کاربر:Ojanfar/فلسفه دوران باستان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

تاریخ
فلسفه
ریشه‌های اندیشه فلسفی
فلسفه پیشاسقراطی
فلسفه دوران باستان
فلسفه قرون وسطی
فلسفه عصر نوزائی
سده هفده: عصرخرد
سده هجده: عصر روشنگری
سده نوزده: ایده‌آلیسم، ماتریالیسم،
فلسفه مدرن
فلسفه معاصر
تمدنهای دیگر:
فلسفه شرقی
فلسفه ایرانی
فلسفه اسلامی
فلسفه یهودی
فلسفه مسیحی
فلسفه چینی
فلسفه کره‌ای
فلسفه هندی


فهرست مندرجات

[ویرایش] فلسفه دوران باستان

اشکال ابتدایی تفکر فلسفی برای نخستین بار در دوران باستان در جامعه برده داری پدید شد. فلسفه باستان دارای مشخصات بارزی است كه بعدها در فلسفه مدرن غرب بروز می كند از جمله فيلسوفان اين عصر كه تاثير گذاری بيشتری بر فلسفه مدرن داشته اند می توان به افلاطون، ارسطو، سقراط و دمکریت اشاره كرد. نمونه شکل ابتدایی ماتریالیسم، سیستم عقاید دمکریت فیلسوف بزرگ یونان باستان است. در دوران باستان فلسفه بر علم متکی نبود و نارس بود زیرا که بر همان سطح رشدی که جامعه به آن رسیده بود و بر شناسایی های سطحی و ابتدایی آن دوران تکیه داشت و بنابر این نمی توانست علمی باشد.

در فلسفه قدیم یونان باستان ما شاهد نبرد بین ماتریالیسم و ایده آلیسم ـ بین مکتب دمکریت و مکتب افلاطون ـ هستیم.

[ویرایش] نظریه افلاطون

طرز فكر افلاطون همیشه جنبه سیاسی دارد و هنگامی كه این فكر را به صورت فرضیه ای عرضه می دارد در هیچ جا بهتر از كتاب "جمهوریت" خود آنرا بیان نمی نماید. مسلما این كتاب كتابی نیست كه آئین و روش زمامداری را بیاموزد. سیاست در آنجا فقط وسیله ای است كه با آن می توان به راز وجود بشری بهتر پی برد. نكته ای كه از مشاجرات قلمی افلاطون با سوفسطائیان به دست می آید این است كه نباید فكر را فدای عمل كرد بلكه باید این دو را با هم سازش داد و در كارها جانب فكر و عمل را رها نباید نمود . افلاطون یگانه فیلسوف زمان باستان است كه تالیفات وی به تمامی به دست ما رسیده است.

[ویرایش] نظریه ارسطو

ارسطو که بزرگترین فیلسوف دوران باستان است کوشید در سیستم فلسفی خود ـ که به مکتب مشاء موسوم شده ـ این دو مکتب (ماتریالیسم و ایده آلیسم) را تلفیق دهد.

در فلسفه ارسطو عناصر ماتریالیستی جدی وجود دارد. این فلسفه دارای عناصر متعدد ایده آلیستی نیز هست. نزد شاگردان او و ادامه دهندگان راهش همین وضع دیده می شود.

[ویرایش] نظریه دموکریت

طبق این نظریه اجسام و اجرام محسوس تشکل یافته‏اند از مجموعه‏ای از ذرات بسیار ریز غیر محسوس و غیر قابل شکستن. به عقیده دمکریت هر جسمی که به وسیله شکستن یا بریدن و غیره دو تا می‏شود در واقع به این صورت است که ذراتی که در کنار هم قرار داشتند از یکدیگر دور می‏شوند ولی بر پایه دیدگاه بیشتر فیلسوفان وقتی که جسمی را دو قسمت می‏کنیم واقعا یک واحد واقعی را تبدیل به دو واحد می‏کنیم و نیز طبق نظریه دموکریت خود ذرات تشکیل دهنده اجسام محسوس نشکن و غیر قابل تقسیم می‏باشند یعنی منقسم شدن و دو پاره شدن آنها محال است بر خلاف نظریه دیگران که واحد جسم هر اندازه ریز و کوچک باشد خاصیت قابلیت انقسام از او سلب نمی‏شود بنابر نظریه دموکریت هر یک از ذرات تشکیل دهنده جسم خود دارای طول و عرض و عمق است و وحدت اتصالی دارد و در حقیقت جسم واقعی یعنی واحد جسم همان ذرات می‏باشند و اجسام محسوسه هر کدام مجموعه‏ای از عده‏ای از اجسام کوچک‌تر می‏باشند و در حقیقت ذیمقراطیس از نظر فلسفی یعنی از آن نظر که مربوط است به حقیقت جسم با دیگران اختلافی ندارد و با آنها هماهنگ است که حقیقت جسم عبارت است از جوهر قابل ابعاد سه‏گانه اختلافش با سایر حکما در باره حقیقت جسم نیست در باره مصداق آن حقیقت ست ‏یعنی از نظر علمی و حسی است که آیا اجسام محسوس هر کدام یک واحد جسم واقعی می‏باشند یا هر کدام مجموعه‏ای از واحدهای جسم می‏باشند اختلاف نظر دیگرش در قابلیت بخش شدن ذرات بوده است که به عقیده او ذرات بخش ‌ناپذیر می‏باشند و به باور سایر فلاسفه واحد جسم هر اندازه کوچک باشد بخش ‌پذیری آن همچنان محفوظ است این اختلاف نظر البته فلسفی است نه علمی.

[ویرایش] فیلسوفان یونان باستان


[ویرایش] منابع و پیوند به بیرون


این نوشتار در زمینهٔ فلسفه خُرد است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.