بحث کاربر:Baraxna
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
حجت الاسلام شيخ علي مزاري درسال1323ديده به جهان گشود [[1]]
تحصيلات مقدماتي خود رادرحوزه علميه بيرجندگذراندوبراي ادامه تحصيل عازم مشهدشدودرمحضراساتيدبرزگواري همچون آيت الله مشكيني،آيت الله ميراني،آيت كفعمي خراساني وشهيدهاشمي نژاددوره سطح رابه پايان رساندوي درخردادماه سال42به نمايندگي حضرت امام خميني (ره)درقسمت اخذوجوهات شرعيه منصوب شدحجت الاسلام مزاري درپيروزي انقلاب اسلامي درسيستان وبلوچستان همگام بامرحوم آيت الله كفعمي خراساني نقش عمده اي برعهده داشت همچنين بعدازپيروزي انقلاب وباآغازجنگ تحميلي نقش بسزايي دراعزام نيرووسازماندهي آنان به عهده داشت وحتي ازفعاليتهاي امدادرساني به محرومان ويتيمان دست برنداشت اوكه امام جماعت مسجدعلي بن ابيطالب(ع) زاهدان بوددركناراين پايگاه مبارزاتي قدرتمندكانون فرهنگي وپايگاه مقاومت مسجدرااداره مي كردوتوجه ويژه اي به جوانان داشت تاجايي كه درجهادمدرسه سازي به نام 14معصوم 14مدرسه ساخت كه هم اكنون ميزبان خيركثيري ازدختران وپسران طالب علم مي باشدهمچنين درساخت وسازمساجدبين راهي وسايرمساجداستان سيستان وبلوچستان نقش عمده اي داشت اين روحاني مبارزوخستگي ناپذيرسرانجام شامگاه روزجمعه هيجدهم خرداد1369هنگامي كه ازاقامه نمازجماعت برمي گشت درمقابل منزل وديدگان همسروفرزندانش موردحمله اشرارازخدابي خبرقرارگرفت كه دراين بين فرزندخردسالش ازناحيه دست مورداصابت گلوله قرارگرفت آري ايشان پس ازسالهاخدمت صادقه به مكتب پرخيروبركت 14معصوم بااصابت14گلوله به شهادت رسيدند
روحش شادويادش گرامي باد منبع : http://www.nedayeghadir.com/index.php?option=com_content&task=blogcategory&id=17&Itemid=39
[ویرایش] خاطرات مردم عزیز از شهید مظلوم علی مزاری
روضه هدفمند
حاجيه خانم فاطمه پيرايش
از نكاتي كه حاج آقا معمولا تاكيد مي فرمودند اين بود كه از آمدن يه جلسات روضه و توسل هدف داشته باشيد صرفا براي گوش دادن و وقت گذراندن به پاي منبر نياييد ببينيد وعاظ چه مي گويند و راه درست و مستقيم را برويد ببينيد ائمه (ع)چه كرده اند از آنها الگو بگيريد به خصوص نسبت به فرزندانتان دقت نماييد آنها را از همان كودكي به نماز و روزه عادت دهيد و دخترانتان را به نماز و پوشش اسلامي توصيه نماييد.ازايشان شنيدم كه مي فرمود فقط حضور در جلسات روضه و توسل كافي نيست مهم اينست كه از اين جلسات نتيجه بگيريم.
صد ركعت نماز
محمد عرب
سال 54 يا 55 بود كه براي برگزاري مراسم شبهاي احيا به مسجد جامع رفته بودم آنجا اعلام شد كه قرار است به امامتحاج آقا مزاري صد ركعت نماز قضاي جماعت بر پا شود اين برنامه در سه شب احيا اجرا شد و براي من خاطره اي جالب بود كه مشابه آنرا با آن صفا و عظمت تاكنون نديده بودم.
