احمد مفتی‌زاده

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

احمد مفتی زاده در بهمن ماه سال 1311 ه . ش در خانواده ای اهل علم و فرهنگ مشهور به خانواده ی مفتی در سنندج چشم به جهان گشود . وی فرزند محمود مفتی و ایشان نیز فرزند علامه عبد الله دشه ای می باشندکه وی نیز اهل روستای دشه از توابع شهرستان پاوه بوده که بعدها در سنندج اقامت گزیده است*[1]*[2].

فهرست مندرجات

[ویرایش] زندگینامه

علامه دشه ای، پدربزرگ احمد مفتی زاده، دوران طلبگی را در مناطق مختلف کردستان ایران و عراق به تحصیل علوم دینی سپری کرده و بعدها یکی از عالمان مشهور زمان خود می گردد که به علت شایستگی علمی و دینی اش به عنوان مدرس دار الاحسان و مفتی کردستان برگزیده می شود. ملا عبدالکریم مدرس در کتاب « علماءنا فی خدمت علم و الدین » از وی به عنوان عالمی بزرگ یاد می کند. علامه عبدالله دشه ای شش فرزند پسر داشته که همه ی آن ها سرآمد روزگار خود بوده اند:

  • ماموستا ملا محمّد رشید عالمی بزرگ که در بیروت وفات یافته است.
  • ماموستا ملا خالد مفتی ، مفتی و حاکم شرع رسمی کردستان که تا هنگام وفاتش ( 1355 ه . ش ) این مسئولیت را داشته است.
  • ماموستا ملا محمّد مهری ملقب به برهان الاسلام که استاد حقوق و ادبیات عرب دانشگاه استانبول بوده است.
  • دکتر محمّد صدیق مفتی زاده ، دکترای الهیات و استاد زبان کردی دانشگاه تهران که مدتی نیز مدرس زبان کردی رادیو تهران بود.
  • دکتر عبدالرحمن مفتی زاده
  • ماموستا محمود مفتی (پدر احمد مفتی زاده) فرزند ارشد خانواده بود، که در همه ی علوم دینی مخصوصاً فقه ،اصول و فلسفه تسلط کافی داشت و در زمان حیات پدرش به عنوان مفتی و حاکم شرع کردستان برگزیده شد و یکی از استادان برجسته ی فقه شافعی دانشگاه تهران به شمار می آمد.

احمد مفتی زاده از همان عنفوان جوانی دارای روحیه ای آزادی خواهانه بوده اند. در آن موقع حزب دموکرات کردستان ایران ، تنها حزب فعال و تأثیر گذار در منطقه بود که اکثر علماء و بزرگان دین در آن فعالیّت داشتند، و مبانی فکری خود را از اسلام می گرفتند مفتی زاده نیز در این حزب فعالیّت داشت تا اینکه در سال 1341 ه.ش ایشان را به اتهام وابستگی به حزب دموکرات روانه ی زندان کردند. اتهامات وی در این دو مورد خلاصه می شد:

وی در طی سالهای زندان موفق به تجربه حالات عرفانی خاصی می گردد که او را به این نظر می رساند که ایمان تنها راه نجات انسان و عامل رستگاری اوست و بزرگترین درد بشریّت به طور عموم دور شدن آنها از قرآن و سنت است. پس از مدتّی از زندان آزاد می شود و فعالیّت دینی خود ار از سال 1342 ه. ش در مسجد سید مصطفی سنندج آغاز می کند .خود ایشان در این باره می گویند: پس از سالها شرایطی فراهم آورد که به بی محتوایی و سطحی بودن اقدامات گذشته ام پی بردم و از سال 1342 تصمیم گرفتم همان خط سبز اصلی انقلاب اسلامی را که پیامبر بزرگ حضرت محمد (ص) ترسیم فرموده بود پیش گیرم.

احمد مفتی زاده مدتي به عنوان مدرس دارالاحسان در سنندج به امر تدريس مي‌پردازد ، پس از آن مدتي در دفتر اسناد و مدارك تهران مشغول به كار مي شود، سپس به عنوان استاد دانشگاه تهران مدتي به تدريس در دانشگاه می پردازد، مدتي نيز در راديو تهران و راديو كردستان فعّاليّت مي‌نمايد. از سال 1342 ه.ش به بعد كه راه دين را براي خدمت به مردم بر مي‌گزيند، وضعيت زندگي‌اش هم به تبع افكارش تغيير مي‌كند و زندگي ساده‌اي همچون زندگي مردم فقير و تهيدست را انتخاب مي كند.

