بحث:گیلکی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
من درمورد گویش گیلکی باید بگویم که متاسفانه بسیاری از واژگان زیبای آن از یادها رفته و متاسفانه جوانان امروزی ساکن در گیلان سعی می کنند که به فارسی صحبت کنند نه گیلکی . این امر هم به آموزش خانواده ها بستگی دارد و هم به سیاستهای غلط ایران و بتبع ان سیمای مرکز استان که خیلی کم به این گویش زیبا و غنی اهمیت میدهند و روز به روز تیشه به ریشه این گویش می زنند و جوانان را از ان زده می کنند . اکر این گونه پیش برود تا چند سال آینده شاهد متروک شدن این گویش خواهیم بود و این گویش تنها منحصر به روستاها خواهد شد و کم کم از فرهنگ استان گیلان پاک خواهد شد . امیدوارم که شاهد آن روز نباشیم
محمد ایمن از لاهیجان
[ویرایش] Which script is used for this language?
Hi, we have a question about Gilaki – which script is it actually written in Latin or Arabic?We suppose Arabic, but this cannot be seen from the article on en.wikipedia. Or maybe there is no official script? Can you please help? Thank you!!! --SabineCretella ۲۰:۵۸, ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۶ (UTC) Hi,no official script!but somtimes wrote with Arabic.--Ariobarzan ۲۲:۴۳, ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] مقایسه گیلکی با فهلویات
این مطلب در جایی در ویکیپدیا پست شده بود که شاید بتوان چکیدهای دانشنامهای از آن را در این نوشتار (گیلکی) وارد کرد:
مقایسه ای در باب زبان گیلکی و فهلویات:
نمونه از فهلویات بندار رازی به گویش گالشی (دیلمی) از زبان گیلکی:
در ایلخی شاه، اسب كروك دوبو / در قافله نیز اشترلوك دوبو
این اشترلوك و اسب كروك منم / این در به امید می زنم بوك دوبو
در رمه شاه اسب (باركش) بود/در قافله نیز شتر مست(باركش) بود/این اشتر مست و اسب تندرو منم/این در به امید می زنم در آن جغد بود
با این اینكه بیش از هزار سال از عصر بندار می گذرد ، هنوز واژگان به كار رفته در اشعار بندار چون : بوك (جغد) ، دوبو (بود) و غیره در زبان گیلکی رایج است. اما واژه ایلخی در شعر بندار می رساند كه شعر دستخوش تحول قرار گرفته و بوسیله نسخه نویسان دستكاری شده است ، چرا كه در آن هنگام واژه های تركی هنوز داخل زبان فارسی یا گیلکی نشده بود.
فهلویات بابا طاهر عریان (قرن پنجم هجری) به گویش همدانی :
بشم به الوند دامان مو نشاُنم / دامن اژ هر دو گیتی ها وشانم
نشانم توله و مویم به زاری / بی كه بلبل هنی و اول نشانم
بروم به دامنه الوند جای گزینم/دامن از هر دو گیتی بركشم/نهال بنشانم و گریم به زاری/باشد كه بار دیگر بلبل را پهلوی گل بنشانم
بسیاری از واژگانی كه باباطاهر در اشعار خود بكار برده ، امروزه نیز در زبان گیلکی رایج است ، در دیوان باباطاهر صدها واژه یافته می شود كه هنوز در زبان گیلکی كاربرد دارند ، مثلاً در ترانه فوق واژگانی چون : بشم (بروم) – نشانم (جای گزینم) – اژ (از) – وشانم (از مصدار واشاندن گیلكی = گسترانیدن) – توله (بوله گیلكی – نهال تازه) – بی (باشد) و … كه در زبان گیلكی كار برد دارند.