دست نوازش
حاج حسين زارعي
معمولا وقتي به مسجد مي رفتم و حاج آقا بر منبر بودبچه كوچك ما كنار منبر حاج آقا مي رفت و ما هرچه تلاش مي كرديم اورا به نزد خودمان بياوريم اثري نداشت حاج آقا فرزند كوچك مارا نوازش كرد و او را در كنار خود نشاند و گاهي تنقلاتي از جيبشان در مي آوردند و به او مي دادند اين برخورد محبت آميز حاج آقا موجب شده بود كه هر گاه خواستيم به مسجد برويم اين بچه از ما جدا نمي شد و همراه ما به مسجد مي آمد و همين باعث گرديد تا فرزند ما به مسجد و مسائل مذهبي و ديني علاقه پيدا نمايد.
حديث روزانه
حاج حميد طاهري نژاد
در زماني كه خرد سال بوديم و مسجد مي آمديم حاج آقا علاوه بر برنامه هاي منبر من وهم سن و سالهايم را مورد توجه قرار مي داد و روزانه براي ما يك حديث مي گفتند و از ما مي خواستند كه آنرا بنويسيم و به خاطر بسپاريم كه من هنوز دفترچه آنرا دارم.
كار شما مورد تاييد ماست
حاج محمد عديلي
روزي به اتفاق حاج آقا مكي خدمت حاج آقا بوديم ايشان موضوعي را مطرح كردند كه گاهي مردم به من انتقاد مي كنند كه شما مي رويد در خيابان به جايي اشاره مي كنيد و مي گوييد كه مثلا زماني اينجا بيت الاحزان بوده و يا كنار پاركينگ و ساختماني مي ايستيد و به عنوان مكان مقدسي كه حالا از بين رفته است از آن ياد مي كنيد و توسل و زيارت به پا مي كنيد و… با طرح اين شبهات از ذهنم گذشت كه نكند در اين گونه توسلات مرتكب اشتباه شده باشيم به خودمان گفتيم يا رسول الله اگر اين طور است مرا متوجه فرما روزي در اتاق نشسته بودم كه ناگاه تصويري به غايت نوراني جلو ديدگانم ظاهر شد كه چهره رسول الله(ص) را برايم تداعي مي كرد در حالي كه مي فرمودند:كار شمامورد تاييد ماست.
شبهاي مدينه
حاج مهدي رضايي
در ايامي كه مدينه بوديم حاج آقا مي فرمودند: ساعت دو نيمه شب جمع شويد تا به اتفاق به بقيع برويم حاجيان از دوكاروان زاهدان جمع مي شدند و به راه مي افتادند.در آنجا ايشان تا اذان صبح براي حجاج زيارتنامه هاي مخصوص ائمه بقيع را به همراه ذكر مصيبت قرائت مي كردند.به هنگام نماز صبح جز اولين نفراتي بوديم كه در مسجدالنبي براي نماز و زيارت حاضر مي شديم.
اعمال حاجي را درست كرد
حاج حسين تعاوني
در ايام حج نماز طواف را اشتباه به جا آوردم پس از طواف به هتل مراجعت كرديم حاج آقا از احوال من جويا شدند وپس از اطلاع از اشتباه من گفتند بلند شو به حرم برويم آن موقع ساعت 12 شب بود كه با ماشين به مسجد الحرام رفتيم و با نظارت حاج آقا نماز را به جا آوردم.
كاروانسالار
حاج علي ميرزايي
بارها به ما تذكر مي دادند كه وقت را غنيمت شمرده از دست ندهيد و از اين موقعيت ارزشمند استفاده كنيد ايشان پيش از نمار صبح در تك تك اتاقها را زده و رفقا را بيدار مي كردند هنگامي كه بصورت كاروان به طرف مسجد الحرام مي رفتيم براي ما بر نامه اعمال و زيارت را توجيه مي كردند در مسير بازگشت كه هوا گرم بود وحجاج خسته مي شدند براي آنها آبميوه مي خريدند و پول آنرا شخصا مي پرداختند .
عدالت در كاروان
حاجيه زهرا لگزي
در سفري كه با ايشان به حج داشتيم مرا خواستند و گفتند ما با هم خويشاوند هستيم وظيفه من اينست كه اگر شما كاري داشتيد من برايتان انجام دهم اما از شما خواهشي دارم و آن اينكه چون من روحاني كاروان هستم و به عنوان زائر در اين سفر شما را همراهي نمي كنم لذا به عنوان خويشاوند از من توقع خاصي نداشته باشيد من ابتدا از ايشان ناراحت شدم اما وقتي عملكرد و خدمات ايشان را بر عموم حجاج مشاهده كردم متوجه شدم حاج آقا عالمي عامل و با عدالت هستند.