كاك احمد هيچ گاه به هيچ نهاد و ارگاني وابسته نبوده است آنچنان كه خود مي گويد، ابتدا به كار كشاورزي مي پردازد و در روستاهاي "زاغه" و "به‌رده‌ره‌ش" از توابع شهرستان ديواندره زمين كشاورزي داشته است و بعد از آن با چند نفر از دوستانش، در سنندج در شركتي تأسيساتي و ساختماني به نام امانيه به كارگري مي پردازد.

حاكم شرعي عنواني بود ويژه‌ي بعضي از علماي برجسته‌ي اين مناطق كه به مسائل فقهي و احوال شخصيه مانند: نكاح، طلاق، ارشاد و نيز حل اختلافات گوناگون بين مردم مي‌پرداخت و اين ها مسائلي بودندكه دادگستري در آنها دخالت نمي كرد، حاكم شرع مقامي رسمي بود كه از طرف دادگستري و به پيشنهاد عده اي از قضات به اين سمت منصوب مي شد، در سال 1355ه.ش پس از استعفاي ماموستا خالد مفتي ، عمويش از حاكم شرعي، عدّه اي از قضات دادگستري با توجه به شناختي كه از آراء و نظريات روشنفكرانه‌ي او، مخصوصاً در مسائل سياسي، اجتماعي و خانوادگي داشتند اين مسؤليت را به ايشان پيشنهاد مي كنند كه ابتدا به دلائلي حاضر به پذيرش آن نمي‌شود امّا در نهايت عواملي سبب مي‌شود كه این مسؤليت را بپذيرد از جمله اين كه به ايشان گفته بودند كه اگر شما اين مسؤليت را نپذيريد به افراد ديگري واگذار مي‌شود كه چندين مشكل را بوجود مي‌آورند؛ يكي اينكه بدون توقع و دستمزد براي مردم كار نمي كنند بلكه در مقابل هر جوابي كه به مسائل شرعي بدهند پولي از مردم مي گيرند واين چيزي است كه از ديدگاه شما حرام است، دوم اينكه نظرات چنين افرادي اغلب سطحي است و فتوا و احكامي كه صادر مي كنند حلال مشكلات امروز مردم نمي شود.

در سال 1356 ه . ش حكومت شاه متوجه شد كه اشتباه بزرگي را مرتكب شده‌است چون كاك احمد از ديرباز با رژيم سابقه مبارزاتي داشت و آنروزها فعاليت سياسي و مبارزاتي خود را عليه رژيم شدت بخشيده بود و چون بخاطر حاكم شرع بودن، مصونيت سياسي داشت نمي‌توانستند او را دستگير و زنداني نمايند و اين معضلي شد براي رژيم، لذا متوسل به توطئه شدند اما اين بار احمد نه به خاطر موقعيت شخصي، بلكه به خاطر مبارزه با رژيم و خنثي كردن توطئه ی آنان، حاضر به پذيرفتن استعفا نشد و به مقابله با رژيم پرداخت، به اين ترتيب تا پايان عمر شاهنشاهي و اوايل انقلاب نيز اين مسؤليت بر عهده‌ي ايشان بود كه پس از آن به علت مشغله‌هاي كاري زياد از اين سمت استعفا داد*[3].


[ویرایش] فعاليت ديني و تأسيس مكتب قرآن

همانگونه كه پيشتر اشاره شد، احمد مفتی زاده فعاليت ديني خود را از سال 1342 ه.ش آغاز نمود، از سال 1342 تا سال 1350 ه . ش ،به عنوان شخصيتي ديني اما منفرد و تنها مشغول به فعاليت بود از سال 52 برنامه ها و فعاليتهايش از محدوده‌ي مساجد خارج و به ميان مردم كشيده شد. ايشان در سال 56 ابتدا در مريوان و سپس در سنندج "مدرسه‌قرآن" را تأسيس نمودند كه مورد استقبال مردم اين مناطق قرار گرفت. سال 1356 همزمان با راهپيمايي و تظاهرات مردم ايران عليه رژيم شاهنشاهي، كاك احمد بنا به وظيفه‌ي ديني و ملّي كه داشت جهت تنوير افكار عمومي در مسجد امين سنندج جلساتي هفتگي تشكيل داد ، كه به گرمي از آن استقبال مي‌ شد.

