مسعود رجوی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

مسعود رجوی رهبر وقت سازمان مجاهدین خلق ایران در حال ملاقات با صدام حسین دیکتاتور معدوم عراق
مسعود رجوی رهبر وقت سازمان مجاهدین خلق ایران در حال ملاقات با صدام حسین دیکتاتور معدوم عراق

مسعود رجوی رهبر کنونی سازمان مجاهدین خلق است.او در سال ۱۳۲۷ خورشیدی در طبس در یک خانواده مذهبی متوسط متولد شده‌است.او پس از کاظم رجوی دکتر در حقوق سیاسی و استاد دانشگاه در سویس.دکترصالح رجوی پزشک و جراح قلب. مهندس هوشنگ رجوی مهندس . دکتر محمود رجوی پزشک در استرالیا، متولد شد. او خواهري بنام منیر رجوی داشت که بعدها همراه با همسرش توسط دادگاه‎های شرع محاکمه و تیرباران شد. برادر او کاظم رجوی که علیه جمهوری اسلامی فعال بود در سویس در سال ۱۳۶۹ توسط افراد ناشناس که ظن ارتباط آنان با جمهوری اسلامی می‎رفت ترور شد. در حقیقت همین برادر او بود که کوشید در زمان شاه ایران پس از محاکمه مسعود رجوی حکم اعدام او را به زندان ابد کاهش دهد. به هر ترتیب مسعود رجوی پیکر او را از اروپا به عراق برد و در گورستانی در اطراف کربلا و در بخشی که اعضای سازمان مجاهدین خلق درآن‎جا مدفون شده بودنددفن کرد. مسعود رجوی از سال ۱۳۵۴ که سازمان مجاهدین توسط گروهی از افراد آن دچار تغییر ایدئولوژی شد در زندان بخش رهبری مسلمان آن را به عهده داشت.

در آن زمان گروهي به رهبری تقی شهرام ورفقایش بهرام آرام و وحید افراخته در خارج زندان بوده و ایدئولوژی مذهبی سازمان مجاهدین را تغییر داده بودند ودیکتاتوری عجیبي را راه انداخته و تعدادی از اعضای مومن و مسلمان سازمان را کشتند.اکثر اين افراد در زمان شاه دستگیر و کشته شدند و یا پس از انقلاب در سازمانی به نام پیکار فعالیت کردند و سپس دستگیر شده و تیرباران شدند. اصلی ترین چهره این حرکت تقی شهرام بود که توسط چمهوری اسلامی دستگیر کردید و به حکم دادگاه‎های شرع تیر باران شد. یک بخش از اعضای مجاهدین هم به روحانیت و آیه الله خمینی متمایل شدند که در جمهوری اسلامی از جمله مسئولان نظام شدند. از جمله آنان محمد غرضی بود که سمت‎هایی در سپاه پاسداران، استانداری کردستان و استانداری خوزستان عهده دار گردید و در سال 1360 به عنوان وزیر نفت انتخاب شد و از سال 1364 تا 1376 به عنوان وزیر پست و تلگراف و تلفن در دولت مشغول به کار بود. بخشی هم در زندان‎ها به رهبری مسعود رجوی، اعلام کردند مجاهدین واقعی آن‎ها هستند.البته مسعود رجوی در همان زمان كه در زندان شاه بود به طور سربسته و مخفی خطر اصلی را خمینی و يا بقول خودش راست ارتجاعی معرفی کرد و سنگ بنای مبازره را گذاشت[نیاز به ذکر منبع].

