پل سزان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
پل سزان (۱۹ ژوئیه ۱۸۳۹ -۲۲ اکتبر ۱۹۰۶) هنرمند فرانسوی و نقاش پست امپرسیونیستی بود.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] زندگی هنری
پل سزان در شهر اکس آن پرووانس واقع در جنوب شرقی فرانسه متولد شد. در نوجوانی با امیل زولا دوستی داشت. در پاریس درس نقاشی گرفت و با پیسارو آشنا شد و هر دو، آثارشان را در نمایشگاه دریافتگرها در۱۸۷۴ به نمایش گذاشتند. بیشتر در جنوب فرانسه کار می کرد و تا ۱۸۹۵ که نخستین نمایشگاه انفرادی وی در گالری ولار (دلال آثار هنری) برپا گردید، در پاریس شهرت چندانی نداشت. ولار در سالهای ۱۸۹۸ و۱۸۹۹ نیز آثار وی را به نمایش گذاشت، و پس از آن، سزان هر ساله (بین سالهای۸۹۹-۱۹۰۲) کارهای خود را در «سالن مستقل ها» عرضه کرد. مجموعهٔ بزرگ تری از آثار وی بین سالهای ۱۹۰۴-۱۹۰۶ در «سالن پاییز» به نمایش در آمد. او در همان شهر محل تولدش در گذشت. نمایشگاه بزرگ «یادوارهٔ سزان» در ۱۹۰۷ در پاریس بر پا گردید. سزان را به خاطر دستاوردهای بزرگ هنری اش، «پدر هنر مدرن» لقب نهادند[۱].
[ویرایش] سزان و پسادریافتگری
پل سزان به همان نسل سرآمدان دریافتگری تعلق داشت، او فقط هفت سال جوانتر از مانه و دو سال بزرگتر از رنوار، بود. سزان در اوان جوانی در نمایشگاه دریافتگرها شرکت کرد، ولی از برخوردی که با آنها می شد چنان آزرده خاطر گردید و به زادگاه خویش، شهر اکس آن پرووانس بازگشت و در آنجا به دور از هیاهوی منتقدان، به مطالعهٔ مسائل هنر خویش پرداخت. بی آنکه نگران تأمین معاش خود باشد زندگی منظمی را دنبال می کرد، و دغدغه یافتن مشتری برای تابلوهایش را نداشت. بنابراین می توانست زندگی اش را وقف آن مسائلی هنری کند که برای خود مطرح کرده بود، و یارای آن را داشت که سختگیرانه ترین معیارها را در کار خویش ملحوظ کند. جلوهٔ بیرونی زندگی اش با آرامش و فراغت قرین بود، ولی برای رسیدن به آرمان تکامل هنری اش لحظه ای از پیکار شورمندانه خویش بازنمی ایستاد. با بحث های نظری میانه ای نداشت، ولی به مرور که شهرتش میان جمع اندکی از طرفدارانش بالا می گرفت، گهگاه سعی می کرد که قصد و غایت خود را در چند کلام برای آنها توضیح دهد. سزان از آن جهت که اعتقاد داشت که شیوه های هنر آکادمیک همخوان با طبیعت واقعی نیستند، با دوستان دریافتگر خود همداستان بود. او یافته های جدیدی که در زمینه نور و حجم نمایی به دست آمده بود، را ارزشمند می دانست. او نیز می خواست به برداشت های مستقیم خود از طبیعت دل بسپارد، و از شکل ها و رنگهایی که می دید نقاشی کند، نه از چیز هایی که می دانست یا درباره شان به طور نظری اطلاع کسب کرده بود[۲].او از یک سو می خواست که پایبندی مطلق خود را به دریافتهای حسی اش از طبیعت حفظ کند، و از سویی دیگر می خواست- به قول خودش « امپرسیونیسم را به چیزی استوارتر و جاودانه تر، همچون هنر موزه ها، مبدل سازد »، و این دو خواست او در تضاد یکدیگر بودند. لیکن به موفقیت رسید و توانست در تابلوهایش به آنچه غیر ممکن می نمود دست یابد.[۳]
[ویرایش] جستارهای وابسته
[ویرایش] پانویس
[ویرایش] منابع
- لینتن، نوربرت. تارخ هنر مدرن. ترجمهٔ رامین، علی. چاپ اول، تهران: نشر نی، ۱۳۸۲.
- گامبریچ، ارنست. تارخ هنر. ترجمهٔ رامین، علی. چاپ سوم، تهران: نشر نی، ۱۳۷۹.