سوغات معنوي
حجه الاسلام والمسلمين سيد عليرضا عبادي
زماني كه قم بوديم ونزديك ايام حج بود حاج آقا به قصد عزيمت به سفر حج به تهران و چند روزي به قم آمده بودند ايشان را ديدم و احوالپرسي نمودم حاج آقا اظهار نگراني نمودند و گفتند من عازم بيت الحرام هستم و تعداد زيادي آمدند و با من خداحافظي كردند و متاسفانه نوعا درخواست سوغات مادي داشتند و كمتر كسي گفت آنجا كه مي رويد براي ما هم طوافي انجام دهيد يا نمازي بخوانيد اي كاش به جايي برسيم كه ارزشها و معنويات براي عموم محور و اصل باشد.
مدارس چهارده معصوم (ع)
مهندس هادي يوسفي
بحمدالله تامين زمين مدارس يكي پس از ديگري انجام شد و چند تا از مدارس توسط خود حاج آقا كلنگ زني شد همتي كه ايشان در اين راه نشان دادند واقعا مثال زدني است و عمده مطلب توكل ايشان به خداوند متعال بود مي گفتند ما به تكليف خود عمل مي كنيم چه انجام شود و چه انجام نشود ما وظيفه داريم نام چهارده معصوم را زنده نگه داريم و بيرق ائمه هدي (ع) را برافراشته نماييم.مي گفتند در هنگام شهادت و ولادت ائمه اطهار (ع) در مدارس مراسم برگزار شود و در تابستان نيز از اين مدارس مي شود براي كلاسهاي قرآن استفاده نمود.
آبرويم را گذاشته ام
مهندس موسي شربتدار
در باب مدرسه سازي بسيار مشاهده مي نمودم كه حاج آقا تا چه اندازه دلسوزي مي كنند و مايه مي گذاشتند بارها از زبان ايشان مي شنيدم كه مي فرمودند من آبرويم را روي مدرسه سازي گذاشته ام و براي انجام رسيدن اين امر نزد بسياري رفته و تقا ضاي كمك نمودمو چون ميدانم اين يك عمل ارزشي خداپسند است ابايي ندارم.
بوسه بر سنگفرش خونين
حجه الاسلام والمسلمين سيد عبد الله حسيني
خدا گواه است كه ديدم چند پير زن بر خونهاي خشك شده شهيد مزاري بر سنگفرش كوچه بوسه مي زدند در حالي كه صداي گريه و ناله آنان بلند بود يكي مي گفت خانه مرا تعمير كرده ؛ديگري مي گفت اجاره مرا داده است به هر حال پس از شهادت ايشان معلوم شد كه ايشان چه خدمات مخلصانه اي به مردم داشتند و تا چه حد درد آشناي محرومان بوده است.
رحلت جانسوز
آيت الله سيد مهدي عبادي
جمعيت شركت كننده در مراسم حاج آقا بقدري زياد بود كه تداعي كننده ارتحال جانسوز حضرت امام بود همانگونه كه در رحلت حضرت امام مردم محزون و آشفته بودند و بي اختيار اشك مي ريختند و به سر و سينه ميزدند در زاهدان براي شهيد حاج آقا مزاري چنين حالتي را در مردم مشاهده نمودم.
