آریل شارون

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

آریل شارون
آریل شارون

آریل ساموئل مردخای شرایبر (در عبری: אריאל שרון) معروف به آریل شارون در ۲۷ فوریه ۱۹۲۷ در روستای کفر ملال به دنیا آمد. پدرش وی یک لهستانی بود که به قفقاز مهاجرت و پس از مدتی کشاورزی راهی فلسطین شده بود.
پدر شارون اعتقاد داشت جوانان یهودی روزی باید تمامی سرزمین فلسطین را از عربها بگیرند و در مزارع آن ها مشغول کشاورزی شوند.

شارون نقل می‌کند که:

در سال ۱۹۳۳ در پنجمین سال تولدم، پدرم به عنوان هدیه تولد به من یک تفنگ شکاری هدیه داد تا به وسیله آن از زمین‌های کشاورزی‌مان محافظت کنم.


فهرست مندرجات

[ویرایش] زندگی‌نامه

در سال ۱۹۴۲، زمانی که فقط ۱۴ سال داشت به گروه هاگانا پیوست. گروه هاگانا در آن زمان اقدامات متعددی را برای فرار فلسطینیان از خانه‌ها و زمین‌هایشان طراحی و اجرا می‌کرد و به قتل مخالفان می‌پرداخت. این گروهها پس از تأسیس دولت، اولین هسته‌های ارتش اسرائیل را تشکیل دادند.

شارون در سال ۱۹۴۷ عضو پلیس شهرک‌های یهودی شد. وی سپس در بیست سالگی در جنگ ۱۹۴۷ شرکت کرد و سمت فرماندهی پیاده نظام در بخش اسکندریه را برعهده داشت و در این جنگ از ناحیه شکم مجروح شد.

در اکتبر ۱۹۴۷، در کشتار فلسطینیان در اللد، که به فرماندهی مستقیم موشه دایان صورت گرفت، شارون ۴۲۶ فلسطینی را در مسجدی بنام دهمش جمع کرد و پس از مسدود کردن درب، آن مسجد را منفجر کرد[نیاز به ذکر منبع] و کسانی را که زنده ماندند تا دو روز بدون آب و غذا زندانی کرد، که پس از اصرار مسئولین صلیب سرخ برای رساندن آذوقه به زندانیان، شارون به سربازانش دستور داد تا به جای آب به زندانیان ادرار بدهند[نیاز به ذکر منبع]. شارون همچنین دستور داد تا زنان فلسطینی را عریان به یک محله یهودی نشین برده و پس از رها کردن آنها، به سربازان دستور داد آنها را به گلوله ببندند و اجساد آنها را تا مدتی در خیابان‌ها رها کرد. وی سپس دستور داد تا مردان را نیز زنده زیر ادوات زرهی بیندازند و به قتل برسانند[نیاز به ذکر منبع].

در آغاز سال ۱۹۴۹ فرماندهی یک گروهان پیاده را بر عهده گرفت، و در سال ۱۹۵۱ افسر فرماندهی گردان اطلاعات مرکزی شد. در سال ۱۹۵۲ وی از فرمانده ستاد ارتش خواست تا به او اجازه دهد که از زندانیان محکوم به مرگ، یک گردان نظامی تشکیل دهد. این مسئله به دلیل ناآشنایی این افراد با فنون نظامی تا حدودی برای رئیس ستاد غیرمترقبه بود اما با اصرار شارون پذیرفت. شارون نام این گردان را ۱۰۱ نامید که در اولین عملیات خود به روستای مرزی القبیه حمله کرد که به کشته شدن ۶۹ فلسطینی و ویرانی ۴۱ منزل منجر شد.

شارون در همان سال ۱۹۵۲ در دانشگاه عبری قدس تحصیلات خود را در رشته تاریخ و مسائل خاورمیانه آغاز کرد و سپس برای تکمیل تحصیلاتش به دانشکده حقوق دانشگاه تل‌آویو رفت.
آریل شارون در جنگ سال ۱۹۵۴، گردان ۱۰۱، را با گردانی به نام چتربازها ادغام کرد و گردان جدیدی تشکیل داد.
او در سال ۱۹۵۶ سمت فرماندهی تیپ زرهی ارتش را برعهده گرفت و توانست گذرگاه ( المتیله ) را به تصرف خود در آورد.
شارون در اکتبر ۱۹۵۶، طی محاصره غزه در خان یونس، ۲۵۰ فلسطینی را قتل‌عام کرد[نیاز به ذکر منبع]. وی در ادامه این محاصره دستور داد ۷۵۰ نفر را در رفح به گلوله ببندند[نیاز به ذکر منبع].

