عبدالکریم سروش
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
حسین حاج فرج الله دبّاغ با نام مستعار عبدالکریم سروش شاعر و متفکر و مترجم ایرانی و از نظریهپردازان معروف علوم دینی است. او در سالهای اخیر به تدریس در دانشگاههایی مانند هاروارد و دانشگاه پرینستون مشغول بودهاست.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] زندگینامه
او در سال ۱۳۲۴ در شهر تهران به دنیا آمد. تحصیلات متوسطهٔ خود را در دبیرستان علوی گذراند و سپس در دانشگاه تهران به تحصیل در رشتهٔ داروسازی پرداخت.ایشان در اوایل دهه ۵۰ شمسی عازم لندن شده و همراه با ادامه تحصیل در رشته شیمی آنالیتیک به مطالعه فلسفه غرب پرداخته و ضمن سخنرانی در کانونی مذهبی بنام «امام باره» باب آشنایی با سایر جوانان مسلمان دگر اندیش را گشودند.در سالهای آخر حکومت پهلوی بود که کتاب «نهاد نا آرام جهان» ایشان به تالبف در آمده و به اذعان مرحوم شهید رجایی دستمایهای علمی و آکادمیک برای مقابله با ادعاهای ماتریالیستها در زندان شده و جریان مباحثات اعتقادی را به نفع مذهبیون تغییر داد.فی الواقع همین کتاب بود که به پیشنهاد مرحوم شهید مطهری توسط رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره)مورد مطالعه واقع شده و مراتب تحسین وتایید آن بزرگوار را موجب گردید.دکتر سروش پس از ملاقات رو در رو با امام در پاریس آماده بازگشت به ایران شد که این امر پس ازاز پیروزی انقلاب به وقوع پیوست، پس از آن بود که ایشان طی چند دور مباحثات ایدئولوژیک به همراه آیت ا... مصباح یزدی در صدا و سیما به مقابله با گروههای منتقد ج.ا.ا پرداخت.در این بین بود که با معرفی مرحوم شهید بهشتی و تایید حضرت امام به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی حهت بازگشایی مجدد دانشگاهها درآمد که این عضویت نیز به سبب اعتراض ایشان به نحوه عملکرد ستاد و انحراف از رعایت انصاف و اخلاق و برتری مصلحتهای ایدئولوژیک بر معیارهای علمی و آکادمیک دیری نپاییده و با استعفا همراه شد.
جنازه دکتر شریعتی را سروش شستشو داده.غسل وکفن ودفن دادهاست.
[ویرایش] اندیشه
عبدالکریم سروش در طی سالهای فعالیت فکری خود همواره کوشیدهاست تا با ارائه دادن تاویلی جدید از اسلام آن را برای انسان امروز قابل فهم کند.این تاویل بالاخص در مقابل تاویلهای رسمی حکومتی و بنیادگرایانه از اسلام قرار میگیرد. وی با مطرح کردن تئوری «قبض و بسط تئوریک شریعت» پا را از تاویل بیرون نهاده و مدعی میشود دین فی حد ذاته از همین تفاوت تاویلها تشکیل میشود و ما همواره با فهمی از دین مواجهیم نه با دین به عنوان شی فی نفسه.
[ویرایش] تألیفها
- علم چیست، فلسفه چیست؟
- تضاد دیالیکتیکی
- ایدئولوژی شیطانی
- تفرج صنع
- حکمت و معیشت
- قبض و بسط تئوریک شریعت
- اوصاف پارسایان
- رازدانی و روشنفکری و دینداری
- قصه ارباب معرفت
- فربه تر از ایدئولوژی
- حکمت و معیشت
- درسهائی در فلسفه علم الاجتماع
- حدیث بندگی و دلبردگی
- مثنوی معنوی
- مثنوی معنوی
- مدارا و مدیریت
- سیاست نامه
- بسط تجربه نبوی
- نهاد نا آرام جهان
- صراطهای مستقیم
- قمار عاشقانه
- آیین شهریاری و دینداری
- اخلاق خدایان
- سنت و سکولاریسم
- از شریعتی
- ادب قدرت ادب عدالت
- ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟
[ویرایش] نمونه اشعار
غزل واره پایان دیوان نبوت
| خرد آن پایه ندارد که برو پای گذاری | بختیاری تو و بر مرکب اقبال سواری | |
| چون توان در تو رسیدن؟ به دویدن؟ به پریدن؟ | نور پایی که چنین با دگران فاصله داری | |
| لیله القدر وصال تو چه فرخنده شبی بود | تا چه دیدی که چنین مستی و پرشور و شراری | |
| شعله در خرمن تاریکی تاریخ فکندی | چشم بیدار زمان بودی و خسبیده به غاری | |
| از اشارات تو روشن شده چشمان بشارت | طرفه فانوسی و آویخته بر طرفه مناری | |
| نه دل من طرب آلود نگاه و نفس توست | از نگاه و نفست حق به طرف آمده، آری | |
| به شفاخانه قانون تو افتاد نجاتم | کیمیایی است سعادت ز فتوحات تو جاری | |
| ای غزلواره پایانی دیوان نبوت | حجت بالغه شاعری حضرت باری | |
| دولتی! اختر اقبال بلندی که بخندی | رحمتی! سینه آبستن ابری که بباری | |
| شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنانی | کوثر خلد نشان سدرهٔ معراج تباری | |
| مژده یی اختر سعدی جرسی نعرهٔ رعدی | آفتابی، سحری، خنده صبح شب تاری | |
| یوسفستان جمالی هنرستان خیالی | شکرستان وصالی ز شکر شور برآری | |
| روح عشقی، هنری خمر خرابات طهوری | نفحات شب قدری نفس سبز بهاری | |
| همه اقطار گرفتی، همه آفاق گشودی | به جهادی و مدادی و کتابی و شعاری | |
| توسن تجربه، ای فاتح آفاق تجرد | در شب واقعه راندی ز مداری به مداری | |
| ز سوادی به خیالی، ز خیالی به هلالی | پای پر آبله جبریل و تو چالاک سواری | |
| بال در بال ملائک به تماشای رسولان | طائر گلشن قدسی تو و خود عین مطاری | |
| به تجمل بگذشتی به جلالت بنشستی | بر چنان خوان کریمی و چنان خیل کباری | |
| میهمان حرم ستر و عفاف ملکوتی | در تماشاگه رازی و تماشاگر یاری | |
| با ظلومان و جهولان و منوعان و جزوعان | مهربان باش چو بر حمل امانت بگماری | |
| تو بر ارکان شریعت نزدی سقف معیشت | سیر چشمی تو، رسالت ز تجارت نشماری | |
| به خدایی که تو را شاهد سوگند قلم کرد | که حریفان قلم را به فقیهان نسپاری... |
[ویرایش] منبع
زندگینامهٔ قرار گرفته بر روی وبگاه رسمی اطلاعرسانی سروش