خبر شهادت
عبدالرضا مزاري
در ايام اسارت حدود دو ماه قبل از اسارت گويي به من الهام شده بود كه براي خانواده ام اتفاقي افتاده است احساس خاصي داشتم در اردوگاه گاهي چند ساعت كنارسيم خار دار مي نشستم و نا خودآگاه اشك مي ريختم ؛در همين ايام روزنامه ها خبر شهادت حاج آقا را منعكس كرده بودند و برخي از دوستان كه از اين خبر اطلاع پيدا مي كنند فورا به آسايشگاه ما مي آيند و چون مرا در حال استراحت مي بينند متوجه مي شوند كه از خبر شهادت مطلع نشدم و به منظور اينكه من از اين حادثه مطله نگردم كه مبادا باعث تضعيف روحيه ام گرددو يا عراقي ها متوجه شوند تمام روزنامه ها را از سطح اردوگاه جمع آوري و به بچه ها سفارش مي كنند كه عبدالرضا نبايد از اين جريان بويي ببرد با اينكه خبر از من مخفي مانده بود ولي حالت محزون و عجيبي داشتم تا آنجا كه چند نفر از دوستان آزاده پس از آزادي مي گفتند ما هنوز باور نمي كنيم تو در آن زمان از شهادت حاج آقا بي خبر بودي چند روز قبل از آزادي يكي از دوستان اهل كاشان سعي داشت با مقدمات فراوان مرا مطلع سازد ولي گويي من قبلا اين مطلب را فهميده باشم بسيار معمولي برخورد كردم كه موجب تعجب دوستان و همراهان شده بود.
شوق حضور
مهدي شمسي
مدتي از حضور حاج آقا در ميان رزمندگان پرتوان اسلام مي گذشت يك شب ايشان بعد از نماز قصد خداحافظي داشتند و تصميم داشتند به زاهدان باز گردند چرا كه آنجا هم بسيار چشم انتظار ايشان بودند خيلي از مردم مومنين و افراد مستمند ؛آن شب بچه هاي رزمنده درخواست كردند كه در صورت امكان حاج آقا بازگشتشان را به تعويق بيندازند يادم مي آيد حاج آقا در حالي كه اشك مي ريخت مي گفت من وقتي اين شوق و محبت شما را مي بينم ديگر نمي توانم حرفي بزنم اين بود كه چند روز ديگر ماندند و رزمندگان واقعا از محضر ايشان استفاده كردند.
مشاعره با يك گردان
حاج عادل مزاري
حاج آقا با بچه هاي رزمنده رفيق بودند به گونه اي كه در جمع صميمانه آنان حضور داشتند براي بچه ها لطيفه مي گفتند و از آنجا كه در مشاعره يد طولايي داشتند مسابقه مشاعره را ترتيب دادند و چون تسلط خوبي بر حفظ اشعار فارسي و عربي داشتند معمولا محور مشاعره بودند و بعضا پيش مي آمد كه در اين مسابقه يك طرف حاج آقا و طرف ديگر يك گردان قرار مي گرفت و جالب اينكه حاجي برنده اين ميدان بود.
اوي خانواده شهدا ؛ بعد …
حاجيه راضيه كفعمي
روزي كه خرمشهر آزاد شد حاج آقا به اتفاق خانواده به دنبال ما آمدند كه بياييد با هم در شهر دور بزنيم در راه به حاج آقا گفتيم : حاج آقا اگر راه كربلا باز شدر اسم ما را هم بنويسيد ايشان فرمودند كه اول خانواده شهدا بعد نوبت به ما مي رسد.
مراسم ساده
حاجيه قدسيه شريف مقدم
پايگاه استوار
حجه الاسلام والمسلمين صديقي
در مدت زماني كه ما در سيستان و بلوچستان بوديم از نزديك شاهد بوديم كه حاج آقا مزاري پايگاه استواري براي انقلاب ؛تشيع و اسلام بودند.ارتباط ايشان با علما و طلاب حسنه بود .ارتباط تنگاتنگي با مردم داشتند .
چهره ايشان به قدري گيرا بود كه هركس ايشان را ميديد به وي علاقمند مي شد .مسجد ايشان كه مسجد علي ابن ابيطالب (ع) بود بسيار پر رونق و گرم بود . ايشان از باسواد ترين و باهوش ترينها بودند .نسبت به احكام شرع احاطه داشتند . مرجعي بوند براي كساني كه برايشان مسائل علمي پيش مي آمد و فتواي علما را مي خواستند ؛ايشان اين حضور ذهن را داشتند و آشناي فقاهت بودند ؛از مدرسين خوب بودند و در استان جزو پايگاههاي علمي براي افراد تشنه محسوب مي شدند.