شارون تا سال ۱۹۶۴ در سمت فرماندهی تیپ ابقاء شد، اما دراین مدت اختلافات زیادی با روئسای خود در آن موقع از آن جمله موشه دایان که ریاست ستاد ارتش را به عهده داشت، پیدا کرد. سرانجام در سال ۱۹۶۴ شارون تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به فرانسه برود تا در رشته علوم سیاسی تحصیل کند.
آریل شارون، پس از بازگشت از فرانسه از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۹ فرماندهی ارتش شمال را به عهده گرفت و پس از گذراندن یک دوره آموزشی در انگلیس و ارتقاء به درجه سرلشگری، از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ فرماندهی ارتش جنوب را عهده دار شد.

در جنگ سال ۱۹۷۳ با وجود شکست ارتش اسرائیل در جنگ با کشورهای عربی، به دنبال اقدامات متهورانه وی، سربازان اسرائیلی به او لقب «پادشاه اسرائیل» دادند. پس از همین جنگ بود که وی در پی بحران های بعد از جنگ که به «جنگ ژنرال‌ها» در اسرائیل معروف شد، از ارتش استعفا داد و وارد صحنه سیاست شد.
شارون در اولین انتخابات پارلمانی از سوی حزب (لیکود) توانست عضویت کنیست را بدست بیاورد. در سال ۱۹۷۵ اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل وی را به عنوان مشاور نظامی خود انتخاب کرد.

در انتخابات سال ۱۹۷۷، شارون در راس فهرست نامزدهای مستقل، به کنست راه پیدا کرد. مناخیم بگین در این دوره او را به سمت وزیر کشاورزی و شهرک سازی منصوب کرد.

پس از آنکه ارتش اسرائیل در اردن، به اردوگاه‌های فلسطینی حمله کرد و سپتامبر سیاه را در تاریخ فلسطین رقم زد، نیروهای مقاومت فلسطین به لبنان رفتند و در جنوب لبنان مستقر شدند. پس از تصویب یک حمله همه جانبه به جنوب لبنان توسط اسرائیل، آریل شارون در سال ۱۹۷۱ به سمت وزارت جنگ برگزیده شد. در سال ۱۹۷۲ اسرائیل با تجهیزات و سلاح های اهدایی آمریکا، انگلیس و فرانسه و پشتیبانی سیاسی، تبلیغی و اطلاعاتی ویژه آمریکا، به بیروت حمله کرد و دومین پایتخت عربی بعد از قدس را به اشغال درآورد. در همین سال بود که آریل شارون در ۱۷ سپتامبر ، پرونده کشتار خونین صبرا و شتیلا را به نام خود ثبت کرد[نیاز به ذکر منبع] (در این کشتار طی ۳۶ ساعت ۳۵۰۰ فلسطینی و لبنانی کشته شدند) در این راستا دولت اسرائیل برای آرام کردن اوضاع، او را از کار برکنار کرد.

در پی مخالفت‌های شدید وی با برکناریش، بگین تا سال ۱۹۷۴، او را به سمت مشاور خود منصوب کرد. در همین سال وی به عنوان وزیر صنایع و تجارت انتخاب شد و تا مارس ۱۹۹۰ در این پست ماند.
بعد از انتخابات ۱۹۹۶ و نخست وزیری نتانیاهو، او وزارت شهرک سازی و اسکان را به شارون محول کرد. در زمان تصدی شارون تعداد شهرک‌های اسرائیلی نشین به ۱۴۴ شهرک رسید. نتانیاهو در اصلاح کابینه خود در سال ۱۹۹۷، قبل از ایهود باراک او را برای وزارت خارجه برگزید.

آریل شارون در سپتامبر ۱۹۹۹، به دنبال کناره گیری نتانیاهو از رهبری حزب لیکود، رهبری این حزب را برعهده گرفت. او سپس در سپتامبر سال ۲۰۰۰، با حضور در مسجد الاقصی موجب خشم مسلمانان و درگیری های خونین میان فلسطینیان و نظامیان اسرائیلی و در نتیجه شروع انتفاضه الاقصی شد.
وی در دسامبر ۲۰۰۰، به عنوان نامزد حزب لیکود برای تصدی نخست وزیری معرفی شد و قول داد در صورت انتخاب، کار فلسطینیان را در ۱۰۰ روز تمام کند و موقعیت اسرائیل را در منطقه تثبیت کند.