رجوی در بحبوحهٔ انقلاب ۵۷ رهبر و شخصیت اصلی سازمان مجاهدین بود و به عنوان نمایندهٔ این سازمان برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شد. شحصيت نامدار ديگر مجاهدين موسی خیابانی (موسی نصیر اوغلی خیابانی) متولد تبریز بود. (رجوی در جریاناتی كه بعدها پيش آمد از کاندیداتوري استعفا کرد). او در اوایل انقلاب تلاش زیادی کرد تا سازمان مجاهدین را به عنوان یک سازمان مسلمان و مورد قبول نزد روحانیت جا بیندازد به همین علت با آیه الله خمینی ملاقات کرد و با مسئولان نظام روابط متعددي داشت و سعی می‌کرد که از آنها بهره لازم را بگيرد. آیه الله طالقانی در این دوران از حمایت‎کنندگان مجاهدین بود اما مسعود رجوی در حالی که آیه الله خمینی، دشمن اصلی ایران را آمریکا و اسرائیل و شوروی معرفی کرده بود، در درون سازمانش و مابین هوادارانش دشمن اصلی را ارتجاع به معنی جمهوری اسلامی و خمینی معرفی می‌کرد [نیاز به ذکر منبع] و به همین علت برخلاف سایر گروه‎های سیاسی (منظور اکثریت گروه‎های سیاسی چپ) با لیبرال‎ها و کسانی که آمریکا را دشمن نمی‎دانستند روابط خوبی داشت که این موارد از چشمان آیه الله خمینی پنهان نمی‌ماند و او می‌دانست که مجاهدین بر اساس تحلیل شخصي خود قصد سرنگونی جمهوری اسلامی و ایجاد یک دولت «دموکراتیک و ملی» را دارند.

پس از سال ۱۳۵۷ رجوي به عنوان رهبر اصلی مجاهدین در فعالیت‎هاي سیاسی بود و خط خود را علیه، به گفته خودش، روحانیت مرتجع پیش می‌برد. در همین ایام یک ارتش به نام میلیشیا را بنیان‎گذاری و اعلام کرد و رژه بسیار بزرگی با این ارتش در تهران راه انداخت که باعث نگرانی دولت انقلابی وقت شد و اعضای همین میلیشیا بودند که در تهران و سراسر ایران به نفع سازمان مجاهدین بسیار فعال بودند اما سر انجام پس از سه سال کشاکش‎های سیاسی که در برخی آن‎ها افراد میلیشیا کشته و زخمي می‌شدند. سرانجام در روز سی خرداد سال ۱۳۶۰ خورشیدی با یک تظاهرات خیابانی بزرگ جدايي اصلي از حكومت شروع شد. روز بعد جنگ مسلحانه میان سازمان مجاهدین و جمهوری اسلامی شروع شد.

این جنگ یک جنگ خونین بر سر تفییرات سیاسی بود که دو نیروی مسلمان با هم شروع کردند. در يك طرف آيت الله خميني كه برداشتي خاص از اسلام را نمايندگي مي‎كرد و در طرف ديگر مسعود رجوي با برداشت‎هايي كاملا متفاوت و متضاد از اسلام. از زمان روي كار آمدن آيت الله خميني, شعار رجوي متكي بر آزادي‎هاي دمكراتيك بود, در حالي كه آيت الله خميني به نظام ولايت فقيه معتقد بود. اين سنگ بناي يك جنگ خونين بين دو طرف بود كه هنوز نيز ادامه دارد. طي دو سال ونيم رجوي سعي كرد كه از امكان به وجود آمده بعد از انقلاب استفاده کند و مردم را براي ايستادن در مقابل شعار ولايت فقيه ترغيب نمايد. سرانحام در 30 خرداد اين دوران به پایان رسيد و امكان تبليغ مسالمت‎آميز از بين رفت. ولی رجوی درباره موقعیت خود و نیز قدرت آیه الله خمینی و چگونگی عكس العمل جامعه ایران مرتکب اشتباه شده بود و با وارد شدن به مبارزه مسلحانه سرنوشت این سازمان سیاسی از بنا دچار تغییرات شد. هزاران نفر از دو طرف یا کشته شدند و یا زندانی گردیدند. دفتر حزب جمهوری اسلامی منفجر شد و ۷۲ نفر از بزرگ‎ترین مسئولان رژیم از جمله ایه‎الله بهشتی از مهم‎ترین ارکان نظام اسلامی و محمد منتظری فرزند ایه الله منظری، کشته شدند. درانفجاري دیگر دفتر نخست وزیری منفجر شد و رئیس جمهور رجائی و نخست وزیر باهنر کشته شدند. همچنین دفتر ایه‎الله قدوسی منفجر و او در این انفجار کشته شد. به این ترتیب ده‎ها تن از آخوندها از جمله آقای آیت بانی انقلاب بزرگ فرهنگی و تصفیه دانشگاه‎ها کشته شدند. تعداد زیادی از ایه‎الله‌ها از جمله آیه الله اشرفی اصفهانی. آیه‎الله دستغیب آیه‎الله صدوقی آیه‎الله قدوسی آیه‎الله هاشمی نژاد و شماری دیگر که از مهم‎ترین آیه‎الله‌های ایران و از نزدیکترین دوستان رهبر انقلاب بودند یا ترور شده و یابه وضعی بسیار فجیع منفجر و تکه تکه گردیدند به طوری که تکه‌های جسد ايت‎الله دستغيب را از پشت بام‎ها جمع آوری کردند. از جمله افرادی که بی محابا اتهام‎های شدیدی به مجاهدین وارد می‎کرد شیخ علی خزعلی بود که از حوادث آن روزها جان سالم به در برد.

