ویکی‌پدیا:پروژهٔ مترجمان/فلسطین

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

الگو:Otheruses1

نقشه سرزمین پقدس فلسطین که نه تنها پادشاهی های کهن یهودیه و اسرائیل بلکه همچنین 12قبیله جداگانه رانشان می دهد، و مؤید تنوع محل های قدیمی استقرار آنها است، همانگونه که در عهد عتیق اسار شده است، " نقشه ای جغرافیایی از استودیوی تابی کونرادی لاتر، 1759

"فلسطین" (درالگو:زبان لاتین، الگو:زبان عبری "پلشت"، פלשתינה ، "پلستینا"، الگو:زبان عربی) یکی از چندین اسم برای منطقهِ جغرافیایی بین دریای مدیترانه و سواحل رودخانهِ اردن با چندین منطقهِ مجاور آن است. در طول سه هزاره گذشته از انواع مختلفی از ]] تعاریف فلسطین و فلسطینی| تعاریف منطقه[[ استفاده شده است.

سایر نام‌های انگلیسی برای این منطقهِ جرافیایی عبارتند از: ]]سرزمین اسرائیل[[ (الگو:زبان عبری Erets Yisrael)، ]]سرزمین مقدس[[ (الگو:زبان عبری; الگو:زبان لاتین، الگو:زبان عربی al-Ard al-Muqaddasah[۱]), Canaan, and Cisjordan تعابیر مختلفی از نام‌های گوناگون این منطقه وجود دارد و معانی آنها مشابه نیست.

فهرست مندرجات

[ویرایش] مرزها و عنوان

Map of the southern Levant, c.830s BCE. الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه   در متون
Map of the southern Levant, c.830s BCE. الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه الگو:افسانه در متون

مصر باستان تمامی منطقهِ ساحلی خاورنزدیک|خاورنزدیک[[ که در امتداد ساحل مدیترانه بین مصر جدید و ترکیه بوده است ،R-t-n-u ( در قدیم "]]رتنیو[[ ") نامیده شده است.

این منطقه به سه ناحیه تقسیم می‌شد. ناحیهِ جنوبی "رتنیو" ( که Djahy نامیده می‌شد) شامل اسرائیل جدید با اراضی فلسطینی، ناحیهِ مرکزی شامل لبنان و ناحیهِ شمالی ( که Amurru نامیده می‌شد) شامل ساحل سوریه تا شمال ]]رودخانهِ اورنتس[[ در نزدیکی ترکیه بود.

در عصر آهن ، ]]پادشاهی اسرائیل از سلطنت واحد شامل حکومت بر اورشلیم[[ تا منطقه‌ای در نزدیکی اسرائیل جدید با قلمروی فلسطینی بود و در غرب و شمال قسمت بسیاری(نه تمام آن) از سرزمین اسرائیل را شامل می‌شد. پس از تقسیم شدن این حکومت، بخش جنوبی به ]]پادشاهی یهود و بخش شمالی به پادشاهی اسرائیل[[ تبدیل شد.

کلمهِ "فلسطین" از کلمهِ Philistine که نام یک گروه غیر یهودی ساکن در منطقه‌ای کوچک در ساحل جنوبی به نام ]]فیلیستا که مرزهایش در نزدیکی نوار‌غزه قرار دارد، گرفته شده است. فیلیستا پنج شهر غزه،اشکلون،اشداد، اکرون و جت را در بر می‌گیرد. در متون مصری معبد (معبد)مدینت هابو| مدینت هابو[[ اینطور ثبت شده است که افرادی که P-r-s-t ( در قدیم "پلست") نامیده می‌شدند، جزء ]] افراد دریایی بودند که مصر را در زمان حکومت رامسس سوم مورد حمله قرار دادند. این قضیه احتمالا به فلسطینی‌ها اشاره دارد. کلمهِ "پلشت" در زبان هیبرو|هیبرو[[ (الگو:Lang-hePəléshseth) معمولا در انگلیسی به "فیلیستیا" ترجمه می‌شود و در ]]کتاب مقدس برای اشاره به ناحیهِ ساحلی جنوبی بکار رفته است. در سالنامه‌های پادشاه آشوری سارگن دوم ، کلمهِ "پلشتو" برای آن آورده شده است. چنین به نظر می‌رسد که در زمان آشوری ها، قبیلهِ فیلیستا از بین رفته است، ولی نام آن سرزمین همچنان مورد استفاده بوده است. در دورهِ پارس، صورت یونانی برای اولین بار در قرن پنجم قبل از میلاد بوسیلهِ هرودتوس[[ که در مورد ناحیه‌ای از سوریه به نام Palaistinêi" نوشت بکار رفت. ( درالگو:لاتین-پلستینا، در (به انگلیسی: پلستاین)). مرزهای ناحیهِ مورد اشارهِ او دقیقا عنوان نشده بودند، اما ]]جوزفوس از این نام تنها برای اشاره به ناحیهِ ساحلی کوچک فیلیستیا استفاده می‌کرد. تولمی نیز از این کلمه استفاده کرد. در زبان لاتین‌|‌لاتین ، پلینی بزرگ|پلینی[[ نیز ناحیه‌ای از سوریه را عنوان کرده که پیشتر "پلستینا" نامیده شده است.

در دورهِ رومی، ناحیهِ ]] یهود (شامل سامره) دربرگیرندهِ بیشتر اسرائیل و قلمروی فلسطین بوده است. اما پس از شورش بار کخبا[[، رومی‌ها این مرزها را به ناحیهِ سوریه فلسطین (درالگو:لاتین) (شامل یهود) و سامره کشاندند.

در دورهِ بیزانس، کل این منطقه (شامل سوریه، فلسطین، سامره و ایالت جلیل) دوباره " پلستینا" نام گرفت و بین دیوسس اول و دوم تقسیم شد. بیزانسی‌ها همچنین سرزمینی شامل نگو، سینا و ساحل غربی شبه جزیره عرب را " پلستینا سالوتریس" نامیدند که گاهی "پلستینای سوم" نامیده می‌شد. از دورهِ بیزانس، مرزهای بیزانسی "پلستینا" ("اول" و "دوم") برای اشاره به منطقهِ جغرافیایی بین رودخانهِ اردن و دریای مدیترانه بکار رفته است.

[ویرایش] متون مقدس

در ]]کتب مقدس یهودی در دورهِ پیش از اسرائیل برای اشاره به این ناحیهِ "کنعان[[" (در الگو:زبان عبری) بکار رفته و پس از آن از" ]]سرزمین اسرائیل|اسرائیل " ("ییسرائیل") استفاده شده است. نام "یهود|سرزمین یهود[[" (درالگو:ربان عبری، Eretz Ha-Ivrim) نیز بهمراه چندین عنوان شاعرانه مورد استفاده قرار گرفته است. "سرزمین شیر و عسل"، " سرزمینی که ]]خداوند در آن برای تعیین شما برای پدرهایتان سوگند یاد کرده است" "سرزمین مقدس“، "سرزمین خداوند" و "سرزمین موعود[[". در مورد سرزمین کنعان در (الگو:شماره‌ها) توضیحات دقیقی آورده شده است و شامل کل سرزمین لبنان (الگو:نیو) می‌باشد. چنین به نظر می‌رسد که در این سرزمین پهناور قبیله‌های یهودی البته به همراه سایر گروه‌های قومی سکونت داشته اند. حتی اینطور گفته می‌شود که این سرزمن تا رودخانهِ فرات الگو:نیو شامل منطقه‌ای با نام ]] آرام ناهارایم که شامل هران[[ در ترکیهِ جدید یعنی جایی که ابراهیم، جد اسرائیلی‌ها آنرا ترک کرده گسترش داشته است.

وقایع ]]چهار گاسپلز از کناب مفدس مسیحی[[ تماما در سرزمین فلسطین اتفاق افتاده اند.

در ]]قرآن[[، کلمهِ الگو:در زبان عربی ("سرزمین مقدس"، Al-Ard Al-Muqaddasah) حداقل هفت بار آمده است و یکبار زمانی است که ]]موسی بر فرزندان خدا[[ خوانده شد: " ای قوم من ! وارد سرزمین مقدسی شوید که خداوند برایتان گردانیده و باز پس مروید بر پشتهایتان که زیانتان در آن است. (Surah 5:21)

[ویرایش] پیشینه

" مقالات اصلی: ]]تاریخ فلسطین،تاریخ اسرائیل[[

"برای تاریخ قدیم ناحیه رجوع کنید به ]] تاریخ فلسطین، کهن‌شناسی ایرائیل ، تاریخ اسرائیل باستان و یهود[["

استان رومان لودیه در قرن یکم بعد از میلاد
استان رومان لودیه در قرن یکم بعد از میلاد
قرن پنجم بعد ازمیلاد: اسقف نشین بیزانتین "پلستینا I" (فیلستیا، یهودیه و سامریه) و پالستینا II " (جلیلی و پریه)
قرن پنجم بعد ازمیلاد: اسقف نشین بیزانتین "پلستینا I" (فیلستیا، یهودیه و سامریه) و پالستینا II " (جلیلی و پریه)
یک نقشه از فلسطین متعلق به سال که توسط جغرافیدانان عرب قرون وسطی تهیه شده است، با "جند"های  شمال اردن و جنوب فلستطین
یک نقشه از فلسطین متعلق به سال که توسط جغرافیدانان عرب قرون وسطی تهیه شده است، با "جند"های شمال اردن و جنوب فلستطین


[ویرایش] دوره رومی

در نتیجهِ ]]اولین جنگ یهودی-رومی (66-73)، تیتوس[[ ]] محاصرهِ اورشلیم(70)|اورشلیم غارت شده نابودی معبد دوم اتفاق افتاد و تنها دیوار غربی باقی ماند. در سال 135، پس از سقوط شورش بار کخبا|شورش یهود به رهبری بار کخبا در 132، پادشاه روم هادریان[[ اکثر یهودی ها را از یهود بیرون راند و بنابراین جمعیت بسیار یهودی‌ها در سامره و ایالت جلیل بسر می‌بردند. وی همچنین نام ناحیهِ رومی یهود (اسرائیل) را به "]]سوریه فلسطین" تغییر داد رومی‌ها همچنین برای ایجاد جنگ روانی سعی بر تغییر نام اورشلیم به آلیا کپیتولینا[[ کردند که این نام جدید دوام نیافت. با گذشت زمان از نام سوریه فلسطین تنها فلسطین باقی ماند و در طول این مدت فلسطین به بخشی سیاسی و اجرایی در داخل قلمروی ]]امپراتوری روم[[ تبدیل شده بود.