شارون سرانجام در ششم فوریه ۲۰۰۱ توانست به بالاترین مقام در اسرائیل یعنی سمت نخست وزیری دست یابد.
شارون در زمان تصدی نخست وزیری که مقارن با آغاز قرن بیست و یکم نیز بود با چالش های اساسی سیاسی، اقتصادی و امنیتی مواجه بود که مهمترین آن عبارت بود از:

  • حوزه سیاسی: ناتوانی در خاموش ساختن قیام مردم فلسطین، از بین رفتن کامل زمینه های صلح و بحران‌های داخلی در درون اسرائیل.
  • حوزه اقتصادی: بالاترین نرخ تورم، افزایش هزینه مقوله امنیت، افزایش بیکاری، کاهش سرمایه گذاری خارجی، کاهش تولیدات داخلی، کاهش صنعت جهانگردی.
  • حوزه امنیتی: عدم موفقیت در خاموش ساختن انتفاضه الاقصی، فراخوانی نیروهای احتیاط، افزایش موج عملیات انتحاری.

شارون از سال ۲۰۰۱، با تشکیل (جوخه‌های مرگ) از بین محکومین به اعدام و نظامیان زندانی [نیاز به ذکر منبع]، (همانند گردان ۱۰۱ در دهه ۵۰ میلادی)، آشکارا به قتل رهبران ارشد فلسطین پرداخت و طی آن «شیخ احمد یاسین»، «رنتیسی» و بسیاری دیگر از رهبران مقاومت فلسطین را به قتل رساند.

شارون در این زمان کوشید تا با اجرای پروسه دیوار حائل، به عملیات‌های انتحاری در فلسطین خاتمه دهد، اما موفقیتی به دست نیاورد.
وی تا سال ۲۰۰۵، نه تنها نتوانست انتفاضه را خاموش کند و امنیت را برای جامعه خود به ارمغان بیاورد بلکه در نهایت مجبور شد به رغم ایدئولوژی حزب متبوعش، از بخشی از خاک فلسطین (نوار غزه) عقب نشینی کند.
در اکتبر سال ۲۰۰۵ و درپی اعتراضات شدید به شارون برای خروج از غزه و بروز اختلاف در کابینه وی و انحلال کنیست، شارون از حزب لیکود کناره گیری کرد.
وی در اولین اظهاراتش پس از کناره‌گیری از حزب لیکود، اعلام کرد، حزب جدیدش موسوم به «کادیما» در جهت ترسیم مرزهای دائمی بین اسرائیل و فلسطینیان تلاش خواهد کرد و دیگر طرحی برای عقب‌نشینی یکجانبه از سرزمین‌های اشغالی ندارد.

[ویرایش] نظرات

آریل شارون، در بخشی ازکتاب خاطراتش با نام «جنگ‌جو»، ضمن ابراز تأسف از کشته شدن فرزند دوازده ساله‌اش براثر بازی با اسلحه کمری شارون، که باعث شد وی مدتی از عرصه فعالیت‌هایش دور شود، سیاست اسرائیل را چنین ابراز می‌کند: «سیاست اسرائیل مانند نرخ ارز در حال نوسان است، گاهی بالا می رود و گاهی پایین می‌آید».

شارون در ادامه در پاسخ به سؤالی که به نظر وی در آینده، اسرائیل بالا می رود یا پایین، می‌گوید:

«احساس می‌کنم که صلاح‌الدین جدیدی برای اعراب خواهد آمد و این اسرائیل است که باید چنین روزی را در نظر داشته باشد.»

[ویرایش] بیماری شارون

وی از روز ۵ ژانویه سال ۲۰۰۶ به دلیل سکته مغزی سنگین در بیمارستان بستری شده است و ادارهٔ کلیه امور نخست وزیری اسرائیل به ایهود المرت معاون نخست وزیر واگذار شده‌است.دکترهای معالج حال عمومی او را وخیم اعلام کرده‌اند و تا حصول اطمینان او را در وضعیت بیهوشی نگه خواهند داشت.

[ویرایش] منابع