سال 1357 انقلاب ايران وارد مرحله‌ي جديدي شد، مفتی زاده نيز بناچار برنامه‌هاي مدرسه‌ي قرآن را موقتاً تعطيل نمود و تمامي تلاش خود را در خنثي نمودن توطئه ها و دسيسه‌هاي شاهنشاهي در كردستان و همگام نمودن مردم و پيروانش با انقلاب معطوف نمود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي بر نظام شاهنشاهي و تشكيل شوراي انقلاب و دولت موقت ، مفتی زاده طرح هاي زيادي در مورد نيازهاي اساسي مملكت و تأمين خواسته هاي بحق مردم از جمله طرح رفع ستمهاي ملي مذهبي و طبقاتي برايشان فرستاد و ضمن چندین مسافرت به تهران و قم از نزديك ، مسائل را با مسؤلين در ميان گذاشت كه متأسفانه آنطور كه مي‌بايست بدان توجه نشد. پس از تلاشهاي مستمر در طول ماه هاي اول انقلاب و مخصوصاً هنگام تدوين قانون اساسي كه متاسفانه ثمربخش نيفتاد ، قانوني را نوشتند كه در مورد رفع این ستم ها هیچ اصول قاطع ، صريح و عملي در آن به چشم نمي خورد ، او ناچار شد گوشه اي از مسائل را با مردم در ميان بگذارد.

او از همان اوايل ، عدم كارايي و نداشتن فكر ديني و روحيه ي اسلامي برخي از مسؤلين را درك كرده بود لذا با فرستادن اخطارهايي مكرر به دولتمردان هشدار مي دادكه: "شما با اين كارهاي غير اسلامي و غير انقلابيتان ، مسير انقلاب را عوض مي كنيد و ……". پس از آنكه مفتی زاده متوجه شد كه انقلاب از مسير صحيح خود منحرف شده است وارد عرصه‌ي اصلاح شد و سعي نمود كه مسير انقلاب را اصلاح نمايد در كنفرانسي كه در سنندج تحت عنوان خودمختاري برگزار شد و در آن نماينده هایي از تمام احزاب فعال در كردستان حضور داشتند ، كاك احمد بحث مفصلي را تحت عنوان حكومتهاي ايالتي و ولايتي كه در آن زمان موضوع تازه‌اي بود ، مطرح و درآنجا اعلام نمود كه خودمختاري حق مسلم كردهاست، متاسفانه انقلاب از مسير اسلامي خود منحرف شده است و گرنه آزادیي كه اسلام براي انسان به ارمغان مي‌آورد بسي بزرگتر از خودمختاري است . پس از آنكه كاك احمد از اصلاح مسير انقلاب نااميد شد و تلاشهاي شبانه‌روزي‌اش براي اصلاح قانون اساسي و رفع ستم هاي ملي مذهبي و طبقاتي مثمر ثمر واقع نشد در آبان ماه سال 1358 ، به دلائلي كه آنرا مفصلاً در كتاب "در باره‌ي كردستان" بيان نموده است ، تكليف ديني خود را كناره‌گيري از سياست و قطع رابطه با حكومت دانست . لذا به همراه عده‌اي از مسلمانان متعهد كردستان به كرمانشاه مهاجرت مي‌نمايد و به دور از مسائل سياسي ، كارهاي اساسي خود را كه با پيش‌آمدن انقلاب تعطيل شده بود، از سر مي گيرد.

از آن پس تلاش هاي زيادي شد كه با وعده‌هاي تكراري ، بار ديگر كاك احمد را وادار به دخالت در فعاليت سياسي نمايند امّا ایشان با شناخت كامل از كل جريانات سياسي ، حاضر به پذيرفتن چنين درخواست هايي نشد. در ارديبهشت ماه سال 1359 ه . ش موجباتي پيش آمد كه كاك احمد بار ديگر آخرين نظرات خود را در باره‌ي انقلاب و سرنوشت آن به مسؤلين و ملت اعلام كرد. بنابراين نظرات خود را با دو عنوان "تحليل كلي مسائل كردستان" و "طرح اصلاحي قانون اساسي" بيان نمود و يك نامه پیوست آن براي رئیس جمهوري وقت (ابوالحسن بني صدر) فرستاد تا بار ديگر وظيفه‌ي ديني خود را در برابر ملت مسلمان ايران انجام داده و اتمام حجت كرده باشد امّا متأسفانه تحرکی از مسئولین در این زمینه دیده نشد.

در سال 1359 ه . ش ، پس از دو روز بازنگری در کار مدرسه ی قرآن طی جلسات متعدد و پیوستن گروه ئه ستیره به آن، مدرسه ی قرآن به "مکتب قرآن" تغییر نام داد*[4].

احمد مفتی زاده همیشه ندای وحدت سر می داد و برای اصلاح قانون اساسی و رفع نواقص آن بسیار می کوشید ، بویژه به نسبت اصل مستبدانه و تنگ نظرانه ی دوازدهم قانون اساسی مبنی بر اینکه ، شیعهی اثنا عشری ، "مذهب رسمی کشور" می باشد، به مقابله برخاست و خواهان تشکیل "شورای اهل حل و عقد" در تمام مناطق ایران به منظور فراهم نمودن زمینه ی حکومت شورایی گردید. ایشان معتقد بود که مذهب خاصی نمی تواند بر ایران که از مذاهب و فرق مختلفی تشکیل شده است حکومت کند و همه را زیر یک پرچم جمع نماید . کاک احمد نقطه نظرات خود را به کرات با مسئولین جمهوری اسلامی همچون طالقانی، منتظری، بازرگان و ... در میان گذاشت که متأسفانه هیچ حاصلی در بر نداشت*[5].