[ویرایش] دوره بیزانس (امپراتوری روم شرقی)

در حدود سال 390، فلسطین به سه ناحیه تقسیم شد: "پلستینا پریما"، "سکوندا" و "تریتا" (فلسطین اول، دوم و سوم). " فلسطین اول" شامل یهود، ]] سامره ، ساحل و پری(سرزمین مقدس)|پری بود که حاکم آن در کاساری پلستاین|کاساری زندگی می‌کرد. "فلسطین دوم" شامل ایالت جلیل، درهJezreel پایینی، تواحی شرق ایالت جلیل و بخش غربی دکاپلیس سابق بود و حکومت آن در سایتوپلیس قرار داشت. " فلسطین سوم" شامل نگو، اردن جنوبی که زمانی بخشی از عرب بود و بیشتر ناحیهِ شبه جزیره سینا |سینا بود و پترا[[ مقر حکومت آن بود. نام دیگر فلسطین سوم پلستینا سالوتاریس بود. این تقسیم بندی ناحیهِ عرب را شامل اردن شمالی در شرق پری کرد. حکومت بیزانس بر فلسطین موقتا در زمان تصرف پارس‌ها در سال 614 خاتمه یافت و سپس بعد از ظهور اسلام در ]]شبه جزیره عرب[[ و فتح منطقه توسط نیروهای اسلام که در سال 635 آغاز شد، حکومت آنها بر این منطقه برای همیشه به پایان رسید.

[ویرایش] دورهِ خلافت

حاکمان مسلمان ناحیهِ "اش-شام" (عربی ]]سوریه ) را به پنج بخش تقسیم کردند. " جند فلسطین" (در عربی جند فلسطين، به معنای "ناحیهِ نظامی فلسطین") شامل منطقه‌ای از سینا تا جنوب دشتAcre بود. با گذشت زمان این منطقه به سینا کاهش یافت. رفح[[ ، کاسارا، غزه ، جافا، ]]نابلوس، اریحا[[، راملا و اورشلیم شهرهای اصلی بودند. در ابتدا شهر لد (Lydda) مرکز بود، اما در سال 717 به شهر راملاه (Ramla) تغییر یافت. ( پس از زمانی طولانی و مدت‌ها بعد از پایان تقسیم بندی "جندها"، اورشلیم مرکز شد.) "اردن" ناحیهِ شمال و شرق فلسطین بود. تیبراس، لجیو، ایکر، بیسان و تایر شهرهای اصلی بودند. تیبریاس مرکز بود. چندین شورش سیاسی مختلف منجر به تنظیم مجدد این مرزها به دفعات شد. پس از قرن 10، تقسیم مناطق به جند‌ها کم کم روبه زوال گذاشت و حملات ترک‌ها در دههِ 1070 و سپس جنگ صلیبی اول این فرآیند را تکمیل کرد.

"رجوع کنید به Mideastweb map of "Palestine Under the Caliphs", ، برای مرزهای جند (لینک خارجی)."

[ویرایش] دورهِ مبارزان صلیبی =

رجوع کنید به مقالات جنگ صلیبی و پادشاهی اورشلیم.

[ویرایش] دورهِ مملوک

پس از کنترل دوبارهِ مسلمانان بر فلسطین در قرن 12 و 13، تقسیم بندی نواحی دوباره انجام گرفت و در این مدت مرزها به سرعت تغییر می‌کردند. در 1263/1291 این کشور بخشی از قلمروی ]]سلطان مملوک[[ از مصر بود.

در اواخر قرن 13، فلسطین در واقع شامل قسمت‌های بسیاری از نواحی شیخ‌نشین سوریه یعنی " پادشاهی" "غزه" (شامل آسکالن و هبران)، "کراک" (شامل جافا و لجیو)، "سفاد" ( شامل سفاد، ایکر، سیدون و تایر) و بخش‌هایی از پادشاهی "دمشق" (برخی مواقع از جنوب تا اورشلیم) بود.

در اواسط قرن 14، سوریه دوباره به پنج ناحیه نقسیم شد که از بین آنها "فلسطین" شامل اورشلیم (مرکز آن) ، راملا، آسکالن، حبرون و نابلس بود ، در حالی که Hauran شامل تیبریاس (مرکز) بود.

[ویرایش] دوره عثمانی

پس ازپیروزی ]]امپراتوری عثمانی|عثمانی[[ ، این نام به عنوان نامی رسمی دیگر مورد استفاده نبود و دلیل این بود که ترک‌ها اغلب نواحی فرعی را با نام مرکز مشخص می‌کردند. این منطقه در سال 1516 جزئی از امپراتوری عثمانی شد و تا سال 1660 در واقع بخشی از " ویلایت" (بخش) در دمشق-سوریه محسوب می‌شد تا اینکه ارتباطش از 7 مارس 1799 تا جولای 1799 با اشغال جفا، حیفا و سکارا با دیگر نقاط قطع شد. در 10 می 1832 این منطقه یکی از نواحی ترکی بود که توسط محمد علی تصرف شده بود، اما در نوامبر 1840 دوباره تحت قرمانروایی مستقیم عثمانی قرار گرفت.

نام کهن همچنان توسط عموم و در موارد نیمه رسمی مورد استفاده قرار می‌گرفت. موارد بسیاری از استفاده از آن در طول سده‌های شانزدهم و هفدهم بر جای مانده است. <مرجع> گربر، 1998. </مرجع> در طول قرن نوزدهم، "دولت عثمانی در مکاتبات رسمی خود، از عبارت "ارض فلسطین" ('سرزمین فلسطین') برای اشاره به ناحیه واقع در غرب رود اردن که در سال 1922 تحت فرمانروایی انگلستان 'فلسطین' نامیده شد استفاده می‌کرد". <مرجع> ماندل، 1976، صفحه "20". </مرجع> اعراب تحصیل‌کرده، از عبارت "فلسطین"، برای اشاره به کل فلسطین یا بیت‌المقدس "سنجاق" <مرجع> پورات، 1974، صفحه 9-8. </مرجع> یا تنها برای اشاره به منطقه اطراف رامل استفاده می‌کردند <مرجع> حیم گربر (1998) اشاره به فتاوی دو فقیه حنفی سوری. </مرجع>.

سلطان عثمانی در سال 1876 در پاسخ به درخواست خاخام ژوزف نانتونک برای صدور اجازه اسکان یهودیان ضمن منع مهاجرت گسترده به فلسطین گفت "تقریبا تمام سرزمین‌های فلسطین اشغال شده، و استقلالی که نانتونک به دنبال آن است با اصول اجرایی کشور در تعارض است" و پس از آن نیز دولت عثمانی در سال‌های 1884، 1887، و 1888 احکامی علیه اسکان انبوه یهودیان صادر کرد. <مرجع> کارپات، 2002، صفحه 794. </مرجع> در سال 1882 شمار چشمگیری از یهودیان شروع به هجرت به سرزمین مقدس کردند <مرجع> روگان، 2002، صفحه 71. </مرجع> و مزارع جمعی ایجاد کرده و سرانجام حومه تل آویو را در سال 1909 به وجود آوردند، <مرجع> شلور، 1999، صفحه 11. </مرجع> که بعدها در سال 1921 تبدیل به یک شهر شد. شمار یهودیان فلسطین که در سال 1700 تنها 7,000 نفر بود تا سال 1900 به 60,000 نفر (جمعیت کل فلسطین در این سال 500,000 نفر بود)رسید، که این امر به عقیده کارپات حاکی از آن است که "سیاست عثمانی مبنی بر اجازه به افراد برای مهاجرت و اسکان، و همزمان ممانعت از مهاجرت گروه‌های انبوه، با موفقیت همراه بوده است". <مرجع> کارپات، 2002، صفحه 799. </مرجع>

حکمرانی عثمانی بر منطقه تا زمان جنگ عظیم (جنگ جهانی اول) یعنی زمانی که عثمانی از آلمان و متحدانش جانبداری کرد ادامه یافت. در طول جنگ جهانی اول، همزمان با فروپاشی امپراطوری عثمانی، بریتانیا عثمانی را از بیشتر این مناطق به عقب راند. با پایان امپراطوری عثمانی، شمار یهودیان فلسطین به 55,000 نفر کاهش یافت. <مرجع> پورات، 1974، صفحه 17 </مرجع>

[ویرایش] قرن نوزدهم و قرن بیستم

در اروپا تا پیش از جنگ جهانی اول، "فلسطین" به منطقه‌ای که در مسیر شمال به جنوب از رافیا (جنوب شرقی غزه) تا رودخانه لیتانی (واقع در لبنان) امتداد می‌یافت اطلاق می‌شد. این منطقه از غرب به دریا و از شرق به منطقه‌ای که حدود آن به خوبی مشخص نشده بود و صحرای سوریه از آنجا آغاز می‌شد ختم می‌شد. در منابع مختلف در اروپا، مرز شرقی در اطراف رود اردن تا شرق امان تعیین می‌شد. صحرای نگو در این منطقه واقع نمی‌شد. <مرجع> [بیگر] </مرجع>

بر اساس موافقت‌نامه سایکس-پیکو در سال 1916، پیش‌بینی شده بود که بیشتر فلسطین، پس از رهایی از کنترل عثمانی، تبدیل به منطقه‌ای بین‌المللی خواهد شد که تحت کنترل مستقیم فرانسه یا انگلیس قرار نخواهد داشت. بلافاصه پس از آن، آرتور بالفور وزیر امور خارجه انگلیس با صدور بیانیه بالفور در سال 1917، سرانجام طرح تاسیس وطن یهودیان در فلسطین را مطرح کرد.

