حسین خرازی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] زندگی
[ویرایش] کودکی
سال ۱۳۳۶ ه.ش در یکی از محلههای فقیرنشین شهر اصفهان بنام کوی کلم، متولد شد. در دوران کودکی به دلیل مداومت پدر بر حضور در نماز جماعت و مراسم دینی، او نیز به این مجالس راه پیدا کرد. والدین او تمایل داشتند که تربیت فرزندانشان اسلامی باشد و او را به دبستانی فرستادند که معلمانش مراقب امور دینی و اخلاقی بچهها بودند. علاوه بر آن، اکثر اوقات پس از خاتمه تکالیف مدرسه، به همراه پدر به مسجد محله ؛میرفت و به خاطر صدای صاف و پرطنینی که داشت، اذانگو و مکبر مسجد شد.
[ویرایش] فعالیتهای سیاسی – مذهبی
حسین در زمان فراگیری دانش کلاسیک، لحظهای از آموزش مسائل دینی غافل نبود. به تدریج نسبت به امور سیاسی آشنایی بیشتری پیدا کرد و در شرایط خفقان حکومت شاه گرایش زیادی به مطالعة جزوهها و کتب اسلامی نشان داد. در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم طبیعی به سربازی اعزام شد. در مشهد ضمن گذراندن دوران سربازی، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید. طولی نکشید که او را به همراه عدهای دیگر بالاجبار به عملیات سرکوبگرانه ظفار در (عمان) فرستادند. حسین از این کار فوق العاده ناراحت بود و نماز را در آن سفر تمام میخواند. وقتی دوستانش علت را سئوال کردند در جواب گفت: این سفر، سفر معصیت است و باید نماز را کامل خواند.
در سال ۱۳۵۷ به دنبال صدور فرمان خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگانها و سربازخانهها، او و برادرش هر دو از خدمت سربازی فرار کردند. آنها در این مدت، دائماً در تکاپوی فعالیتهای انقلابی وبا تشکلهای انقلابی محل درتماس بودند.
[ویرایش] پس از پیروزی انقلاب اسلامی
[ویرایش] کمیته انقلاب اسلامی
حاج حسین خرازی از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر فعالیت در کمیته انقلاب اسلامی، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای کردستان بود. به خاطر روحیه نظامی و استعدادی که در این زمینه داشت، مسؤولیتهایی را در اصفهان پذیرفت و با شروع فعالیت ضدانقلابیون در گنبد، مإموریتی به آن خطه داشت.
[ویرایش] در کردستان
حسین خرازی در اوج درگیریهای کردستان به آنجا رفت، بعد از تسخیر کردن شهر سنندج (همراه باعلی رضاییان فرمانده قرارگاه تاکتیکی حمزه) ، در سمت فرماندهی گردان ضربت که قویترین گردان آن زمان محسوب میشد، وارد عمل گردید و درتسخیر شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش مؤثری را ایفا نمود و با تدابیر نظامی، بیشترین ضربات را به ضدانقلاب وارد آورد.
[ویرایش] دوران جنگ ایران و عراق
خرازی با شروع جنگ بنا به تقاضای همرزمان خود، پس از یک سال خدمت در کردستان راهی منطقه جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعی که مقابل عراقیها در جادة آبادان-اهواز در منطقه دار خوین تشکیل شده بود و بعداً در میان سربازان ایران، به «خط شیر» معروف شد؛ منصوب گشت.
خطی که نه ماه در برابر سربازان عراقی دفاع کرد. این در حالی بود که رزمندگان از نظر تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی شدیداً در مضیقه بودند.
در عملیات شکست حصر آبادان، فرماندهی جبهه دارخوین را به عهده داشت و دو پل حفار و مارد را که عراقیها با نصب آن دو پل بر روی رود کارون، آبادان را محاصره کرده بودند، به تصرف درآورد.
خرازی در آزادسازی بستان بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن عراقیها از چزابه و تپههای رملی و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد و پس از عملیات طریقالقدس بود که تیپ امام حسین متشکل از رزمندگان اصفهان تشکیل شد. چیزی نگذشت که این یگان به لشگرارتقاء یافت و حاج حسین به مقام فرماندهی آن رسید.
در عملیات فتحالمبین نیروهای عراق را در جاده عینخوش با همان تدبیر فرماندهیاش حدود ۱۵ کیلومتر دور زد و آنها را غافلگیر نمود. یگان او در عملیات بیتالمقدس جزو اولین لشگرهایی بود که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز – خرمشهر رسید و در آزادسازی خرمشهر نیز سهم به سزایی داشت.
از آن پس در عملیات مختلف همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر ۴ و خیبر در سمت فرماندهی لشکر امام حسین(ع) شرکت داشت. در عملیات خیبر که توام با صدمات و مشقات زیادی بود. عراقیها، منطقه را با انواع و اقسام جنگافزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود[نیاز به ذکر منبع]، اما خرازی حاضر به عقبنشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع گردید و پیکر زخم خورده او به عقب فرستاده شد.
از بیمارستان یزد – همانجایی که بستری بود – به منزل تلفن کرد و به پدرش گفت: من مجروح شدهام و دستم خراش جزئی برداشته، لازم نیست زحمت بکشید و به یزد بیایید، چون مسئله چندان مهمی نیست. همین روزها که مرخص شدم خودم به دیدارتان میآیم.