حساب و كتاب
حجه الاسلام والمسلمين سيد عليرضا عبادي
هركس حاج آقا را مي شناخت مي دانست كه در امور مالي و رعايت حلا ل و حرام بسيار دقيق بودند ؛در يك جيب پول روضه خواني ودر جيب ديگر سهم سادات ودر جيب ديگر پول صدقه مي نهادند ؛ايشان فردي بسيار دقيق بودند؛ آنطور كه مو را از ماست مي كشيدند ؛حلال را از حرام و مشتبه را از غير مشتبه جدا ميكردند و چون مورد اعتماد مردم و مسئولين بودند پولهاي زيادي در اختيار ايشان قرار ميگرفت تا براي مصارف مختلف هزينه كند .اما خودشان از پول شخصي استفاده مي كردند و هيچ دخل و تصرفي در وجوهات نمي كردند .آن اعتماد عظيمي كه مردم به او داشتند بر اثر اين باور بود.
هزينه پست
حجه الاسلام والمسلمين سيد باقر اسدي
حاج آقا نمايتدگي حضرت امام (ره)و بسياري مراجع عظام ديگردر وجوهات شرعيه را داشتند و در مواقعي كه لازم بود صورت حسابها و مكتوباتي را به دفتر آيات عظام ارسال نمايد ؛هزينه ارسال نامه ها را از جيب شخصي خودشان پرداخت مي كردند.آنقدر محتاط بودند كه حاضر نبودند حتي پول پست نامه هاي مربوط به وجوهات را از آن بردارند.
نزديكتر از پدر
نعيم فاطمي
حاج آقا يك روحاني مردمي بودو مردم خيلي آسان با ايشان ارتباط برقرار مي كردند وقتي نوجوان بودم با پدر ومادرم رو در بايسي داشتم مسائل و مشكلاتم را به راحتي با ايشان مطرح مي كردم ويژگي ايشان اين بود كه دوست داشت در ميان مردم باشد و به همين جهت با مردم رفيق بود ؛مردم نيز درد دل خود را با ايشان در ميان مي گذاشتند.
استقلال مالي روحانيت
سيد جواد سيد شازيله
بعد از انقلاب كه مطرح شده بود حقوق روحانيت از طريق اوقاف تامين شود به ياد دارم حاج آقا همگام با بسياري از علماي اسلام با اين مسئله به شدت مخالفت مي كردند و در مسجد فرمودند: روحانيت شيعه بايد به لحاظ اقتصادي مستقل باشد تا در صورتي كه خطايي از دولت ببيند بتواند از موضع اقتصادي بطور صحيح بر خورد كند اگر وابسته شد چنين عملي امكان پذير نيست اين انقلاب و همه بركاتي كه پس از آن پديد آمد به جهت استقلال روحانيت شيعه است.
يادي از آخرين سفر
باقري
در آخرين روزهاي عمر پر بركت حاج آقا كه به همراه كاروان سوگواران رحلت حضرت امام (ره) به تهران رفتيم . ايشان در اتوبوس كنار ما بودند آخر شب صندلي جلو را ترك گفتند و در انتهاي اتوبوس نشستند در اين لحظات ايشان را ديدم كه با همان حالت نشسته مشغول نماز شب بود.نكته جالب اينكه ان بزرگوار با آن كسالتي كه در طول سفر داشتند حتي در مقطي از سفر حالشان بد شد و به وسيله آمبولانس طي مسير كردند ؛اما در عين حال هميشه در ميان مردم بودند پس از تزريق آمپول يا سرم بلافاصله به جمع همسفران باز مي گشتند و همه جا با ما بودند.
كسي را دلخور نمي كرد
حجه الاسلام والمسلمين سيد حسن مكي
يادم هست فردي از ايشان چيزي تقاضا كرد و ايشان فرمودند: از ما چيزي بخواهيد كه در مقابل شما شرمند نشويمو بتوايم انجام دهيم از دست ما ساخته باشد كه آن كار را برايتان انجام دهيم اما اين كاري كه شما تقاضا كرديد از دست من بر نمي آيد و خجالت ميكشم آن بزرگوار چنان برخورد پسنديده و شايسته با همه داشتند كه از ايشان هيچكس دلخور نمي شد مشكلشان يا حل مي شد و يا اگر نمي شد دلخور نمي رفت و اين اخلاق پسنديده ايشان براي همه واضح و مبرهن بود.