نیروی اعزامی مصر به رهبری انگلیس که تحت فرماندهی ادموند آلن بای، وایکانت اول آلن بای، در تاریخ 9 دسامبر، 1917 بیت المقدس را تصرف کرده و به دنبال شکست نیروهای ترکیه در فلسطین در نبرد مگیدو در سپتامبر 1918 تمامی مشرق را اشغال کرد. <مرجع> هیوز، 1999، صفحه 17؛ صفحه 97. </مرجع>

[ویرایش] فلسطین تحت قیومیت انگلیس (1948-1920)

نوشتار اصلی را بخوانید: فلسطین تحت قیومیت انگلیس
[[Cisjordan] و اردن (بر اساس ترتیبات قانونی و اجرایی مختلفی) در حکم قیومیت فلسطین که در 29 سپتامبر 1923 توسط جامعه ملل در اختیار بریتانیا قرار گرفت گنجانده شدند.  استفاده رسمی از واژه انگلیسی "فلسطین" با اعطای حکم قیومیت فلسطین به انگلیس بار دیگر رایج شد. در آغاز این دوره، نام "ارتز ییسریل" ("سرزمین اسرائیل"، زبان عبری: ) از طریق یک تمبر پستی در سال 1920، توسط هربرت ساموئل نخستین نماینده انگلیس در فلسطین که بین سالهای 1925-1920 این سمت را در اختیار داشت رایج شد. مقامات وزارت امور خارجه انگلیس به این اقدام وی اعتراض کردند اما با انتقال مسئولیت فلسطین از وزارت امور خارجه به وزارت مستعمرات این اقدام وی به دست فراموشی سپرده شد. <مرجع> رجوع شود به [1] </مرجع>  در آوریل 1920 شورای عالی متحدین (ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و ژاپن) در کنفرانس سانرمو تصمیماتی رسمی در مورد سرزمین‌های تحت قیومیت اتخاذ کرد.  بر این اساس بریتانیا قیومیت فلسطین را پذیرفت، اما تصمیمی در مورد مرزهای سرزمین‌های تحت قیومیت و شرایطی که این سرزمین‌ها می‌بایست به موجب آن اداره می‌شد اتخاذ نشد.  چیم ویزمن، نماینده سازمان صهیونیستی در سانرمو، متعاقبا گزارشی در این مورد به همکاران خود در لندن ارائه کرد.  :"هنوز در مورد مسائل مهمی همچون شرایط حقیقی قیومیت و مساله مرزهای فلسطین تصمیمی گرفته نشده است.  تعیین حدود مرزهای فلسطین و آن بخش از سوریه که تحت کنترل فرانسه قرار دارد انجام شده است، که به این ترتیب مرز شمالی و خط شرقی سرحد را که در همسایگی سوریه عرب نشین قرار دارد مشخص می‌کند. تعیین خط شرقی مرز تا زمانی که امیر فیصل در کنفرانس صلح که احتمالا در پاریس برگزار می‌شود شرکت نکند قطعی نخواهد شد." <مرجع>  'آرمان‌های یهودیان:  دکتر ویزمن و آینده فلسطین'، "تایمز"، شنبه، 8 می، 1920:صفحه 15. </مرجع>  در ژوئیه 1920، نیروهای فرانسه فیصل اول از عراق (فیصل بن حسین) را از دمشق بیرون راندند و به فرمانروایی کم اهمیت وی بر منطقه اردن یعنی جایی که سران محلی سابقا با هرگونه قدرت مرکزی مخالفت می‌کردند پایان دادند.  شیوخ، که پیش‌تر پیمان وفاداری با شریف منعقد کرده بودند، از انگلیسی‌ها خواستند اداره منطقه را بر عهده بگیرند. هربرت ساموئل خواستار گسترش حیطه اختیار دولت فلسطین تا اردن شد، اما در دیدار وینستون چرچیل و امیر عبدالله از اردن که در مارس 1921 در قاهره و بیت‌المقدس انجام شد قرار بر این شد که امیر عبدالله (در آغاز تنها برای شش ماه) از سوی دولت فلسطین اداره این منطقه را بر عهده بگیرد. در تابستان 1921 اردن به سرزمین‌های تحت قیومیت ملحق شد، اما از شرط سرزمین ملی یهودیان مستثنی شد. <مرجع> گلبر، 1997، صفحات 15-6. </مرجع> در 24 ژوئیه 1922 جامعه ملل ضوابط سرپرستی انگلیس بر فلسطین و اردن را تایید کرد. در 16 سپتامبر جامعه ملل رسما یادداشتی از آرتور بالفور (لرد بالفور) را که تایید می‌کرد اردن باید از بندهای مربوط به تاسیس سرزمین ملی یهودیان و نیز "تسهیل" مهاجرت یهیودیان به این سرزمین و اسکان آنان مستثنی شود تصویب کرد. <مرجع> سیکر، 1999، صفحه 164. </مرجع> در واقع، در حالیکه اعراب به راحتی می‌توانستند در فلسطین اسکان یابند، انگلیسی‌ها از اسکان یهودیان در اردن ممانعت می‌کردند.  (رجوع شود به سند مربوط به ورود یهودیان به اردن]  اردن در اصل 77 درصد از فلسطین را تشکیل می‌داد بدین ترتیب رهبران یهودیان اعتقاد داشتند این امر یک بی‌عدالتی آشکار و تقسیم ناعادلانه سرزمینی بود که بر اساس اعلامیه بالفور به عنوان سرزمین ملی یهودیان در نظر گرفته شده بود. <مرجع> به عنوان مثال رجوع شود به: "شمیر، موشه"ییر"2001"، صفحه 203 و "کاتز، شمول"میدان نبرد"1973، صفحه 67: "رهبران صهیونیست‌ها از تهدید کاهش سه چهارم از سرزمین ملی یهودیان بهت زده شدند... و در حین برگزاری کنگره صهیونیست‌ها در سال 1923 بار دیگر متفقا درخواست خود برای در اختیار داشتن سرزمین‌های واقع در شرق اسرائیل را بیان کردند"</مرجع>  اعطای حق قیومیت به دلیل نگرانی‌های ایالات متحده آمریکا در ارتباط با جاه‌طلبی‌های استعمارگرانه انگلیس و نیز نگرانی‌های ایتالیا در مورد اهداف فرانسه به تاخیر افتاد. فرانسه نیز تا زمانی که اعطای حق قیومیت سوریه به این کشور نهایی نشده بود از توافق در مورد فلسطین امتناع می‌کرد.  به گفته لوئیس،  اعتراضات آمریکائیان به صدور حکم قیومیت به همراه مثلث اختلافات بین ایتالیا، فرانسه و انگلیس به خوبی نشان می‌دهد چرا احکام قیومیت الف تا چهار سال پس از امضای معاهده کنفرانس صلح پاریس در سال 1919 محقق نشد.... اسناد انگلیس به وضوح نشان می‌دهد که صبر و دیپلماسی بالفور منجر به صدور نهایی احکام قیومیت الف برای سوریه و فلسطین در 29 سپتامبر 1923 شد. <مرجع> لوئیس، 1969، صفحه 90.</مرجع>  حتی پیش از آنکه حکم قیومیت در سال 1923 به صورت قانونی اجرا شود (متن 1922: حکم قیومیت جامعه ملل برای فلسطین)، انگلیسی‌ها از واژه "فلسطین" برای نامیدن بخش غربی رود اردن و "اردن" برای نامیدن بخش شرقی این رود استفاده می‌کردند.  <مرجع> اینگرامز، 1972</مرجع> <مرجع> جامعه ملل (1921). [http://domino.un.org/unispal.nsf/9a798adbf322aff38525617b006d88d7/349b02280a930813052565e90048ed1c گزارش موقت در مورد مدیریت اجرایی فلسطین
[[Cisjordan] و اردن (بر اساس ترتیبات قانونی و اجرایی مختلفی) در حکم قیومیت فلسطین که در 29 سپتامبر 1923 توسط جامعه ملل در اختیار بریتانیا قرار گرفت گنجانده شدند. استفاده رسمی از واژه انگلیسی "فلسطین" با اعطای حکم قیومیت فلسطین به انگلیس بار دیگر رایج شد. در آغاز این دوره، نام "ارتز ییسریل" ("سرزمین اسرائیل"، زبان عبری: ) از طریق یک تمبر پستی در سال 1920، توسط هربرت ساموئل نخستین نماینده انگلیس در فلسطین که بین سالهای 1925-1920 این سمت را در اختیار داشت رایج شد. مقامات وزارت امور خارجه انگلیس به این اقدام وی اعتراض کردند اما با انتقال مسئولیت فلسطین از وزارت امور خارجه به وزارت مستعمرات این اقدام وی به دست فراموشی سپرده شد. <مرجع> رجوع شود به [1] </مرجع> در آوریل 1920 شورای عالی متحدین (ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و ژاپن) در کنفرانس سانرمو تصمیماتی رسمی در مورد سرزمین‌های تحت قیومیت اتخاذ کرد. بر این اساس بریتانیا قیومیت فلسطین را پذیرفت، اما تصمیمی در مورد مرزهای سرزمین‌های تحت قیومیت و شرایطی که این سرزمین‌ها می‌بایست به موجب آن اداره می‌شد اتخاذ نشد. چیم ویزمن، نماینده سازمان صهیونیستی در سانرمو، متعاقبا گزارشی در این مورد به همکاران خود در لندن ارائه کرد.  :"هنوز در مورد مسائل مهمی همچون شرایط حقیقی قیومیت و مساله مرزهای فلسطین تصمیمی گرفته نشده است. تعیین حدود مرزهای فلسطین و آن بخش از سوریه که تحت کنترل فرانسه قرار دارد انجام شده است، که به این ترتیب مرز شمالی و خط شرقی سرحد را که در همسایگی سوریه عرب نشین قرار دارد مشخص می‌کند. تعیین خط شرقی مرز تا زمانی که امیر فیصل در کنفرانس صلح که احتمالا در پاریس برگزار می‌شود شرکت نکند قطعی نخواهد شد." <مرجع> 'آرمان‌های یهودیان: دکتر ویزمن و آینده فلسطین'، "تایمز"، شنبه، 8 می، 1920:صفحه 15. </مرجع> در ژوئیه 1920، نیروهای فرانسه فیصل اول از عراق (فیصل بن حسین) را از دمشق بیرون راندند و به فرمانروایی کم اهمیت وی بر منطقه اردن یعنی جایی که سران محلی سابقا با هرگونه قدرت مرکزی مخالفت می‌کردند پایان دادند. شیوخ، که پیش‌تر پیمان وفاداری با شریف منعقد کرده بودند، از انگلیسی‌ها خواستند اداره منطقه را بر عهده بگیرند. هربرت ساموئل خواستار گسترش حیطه اختیار دولت فلسطین تا اردن شد، اما در دیدار وینستون چرچیل و امیر عبدالله از اردن که در مارس 1921 در قاهره و بیت‌المقدس انجام شد قرار بر این شد که امیر عبدالله (در آغاز تنها برای شش ماه) از سوی دولت فلسطین اداره این منطقه را بر عهده بگیرد. در تابستان 1921 اردن به سرزمین‌های تحت قیومیت ملحق شد، اما از شرط سرزمین ملی یهودیان مستثنی شد. <مرجع> گلبر، 1997، صفحات 15-6. </مرجع> در 24 ژوئیه 1922 جامعه ملل ضوابط سرپرستی انگلیس بر فلسطین و اردن را تایید کرد. در 16 سپتامبر جامعه ملل رسما یادداشتی از آرتور بالفور (لرد بالفور) را که تایید می‌کرد اردن باید از بندهای مربوط به تاسیس سرزمین ملی یهودیان و نیز "تسهیل" مهاجرت یهیودیان به این سرزمین و اسکان آنان مستثنی شود تصویب کرد. <مرجع> سیکر، 1999، صفحه 164. </مرجع> در واقع، در حالیکه اعراب به راحتی می‌توانستند در فلسطین اسکان یابند، انگلیسی‌ها از اسکان یهودیان در اردن ممانعت می‌کردند. (رجوع شود به سند مربوط به ورود یهودیان به اردن] اردن در اصل 77 درصد از فلسطین را تشکیل می‌داد بدین ترتیب رهبران یهودیان اعتقاد داشتند این امر یک بی‌عدالتی آشکار و تقسیم ناعادلانه سرزمینی بود که بر اساس اعلامیه بالفور به عنوان سرزمین ملی یهودیان در نظر گرفته شده بود. <مرجع> به عنوان مثال رجوع شود به: "شمیر، موشه"ییر"2001"، صفحه 203 و "کاتز، شمول"میدان نبرد"1973، صفحه 67: "رهبران صهیونیست‌ها از تهدید کاهش سه چهارم از سرزمین ملی یهودیان بهت زده شدند... و در حین برگزاری کنگره صهیونیست‌ها در سال 1923 بار دیگر متفقا درخواست خود برای در اختیار داشتن سرزمین‌های واقع در شرق اسرائیل را بیان کردند"</مرجع> اعطای حق قیومیت به دلیل نگرانی‌های ایالات متحده آمریکا در ارتباط با جاه‌طلبی‌های استعمارگرانه انگلیس و نیز نگرانی‌های ایتالیا در مورد اهداف فرانسه به تاخیر افتاد. فرانسه نیز تا زمانی که اعطای حق قیومیت سوریه به این کشور نهایی نشده بود از توافق در مورد فلسطین امتناع می‌کرد. به گفته لوئیس، اعتراضات آمریکائیان به صدور حکم قیومیت به همراه مثلث اختلافات بین ایتالیا، فرانسه و انگلیس به خوبی نشان می‌دهد چرا احکام قیومیت الف تا چهار سال پس از امضای معاهده کنفرانس صلح پاریس در سال 1919 محقق نشد.... اسناد انگلیس به وضوح نشان می‌دهد که صبر و دیپلماسی بالفور منجر به صدور نهایی احکام قیومیت الف برای سوریه و فلسطین در 29 سپتامبر 1923 شد. <مرجع> لوئیس، 1969، صفحه 90.</مرجع> حتی پیش از آنکه حکم قیومیت در سال 1923 به صورت قانونی اجرا شود (متن 1922: حکم قیومیت جامعه ملل برای فلسطین)، انگلیسی‌ها از واژه "فلسطین" برای نامیدن بخش غربی رود اردن و "اردن" برای نامیدن بخش شرقی این رود استفاده می‌کردند. <مرجع> اینگرامز، 1972</مرجع> <مرجع> جامعه ملل (1921). [http://domino.un.org/unispal.nsf/9a798adbf322aff38525617b006d88d7/349b02280a930813052565e90048ed1c گزارش موقت در مورد مدیریت اجرایی فلسطین