در نمونه‎اي ديگرآیه‎الله العظمی صدوقی را در یزد چنان منفجر نمودند که در قسمت شکم او حفره‌ای ایجاد شد و نامبرده تقریبا دو تکه شد. مجاهدين تروری نيز علیه حجه‎الاسلام ملا حسنی انجام دادند که او را زمینگیر کرد و حجه الاسلام طبسی نیز مورد سوء قصد قرار گرفت. حجه‎الاسلام قرائتی درباره این ترورها گفته بودد که چنان تروریزم علیه علمای مذهبی توسط رجوی اوج گرفت که ما مجبور بودیم از درون لوله تردد کنیم یعنی تحت حفاظت کامل باشند. از نکات جالب در حواث آن روزها این بود که سید احمد خمینی که یکی از هواداران سرسخت مجاهدین خلق بود در چرخشی 180 درجه از حمایت آنان دست کشید.

به اين ترتيب رجوی خط فکری خود را که دشمن اصلی ایران آمریکا نیست و آیه الله خمینی و نظام او دشمن اصلي هستند، اشکار کرد و در دستوري ابلاغ کرد که در همه جا افراد روحانی و معتقد به نظام را ترور نمایند. آمار دقیق کشتگان روشن نیست ولی بدون تردید و بر اساس آمار روزنامه‌ها دست‎کم صدها نفر ترور و کشته شدند ولي به نظر مي رسد آمار واقعی بسیار بیش تراز این باشد به گونه‎اي که در سال ۱۳۶۰ در تابستان تقریبا هر روز سی تا چهل ترور و حمله و هجوم به دستور رجوی انجام می‌گرفت. در مرداد سال ۶۰ مسعود رجوی با ابوالحسن بنی صدر اولين رئیس جمهور ایران که مخفی شده بود با یک فروند هواپیمای نظامی به خلبانی بهزاد معزی خلبان سابق شاه که ظاهرا بهترین خلبان ایرانی بود به فرانسه رفت و در آنجا برای سرنگونی جمهوری اسلامی فعالیت کرد و سازماني جدید سیاسی بنام شورای مقاومت ملی ایجاد نمود که سازمان‎ها و افراد مختلفی از مذهبی و غیر مذهبی عضو آن بودند؛ از جمله حزب دمکرات کردستان با ریاست عبدالرحمن قاسملو و یک بخش از سازمان چریکهای فدائی خلق به رهبری مهدی سامع و جبهه دمکراتیک ملی به رهبری نوه دکتر مصدق هدایت متین دفتری و مریم متین دفتری و حزب کار و سازمان توفان و بعضی دیگر عضو شورا شدند ولی خط اصلي شورا که فعاليت مسلحانه بود در دست مسعود رجوی باقي ماند و او به کمک این شورا در اروپا مشروعیت سیاسی خودش را کسب می‌نمود و همچنان در ایران دستور او اين بود كه هر جا آیه‎الله و یا شخص روحانی و یا از مدافعان جمهوری اسلامی و طرفداران ايت‎الله خمینی را می‌بینند بدون هيچ گونه رحمي نسبت به ترور او اقدام كنند.