تصوير شهيد
مهندس نصري
در ارديبهشت سال 63 كه تعدادي از بچه هاي كميته (19)نفر كه در محاصره اشرار به شهادت رسيدند و جنازه هاي آنان را آورده بودند در جيب لباس يكي از شهدا عكس حلج آقا مزاري بودكه در آن زمان حاج آقا كانديداي نمايندگي مجلس شده بود كه اين خود نمايانگر اين بود كه همه اين بچه هااز علاقمندان به حاج آقا بودند و بهترين ها ايشان را قبول داشتند بهترين هايي كه شهادتشان بهترين دليل بر بهترين بودنشان است.
پيوند با مسجد
آيت الله سيد مهدي عبادي
حاج آقا ذوق وسليقه هاي خاصي داشتند مثلا هنگامي كه از حج مي آمدند به حجاج مي گفتند قبل از رفتن به منازلشان به مسجد بياييد تا مراسم استقبال و ديدار در مسجد انجام پذيرد. اين ارتباط دادن مردم با مسجد گاهي اين زمينه را ايجاد مي كند كه افرادي كه كمتر به مسجد مي آيند در مسجد ديده شوند .خوب وقتي كسي اقوامش از مكه مي آيند به طور طبيعي مايل است در مراسم استقبال شركت كند و اگراهل مسجد هم نباشدبه اين واسطه در مسجد حضور مي يابد و ايشان اين كاررا خوب انجام ميداد.
حلقه اطراف سجاده
مهندس حميد ميرزايي
نكته جالب در سير وسلوك حاج آقا روحيه مردم گرايي ايشان بود ايشان از راههاي مختلف با مردم ارتباط داشتند به خاطر دارم هنگامي كه نماز جماعت تمام ميشدحلقه بزرگي در اطراف سجاده ايشان تشكيل مي شد و افرادي با انگيزه ها و نيازهاي مختلف در آن حلقه حضور داشتندعده اي نشسته بودندكه از ايشان مسئله اي بپرسند عده اي حاجت داشتندكه اين حاجتنمدان را در طيف خيلي وسيع مي شد پيدا نمود آنهايي كه براي تهيه داروي نسخه شان مانده بودند و كساني را در بيمارستان داشتند از راه ماندگاني كه از راه دور مانده بودند و سائل و غريب بودند و جالب اينكه چگونه آنجا (مسجد)را مامن خود مي يافتند و عده اي هم براي درس گرفتن از ايشان حضور پيدا مي كردند.
واجب مقدم بر مستحب است
حسين عرب
در شبهاي قدر كه مراسم احيا توسط حاج آقا برگزار مي شدايشان مراسم را تانزديكي اذان صبح ادامه ميدادند و مي فرمودند پس از مراسم كه به منزل مي رويدموظب باشيدخوابتان نبرد و نماز صبحتان قضا نشود زيرا به خاطريك عمل مستحب نبايد واجب را ترك نمود.
روحيه قوي
تيمسار نجفدري
در يكي از اعزامها خبر آوردند كه آقا زاده ايشان به شهادت رسيده است با تعدادي از برادران خدمت ايشان رسيديم و از اين پيش آمد اظهار نا راحتي كرديم اما ايشان با يك روحيه و لب خندان و بشاشي به ما دلداري دادند و فرمودند من خيلي خوشحالم كه فرزندم در جبهه نبرد حق عليه باطل و ستيز با كفار و صداميان خائن به درجه رفيع شهادت رسيده كه حقيقتا چنين سخناني آن هم با چنان روحيه اي كه ايشان هميشه داشتند در ما اثر عجيبي داشت البته بعد ها متوجه شديم كه آقا زاده ايشان در اسارت به سر مي برند.