</مرجع> اما، "فلسطین" در معنای سرزمین ملی یهودیان اغلب شامل سرزمین‌های هر دو سوی رو اردن است (همچنین رجوع شود به موافقت‌نامه فیصل-ویزمن، تاریخ فلسطین، تاریخ اردن).

130px تمبری متعلق به فلسطین تحت قیومیت انگلیس
130px تمبری متعلق به فلسطین تحت قیومیت انگلیس

در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، موقعیت انگلیس در فلسطین به تدریج بدتر شد. این امر ناشی از مجموعه‌ای از عوامل همچون موارد ذیل بود:

  • شرایط فلسطین به دلیل حملات بی‌وقفه ایگرون و گروه لهی به مقامات، نیروهای نظامی و تاسیسات راهبردی انگلیس به سرعت در حال بدتر شدن بود. این امر به روحیه و وجهه انگلیس صدمات شدیدی وارد کرد، و نیز منجر به گسترش مخالفت مردم انگلیس با سرپرستی انگلیس بر فلسطین شده، و افکار عمومی خواستار "بازگشت نیروها به خانه" شد. <مرجع>سرهنگ آرچر کاست، دبیر ارشد دولت انگلیس در فلسطین، در سخنرانی‌ای خطاب به انجمن امپراطوری سلطنتی گفت "اعدام دو گروهبان انگلیسی [توسط ارگون‌ها و به تلافی اعدام‌هایی که توسط انگلیسی‌ها انجام شده بود] بیش از هر چیز دیگری منجر به خروج ما از فلسطین شد".
   (نشریه یونایتد امپایر، نوامبر و دسامبر 1949، برگرفته از عصیان، توسط مناچم بگین) </مرجع>
  • به دلیل ممانعت انگلیس از بازگشت بازماندگان هولوکاست به فلسطین، و در عوض فرستادن آنان به اردوگاه‌های پناهندگان در قبرس، یا حتی بازگرداندن آنان به آلمان همانند آنچه در مورد کشتی اکسودس در سال 1947 اتفاق افتاد افکار عمومی جهان به موضع‌گیری علیه انگلیس پرداخت.
  • هزینه نگهداری ارتشی که بیش از 100,000 نفر عضو داشت برای انگلیس که دچار مشکلات اقتصادی پس از جنگ دوم جهانی بود دشوار بود، و یکی دیگر از دلایل درخواست افکار عمومی در انگلیس برای پایان سرپرستی این کشور بر فلسطین بود.

سرانجام اینکه دولت انگلیس در سال 1947 اعلام کرد که خواستار پایان دادن به سرپرستی خود بر فلسطین است، و مسئولیت اداره فلسطین را به سازمان ملل متحد محول کرد.

[ویرایش] طرح سازمان ملل برای تجزیه فلسطین

نوشتار اصلی را بخوانید: طرح سازمان ملل برای تجزیه فلسطین در سال 1947

Image:UN Partition Plan Palestine.png|right|thumb|150px]] طرح سازمان ملل برای تفکیک فلسطین]]

150px نقشه امروز کشور اسرائیل
150px نقشه امروز کشور اسرائیل

در 29 نوامبر 1947، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، با دو سوم رای اکثریت بین‌المللی، طرح سازمان ملل برای تجزیه فلسطین را به تصویب رساند (قطعنامه 181 مجمع عمومی سازمان ملل متحد)، این طرح که برای پایان دادن به مناقشه اعراب و اسرائیل (مناقشه اعراب و یهودیان) در نظر گرفته شده بود سرزمین فلسطین را به دو کشور یهودی‌نشین و عرب‌نشین تقسیم می‌کرد، و بخش اعظم بیت‌المقدس را که شامل بیت‌اللحم می‌شد تحت کنترل نیروهای بین‌المللی قرار می‌داد. رهبران یهودیان (و از آن جمله آژانس یهودیان)، این طرح را پذیرفتند، اما رهبران اعراب فلسطین آن را نپذیرفته و از مذاکره در مورد آن امتناع کردند. کشورهای عرب و مسلمان همسایه فلسطین نیز با طرح تجزیه مخالفت کردند. پس از آنکه کمیته عالی اعراب در سال 1947 اعلام شورش در بیت‌المقدس کرد جامعه اعراب واکنش خشونت‌آمیزی نشان داده و دست به درگیری زدند که در نتیجه آن بسیاری از ساختمان‌ها و مغازه‌ها در آتش سوختند. با ادامه کشمکش‌های نظامی بین شبه‌نظامیان فلسطینی و یهودی در فلسطین، حق سرپرستی انگلیس بر فلسطین در تاریخ 15 می 1948 به پایان رسید در حالیکه یک روز پیش از آن تاسیس کشور اسرائیل اعلام شده بود (رجوع شود به اعلام تاسیس کشور اسرائیل). همسایگان عرب و ارتش‌های آنان (لبنان، سوریه، عراق، مصر، اردن، ارتش جهاد، ارتش آزادی‌بخش اعراب و اعراب محلی) بلافاصله پس از اعلام استقلال اسرائیل به این کشور حمله کردند، و متعاقب آن جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 درگرفت. در نتیجه، طرح تجزیه فلسطین هیچگاه عملی نشد.

