايشان ديدار كردند؛ تا اينكه از ناحيه ساواك ايشان را به نجف آباد منتقل نمودند و در آنجا تحت مراقبت شديد قرار دادند.
[ویرایش] بازداشت در سال ۱۳۴۷
هنوز چند ماهى از پايان تبعيد به مسجد سليمان و انتقال به نجف آباد نگذشته بود كه به دليل ادامه فعاليت هاى مبارزاتى و روشنگريهاى آيت الله منتظرى - بويژه در خطبه هاى نمازجمعه كه ايشان آن را در نجف آباد پايه گذارى كرده بود - ساواك مجددا ايشان را دستگير و پس از محاكمه فرمايشى به سه سال زندان و در دادگاه تجديدنظر به يك سال ونيم زندان محكوم كرد و به زندان قصر انتقال داد.
[ویرایش] تبعيد دوباره به نجف آباد در سال ۱۳۴۹
آيت الله منتظرى پس از سپرى كردن دوران محكوميت ، در ارديبهشت ۱۳۴۹ آزاد و راهى قم گرديد؛ ولى رژيم كه از حضور ايشان در ميان طلاب و فضلاى حوزه علميه قم هراسناك بود دوباره وى را به زادگاه خود تبعيد نمود. ايشان در نجف آباد به فعاليت هاى خود ادامه داده و در ضمن ايراد خطبه هاى نمازجمعه و سخنرانى هاى خود جنايات رژيم را افشا مىنمود. هجوم جمعيت در روزهاى جمعه از شهرهاى دور و نزديك به نجف آباد به اندازه اى بود كه اين شهر به عنوان دومين پايگاه انقلاب بعد از قم درآمده بود و گزارش ساواك اصفهان در مورد آن چنين بود: "نمازجمعه منتظرى يك پايگاه سياسى براى مبارزه با رژيم است ". مدت تبعيد به نجف آباد مجموعا حدود سه سال به طول انجاميد.
[ویرایش] تبعيد به شهر كويرى طبس در سال ۱۳۵۲
بار ديگر رژيم حضور آيت الله منتظرى در زادگاه خود را تحمل نكرد و ايشان را به سه سال تبعيد در طبس محكوم نمود. حضور ايشان در طبس باعث اجتماع مبارزين گرديد. طبق گفته مقامات امنيتى شهر طبس ، در طول اقامت ايشان علاوه بر مردم شهر، نزديك به پنجاه هزار نفر از مردم شهرهاى ديگر ايران براى ديدار با او وارد طبس شدند; كه همين رقم بزرگ ديداركننده موجب وحشت ساواك و انتقال ايشان از طبس پس از گذشت يك سال گرديد. از جمله اقدامات مهم آيت الله منتظرى در طبس ، نامه سرگشاده به علما و مردم مسلمان ايران در مورد اتحاد عليه امپرياليسم و صهيونيسم بود، كه خشم رژيم را برانگيخت و طبق اسناد به جاى مانده از ساواك عده زيادى - از جمله حجة الاسلام والمسلمين خامنه اى - به جرم توزيع اين اعلاميه دستگير و يا تحت تعقيب قرار گرفتند.
[ویرایش] تبعيد به خلخال در سال ۱۳۵۳
تسليم ناپذيرى و ترس رژيم از ثمربخشى روزافزون آيت الله العظمى منتظرى چنان شد كه در اواسط سال ۱۳۵۳ رژيم به تبعيد مجدد وى تصميم گرفت و ايشان را از طبس به خلخال تبعيد نمود. از آنجا كه زبان مردم آن سامان آذربايجانى بود نفوذ آيت الله منتظرى در آغاز سرعت چندانى نيافت ، اما هرگز به دليل اختلاف زبان حاضر به سكوت و سكون نشد، و بالاخره يكى از امام جماعت هاى آن شهر مسجد خود را در اختيار ايشان قرار داد. اين مسجد نوساز كه توسط هيأت امنا اداره مىشد، مكان مناسبى جهت بسط و گسترش انديشه هاى اصلاح گر و زندگى ساز اسلام گرديد. ايشان نماز در آن مسجد را آغاز كرد و همچون ساير تبعيدگاههاى خويش در بين نماز تفسير قرآن مىگفت . هر روز تعداد نمازگزاران بيشتر و فضاى مسجد براى تبليغ نهضت اسلامى آماده تر مىشد. ماءموران رژيم وامانده از اين بى باكى غيرمنتظره تبعيدى به هراس افتاده و از راههاى مختلف در جهت تضعيف آيت الله منتظرى كوشيدند و در نهايت پس از گذشت حدود چهار ماه ايشان را به تبعيدگاه سقز منتقل نمودند.
