نادیا انجمن
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
نادیا انجمن ( ۱۳۵۹ - ۱۳۸۴)، از شاعران جوان افغان بود که به سرایش غزل و شعر نو می پراخت.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] تولد
نادیا در سال ۱۳۵۹ خورشیدی، در هرات در غرب افغانستان به دنیا آمد.
او از پانزده سالگی به سرودن شعر آغاز کرد، اما آغاز شاعری او، مصادف بود با اشغال شهر هرات توسط گروه بنیادگرای طالبان.
طالبان، هر گونه فعالیت اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و سیاسی زنان و دختران افغان را ممنوع کرده بودند. نادیای نوجوان نیز، سالهای پر تب و تاب نوجوانی خود را در زیر سایه حاکمیت تندروهای طالبان گذراند.
او در آن سالها که زنان بدون داشتن محرم، حق بیرون رفتن از خانه را نداشتند، در خانه به طور خصوصی درس می خواند و در جلسات خصوصی و مخفیانه ادبی هرات شرکت می کرد.
[ویرایش] کارگاه سوزن طلایی
نادیا انجمن از دست پرورده های کارگاه سوزن طلایی است. این کارگاه، در زمان حاکمیت طالبان، توسط شماری از فرهنگیان هرات ایجاد شده بود و در پوشش آموزش خیاطی به زنان، جلسات نقد ادبی و شعرخوانی دایر می کرد.
با سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی، نادیا انجمن هم به ادامه تحصیل در مدرسه پرداخت و بعد وارد دانشگاه هرات شد و در انشکده ادبیات به تحصیل پرداخت.
[ویرایش] فصل سرد
ازدواج او با یکی از کارمندان دانشکده ادبیات دانشگاه هرات، سرفصل سرد زندگی او بود.
شوهر نادیا، او را از شرکت در جلسات مشاعره و نقد ادبی که در انجمن ادبی هرات برگزار می شد باز می داشت.
این شاعر جوان، سرانجام در پنجم نوامبر سال ۲۰۰۵ میلادی، در هرات به قتل رسید.
علت مرگش، ضرب و شتم (لت و کوب ) توسط شوهرش اعلام شد.
تارنمای فارسی بی بی سی به نقل از پلیس هرات گزارش داد که آثار ضرب و جرح در جسد خانم انجمن مشهود بوده است.
پلیس همچنین گفت که شوهر خانم انجمن، در بازجویی های اولیه، به ضرب و شتم همسرش اعتراف کرده است.
برخی از نویسندگان و شاعران افغان در هرات، معتقد بودند که خانم انجمن، دست بالایی در غزلسرایی داشت و می توانست یکی از زنان سرآمد شاعر در افغانستان باشد.
[ویرایش] نمونه ای از غزل نادیا انجمن
نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟
من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم
چه بگویم سخن از شهد، که زهر است به کامم
وای از مشت ستمگر که بکوبیده دهانم
نیست غمخوار مرا در همه دنیا که بنازم
چه بگریم، چه بخندم، چه بمیرم، چه بمانم
من و این کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت
که عبث زادهام و مهر بباید به دهانم
دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت
من پربسته چه سازم که پریدن نتوانم
گرچه دیری است خموشم، نرود نغمه ز یادم
زان که هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم
یاد آن روز گرامی که قفس را بشکافم
سر برون آرم از این عزلت و مستانه بخوانم
من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم
دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم
[ویرایش] شعر نو
صدای گامهای سبز باران است
اینجا میرسند از راه، اینک
تشنه جانی چند دامن از کویر آورده، گرد آلود
نفسهاشان سراب آغشته، سوزان
کامها خشک و غبار اندود
اینجا میرسند از راه، اینک
دخترانی درد پرور، پیکر آزرده
نشاط از چهره ها شان رخت بسته
قلبها پیر و ترکخورده
نه در قاموس لبهاشان تبسم نقش میبندد
نه حتی قطره اشکی میزند از خشکرود چشمشان بیرون
خداوندا!
ندانم میرسد فریاد بی آوای شان تا ابر
تا گردون؟
صدای گامهای سبز باران است!
[ویرایش] پیوند به بیرون
فریاد بی آوا، شعری از نادیا انجمن در سایت فارسی بی بی سی
خبر درگذشت نادیا انجمن - سایت فارسی بی بی سی
نادیا با ناگفته هایش رفت - گفتاری از نقیب آروین، شاعر همدیار نادیا انجمن - سایت فارسی بی بی سی
خبر درگذشت نادیا انجمن در سایت انگلیسی بی بی سی
معرفی نادیا انجمن در سایت هایپرتکست (انگلیسی)
معرفی نادیا انجمن از زبان خودش و شعری از او - فصلنامه ادبی بخارا
[ویرایش] منابع
ویکی پدیای انگلیسی
سایت فارسی بی بی سی
سایت انگلیسی بی بی سی
فصلنامه ادبی بخارا
سایت هایپرتکست