[ویرایش] تأسیس شمس

"شورای مرکزی اهل سنت" (شمس) در سال 1360ه . ش با هدف دفاع از اهل سنت ایران در تهران تأسیس گردید. شورای مذکور اولین کنگره ی خود رادر تاریخ دوازده و سیزدهم فروردین ماه سال1360 ه . ش تشکیل داد، که عالمان و فرهیختگانی چون استاد شهید ناصر سبحانی، مولوی عبدالعزیز ملا زاده مدرس حوزه ی علمیه زاهدان، ملا عبدالله محمدی امام جمعه ی سقز و ... به شورای مرکزی راه یا فتند. شمس فقط به مکتب اختصاص نداشت بلکه تمامی مناطق اهل سنّت را پوشش می داد و اعضای شورای مرکزی آن نیز از عالمان اهل سنّت ایران (اعم از مکتبی و غیر مکتبی) تشکیل شده بود، نام شمس به سرعت در کردستان و کرمانشاه گسترش پیدا کرد.

شمس در نظر داشت دومین کنگره ی خود را در دوازده و سیزدهم فروردین 1361ه . ش برگزار نماید که جو سیاسی آن زمان اجازه ی این کار را به آنها نداد ، سر انجام دومین کنگره ی شمس در چهاردهم و پانزدهم مراد ماه سال 1361ه . ش در منزل مفتی زاده در کرمانشاه بر گزار شد . در روز جمعه پانزدهم مرداد همان سال در مسجد جامع امام شافعی دو نفر از اعضای مکتب دستگیر شدند و در نوزدهم مرداد همان سال ، جمعی دیگر از مکتبیان در کامیاران به اسارت در آمدند. این دستگیری همچنان ادامه یافت تا اینکه در بیست و ششم مرداد مجموعه ای از اعضای رده بالای مکتب همچون حسن امینی، عزیز امینی، فاروق فرساد و ... دستگیر شدند . سر انجام در هشتم شهریور همان سال احمد مفتی زاده نیز دستگیر و روانه ی زندان شد که این بار به مدت ده سال به طول انجامید. او تا سال 1368 ممنوع الملاقات بود و حتی نزدیکان او نیز نمی توانستند با او ملاقات نمایند از سال 1368به بعد ملاقاتش برای همه ی بستگانش و بعضی اوقات اعضای شورای وقت مکتب فراهم گردید و او از این طریق از جریان کار و فعالیت کلی مکتب آگاهی داشت .

احمد مفتی زاده در مدت ده سال زندانی ، شدید ترین و وحشیانه ترین شکنجه ها را تحمل کرد ، شکنجه هایی که زبان از توصیف آن ناتوان و شرمسار است. چه بلاهایی که بر سر این مرد مجاهد نیاوردند و چه صخره های سختی را که با ناخن انگشتانش نتراشیدند و چه دام هایی که بر راهش نگسترانیدند ، تا ذرّه ای از مواضع درستش عقب نشینی کند، اما این رادمرد، آن همه شکنجه ها را که خدا می داند و پیکر خسته، و در عین حال استوار بعد از زندانش گواه، تحمل نمود وحاضر نشد برای لحظه ای از آرمان بحقش دست بکشد و باطلی را امضاء و تأیید نماید.

[ویرایش] وضعیت مکتب بعد از وفات احمد مفتی زاده

وفات احمد مفتی زاده نه تنها برای مکتب قرآن ، بلکه برای عموم مردم کردستان خسارت بزرگی در بر داشت. بخصوص پس از شهادت فاروق فرساد در سال 1374 بر پیکره ی مکتب، آسیبی جدی وارد آمد.

[ویرایش] آثار

  • درباره کردستان
  • مجموعه اشعار
  • مجموعه نامه ها
  • مجموعه سخنرانیها

[ویرایش] پانویس

  1. ^  پایگاه اطلاع رسانی مکتب قرآن.
  2. ^  معرفی مكتب قرآن.
  3. ^  پایگاه اطلاع رسانی مکتب قرآن.
  4. ^  پایگاه اطلاع رسانی مکتب قرآن.
  5. ^  پایگاه اطلاع رسانی مکتب قرآن.

[ویرایش] جُستارهای وابسته

[ویرایش] منابع

[ویرایش] پیوند به بیرون