[ویرایش] سقز آخرين تبعيدگاه
در تبعيدگاه سقز - با وجود زمستانى بسيار سخت و حداقل امكانات شهرى - آيت الله منتظرى آخرين دوران تبعيد خويش را گذراند. با وجود دورى از شاگردان و دوستان و اختلاف با مردم بومى منطقه از نظر مذهب و زبان ، ساواك از ديدار مردم با ايشان دچار نگرانى شده و از مركز خواستار تصميم گيرى در اين زمينه شد; از طرف ديگر در ارتباط با برگزارى مراسم سالگرد پانزده خرداد در مدرسه فيضيه قم كه دهها نفر از دوستان و شاگردان ايشان دستگير شده و ساواك به ارتباط دستگيرشدگان با آيت الله منتظرى پى برده بود، تصميم به بازداشت و انتقال ايشان به تهران گرفت .
[ویرایش] بازداشت از تبعيدگاه سقز و انتقال به زندان اوين در سال ۱۳۵۴
در تيرماه ۱۳۵۴ آيت الله منتظرى را از تبعيدگاه سقز روانه زندان نمودند. ابتدا او را به بازداشتگاه كميته مشترك تهران بردند و فرداى آن روز روانه زندان اوين كردند. در اوين مدت شش ماه را در سلول انفرادى گذراند. در اين بازداشتگاهها با شديدترين فشارهاى روحى و جسمى روبرو گرديد. در زير همين فشارها و شكنجه ها بود كه شكنجه گر بيرحم "ازغندى " به ايشان گفته بود: «علت اين كه تو را از حوزه دور نگه مىداريم و از اين طرف به آن طرف مىفرستيم اين است كه يك خمينى ديگر به وجود نيايد!».
پس از شش ماه بلاتكليفى در زندان اوين بالاخره در يك دادگاه نظامى و فرمايشى به اتهام كمك به جنبش اسلامى و خانواده زندانيان سياسى و اقدام براى تشكيل حكومت اسلامى ، به ده سال زندان محكوم گرديد; اما در زندان نيز همراه بزرگانى همچون آيت الله طالقانى به فعاليت هاى اسلامى و سياسى ادامه داد. با اينكه در زندان از بيماريهاى مختلف رنج مىبرد، خارج بحث "خمس " و متن "اسفار" و كتاب طهارت را براى فضلاى زندانى تدريس نمود و شخصيت هاى بزرگ زندانى همچون آيتالله طالقانى و آيتالله مهدوى كنى در مجالس بحث ايشان حاضر مىشدند.
آيت الله منتظرى در زندان اوين نيز نمازجمعه را اقامه نمود و تمام زندانيان سياسى مسلمان از جمله حضرات آقايان : طالقانى ، مهدوى كنى ، هاشمى رفسنجانى ، لاهوتى و ديگران در نماز جمعه حاضر مىشدند; هرچند ساواك پس از مدتى مانع اقامه آن شد.
سرانجام با اوجگيرى مبارزات ملت قهرمان ايران و عقب نشينى هاى پى درپى رژيم شاه ، آيت الله منتظرى پس از گذراندن حدود سه سال ونيم از دوران محكوميت به همراه مرحوم آيت الله طالقانى در هشتم آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شدند و مورد استقبال چشمگير مردم قرار گرفتند.