[ویرایش] وضعیت کنونی

پس از وقوع جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948، در موافقت‌نامه‌های آتش‌بس موقت مابین اسرائیل و کشورهای عرب همسایه آن هیچگاه از فلسطین به عنوان یک سرزمین مجزا نامی برده نشد. در این موافقت‌نامه‌ها فلسطین بین اسرائیل، مصر، سوریه و اردن تقسیم شد.

اسرائیل علاوه بر مناطقی که سازمان ملل متحد تقسیم‌بندی کرده بود 26 درصد از سرزمین‌های تحت قیومیت در غرب رود اردن را نیز تصرف کرد. اردن نیز 21 درصد از سرزمین‌های تحت قیومیت را تصرف و به خاک خود ضمیمه کرد. بیت‌المقدس به دو بخش تقسیم شد، و اردن بخش‌های شرقی از جمله شهر باستانی را در اختیار گرفته، و اسرائیل بخش غربی را در اختیار گرفت. مصر نیز باریکه غزه را در اختیار گرفت.

برای شرح جابجایی وسیع جمعیتی اعراب و یهودیان در جریان جنگ 1948 و در طول دهه‌های بعدی رجوع شود به مهاجرت در فلسطین و مهاجرت یهودیان از سرزمین‌های اعراب.

از دهه 1960 به بعد، اصطلاح "فلسطین" مرتبا در بافت‌های سیاسی به کار گرفته می‌شد. اعلامیه‌های مختلف، همچون اعلام تشکیل کشور مستقل فلسطین در سال 1988 توسط سازمان آزادی‌بخش فلسطین به کشوری که فلسطین نامیده می‌شد اشاره می‌کرد، و مرزهای آن را با درجات مختلف وضوح تعریف کرده، و از جمله خواستار ضمیمه شدن کل کشور اسرائیل به فلسطین شد. اخیرا، پیش‌نویس قانون اساسی فلسطین بر اساس کرانه باختری و باریکه غزه پیش از 1967 (جنگ شش روزه) مرزهای فلسطین را تعیین کرده است. این خط سبز (اسرائیل) بر اساس موافقت‌نامه آتش‌بس موقت#خط آتش‌بس در برابر مرزهای دائمی|خط آتش‌بس موقت 1949 تعیین شده؛ و مذاکرات مربوط به تعیین مرزهای دائمی هنوز انجام نشده است. علاوه بر این، از سال 1994، تشکیلات خودگردان فلسطین کنترل بخش‌های مختلف فلسطین باستانی را در اختیار گرفته است.

[ویرایش] خاستگاه و سیر تحول مساله فلسطین: 1988-1917

مساله فلسطین اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم در سازمان ملل متحد مطرح شد.

اما ریشه مساله فلسطین به عنوان یک مساله بین‌المللی، در رودیدادهایی نهفته است که تا پایان جنگ جهانی اول رخ داد. این رویدادها منجر شد جامعه ملل فلسطین را به موجب سیستم قیومیت که به تصویب جامعه ملل رسیده بود تحت سرپرستی بریتانیا قرار دهد. در اصل، این سرپرستی قرار بود به صورت موقت و تا زمانی ادامه یابد که فلسطین به استقلال کامل دست می‌یابد، وضعیتی که در منشور جامعه ملل به رسمیت شناخته شده بود، اما در حقیقت سیر تحول تاریخی این قیومیت منجر به شکل‌گیری فلسطین به عنوان یک کشور مستقل نشد.

به رغم آنچه که در منشور جامعه ملل آمده بود و خواستار توجه به خواسته‌های اعراب و یهودیان فلسطین در اعطای حکم قیومیت شده بود اما تصمیم اعطای قیومیت خواسته‌های مردم فلسطین را مدنظر قرار نداد. این امر اهمیت بسیاری یافت چرا که دولت انگلیس تقریبا پنج سال پیش از دریافت حکم قیومیت فلسطین از جامعه ملل به سازمان صهیونیست‌ها تعهد داده بود سرزمین ملی یهودیان را در فلسطین تاسیس کند، چرا که رهبران صهیونیست‌ها با ارائه شواهد تاریخی مدعی بودند اجدادشان دو هزار سال پیش از پراکندگی یهودیان در فلسطین می‌زیسته‌اند.

در طول دوره قیومیت انگلیس بر فلسطین، سازمان صهیونیست‌ها تلاش می‌کرد شرایط تاسیس سرزمین ملی یهودیان را در فلسطین فراهم کرده و مقدماتی ایجاد کند تا یهودیان و اعراب بتوانند در کنار هم در این منطقه زندگی کنند. اعراب فلسطین احساس می‌کردند که این طرح منجر به نقض حقوق آنان خواهد شد. آنان همچنین معتقد بودند این امر منجر به نقض تضمیناتی می‌شود که متحدین در قبال حمایت اعراب از آنان در جریان جنگ جهانی در مورد استقلال به رهبران اعراب داده بودند. نتیجه این امر مخالفت فزاینده اعراب با اعطای قیومیت فلسطین و متعاقب آن توسل اعراب به خشونت علیه یهودیان شد. <مرجع> "رجوع شود به [2]. </مرجع>

[ویرایش] جمعیت‌نگاری

[ویرایش] جمعیت‌نگاری اولیه

برآورد جمعیت فلسطین در دوران باستان بر اساس سه روش انجام می‌گیرد – سرشماری‌ها و نوشته‌هایی که در آن زمان انجام گرفته است، استفاده از کتاب مقدس، و روش علمی مبتنی بر حفاری‌ها و روش‌های آماری که شمار زیستگاه‌ها در زمانی خاص، مساحت هر زیستگاه، و عامل تراکم برای هر زیستگاه را مدنظر قرار می‌دهد.

به گفته ژوزف جیکوبس در "دایره‌المعارف یهودیان" (1906-1901)[3]، کتب پنجگانه عهد عتیق در موارد متعددی اشاراتی به شمار یهودیانی که مصر را ترک کردند، و اعقاب هفتاد پسر و نواده یعقوب که در این کشور اقامت گزیدند داشته اند. در مجموع، از جمله فرزندان حضرت یعقوب، 611,730 مرد با سن و سال بیش از بیست سال و در نتیجه قادر به حمل سلاح ثبت شده است؛ این امر حاکی از جمعیتی در حدود 3,154,000 است. گفته می‌شود سرشماری داوود حدود 1,300,000 مرد با سن بیش از بیست سال را ثبت کرده است، که این امر نیز به نوبه خود حاکی از جمعیتی بالغ بر 5,000,000 نفر است. شمار تبعیدیانی که از بابل بازگشتند 42,360 نفر است. تاسیتوس اعلام کرد که بیت‌المقدس در زمان سقوط خود 600,000 نفر جمعیت داشت؛ اما ژوزفوس معتقد است که در این زمان جمعیت این شهر حدود 1,100,000 نفر بوده است.

بر اساس حفاری‌هایی که توسط ماگن بورشی کارشناس موزه اسرائیل انجام شده است:

"در اینجا تلاش کرده‌ایم به دو روش نشان دهیم که جمعیت فلسطین در دوران باستان از یک میلیون نفر فراتر نرفته است. علاوه بر این می‌توان نشان داد که این تعداد کم و بیش جمعیت فلسطین در دوران اوج خود یعنی در-- اواخر دوران روم بیزانس، یعنی حدود سال 600 پس از میلاد مسیح بوده است" <مرجع> ماگن بروشی، جمعیت فلسطین در دوران روم بیزانس، پژوهشنامه مراکز شرق‌شناسی در آمریکا، شماره 236، صفحه 7، 1979. </مرجع> </نقل قول> به همین ترتیب، پژوهش انجام شده توسط ییگال شیلو از دانشگاه عبری حاکی از آن است که جمعیت فلسطین در عصر آهن هرگز از یک میلیون نفر فراتر نرفته است. او می‌نویسد:

"همانطور که پیش‌تر ذکر شد، جمعیت کشور در دوران روم بیزانس از جمعیت عصر آهن بسیار فراتر رفت... اگر برآوردهای جمعیتی بروشی را که به نظر می‌رسد بررسی‌های اخیر بر آن صحه می‌گذارد بپذیریم، باید برآورد جمعیت عصر آهن را در رقمی پایین‌تر قرار دهیم." <مرجع> ییگال شیلو، جمعیت فلسطین در عصر آهن به لحاظ بررسی نمونه‌ای طرح‌های شهری، مناطق، و تراکم جمعیت، پژوهشنامه مراکز شرق‌شناسی در آمریکا، شماره 239، صفحه 33، 1980. </مرجع> </نقل قول> شمول کاتز می‌نویسد: <مرجع> کاتز، صفحه 115-113 الگو:علامت او </مرجع>