رجوي در همه جا اعلام کرد ظرف شش ماه یا یک سال جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد و حكومت ایران دمکراتیک شروع خواهد شد. در این هنگام بسیاری از کشورها این فکر را پذيرفتند و تعداد زیادي از ایرانیان در کشورهای مختلف به رجوی پیوستند و درنتیجه اکثريت افرادی که از ایران فرار می‌کردند با این فکر به مسعود رجوی می‌پیوستند. در این زمان فرمانده مجاهدین در داخل کشور موسی خیابانی بود و زیر نظر او عملیات گوناگون انجام مي‎شد و هر روز تعدادی از پاسداران و کسانی که از هواداران جمهوری اسلامی بودند به قتل می‌‎رسيدند و در مقابل هر هفته تعداد زیادی از اعضا و هواداران مجاهدین در زندان‎ها محاکمه و تیرباران می‎شدند.

در سال ۱۳۶۰ پس از حمله نیروهای امنیتی و سپاه به مرکز فرماندهی مجاهدين كه مخفیگاه موسی خیابانی، فرمانده نظامي مجاهدين، بود، او و همسر مسعود رجوی "اشرف ربیعی" و ده‎ها مجاهد دیگر به قتل رسيدند و به دنبال آن مسعود رجوی با فیروزه بنی صدر دختر ابوالحسن بنی صدر ازدواج کرد. او در خفا این کار را الگوبرداری نمودن از کار پیامبر در ازدواج‎های سیاسی از جمله ازدواج با عایشه دختر ابوبکر برای بقای انقلاب دانست اما برخی عقیده دارند که رجوی نسبت به فیروزه بنی‎صدر علاقه عاطفی زیادی داشته‌است. به دنبال ارتباط رجوی با عراق و امضای قراردادي که در آن عراق خود را به صلح و پایان جنگ متعهد می‌کرد اختلاف میان ابوالحسن بنی‎صدر با رجوی اوج گرفت و بنا به اين مسئله دختر بني صدر نیز مطلقه شد. در سال ۱۳۶۴ مسعود رجوی با کاري عجیب یعنی ازدواج با مریم عضدانلو قاجار از نوادگان مظفرالدینشاه قاجار که در همان روزها از همسرش مهدی ابریشمچی جدا شده و اعلام کرده بود می‌خواهد به عقد ازدواج مسعود رجوی در بیاید تا نشان دهد که در حمایت از مسعود رجوی در جنگ با جمهوری اسلامی و آیه الله خمینی باید از همه چیز گذشت غوغای عجیبی به راه افتاد که تقریبا تمام گروه‎های سیاسی را به مخالفت با این کار وادار کرد. راز این ازدواج سیاسی و مکتبی و عاطفی هنوز هم در پرده باقی مانده‌است. عده‌ای معتقد بودند این ازدواج جنبه عاشقانه داشته‌است و بنا بر عقيده عده‌ای ديگر جنبه سیاسی آن بيشتر است. البته مسعود و مریم رجوی معتقد بودند این یک ازدواج ایدئولوژیک است و این کار را با الگوبرداري ازازدواج پیامبر با زینب بنت جحش همسر پسر خوانده پیامبر نموده‌اند و تنها برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی این ازدواج ضروری شده است! اما معلوم نبود که ربط پیغمبر اسلام با مسعود رجوی چیست. به هر ترتيب در سال ۱۳۶۵ مسعود رجوی پس از آن که یک سلسله عملیات پارتیزانی شدید را به نام تهاجم شدید علیه جمهوری اسلامی پیش برد و در این مسیر چند صد نفر از چریک‎هاي مجاهد و چند صد تن از پاسداران جمهوري اسلامي کشته شدند و با توجه به برنامه‌ای که گویا قرار بود دولت‎های غرب او را به جمهوری اسلامی تحویل بدهند روانه عراق شد و در جواب عده‌ای که به او انتقاد می‌کردند که به کشوری می‎رود که با ایران در حال جنگ است پاسخ داد که من میروم تا آتش در کوهستان‎ها بر علیه جمهوری اسلامی بیفروزم.