در پيامى كه امام خمينى خطاب به آيت الله العظمى منتظرى به مناسبت آزادى ايشان صادر كردند فرمودند: "هيچ از دستگاه جبار جنايتكار تعجب نيست كه مثل جنابعالى شخصيت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سال ها از آزادى ، ابتدايى ترين حقوق بشر محروم ، و با شكنجه هاى قرون وسطايى با او و ساير علماى مذهب و رجال آزاديخواه رفتار كند. خيانتكاران به كشور و ملت از سايه مثل شما رجال عدالتخواه مىترسند. بايد رجال دين و سياست در بند باشند تا براى اجانب و بستگان آنان هرچه بيشتر راه چپاول بيت المال و ذخائر كشور باز باشد".
ميزان مقبوليت و محوريت آيت الله منتظرى در مبارزه و انقلاب تا آنجا بود كه آيت الله خمينى در زمان تبعيد، ايشان را به عنوان نماينده تام الاختيار خويش در ايران منصوب كرد و در نامه اى از ايشان خواستند كه بر جريانات بيت معظم له اشراف داشته باشند; و همواره درباره ايشان با تعابيرى همچون "فقيه عاليقدر"، "مجاهد بزرگوار"، "حاصل عمر من "، "ذخيره انقلاب " و "برج بلند اسلام " ياد مىكردند و حيثيت ايشان را "واجب المراعات " دانسته و پس از پيروزى انقلاب بسيارى از مسائل فقهى و سياسى مربوط به قوه قضائيه و وزارتخانه ها را به ايشان ارجاع مىدادند، و در آخرين نامه اى كه به ايشان منسوب شده است فرمودند: «همه مىدانند كه شما حاصل عمر من بودهايد و من شديدا به شما علاقه مندم ... من صلاح شما و انقلاب را در اين مىبينم كه شما فقيهى باشيد كه نظام و مردم از نظرات شما استفاده كنند»
[ویرایش] پس از انقلاب اسلامی
پس از بازداشت مهدی هاشمی، برادر داماد آیتالله منتظری، او به نشانهی اعتراض درسهای خود را تعطیل کرد. [۱]
سر انجام مخالفان وی که توان تحمل انتقادات و برخوردهاى شفاف ايشان را نداشته و با لطايف الحيل و به كارگيرى آخرين توان در پى حذف كامل آيت الله منتظرى از صحنه هاى سياسى و اجتماعى انقلاب برآمدند.[نیاز به ذکر منبع] اين برنامه با جوسازى و دروغ پراكنى نزد امام خمينى عليه آيت الله منتظرى شروع گرديد، و پس از دو سال ادامه اين روند با ارسال نامه اى از بيت مرحوم امام با محتوايى بيگانه با فرهنگ امام در تاريخ ۱۳۶۸/۱/۶ به آيت الله منتظرى وارد مرحله تازه اى شد، و سپس جواب ايشان در جهت واگذارى رهبرى به انتخاب مجلس خبرگان به وسيله نامه اى در تاريخ ۱۳۶۸/۱/۷ و نهايتا اعلام بركنارى آيت الله منتظرى از قائم مقامى رهبرى (تحت عنوان استعفاى ايشان ) توسط رسانه هاى جمعى همزمان با نامه امام در تاريخ ۱۳۶۸/۱/۸ منتشر شد. [نیاز به ذکر منبع]
به دنبال اين مسأله بلافاصله ادامه اقدامات به شكل تخريب ديوار و حصار اطراف بيت ، محو و حذف نام و عكس هاى ايشان از كتب درسى ، ادارات دولتى و معابر عمومى ، تغيير نام خيابان ها و اماكنى كه به نام آيت الله منتظرى نامگذارى شده بود و جمع آورى رساله و تأليفات ايشان و مزاحمت هاى ناروا نسبت به بسيارى از شاگردان و علاقه مندان ايشان ادامه يافت . علاوه بر فعاليت هاى فيزيكى فوق ، تخريب شخصيت آيت الله منتظرى نيز با نوشتن «رنجنامه» و «خاطرات سياسى»، مقالات توهين آميز در روزنامه ها، سخنرانى ها و بيانيه هاى اهانت آميز از طريق راديو و تلويزيون و در مجالس و خطبه هاى نمازجمعه به طور مكرر صورت مىگرفت ; همه اين موارد در حالى صورت مىگرفت كه كوچك ترين دفاع از ايشان سركوب مىشد و هيچ نشريه اى جرأت نمى كرد جمله اى در حمايت از معظم له بنويسد.