"پس از آنکه استقلال یهودیان در سال 70 به پایان رسید، جمعیت آنان در یک برآورد محافظه‌کارانه، حدود 5 میلیون نفر بود. (بر اساس ارقامی که ژوزفوس اعلام کرده بود جمعیت ی彐 بر اساس ارقامی که دیو کاسیوس ارائه کرده حتی شصت سال پس از تخریب معبد، در آغاز شورش به رهبری بارکوچبا در سال 132، زمانی که شمار بسیاری از یهودیان از فلسطین گریخته یا تبعید شده بودند، جمعیت یهودیان این کشور حدود 3 میلیون نفر بوده است. شانزده قرن بعد، هنگامی که احتمال بازگشت به زایون فراهم شد، فلسطین به کشوری متروکه و خالی از سکنه تبدیل شد. نوشته‌های مسافرانی که در اواخر قرن هجدهم و نیز در طول قرن نوزدهم به فلسطین سفر کرده‌اند حاکی از تهی و متروک بودن این سرزمین است. در سال 1738، توماس شاو در مورد فقدان مردمی که باید خاک حاصلخیز فلسطین را پر کنند نوشت. در سال 1785، کنستانتین فرانکو چاسبوف (کنستانتین فرانکو والنی) کشور بارانی و متروک فلسطین را توصیف کرد. او تا آن زمان سرزمینی بدتر از فلسطین ندیده بود. مسافران و زائران همچنان در عباراتی دردناک به توصیف شرایط در فلسطین می‌پرداختند. حدودا شصت سال بعد، الکساندر کیت، با یادآوری توصیف والنی، می‌نویسد: "در زمان او فلسطین هنوز به آخرین درجه متروک بودن و تهی بودن از جمعیت نرسیده بود." <مرجع> توماس شاو، سفرها و مشاهدات مربوط به بخش‌های مختلف کشورهای شمال آفریقا و مشرق (لندن، 1767)، صفحه 331؛ کنستانتین فرانکو والنی، سفر به سوریه و مصر در سال‌های 1783، 1784 و 1785 (لندن، 1787)؛ الکساندر کیت، سرزمین اسرائیل (ادینبورگ، 1944)، صفحه 465. </مرجع> </نقل قول>

[ویرایش] جمعیت‌شناسی در اواخر دورهِ عثمانی و دوره‌های دولت قیم انگلیس

طبق تخمین‌های ولنی در سال 1785، جمعیت کشور کمتر از 200 هزار نفر بوده است.[۲] [۳]

طبق نظریات جاستین مک کارتی ، جمعیت فلسطین در اوایل قرن 19 حدود 350 هزار نفر بوده است[۴] و در سال 1900 فلسطین (طبق تخمین‌های عثمانی 600 هزار نفر جمعیت داشته که 94% از آنها عرب بوده اند. در سال 1924 تعداد جمعیت مسلمان عرب فلسطین 657 هزار نفر، عرب‌های مسیحی 81 هزار نفر و یهودی‌ها 59 هزار نفر بود، [۵]

آلفونس دی لامارتین در سال 1835 : [۶]

"خارج ار دروازه‌های اورشلیم ما موجود زنده‌ای ندیدیم، و صدایی شنیدیم، سکوتی عظیم بر همه حاکم بود [۷]

مارک تواین در سال 1867 از فلسطین بازدید کرد و در اثرش بنام Innocents Abroad از سفرش در این کشور ویران نوشت:

" از آتن تا سلسله جزایر یونان غیر از دیواره‌های ساحلی ممنوعه و تپه‌های بائر چیزی ندیدیم که گاهی سه و یا چهار ستون باشکوه ولی متروکه از قلعه‌های کهن در آنها بچشم می‌خورد--- منظره‌ای که در واقع سمبل ویرانی‌ای بود که در این طول سال‌‌ها در یونان بوجود امده است. ما هیچ مزرعه‌های ندیدم، تنها تعداد کمی روستای کوچک و خانه‌های بسیار کمی دیدیم که نشانی از سبزی و طبیعت در آنها وجود نداشت، نه درختی و نه علفی. یونان بیابانی سرد و محزون است، بدون هیچ گونه اثری از کشاورزی، ساخت و سازو یا تجارت. (اثر "Innocents Abroad"، صفحهِ 203) ... "فلسطین در خاکستر و ویرانی قرار دارد. گویی که طلسم یا نفرینی تمامی مزارع و هر آنچه را که این منطقه داشته نابود کرده است. فلسطین متروک است و نازیبا – فلسطین مانند دیگر جاهای دنیا نیست. فلسطین در سنت و شعر مقدس است، فلسطین سرزمین رویا است." [۸] "به ندرت درختی و یا بوته‌ای به چشم می‌خورد. حتی خارها و کاکتوس‌ها که رفیق دیرین خاک‌های بایر هستند در اینجا به چشم نمی خورند."[۹] "حزن و ویرانگی در اینجا غوغا می‌کند. ما به سلامت به تیبر ریسدیم. در راه به هیچ انسانی برنخوردیم"[۱۰] ... " منظرهِ دمشق از کوه‌ها بسیار زیبا است. این شهر حتی برای خارجی‌هایی که به پوشش‌های گیاهی لوکس عادت کرده اند جذاب و زیبا است، و قابل درک است که این منطقه چقدر می‌تواند برای کسانی که چشمانشان تنها سوریهِ متروک و بایر را دیده است جذاب باشد. بحدی که شاید اگر یک سوریه‌ای برای اولین بار این منظره را ببیند از شدت لذت دیوانه و سرمست شود. (اثر "Innocents Abroad"، صفحهِ 262)

توصیف تواین از ویرانگی بی‌حد فلسطین و نتیجه‌گیری وی بر این مضمون که زندگی دوباره شهر بعید به نظر می‌رسید بسیار کوبنده است. کاتالین کریستیسن منتقد مارک تواین است و عنوان کرده که شهر نابلس جمعیتی برابر با 20 هزار عرب و چند صد ساماریتان داشته است .[۱۱] با این حال تواین در مورد سامره‌ای ها توصیفات مشروحی آورده است در حالیکه نامی از عرب‌ها نیاورده است. Their Influence on U.S. Middle East Policy, Univ. of California Press, 1999; p20.</ref> در اواسط قرن 19، جمعیت کل فلسطین بین 50 تا 100 هزار نفر تخمین زده شد..[۱۲] . در یک سرشماری دراواخر قرن 19، جمعیت فلسطین بیش از 230 هزار نفر عنوان شد.</ref> کمال کارپات عنوان کرده که در آن زمان فلسطین یکی از پرجمعیت‌ترین مناطق امپراتوری عثمانی بوده است.[۱۳] احد هام پس از بازدید از فلسطین در سال 1891 نوشت:

از یرون ما این تصور را داریم که اسرائیل سرزمین متروک و ویرانه‌ای است و هرکس که تمایل به خرید زمین دارد می‌‌تواند هر مفدار که می‌خواهد در آنجا بخرد. اما واقعیت چیز دیگری است. در کل این منطقه یافتن زمین زراعتی که در آن قبلا زراعت نشده باشد سخت است، غیر از زمین‌های شنی و یا تپه‌های سنگی که رها شده‌اند، سایر زمین‌ها همه با صرف هزینه و کار فراوان برای زراعت آماده شده‌اند. ... بسیاری از مردم ما که برای خرید زمین به اسرائیل آمدند، ماه‌ها جستجو کردند و در نهایت هم چیزی را که می‌خواستند نیافتند.[۱۴]

(طبق گزارشUNSCOP شامل ((عرب بدوی]]) در سال 1984، جمعیت فلسطین به 1 میلیون و 900 هزار نفر رسید که 68% از آن عرب و 32% یهود بودند. == تحلیل ژنتیکی جمعیت منطقه ==این مبحث کلا مشکل‌دار است. اگر کسی عنوان بهتری دارد، لطفا آنرا جایگزین کند و این جمله را پاک کند./!-->

تصویر:Y-chromosome haplotype.jpg
Regions of the Y chromosome used in staining

بر اساس بررسی‌های ژنتیکی، جمعیت یهود و فلسطینی از لحاظ ژنتیکی تداخل دارند. مسلمانان فلسطینی دارای عوامل ژنتیکی‌ای هستند که در جمعیت شبه‌جزیره عرب یافت می‌شوند و در مورد یهودی‌ها بسیار نادر هستند. یهودیان اشکنازی نیز دارای عوامل ژنتیکی‌ای هستند که در افراد اروپایی دیده می‌شوند و وجود چنین عواملی در عرب ‌ها بسیار کم است.

دانشمندان علوم ژنتیک توافق دارند که در افراد خاورمیانه در زمان‌های پیش از تاریخ تداخل ژنتیکی بوده است. نبل در سال 2000 با انجام بررسی کروموزوم-haplotype Y برای بررسی نژادی یهودیان و مسلمانان فلسطینی عنوان کرد "ژن مشترک برای قسمت عمده‌ای از کروموزوم‌هایY وجود دارد که نشاندهندهِ اجداد مشترک می‌باشد" دو مدل هاپلوتایپ که تشکیل دهندهِ ]]کلاید]] مسلمانان فلسطینی بود در میان یهودیان نیز وجود داشت که "نشاندهندهِ انحراف و یا تداخل از سایر افراد" می‌باشد. نبل عنوان کرد که این یافته هماهنگ با شواهد تاریخی‌ای است که عنوان می‌کند که "بخشی و یا کل عرب‌های مسلمان در این کشور از نوادگان ساکنین محلی، عمدتا مسیحی و یهودی، هستند که پس از پیروزی اسلام در قرن هفت بعد از میلاد به اسلام روی آوردند. این ساکنین محلی در واقع از نسل جمعیت اصلی‌ای که چندین قرن و حتی در دوره‌های پیش از تاریخ در این منطقه می‌زیسته‌اند هستند. [۱۵]

یک بررسی دیگر توسط همین گروه با هدف مشخص کردن ارتباط ژنی میان سه جامعهِ یهودی (اشکنازی، سفاردی و کردی) دو گروه هالپوتایپ کروموزوم YEu9 و Eu10 را به عنوان نشاندهندهِ قسمت عمدهِ نژاد خاورمیانه شرح داد. چنین به نظر می‌رسد که Eu9 مربوط به شمالترکیه وEu10 مربوط به جنوب آن می‌باشد. در کردهای مسلمان و یهود Eu9 زیاد است، اما Eu10 که در مسلمانان فلسطینی زیاد است در بین این افراد کم است. این بررسی نشان داد که

 ?کروموزوم‌های Y در عرب‌های مسلمان و عرب بادیه نشین نشاندهندهِ ارتباطات نژادی با ساکنان جدید منطقه و ارتباطات نژادی دیگر با سایر افراد می‌باشد. ارتباطات نژادی اولیه در واقع بخشی از کروموزوم مشترک با یهودی‌ها می‌باشد. طبق طرح ما، مهاجرت‌های اخیر همانطوریکه از کروموزومEu 10 ویژه عرب‌ها که شامل مدل های هاپلوتایپ مشاهده شده در فلسطینی‌ها و عرب‌های بادیه نشین مشهود است ،اغلب از شبه‌جزیرهِ عرب بوده است. این بررسی نشان می‌دهد که کروموزوم‌های Y یهودی‌ها بخش مهمی از عوامل ژنتیکی منطقه را شامل می‌شود و خصوصا یهودی‌ها ارتباط ژنتیکی زیادی با افراد ساکن در شمال ترکیه داشته‌اند. .[۱۶]

در سال 1902، سیر جمز فریزر در کتابش بنام شاخهِ طلایی که درباره نظریهِ وی در مورد ریشه‌های مذهب می‌باشد، عنوان کرد که اکثر عرب‌های فلسطین از تبار Jebusites و کنعانی هستند:

"ساکنان عرب زبان فلسطین از نژاد قبیله‌هایی هستند که پیش از حملهِ اسرائیل در منطقه سکنا گزیدند." آنها هنوز به این سرزیمن پای‌بند هستند. آنها هرگز این سرزمین را ترک نکرده و از آن دل نکندند."