سازمان مجاهدین اسم این پرواز را پرواز تاریخ‎ساز گذاشت. مسعود رجوی در آنجا و از همان فرودگاه بغداد به نجف و کربلا سفر کرد و پس از برگشتن بلافاصله و به زودی پایه ارتشي را بنام ارتش آزادی بخش ملی ریخت و با استفاده از اسلحه‌های سنگین همچون توپ و تانک و موشک و کاتیوشا نبردهاي بسیاری را علیه جمهوری اسلامی رهبری کرد.

در این جنگ‎ها نیز صدها نفر از طرفین کشته شدند ولی بايد در نظر داشت دراین دوره تلفات مجاهدین کمتر بود چون آن‎ها حمله‌های غافلگیرانه می‌کردند و بلافاصله به داخل عراق باز می‌گشتند. در شهرها نيز گاهی چریک‎های رجوی حمله‎هایی داشتند وافراد وفادار به جمهوری اسلامی را به قتل مي‎رساندند و در مقابل نيز در زندان‎ها افرادی از مجاهدین اعدام می‌شدند. پس از این که رجوی ارتش آزادی بخش ملی را سامان داد زن‎ها نيز وارد میدان جنگ شدند و در داخل شهرها به عملیات چریکی اقدام می‌کردند.

رجوی از سال ۱۳۶۳ بدون این که رسما در خارج از مجموعه مجاهدین اعلام کند در درون مجاهدین سیمای یک نایب الامام مقدس را نمایندگی می‌کرد و با استفاده از پتانسیل مذهبی شیعه چریک‎های مجاهد را به جنگ با جمهوری اسلامی می‌فرستاد. رجوی در طی این سال‎ها از دید تحلیل‎گران اندک اندک یک اسلام بسیار محافظه‎کار در ایدئولوژی که روز به روز به سنت‎های قدیم بر می‌گشت و از دنیای مدرن فاصله می‌کرفت و نیز یک ایدئولوژی بسیار تندرو و رادیکال در عمل را رهبری می‌کرد و در این مسیر به هیچ چیز جز نظرات خودش در جنگ با جمهوری اسلامی به هر قیمت توجهی نداشت. رفتن او به عراق و استفاده از خاک عراق در حالی که جنگ ایران و عراق ادامه داشت و عراق دشمن ایران محسوب میشد بر پایه این ایده بود که می‌گفت بزرگ‎ترین دشمن چون جمهوری اسلامی و آیه الله خمینی است استفاده از خاک عراق و هر خاک دیگر برای نابودی آیه الله خمینی و دستگاه روحانیت مشروع است و ما در اینجا برای جنگ آمده‌ایم و نه فرار از جنگ.

او سازمان مجاهدین را به چنان موقعیتی کشاند که بدون وجود او هیچ معنایی نداشته باشد و تبدیل به یک ماشین آهنین برای جنگ با جمهوری اسلامی شود و در این کار نيز موفق شد. در سال ۱۳۶۸ ازدواج را ممنوع اعلام نمود و تمام زنان و مردان مجاهد را مطلقه اعلام نمود و اعلام نمود همه باید تعهد بدهند و قسم بخورند که تا پایان عمر باید بدون همسر زندگی کنند و فقط به جنگ با جمهوری اسلامی بیاندیشند و نزدیک به هزار و چند صد كودك آن‎ها را به کشورهای اروپایی و آمریکایی فرستاد تا دست پدرها و مادرهایشان در جنگ با جمهوری اسلامی باز شود. چند سال بعد وقتی بچه‌ها بزرگ شدند دوباره تعداد زیادی از آن‎ها را به عراق برگرداند تا آنها را به جنگ جمهوری اسلامی بفرستد. در این باره مطالب بسیاری که گاه عجیب و غریب است گفته می‌شود که صحت یا کذب آن معلوم نیست. همراه با این کار سازمان مجاهدین را به یک سازمان با فرماندهی زنان تبدیل کرد و تمام مردان حتی برجسته‎ترین فرماندهان را در خدمت زنان قرار داد.