در اواخر سال ۱۳۶۸ با مطرح شدن مسأله استقراض خارجى ، آيت الله منتظرى در سخنرانى اعتراضى اين مطلب را عنوان كردند كه «استقراض خارجى به ضرر مملكت است و به استقلال سياسى و اجتماعى ما لطمه مىزند». اين انتقاد موجب شد كه عده اىبه سوى بيت ايشان هجوم آورند و پس از دادن شعارهاى توهين آميز و كندن تابلوى دفتر آيت الله منتظرى محل را ترك كنند.
در ۲۱ بهمن ۱۳۷۱ در سخنرانى به مناسبت سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى در اعتراض به جو ارعاب و خفقانى كه براى برخى از نيروهاى مخلص و انقلابى پيش آورده و عده اى - از جمله فرمانده شهيد حاج داوود كريمى - را دستگير و زندانى نموده بودند، ايشان در دفاع از آنان اظهاراتى را در حدود يك ربع ساعت گفتند. دو روز بعد عدهاى در برابر بيت تجمع كرده و با سنگ پرانى و شعارهاى توهين آميز ايجاد اغتشاش نمودند، و سپس صبح روز بعد به محل درس حمله كرده و عدهاى از شاگردان ايشان را مضروب و دستگير كردند، و شب هنگام در ساعت ده شب حدود هزار نفر نيروى نظامى با قطع برق و تلفنها و با محاصره كامل منطقه با كندن دربها به وسيله جرثقيل و شكستن شيشهها به دفتر و حسينيه ايشان حمله كرده و پس از اين تهاجم آرشيو دفتر و اموال زيادى را به غارت بردند.
در سال ۱۳۷۳ (پس از درگذشت آيت الله اراكى ) بار ديگر مسأله مرجعيت آيت الله منتظرى توسط عده اى از علماى حوزه عنوان گرديد; پس از سخنرانى رهبرى در واكنش به اين موضوع ، حمله گروه هاى فشار به بيت ايشان همراه با دادن شعارهاى توهين آميز و شكستن و تخريب صورت گرفت ، و فرداى آن روز يورش مجدد به محل درس و شكستن تريبون و لوازم حسينيه و تهديد شاگردان انجام شد.