هديه مشكوك
عبدالرضا مزاري
يك روز خانمي كه يكي از بستگانش در زندان بود به حاج آقا سفارش كرده بود كه براي آزادي آن فرد اقدام نمايددرب منزل آمده و همراه خود چند عدد نان و مقداري عسل آورده بود.حاج آقا كه احساس نمودند اين هديه شايد بي ارتباط با درخواست آن نباشداز پذيرفتن آن امتناع ورزيد و با وجود اينكه آن خانم خيلي اصرار مي ورزيد و اظهار مي داشت كه اين فقط هديه نا قابل است ولي حاج آقا بطور جدي آنرا رد كرده و قبول ننمود.
خانواده شهداء
آقاي وكيلي
يك شب مراسمي در منزل شهيد قاسم زاده بر پا بود در اين مراسم حاج آقا به منبر رفتندپس از مراسم مبلغي را در پاكت گذاشتيم و بنده پشت سر ايشان دويدم تا پاكت را تقديم كنم اما ايشان از پذيرفتن آن امتناع كردند تعجب كرديم كه چرا حاج آقا گفتند:ما نسبت به خانواده شهدا بيش از اينها دين داريم و من از خانواده شهدا چيزي نمي گيرم.
از همان كودكي……
محمد حسين مزاري
مرحوم اخوي از همان كودكي نسبت به مسائل شرعي و اخلاقي و بخصوص رعايت حق الناس توجه داشتند يادم هست در سنين كودكي كه معمولا بچه هاي روستا براي بازي و تفريح به زمين و باغهاي مردم و روي درختان مي رفتند ايشان از اين عمل خودداري و هميشه به ماسفارش مي نمودكه داخل زمين و باغهاي مردم نرويم و به درختان دست نزنيم.
مايه دلگرمي
حجه الاسلام والمسلمين عادلي مقدم
يكي از عللي كه موجب شد به تحصيل در حوزه اشتياق پيدا كنم اخلاق و منش حاج آقا بود ايشان هر وقت به مدرسه علميه اي كه در آن تحصيل مي كردم مي آمدند بسيار گرم و صميمي برخورد مي كردندو چون در مشهد غريب بوديم چهره استوار وبشاش ايشان موجب دلگرمي ما مي شد وقتي ثابت قدم بودن ايشان را در اين مسير مشاهده مي نمودم علاقه ام به ادامه اين راه دو چندان مي شد.
استفاده شخصي ممنوع
حاج صفدر زوري
حاج آقا توجه بسياري به مسئله بيت المال داشت و تاكيد مي فرمودند از بيت المال استفاده شخصي نشود يادم هست بعضا در مورد اتومبيل هاي دولتي متذكر مي شدندبرخي در جواب مي گفتند ما پول بنزين مي دهيم ولي حاج آقا مي گفتند استهلاك ماشين را چه مي كنيد ؟پول لاستيك را چه؟و…؟ و مي گفتند فرداي قيامت صفي به درازاي اينجا (زهدان) تا چابهار است و همه كساني كه در اين صف هستد طليكار شما خواهند بود آيا جواب اينها را مي توانيد بدهيد.
فكر غيبت
پرويز حسابي مقدم
كرارا درباره غيبت تذكر مي دادند و مي گفتند غيبت كننده بايد رضايت كسي را كه از او غيبت نموده كسب كند و مي فرمودند به نص صريح قرآن كريم عيبت مانند آن است كه كسي گوشت تن مرده برادر خود را بخورد آيا اصلا مي توانيد تصور اين عمل را بكنيد پس اساسا فكر غيبت را از سرتان بيرون كنيد.
عذر خواهي
حجه الاسلام والمسلمين معادي
در جلسه يكي از نهاد هاي انقلابي كه حاج آقا نيز در تصميم گيري آن نقش داشتند در مورد يكي از مباحث اختلاف نظربود حاج آقا ضمن بحث با يكي از افراد حاضر در جلسه صدايشان را اندكي بلند تر نمودند پس از جلسه كه با ايشان سوار ماشين شديم به ناگاه گفتندمن بر مي گردم تا از شخصي عذر خواهي كنم و اين در حالي بود كه سخن ايشان كاملا صحيح و به جا بود .