برخی ژنتیک‌دانان با فریزر موافق هستند. آرنایز-ویلنا و سایرین (2001) فایل ژنتیکی فلسطینی‌ها را با سایر افراد مدیترانه‌ای مقایسه کردند و عنوان کردند که : :[۱۷]:[4]

"اطلاعات ژنتیکی و جمعیت‌شناسی [فرضیه][۱۸]

با این وجود نتایج این بررسی نشان می‌دهد که فلسطینی‌ها از لحاظ ژنتیکی با ]]مصری‌ها]]، لبنانی‌ها، ایرانی‌ها، کرتان، مقدونیه‌ای‌ها ،ساردنی‌ها، ]]افراد ترک|ترک]]، ارمنی‌ها و همچنین الجزایری‌‌ها، اسپانیایی‌ها، فرانسوی، ایتالیایی و بایسکی‌ها ارتباطاتی دارند. بنابراین این شرایط نمی‌تواند پاسخگویی مسالهِ مهاجرت باشد.

آرنایز-ویلنا بعدها از هیات سردبیری مجله اخراج شد و این مقاله نیز برداشته شد[5]. مقامات این مجله عنوان کردند که این مفاله سیاسی بوده و در آن اظهاراتی نامناسب در مورد اختلافات فلسطین و اسرائیل بکار رفته است.

[ویرایش] مسالهِ مهاجرت دیرهنگام عرب به فلسطین

در مورد این مساله که آیا مهاجرت عرب‌ها به فلسطین بعد از سکونت یهودی‌ها در آنجا در اواخر قرن 19 اتفاق افتاده بحث‌ها و اختلافات بسیاری وجود دارد.

یوزیل شملز که یک جمعیت‌‌شناس است در بررسی‌های خود از اسناد ثبت‌شدهِ عثمانی در مورد جمعیت اورشلیم و حبرونkazas در سال 1905 متوجه شد که اغلب شهروندان عثمانی ساکن در این مناطق، که تشکیل دهندهِ یک سوم از جمعیت فلسطین بودند درهمان محل تولد خود زندگی می‌کردند. خصوصا در مورد مسلمانان، 1/93% در همان محل تولد خود در فلسطین ساکن بودند و 2/5% از آنها که متولد بخش‌های مختلف فلسطین بودند در سایر مناطق غیر از زادگاه خود در فلسطین ساکن بودند و محل تولد 6/1% خارج از فلسطین بوده است. خصوصا در مورد مسلمانان، 1/93.4% در همان محل تولد خود در فلسطین ساکن بودند و 2/5% از آنها که متولد بخش‌های مختلف فلسطین بودند در سایر مناطق غیر از زادگاه خود در فلسطین ساکن بودند و محل تولد 6/1% خارج از فلسطین بوده است. در مورد یهودی‌ها (به استثنای افرادی که جزء شهروندان عثمانی نبوده‌اند) 59% در همان محل تولد خود در فلسطین ساکن بودند و 9/1% از آنها که متولد بخش‌های مختلف فلسطین بودند در سایر مناطق غیر از زادگاه خود در فلسطین ساکن بودند ومحل تولد بیش از 39% از آنها خارج از فلسطین بوده است. [۱۹]

پروفسور جوزف کیکاسولا در امور بین‌المللی در مورد جمعیت پراکندهِ فلسطین پیش از مهاجرت صحبت می‌کند. یکی از دلایل این وضعیت می‌تواند کمبود نفت در این منطقه باشد. وی همچنین به وجود باتلاق‌های زیاد در این ناحیه و ]]مالاریا]] اشاره می‌کند. مورخان عنوان کرده اند که ساکنین صهیونیستی باتلاق‌ها را خشک کرده و مالاریا را از منطقه دور کرده‌اند. [6]

اقتصاددان آمریکایی Gottheil بر این باور است که مهاجرت عظیم عرب‌ها به فلسطین وجود داشته است:

دلایل بسیاری برای این باور وجود دارد که در زمان عثمانی و دوره‌های دولت قیم انگلیس مهاجرت عرب‌ها به فلسطین رخ داده است. مهمترین دلیل در این زمینه ارتباط میان اختلاف اقتصادی منطقه‌ای و مهاجرت است که در سطح جهان اتفاق افتاده و مورد پذیرش همگان است. حجم و میزان دقیق مهاجرت عرب به فلسطین و در فلسطین همانگونه که "باچی" عنوان کرده نامشخص است. ناقص بودن اسناد ثبتی در عثمانی و آمار دوره‌های انگلیس و وجود مهاجرت‌های غیرقانونی و پنهانی در این مدت باعث می‌شود که هرگونه اظهار نظر در این زمینه در واقعی تحلیلی ابداعی باشد. در اغلب موارد افرادی که در زمینه جمعیت‌شناسی فلسطین- و یا تحلیلات جمعیت شناسی بر اساس اطلاعات خام- کار کرده‌اند، اذعان کرده‌اند که محدودیت‌های بسیاری در این زمینه وجود دارد و نتایج غیرقطعی هستند. .[۲۰]

یهوشوئا پورات بر این باور است که نظریهِ "مهاجرت عظیم عرب‌ها از کشورهای همسایه" افسانه‌ای است که "نویسندگان صهیونیست" بوجود آورده‌اند. وی می‌نویسد:

همانطور که نتایج بررسی‌های مورخان و جمعیت‌شناسان جدید فلسطینی نشان می‌دهد، جمعیت عرب در اواسط قرن 19 دوباره رشد کرد. این رشد نتیجهِ عامل جدیدی بود: انقلاب جمعیتی. تا دههِ 1850 هیچ گونه افزایش "طبیعی " در جمعیت نبود، اما پیدایش روش‌های درمانی نوین و تاسیس بیمارستان‌های مدرن توسط مقامات عثمانی و خارجیان مسیحی این وضعیت را تغییر داد. تعداد تولدها ثابت بود، اما مرگ و میر نوزادان کاهش یافت. این شرایط دلیل اصلی رشد جمعیت عرب بود. شکی نیست که کارگران مهاجر از سوریه و اردن به فلسطین آمده و آنجا ساکن شدند. اما در این مورد بحث نشده که قطعا مهاجرت معکوس هم بوده است. بطور مثال در حبرون رسم شده بود که افراد برای تحصیل و کار به قاهره بروند، که در نتیجه گروهی از جمعیت حبرون از قرن 15بطور دائم در قاهره زندگی می‌کردند. نیروی کار غیرماهر از اردن و اطراف به فلسطین می‌آمدند، اما در عوض پیش از 1948 بسیاری از فلسطینیان تحصیل کرده که کاری در فلسطین نیافتند جذب اردن شدند. از لحاظ جمعیت‌شناسی، این انتقالات جمعیتی در مقایسه با عامل طبیعی افزایش جمعیت کمرنگ و کم‌تاثیر هستند. [۲۱]

دانیل پایپس در پاسخ عنوان کرد که مسالهِ "مهاجرت عظیم عرب‌ها از کشورهای همسایه" در نیمهِ اول قرن بیست مطرح شده و آمار و بررسی‌های ]]جمعیتشناسی|جمعیت‌شناختی]] که مورد قبول همگان شامل پروفسور پورات است ، آن را تایید می‌کند. [7]

[ویرایش] وضعیت جمعیتی فعلی

الگو:رجوع کنید به بر اساس آمار ادارهِ آمار مرکزی اسرائیل، درماه می سال 2006، جمعیت اسرائیل برابر با 7 میلیون نفر بود که 77% یهودی، 5/18% عرب و 3/4% از سایر ریشه‌ها بوده‌اند.[۲۲] .بر اساس آمار از یهودی‌های اسرائیل 68% بومی اسرائیل (متولد اسرائیل)، اغلب نسل دوم و یا سوم از اسرائیلی ها هستند و 10% از جهان عرب ازآسیا و آفریقا هستند. [۲۳]

طبق آمار فلسطینی‌ها بیش از 4/2 میلیون فلسطینی در ساحل غربی زندگی می‌کنند. طبق یک بررسی که در ششمین کنفرانس Herzliya دربارهِ تراز امنیت ملی اسرائیل ارائه شد، [۲۴] 4/1 میلیون فلسطینی وجود دارد. طبق آمار فلسطینی‌ها بیش از 4/1 میلیون فلسطینی دیگر در نوار غزه هستند.

طبق آمار فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها، جمعیت فلسطین بین 8/9 تا 8/10 میلیون نفر است.

طبق آمار اردنی‌ها، حدود 6 میلیون نفر در اردن زندگی می‌کنند که اکثر آنها فلسطینی هستند، اما درمورد درصد دقیق فلسطینی‌ها اختلاف وجود دارد و بررسی آن چندان مطلوب برخی‌ها نمی باشد. طبق تخمین‌ها درصد فلسطینی‌ها بین 45 تا 90% می‌باشد.