در روز ۲۳ آبان سال ۱۳۷۶ مصادف با سيزده رجب - به دليل احساس خطر در رابطه با مسأله مرجعيت شيعه و حكومتى شدن مرجعيت و دخالت ارگان هاى دولتى در آن - ايشان سخنرانى مهمى ايراد داشته كه در آن راجع به استقلال كامل قواى سه گانه ، مسئول بودن كليه افراد در برابر قانون و رد فراقانونى بودن رهبرى و تأكيد بر محدود بودن قدرت آن طبق قانون اساسى ، آزادى عمل در انتخاب مرجعيت شيعه ، و آزادى تشكل هاى حزبى و گروهى مطالبى را بيان كردند. اين بار مخالفين با قدرت نمايى كامل و اعزام نيروهايى از سپاه ، اطلاعات و بسيج شهرستان هاى مختلف ضمن حمله به حسينيه و تخريب و اشغال آن ، به منزل مسكونى و دفتر ايشان نيز يورش برده و هرچه در دسترس بود شكستند و پاره كردند و يا به غارت بردند. در حمله به منزل و محل سكونت ايشان ، تعدادى از مسئولين سپاه پاسداران اصرار داشتند آيت الله منتظرى را به بهانه حفظ جان به مكان نامعلومى انتقال دهند كه با مخالفت وی روبرو شدند. حسينيه پس از چند روز كه محل استقرار و مانور دادن اشغالگران بود، در حالى كه به شكل مخروبهاى درآمده و هنوز هم به همان صورت باقى است به حكم دادگاه ويژه روحانيت پلمب گرديد؛ و پس از چند روز در يورشى مجدد و باز بنا به حكم [نیاز به ذکر منبع] دادگاه ويژه روحانيت - در زمان دادستانى آقاى رى شهرى - درب هاى ورودى به منزل آيت الله منتظرى مسدود و جوش داده شد و تنها درب ورودى به قسمت داخلى منزل ايشان را باز گذاشتند كه اين درب نيز به وسيله قراردادن كيوسك و گماردن نيروهاى سپاه پاسداران در جلوى آن به طور شبانهروزى كنترل مىشد و بيش از پنج سال ايشان جز با فرزندان و خواهر و برادران و نوههاى خويش با شخص ديگرى اجازه ملاقات نداشت.
كيوسك حصر در تاريكى شب پنج شنبه 1381/11/10 برداشته شد که از حضور خبرنگاران و تصويربرداران جلوگيرى شد.(تصاویر)
[ویرایش] آثار
- نهاية الاصول (تقرير درس اصول مرحوم آيت الله العظمى بروجردى )
- البدرالزاهر فى صلاة الجمعة و المسافر (تقرير درس فقه مرحوم آيت الله العظمى بروجردى )
- دراسات فى ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلامية در چهار جلد این کتاب به تصدى برخى شاگردان ايشان به فارسى ترجمه شده و ترجمه فارسى آن با نام "مبانى فقهى حكومت اسلامى " منتشر گرديده است ; و دو جلد آن هم به اردو ترجمه و چاپ شده است؛ همچنين خلاصه اين اثر تحت عنوان "نظام الحكم فى الاسلام " در يك جلد به چاپ رسيده است
- كتاب الزكوة در چهار جلد(راجع به زندگي آقاي علي احمدي)مردي از ديار مغان
- كتاب الخمس و الانفال
- كتاب الحدود
- دراسات فى المكاسب المحرمة در سه جلد
- التعليقة على العروة الوثقى
- مباحث فقهى الصلوة، الغصب، الاجارة و الوصية (تقرير درسهاى مرحوم آيت الله العظمى بروجردى )
- مباحث استصحاب، تعادل و تراجيح (تقرير درسهاى مرحوم آيت الله العظمى خمينى )
- درسهايى از نهج البلاغه در ده جلد كه سه جلد آن تاكنون چاپ شده است
- درسهايى از اصول كافى
- مناظره مسلمان و بهايى
- شرح خطبه فاطمه زهرا(س ) به زبان فارسى و اردو
- از آغاز تا انجام (در گفتگوى دو دانشجو) به زبان فارسى و عربى
- رساله توضيح المسائل به زبانهاى فارسى و عربى و اردو
- رساله استفتائات در دو جلد
- استفتائات مسائل ضمان
- رساله حقوق
- احكام پزشكى
- معارف و احكام نوجوان
- معارف و احكام بانوان
- احكام و مناسك حج
- اسلام دين فطرت
- كتاب خاطرات در دو جلد
- كتاب ديدگاهها در دو جلد
- مجموعه سخنرانى ها، پيام ها، مصاحبه ها، خطبه هاى نمازجمعه تهران و قم ، كه تاكنون ده جلد آن منتشر شده است.
- مجموعه عظيمى از سخنرانى ها كه در ديدار با مردم و به مناسبت هاى مختلف ايراد شده است.
او در کتاب معروف خاطرات خود به بیان بعضی ناگفتههای اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ پرداختهاست.
[ویرایش] پانویس