در عملیات والفجر 8، لشگر امام حسین(ع) تحت فرماندهی او به عنوان یکی از بهترین یگانهای عمل کننده، لشکر گارد جمهوری عراق را به تسلیم واداشت و پیروزیهای چشمگیری را در منطقه فاو و کارخانه نمک که جزو پیچیدهترین مناطق جنگی[نیاز به ذکر منبع] بود، به دست آورد.
در عملیات کربلای ۵ در جلسهای با حضور فرماندهان گردانهاو یگانها از آنان بیعت گرفت که تا پای جان ایستادگی کنند و گفت: هرکس عاشق شهادت نیست از همین حالا در عملیات شرکت نکند، زیرا که این، یکی از آن عملیات عاشقانهاست و از حسابهای مادی خارج است.
لشکر او در این عملیات توانست با عبور از خاکریزهای هلالی که در پشت نهر جاسم ؛ از کنار اروندرود تا جنوب کانال ماهی ادامه داشت ؛ شکست سختی به عراقیها وارد آورد. عبور از این نهر بدان جهت برای رزمندگان مهم بود که علاوه بر تثبیت مواضع فتح شده، عامل سقوط یکی از دژهای شرق بصره بود که در کنار هم قرار داشتند.
هدایت نیروهای خط شکن در میان آتش و بیاعتنایی او به ترکشها و تیرهای مستقیم دشمن و ایثار و از خودگذشتگی او، راه را برای پیشروی هموار کرد.
[ویرایش] خصوصیات برجسته
خرازی با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت میکرد. روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه دیگر رزمندگان خود در لشکر امام حسین(ع) در بیابانهای خوزستان به سینهزنی و عزاداری میپرداخت و مقید بود که شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند.
او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت کمنظیری داشت[نیاز به ذکر منبع]. با همه مشکلات و سختیها، در طول سالیان جنگ از خود ضعفی نشان نداد[نیاز به ذکر منبع]. قاطعیت و صلابتش برای همه فرماندهان گردانها و محورها، نمونه و از ابهت فرماندهی خاصی برخوردار بود.
حساسیت فوقالعادهای نسبت به مصرف بیتالمال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش میکرد و میگفت: وسایل و امکاناتی را که مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه میکنند و به جبهه میفرستند بیهوده هدر ندهید. آنچه میگفت عامل آن بود. به همین جهت گفتارش به دل مینشست.
حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی رزمندگان و تربیت کادرهای کارآمد غافل نبود. نیمههای شب اغلب از آسایشگاهها و محلهای استقرار نیروی لشکر سرکشی نموده و حتی نحوه خوابیدن آنها را کنترل میکرد. گاه، اگر پتوی کسی کنار رفته بود با آرامش تمام آن را بر روی او میکشید[نیاز به ذکر منبع].
او به وضع تدارکات رزمندگان به صورت جدی[نیاز به ذکر منبع] رسیدگی میکرد.
خرازی یک عارف بود[نیاز به ذکر منبع]. همیشه با وضو بود[نیاز به ذکر منبع]. نمازش توام با گریه و شور و حال بود[نیاز به ذکر منبع] و نماز شبش ترک نمیشد[نیاز به ذکر منبع].
او معتقد بود؛ هرسرنوشتی که برایمان رقم میخوردو هرچه که به سرمان میآید از نافرمانی خداست و همه، ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
دقت فوقالعادهای در اجرای دستورات الهی داشت و این اعتقاد را بارها به زبان میآورد که: سهلانگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد.
دائماً به فرماندهان ردههای تابعه سفارش میکرد که در امور مذهبی رزمندگان دقت کنند.
همیشه لباس بسیجی بر تن داشت و در مقابل بسیجیها، خاکی و فروتن بود.
[ویرایش] نحوه کشته شدن
در بسیاری از عملیاتها حاج حسین مجروح شد. اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمیشد پشت جبهه انتقال یابد.
در عملیات کربلای ۵، زمانی که در اوج آتش توپخانه عراق، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد، که در همان حال خمپارهای در نزدیکیاش منفجر شد و در روز هشتم اسفندماه ۱۳۶۵ کشته شد. او همواره در عملیات پیشقدم بود و اغلب اوقات شخصاً به شناسایی میرفت.
خرازی سیاستبازی و جاهطلبی نداشت.
[ویرایش] سخنی از حسین خرازی
| همواره سعیمان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم، که شهدا راهشان، راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.
... ما لشکر امام حسینیم، حسینوار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین(ع) را در آغوش بگیریم، جز این نباید کلامی و دعایی داشته باشیم که «الّهُمَّ اجعل مَحیایَ، مَحیا محمدّ و آلِ محمد و مَماتی، مَماتَ محمّد وَ آلِ محمد» |
[ویرایش] گالری تصاویر
این تصویر/تصاویر در سایت ساجد منتشر شدهاست.
با توجه به وضعیت حق انتشار قید شده در زیر صفحات استفاده از این تصاویر بلا مانع است.
اجازهٔ کُپی، پخش و/یا تغییر این سند تحت شرایط مجوز مستندات آزاد گنو (GFDL) داده شده است. نسخهٔ 1.2 و یا هر نسخهٔ جدیدتر که توسط بنیاد نرمافزار آزاد منتشر شده، بدون بخشهای نامعتبر، بدون نوشتارهای روی جلد و بدون نوشتارهای پشت جلد
رجوع شود به تکذیبنامهها
[ویرایش] منابع
- سایت جامع دفاع مقدس
- "منبع: کتاب زندگی نامه حسین خرزای. کنگره سرداران استان اصفهان."