نمونه ای از فهلویات پیرشرفشاه دولائی (عارف قرن هشتم) به زبان گیلكی :
بگو برُخ مانگ، بتن یاسمین بووا / عمر اینه دوراه من یاسمین بووا
نیارم دنیره ستن خراسم چشم به بوا / دیم و لامانه و چشم میشن كووا
بگو كه رخسارش ماه و تنش یاسمین است/عمر چنین است كه بگذرد ، عمر من باشد با آن سیم اندام/جرات نگریستن ندارم، می ترسم كه نظر رسد/صورتش مانند گل است و چشمش مانند دسته ای از بنفشه
نمونه از فهلویات شیخ صفی الدین اردبیلی به زبان آذری :
به من جانی بده اِذ جانور بوم / به من نطقی بده اِذ اَخبر بوم
به من گوشی بده اِذ اشنوا بوم / هر آنكه وانگه بود، اِذ اَخبر بوم
به من جانی بده، تا جاندار شوم/به من بیانی بده تا آگاه شوم/به من گوشی بده تا شنوا شوم/هر بانگی كه برخیزد، باخبر شوم
افعالی چون : بوم (شوم) ، بو (بود) و كلماتی چون : وانگ (بانگ) و … هنوز در زبان گیلكی مورد استفاده قرار می گیرند.
نمونه ای از فهلویات امیر پازواری (شاعر دوره صفویه) به گویش تبری از زبان گیلکی :
بال ره تَونده، طاقت ندارمه / من طاقت ته چش سیو ندارمه
تو زُلف گُلو شورنی، من او ندارمه / عاشقی ره زر و نه من كو ندارمه
دست را تاب مده كه طاقت پیچ و تاب را ندارم/من طاقت دیدن چشم سیاهت را ندارم/تو زلف را با گلاب می شویی من آب ندارم/عاشق را زر باید كه من ندارم
نزدیكی زبان شعری امیر با زبان گیلكی امروز آن چنان است كه برای گیلكی زبانان نیاز به توضیح نیست.
نمونه ای از اشعار ملاسحری طهرانی از شعرای عصر صفویه (قرن یازدهم هجری) كه به گویش مردم تهران سروده شده است:
گل دیمُم كه بملانه مشو / سوته جانم بتماشا نه مشو
مده پیغام كه اینها قصس / تا ترا نینه دلم وا نه مشو
زُفل را واكو، اگه دل می بری / مُفر تا شونه وینه، جا نه مشو
گل رخسارم تا آشكار نشود/جان سوخته ام به تماشا نمی رود/پیغامم نده كه اینها قصه اند/تا ترا دلم نبیند باز نمی شود/گیسو بگشای اگر دل می بری/مرغ تا شب نشود به لانه نمی رود
افزون بر واژگان مشترك زبان گیلكی و سایر لهجه ها، گمان میرود برخی از كلمات چون : دیم (چهره – رخسار) – سوته (سوخته – خاكستر) – نینه (نبیند) – جا (لانه) – نه مشو (مصدر شوئن – نشود) و … واژگانی هستند كه در زبان گیلکی كاربرد دارند.
این نوشته که تحت عنوان مقایسه ای در باب زبان گیلکی و فهلویات که در مقاله زبان گیلکی وارد شده بود و اکنون برداشته شده باید دوباره برگردانده شود. این مقاله مکمل مقاله زبان گیلکی میباشد. AminSanaei
- لطفا برای رسیدگی به فرمایش دوست بالا یکی از مدیران مقاله بالا را موقتا احیا نماید. --رستم ۱۹:۲۳، ۲۷ ژوئن ۲۰۰۷ (UTC)
-
- اگر منظورتان متن بالاست، خودتان هم این کار را بدون اجازه میتوانید انجام دهید. --رستم ۲۲:۳۱، ۲۷ ژوئن ۲۰۰۷ (UTC)
مقاله فوق رو احیا کردم. لطفاً مقاله ها رو ویرایش کنید نه حذف. به دسترنج دیگران احترام بگذارید.--AminSanaei ۱۸:۱۵، ۶ ژوئیه ۲۰۰۷ (UTC)