[ویرایش] همچنین رجوع شود به

ویکی‌انبار
در ویکی‌انبار منابعی در رابطه با
موجود است.
ویکی‌گفتآورد
مجموعه‌ای از نقل‌قول‌های مربوط به
در ویکی‌گفتاورد موجود است.
  • فلسطینی‌ها
  • تاریخ فلسطین
  • کشور فلسطین
  • اسامی خاور نزدیک
  • سرزمین اسرائیل تقریبا همان منطقه را از جنبه‌ای متفاوت در بر می‌گیرد.
  • کشور اسرائیل
  • فلسطین تحت الحمایه
  • درگیری میان اسرائیل و فلسطین
  • درگیری میان اسرائیل و اعراب
  • اسرائیل بزرگ
  • سوریه بزرگ
  • درگیری: شبیه‌سازی سیاسی خاورمیانه

[ویرایش] لینک های خارجی

[ویرایش] نقشه‌ها

[ویرایش] زیرنویس

  1. Surah 5:21
  2. کنت ولنی: سفرها از سوریه و مصر در سال‌های 1783،1784،1785 (لندن، 1798). Vol II p. 219
  3. Katz, 115
  4. McCarthy, 1990, p.26.
  5. McCarthy, 1990.
  6. Katz, 114
  7. Alphonse de Lamartine, Recollections of the East, Vol. I (London, 1845), pp. 268, 308.
  8. Twain, 358
  9. Twain, 294
  10. Mark Twain: ازاثر "Innocents Abroad " (نیویورک، 1911) صفحهِ 216 و 253
  11. B. B. Doumani. اقتصاد سیاسی جمعیت در فلسطین عثمانی: تابلس، قاهره 1950، "مجلهِ بین‌المللی مطالعات خاورنیانه"، جلد 26 (1994) 17-1..
  12. De Hass, History of Palstine, The Last 2000 Years, 1964 , p. 39 ; cited in Katz, 115
  13. K. Karpat, Ottoman population, 1830-1914: demographic and social characteristics, Madison, Wis.: University of Wisconsin Press, 1985.
  14. Alan Dowty, Much Ado about Little: Ahad Ha'am's "Truth from Eretz Yisrael,” Zionism, and the Arabs, Israel Studies, Vol. 5, No. 2 (Fall 2000) 154-181.
  15. Journal Abstract: Almut Nebel, Dvora Filon, Deborah A. Weiss, Michael Weale, Marina Faerman, Ariella Oppenheim, مارک جی. توماس (2000) عنوان می کند "هاپلوتایپ‌های کروموزوم‌های Y عرب‌های فلسطینی و اسرائیلی نشاندهندهِ ساخت‌های فرعی جغرافیایی و تداخل عمده با هاپلوتایپ‌های یهودیان است." Human Genetics 107(6): 630-641.
  16. Journal Article: Almut Nebel, Dvora Filon, Bernd Brinkmann, Partha P. Majumder, Marina Faerman, Ariella Oppenheim. 2001. "The Y Chromosome Pool of Jews as Part of the Genetic Landscape of the Middle East". Human Genetics 69(5): 1095–1112.
  17. Arnaiz- Villena, Antonio et. al. (2001)، ریشهِ فلسطیی‌ها و ارتباط ژنتیکی آنها با سایر جمعیت‌های مدیترانه‌ای، Human Immunology Vol 62, 889-900
  18. p.897.</ref نشان می‌دهند که هم یهودی‌ها و هم فلسطینی‌ها از نژاد کنعان باستان که در دوره‌های کهن با مصری‌ها، ساکنان آنتالیا و بین‌النحرین آمیخته شده می‌باشند".<ref> p. 889.</li> <li id="_note-18">[[#_ref-18|↑]] Schmelz, 1990, pp. 15-67.</li> <li id="_note-19">[[#_ref-19|↑]] Gottheil, 2003.</li> <li id="_note-20">[[#_ref-20|↑]] Porath, Y. (1986). [http://www.nybooks.com/articles/5249 Mrs. Peters's Palestine]. ''New York Review of Books''. [[16 January]], 32(21 & 22).</li> <li id="_note-pdf2">[[#_ref-pdf2_0|↑]] {{cite web| url=http://www1.cbs.gov.il/shnaton56/st02_01.pdf| title=Population, by religion and population group| accessdate=2006-04-08| first =Government of Israel| last =Central Bureau of Statistics}} {{PDFlink}}</li> <li id="_note-pdf3">[[#_ref-pdf3_0|↑]] {{cite web| url=http://www1.cbs.gov.il/shnaton56/st02_24.pdf| title=Jews and others, by origin, continent of birth and period of immigration| accessdate=2006-04-08| first =Government of Israel| last =Central Bureau of Statistics}} {{PDFlink}}</li> <li id="_note-Herzliya">[[#_ref-Herzliya_0|↑]] {{cite web |عنوان = جمعیت عرب در ساحل عربی و غزه The Million Person Gap |نویسنده = Bennett Zimmerman & Roberta Seid |ناشر = گروه تحقیقاتی جمعیتی اسرائیل-آمریکا |تاریخ = 23 ژانویه 2006 |url = http://www.pademographics.com |تاریخ دسترسی =2006-09-27 }}</li></ol></ref>

[ویرایش] منابع

  • Avneri, Arieh (1984), The Claim of Dispossession, Tel Aviv: Hidekel Press
  • Bachi, Roberto (1974), The Population of Israel, Jerusalem: Institute of Contemporary Jewry, Hebrew University
  • Biger, Gideon (1981). Where was Palestine? Pre-World War I perception, AREA (Journal of the Institute of British Geographers) Vol 13, No. 2, pp. 153-160.
  • Broshi, Magen (1979). The Population of Western Palestine in the Roman-Byzantine Period, Bulletin of the American Schools of Oriental Research, No. 236, p.7, 1979.
  • Doumani, Beshara (1995). Rediscovering Palestine: Merchants and Peasants in Jabal Nablus 1700-1900. UC Press. ISBN 0-520-20370-4
  • Gelber, Yoav (1997). Jewish-Transjordanian Relations 1921-48: Alliance of Bars Sinister. London: Routledge. ISBN 0-7146-4675-X
  • Gerber, Haim (1998). "Palestine" and other territorial concepts in the 17th century, International Journal of Middle East Studies, Vol 30, pp. 563-572.
  • Gilbar, Gar G. (ed.), Ottoman Palestine: 1800-1914. Leiden: Brill. ISBN 90-04-07785-5
  • Gottheil, Fred M. (2003) The Smoking Gun: Arab Immigration into Palestine, 1922-1931, Middle East Quarterly, X(1).
  • Hughes, Mark (1999). Allenby and British Strategy in the Middle East, 1917-1919. London: Routledge. ISBN 0-7146-4920-1
  • Ingrams, Doreen (1972). Palestine Papers 1917-1922. London: John Murray. ISBN 0-8076-0648-0
  • Khalidi, Rashid (1997). Palestinian Identity. The Construction of Modern National Consciousness. Columbia University Press. ISBN 0-231-10515-0
  • Karpat, Kemal H. (2002). Studies on Ottoman Social and Political History. Brill. ISBN 90-04-12101-3
  • Katz, Shmuel (1973) Battleground: Fact and Fantasy in Palestine Shapolsky Pub; ISBN 0933503032
  • Kimmerling, Baruch and Migdal, Joel S. (1994). Palestinians: The Making of a People, Harvard University Press. ISBN 0-674-65223-1
  • Köchler, Hans (1981). The Legal Aspects of the Palestine Problem with Special Regard to the Question of Jerusalem. Vienna: Braumüller. ISBN 3-7003-0278-9
  • Le Strange, Guy (1965). Palestine under the Moslems (Originally published in 1890; reprinted by Khayats) ISBN 0-404-56288-4
  • J.P. Loftus (1948), Features of the demography of Palestine, Population Studies, Vol 2
  • Louis, Wm. Roger (1969). The United Kingdom and the Beginning of the Mandates System, 1919-1922. International Organization, 23(1), pp. 73-96.
  • McCarthy, Justin (1990). The Population of Palestine. Columbia University Press. ISBN 0-231-07110-8.
  • Mandel, Neville J. (1976). The Arabs and Zionism Before World War I. University of California Press. ISBN 0-520-02466-4
  • Maniscalco, Fabio. (2005). Protection, conservation and valorisation of Palestinian Cultural Patrimony Massa Publisher. ISBN 88-87835-62-4.
  • Metzer, Jacob (1988), The divided economy of Mandatory Palestine, Cambridge University Press
  • Porath, Yehoshua (1974). The Emergence of the Palestinian-Arab National Movement, 1918-1929. London: Frank Cass. ISBN 0-7146-2939-1
  • Rogan, Eugene L. (2002). Frontiers of the State in the Late Ottoman Empire: Transjordan, 1850-1921. Cambridge University Press. ISBN 0-521-89223-6.
  • Schlor, Joachim (1999). Tel Aviv: From Dream to City. Reaktion Books. ISBN 1-86189-033-8
  • Shahin, Mariam (2005). Palestine: A Guide, Interlink Books. ISBN 1-56656-557-X
  • Schmelz, Uziel O. (1990) Population characteristics of Jerusalem and Hebron regions according to Ottoman Census of 1905, in
  • Shiloh, Yigal (1980). The Population of Iron Age Palestine in the Light of a Sample Analysis of Urban Plans, Areas, and Population Density, Bulletin of the American Schools of Oriental Research, No. 239, p.33, 1980.
  • Sicker, Martin (1999). Reshaping Palestine: From Muhammad Ali to the British Mandate, 1831-1922. Praeger/Greenwood. ISBN 0-275-96639-9
  • Twain , Mark (1867). Innocents Abroad. Penguin Classics. ISBN 0-142-43708-5
  • UNSCOP Report to the General Assembly
  • Westermann, Großer Atlas zur Weltgeschichte. ISBN 3-07-509520-6


دسته: نواحی تقسیم شده دسته: مناطق پرجدال ]]دسته: صهیونیست[[ ]]دسته: فلسطین[[ دسته: نواحی آسیا

زبان‌های دیگر