از سال ۱۳۶۷ تا سال ۱۳۸۰ اگر چه ارتش آزادی بخش وجود داشت و چریک‎های رجوی گاه و بیگاه در ایران عملیات می‌کردند ولی فعالیت‎های رجوی به وسیله بازوی سیاسی‎اش شورای ملی مقاومت انجام می‌گرفت. در این سال‎ها نیز بجز حملاتی که برای به قتل رساندن سران جمهوری اسلامی انجام می‌شد به دستور رجوی دو تن از شخصیت‎های جمهوری اسلامی یعنی اسدالله لاجوردی و سرهنگ صیاد شیرازی به قتل رسیدند. در هر حال تا وقتی که سلاح در دست رجوی بود و تا وقتی خلع سلاح نشده بود شب و روز دست از ترور و قتل شخصیت‎های جمهوری اسلامی بر نداشت.

در آغاز حمله آمریکا به عراق رجوی پنهان شد و حدود پانصد تن از پیروانش از او جدا شدند و ابتدا به اردوگاهي موسوم به تپف رفتند و سپس خود را تسلیم جمهوری اسلامی کردند در جمهوری اسلامی با آن‎ها برخورد خوبی شد و به آن‎ها انواع امکانات داده شد. اما اکثریت مجاهدين با اعلام وفاداری به رجوی در عراق باقی ماندند و حتی پس از بمباران تمام قرارگاه‎ها توسط هواپیماهای انگلیس و ویرانی تمام قرارگاه‎ها و کشته شدن بسیاری افراد همچنان در عراق و وفادار به رجوی باقی ماندند.

هنگامی آمریکا عراق را اشفال کرد تا مدتها از مسعود رجوی هیچ خبری نبود، به همین دلیل گفته می‎شد که امکان دارد مسعود رجوی دیگر زنده نباشد و یا در اسارت آمریکایی‌ها باشد. در شرایط کنونی ۳۵۰۰ نفر از مجاهدین رجوی در اردوگاهی بنام اشرف در عراق بسر می‌برند و برآورد می‌شود نزدیک به ۲۰۰۰ تن از پیروان او در نقاط دیگر جهان فعال هستند. داوری در باره چند و چون وضعیت و قدرت رجوی و نفوذ او در ایران مشخص نیست. ولی او هنوز هم از برجسته‎ترین مخالفان جمهوری اسلامی است و در ایده خود برای سرنگونی جمهوری اسلامی با سلاح حتی بعد از خلع سلاح شدن هم تغییری نداده‌است.

[ویرایش] نوار ویدیویی ارتباط با صدام

صدام حسین به خاطر پیشینهٔ سازمان اطلاعاتی که داشت، وسواس داشت که همه چیز را در حد امکان ضبط کند (صوتی و یا ویدئو). پس از این که کاخ‌ها و اموال صدام به چنگ آمریکایی‌ها افتاد، یکی از نوار‌های ویدئو که آمریکایی‌ها به دست مطبوعات رساندند که حمله و اشغال عراق را توجیه کنند، نواری از ملاقات محرمانهٔ صدام و مسعود رجوی بود. در این ملاقات رجوی با سران عراق دیدار می‌کند و در ضمن بسته‌های حاوی پول تحویل می‌گیرد. از آنجا که سازمان مجاهدین از نظر آمریکا سازمانی تروریستی به شمار می‌آید، این نوار به زعم آمریکایی‌ها سند تایید ادعای آن‎هاست مبنی بر اینکه صدام حسین با تروریست‌ها رابطه داشته است و ازاین رو حملهٔ آمریکا به عراق در رابطه با «واقعهٔ یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱» موجه‌است.

[ویرایش] پیوند به بیرون


این نوشتار دربارهٔ زندگی‌نامهٔ افراد، خُرد است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.
زبان‌های دیگر